سیستانوبلوچستان، تصویر واقعی فقیرتر شدن فقرا
بحران کرونا در سیستانوبلوچستان تا حدی است که ستاد کرونا همه ادارات، نهادها و بانکهای این استان را نهم و دهم تیرماه تعطیل اعلام کرده است. پرواضح است با شرایط معیشتی و وضعیت زیرساختها که در این استان حاکم است؛ در صورت کمتوجهی به بحران کرونا، ترکیب کرونا- فقر میتواند بحران انسانی را در این استان رقم بزند.
به این چند قلم آمار توجه کنید: استان سیستانوبلوچستان درحالی نزدیک به 11 درصد از مساحت کشور و 3.5 درصد از جمعیت کشور را به خود اختصاص داده که سهم این استان از تولید ناخالص داخلی ایران فقط 3/1 درصد است. در آخرین گزارش مرکز آمار طی سال 1398 میانگین هزینه یک خانوار شهری در کشور درحالی حدود 47 میلیون بوده که این رقم برای استان سیستانوبلوچستان حدود 36 میلیون تومان بوده است. در مناطق روستایی کشور نیز هزینه خانوار 26 میلیون تومان و این میزان برای خانوار سیستانوبلوچستانی حدود 14 میلیون تومان بوده است.
طبق گزارش وزارت رفاه، در سال 1396 حدود 26.9 درصد از جمعیت شهری کشور و 32.9 درصد از جمعیت روستایی کشور زیرخط فقر بودهاند اما این میزان در استان سیستانوبلوچستان برای مناطق شهری حدود 43.5 درصد و در مناطق روستایی حدود 76.4 درصد بوده است. طبق آمارهای وزارت بهداشت درحالی به ازای هر 10 هزار ایرانی حدود 6 پزشک وجود دارد که این تعداد برای استان سیستانوبلوچستان 5.6 پزشک است و در 13 شهرستان این استان این تعداد بین یک تا 4 پزشک است. همچنین درحالی متوسط تعداد تخت ثابت در کشور به ازای هر 1000 ایرانی، 2.02 تخت است که در استان سیستانوبلوچستان این میزان 1.24 تخت بوده و البته 9 شهرستان این استان فاقد تخت ثابت هستند. زایمانهای غیرایمن یا زایمان خارج از بیمارستانی درحالی در کشور 3.2 درصد است که این میزان برای استان سیستانوبلوچستان ۳۲ درصد است. همچنین 450 هزار نفر از ساکنان این استان حاشیهنشین بوده و در شرایط زیستی بسیار نامطلوب زندگی میکنند، این استان رتبه اول در تعداد کودکان بازمانده از تحصیل را دارد و رتبه این استان در شاخص توسعه انسانی نیز آخرین کشور است.
اما مساله مهمتری که باعث شد در این روزها به سیستانوبلوچستان بپردازیم، حادتر شدن بحران کرونا در این استان است. طبق آمارهای وزارت بهداشