روایتی از شیخ زکزاکی
به پیروان خود اجازه نداد مسجد شیعی تأسیس کنند
دنبال امام میگردند و میفهمند که ایشان در قم ساکن هستند. به او میگویند که امام تا سالگرد پیروزی انقلاب به تهران میآیند. ۲۲ بهمن فرامیرسد و جشن پیروزی برگزار میشود؛ اما امام به تهران نمیآیند. پول ابراهیم و دوستانش تمام شده و نمیتوانند به قم بروند. اینها اویسهایی بودند که امامشان را ندیدند و به کشورشان برمیگردند.
نسیم آنلاین : حجتالإسلام براتی، مدیرعامل «مؤسسۀ بینالمللی امت محمد (ص) » و نایبرئیس «تجمع العربی و الإسلامی لدعم خیار المقاومة»، با ارائۀ روایتی توصیفی از زندگی شیخ ابراهیم زکزاکی، اثرگذاری امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی در نیجریه را بررسی کرد. گفتار زیر، گزیدهای از صحبتهای حجتالإسلام براتی در میان دانشجویان بخش بینالملل چهارمین دورۀ آموزشی اسلام ناب است.
اسباب تبلیغ در میان دشمنانبعد از اینکه امام از عراق تبعید شدند، ناچار به فرانسه رفتند. این تکرار قصۀ حضرت موسی است. قرار است موسای ما دوباره به نیل بیفتد و در میان غربیها که دشمنان درجهیک مسلمانان هستند، انقلاب تبلیغ شود. این هم از معجزات زمانۀ ماست. امام رسانه ندارد و نمیتواند تبلیغ کند و تبعید شده است؛ اما خداوند اسباب تبلیغ را در میان دشمنانش فراهم میکند.
در پاریس، اطرافیان امام با روزنامهها ارتباط میگیرند و خبرنگاران و روزنامهنگاران را به محضر امام میآورند. امام در فرانسه، نزدیک به یک کتاب 500صفحهای مصاحبه کرده است. مصاحبههای امام با نشریات مختلف کشورهای استعماری، به مستعمرات میروند.
حرفهایی شبیه به حرفهای عثمانبنفودیو که به آن عشق میورزدیکی از این مطالب، به دست ابراهیم زکزاکی میرسد که دانشجوی رشتۀ اقتصاد در دانشگاه زاریا از کشور نیجریه است. ابراهیم، حرفهایی شبیه به حرفهای عثمانبنفودیو که به آن عشق میورزد، در مقابل خود میبیند. بنفودیو حدود 200 سال پیش در نیجریه حکومت تشکیل داده بود و معتقد بود که اسلام باید حکومت کند. مطلب، علیه مصاحبهشونده تنظیم شده، اما اصل متن مصاحبه هم نقل شده بود. او هم گفته است که فقه اسلامی باید حکومت کند. دانشجوی مسلمان دید که در زمانۀ او کسی با این حرفها و اندیشهها انقلاب کرده و میخواهد حکومت تشکیل دهد.
ابراهیم بهسراغ نشریههای دیگر میرود و مطالبی هم که آنها دربارۀ امام منتشر کرده بودند، جمع میکند. مطالب امام را از تحلیلهای دشمنان پاک میکند. قیچی برمیدارد و تحلیلها را قیچی میکند و دور میریزد و مطالب خود امام را با عکس ایشان در دسترس دانشجویان قرار میدهد. دانشجویان به این ترتیب با حرف و چهرۀ امام آشنا میشوند.
اینجا دربارۀ نیجریه صحبت میکنیم، اما در بقیۀ عالم هم وضع همینگونه بود. شاه، امام را به عراق تبعید کرد؛ اما نتیجهاش این شد که شیعیان عراق با افکار امام آشنا شدند.
یک سال کارگری کردیم تا به ایران بیاییمانقلاب پیروز شد و امام به ایران آمد. ابراهیم میگوید با دوستانم یک سال کارگری کردیم و پولها را پسانداز کردیم تا به ایران بیاییم و در جشن یکسالگی پیروزی مردم ایران شرکت کنیم. هواپیما در فرودگاه مهرآباد نشست. درها که باز شد، متوجه شد که با یک پیراهن معمولی از آفریقا راهی شده و اکنون با سرمای بهمنماه ایران مواجه است!
دنبال امام میگردند و میفهمند که ایشان در قم ساکن هستند. به او میگویند که امام تا سالگرد پیروزی انقلاب به تهران میآیند. 22 بهمن فرامیرسد و جشن پیروزی برگزار میشود؛ اما امام به تهران نمیآیند. پول ابراهیم و دوستانش تمام شده و نمیتوانند به قم بروند. اینها اویسهایی بودند که امامشان را ندیدند و به کشورشان برمیگردند.
بگویید خمینی غیر از قرآن هیچ نداردسال بعد، دوباره به ایران میآیند؛ اما اینبار بهدعوت سفارت ایران. در جشنهای پیروزی انقلاب شرکت میکنند و در روز آخر حضور در ایران، به دیدار حضرت امام میروند. دوستان ابراهیم میگویند دکتر ابراهیم آمد و نشست و چشم دوخت به امام. پلک هم نمیزند. صحبتهای امام تمام میشود و او هیچ دوست ندارد این جلسه تمام بشود. پس از پایان جلسه و وقت رفتن، همۀ میهمانها میآیند و از امام خداحافظی میکنند. ابراهیم، یک دانشجو، به امام میرسد و میگوید نمیخواهید به مردم نیجریه پیام بدهید؟ امام یک قرآن به او میدهد و میگوید: سلام مرا به مردم نیجریه برسانید و به آنها بگویید که همۀ حرف خمینی همین است؛ قرآن. ما آمدهایم قرآن را در کشور خود پیاده کنیم و کمک کنیم که دیگران هم قرآن را در کشورشان پیاده کنند. به آنها بگویید خمینی غیر از قرآن هیچ ندارد.
دوستان ابراهیم میگویند وقتی در هواپیما نشسته بود، قرآن را در دست گرفته و اشک میریخت. میگفت من در چهرۀ این مرد، موسی را دیدم؛ عیسی را دیدم؛ ابراهیم خلیلالله را دیدم؛ محمد رسولالله را دیدم. از این به بعد، دین من خمینی است.
قبل از تغییر مذهب، عدالتطلبی را از امام آموختابراهیم به نیجریه برمیگردد و چهار سال بعد شیعه میشود. اما در همۀ این سالها پیرو خمینی بوده است. یعنی اگر مذهبش را تغییر داده، مطالعاتش را کرده و با یک بصیرت شیعه میشود؛ اما قبل از شیعهشدن، ظلمستیزی و دشمنستیزی را از امام آموخته است. قبل از تغییر مذهب، عدالتطلبی را از امام آموخت. از امام آموخت که ما امت واحدۀ پیغمبریم و باید تابع قرآن باشیم.
ابراهیم پس از مطالعات و پذیرش تشیع، به قم میآید و در جامعةالمصطفی تحصیل علم میکند. پس از این است که کسانی که پیرو او بودند، برخی شیعه میشوند و برخی نه، اما همچنان در حزب و گروه او باقی میمانند.
به پیروان خود اجازه نداد مسجد شیعی تأسیس کنندویژگی شیخ زکزاکی این بود که از اختلافات عبور کرده بود. نیجریه شیعه نداشت، یا کم داشت. با همت شیخ ابراهیم میلیونها شیعه در نیجریه زندگی میکنند. شیخ اما هیچ مسجد شیعهای تأسیس نکرد. برای برگزاری مراسم شیعی مانند دعاها و عزاداریها، مهدیه و حسینیه تأسیس کرد. به پیروان خود اجازه نداد مسجد شیعی تأسیس کنند؛ چرا که معتقد بود مسجد خانۀ خداست و هرکس که به خدا و پیامبر اعتقاد داشته باشد، مسلمان است. میگفت بروید در همان مسجدی که هست نماز بخوانید. این تدبیر باعث شد که تعداد پیروان شیخ از تعداد شیعیان تشخیصدادنی نباشد و نشود گفت که چه تعداد شیعهاند. به همین دلیل، حامیان سیاسی او در بسیاری مواقع شیعه شناخته شدهاند.
برای وحدت امت اسلامی باید از خیلی از دعواهای مذهبی عبور کنیماز امام و شیخ زکزاکی میآموزیم که برای وحدت امت اسلامی باید از خیلی از دعواهای مذهبی عبور کنیم. در عراق، در زمان اربعین، جمعیت زیادی از اهل سنت ایران و عراق در این مراسم شرکت میکنند. اگر بخواهیم به دعواهایمان بپردازیم، طبیعتاً چنین جمعیتی وجود نخواهد داشت.
در بررسی عملکرد شیخ زکزاکی چند نکته مشهود است:
شیخ ابراهیم فقط به مبارزۀ سیاسی نپرداخت؛ بلکه جمعیت دینی و مذهبی را افزایش داد. یعنی فعالیت مذهبی کرد، بدون دعوادرستکردن. او به مسئلۀ آموزش و تربیت ورود کرد. مجموعۀ مدارس با نام «عثمانبنفودیو» را در کل نیجریه تأسیس کرد. خانوادههایی که میخواهند فرزندانشان تربیت دینی داشته باشند، در این مدارس ثبتنام میکنند.
زکزاکی دانشجویان پزشکی را پس از فراغت از تحصیل، در مؤسسههای درمانی خیریه سازماندهی کرد تا مردم فقیر را در این مؤسسهها بهشکل رایگان درمان کنند. این پزشکها وقتی به دهکدهای وارد میشدند، نمیپرسیدند که مردم شیعه هستند یا سنی یا حتی وهابی و مسیحی. به این ترتیب، خانوادههایی هستند که پدرومادر در آن وهابی بودهاند، اما فرزندانشان شیعه شدهاند. مجموعههای دیگری نیز راه انداخت که به مردم فقیر کمک میکردند. وقتی حاکمان ظالم نیجریه، جمعیت زیادی از جنبش اسلامی را شهید کرد، شیخ ابراهیم بنیادی را برای رسیدگی به امور خانوادههای شهدا تأسیس کرد.
شیخ و همسرش وارد کار رسانهای و سینمایی میشوندشیخ برای رساندن پیام به مردم، وارد کار رسانهای هم شد. از فضای مجازی و اینترنت و همچنین نشریههای مکتوب برای رساندن حرف اسلام استفاده کرد. کتابهای بسیاری از مبانی اسلامی را نیز ترجمه و چاپ کرد. شهرک سینمایی هم تأسیس کرد. همسر او، مسئول شهرک سینمایی است. هدف از ساخت شهرک سینمایی این بود که فرزندان و جوانان نیجریایی در این فضا آموزش ببینند. سریالی دربارۀ زندگی عثمانبنفودیو در حال ساخت بود که حکومت جلوگیری کرد. تخمینها نشان میدهد که اگر این سریال ساخته میشد، جمعیت مسلمان نیجریه چندین برابر میشد. شیخ در حوزۀ زنان و دختران نیز مؤسسههایی را تأسیس کرد و دهها مجموعۀ علمی و فرهنگی دیگر.
نشستن ممنوع استماجرای اربعین که از عراق به همۀ کشورها و ازجمله نیجریه صادر شد، 4 سال پیش (1394) جلوه کرد. در ایران اینگونه است که کسانی که موفق نمیَشوند به زیارت امام حسین (ع) بروند، در همان شهرهای خود بهسمت زیارتگاهها و مکانهای متبرکۀ زیارتی حرکت میکنند. انقلاب اربعین این است. شیعه از اربعین آموخته است که باید حرکت کند. نشستن ممنوع است. هر شیعهای در هر جای عالم که هست، باید حرکت کند و به یک مکان مقدس برود. در نیجریه، از همۀ شهرهای کشور بهسمت زاریا و مهدیهای که مرکز فعالیت شیخ زکزاکی بود حرکت کردند. در سال 1394، بین 5 تا 10 میلیون نفر با پای پیاده بهسمت زاریا حرکت کردند. در کشوری که شیعه نداشته، یا اگر داشته به هزار نفر نمیرسیده، رئیس حکومت هم تحت سلطۀ آلسعود است، چنین واقعهای رخ میدهد. فرماندۀ ارتش، دو هفته قبل از اربعین، فرمان حمله به راهپیمایی را دریافت کرده بود.
۴ فرزند شیخ را جلوی چشمش شهید کردندیک سال قبل، یعنی در سال 1395، سه پسر شیخ ابراهیم را در در روز قدس، در پیش چشمانش شهید کردند.
روز اربعین، آن راهپیمایی باشکوه صورت گرفت. ارتش بهسمت مردم تیراندازی کرد؛ اما مردم عرصه را ترک نکردند و علیرغم اینکه شهید دادند، کار خود را به اتمام رساندند.
در پایان ماه صفر و در ابتدای ماه ربیع، یعنی حدود 10 روز پس از اربعین، جشنی برپا بود که طی آن، پرچم سیاه عزاداری را از بالای مهدیه بردارند و پرچم دیگری نصب کنند. حکومت به این مراسم حمله کرد. ارتش با گلولههای جنگی بیش از 1000 نفر را شهید کرد. مهدیه را منهدم کردند. به خانۀ شیخ یورش بردند. 4 فرزند شیخ را وقتی خود را سپر بلای شیخ کرده بودند، جلوی چشمش شهید کردند. کس دیگری نمانده بود. همسر شیخ هم خود را سپر بلای شیخ کرد. بهسمت او تیراندازی کردند و او را مجروح کردند. سپس به خود او تیراندازی کردند و او را نیز مجروح کردند. سپس او و همسرش را درحالیکه مجروح بودند، بهروی زمین کشیدند.
حرکت شیخ اگر ادامه مییافت، آفریقا، آفریقای امام حسین میشدشیخ ایراهیم زکزاکی را به این روز انداختند؛ چون انقلابِ امام و حماسۀ اربعین را ادامه داد. حرکت شیخ اگر ادامه مییافت، آفریقا، آفریقای امام حسین میشد.
اکنون، گلولههایی که به بدن شیخ زدهاند، هنوز در بدن او هستند. یک چشم او تخلیه شده و چشم دیگرش نیز بیمار است. سرب موجود در گلولهها در بدن شیخ منتشر شده است. آزمایشها نشان میدهد میزان سرب موجود در بدن او، چندین برابر حد مجاز است.
میخواهند شیخ تقریبی و مبارز ما را هم حسینی و هم حسنی شهید کننداین رویه، نشان میدهد که میخواهند شیخ تقریبی و مبارز ما را هم حسینی و هم حسنی شهید کنند. حسینی است؛ چون او را آماج تیرها کردند. حسنی است؛ چون سرب و سمّ موجود در بدن او، جان او را آرامآرام میستاند. با این همه، پیام ما به همۀ دشمنان و تاریخ این است: بکشید ما را، امت ما بیدارتر میشود! با کشتهشدن حسینابنعلی، راه او بسته نشد. میلیونها نفر به راه او پیوستند. ابراهیم انشاءالله از آتش نمرودیان به سلامت خارج خواهد شد؛ اما اگر به فرزندان شهیدش بپیوندد، هزاران نفر به راه او خواهند پیوست.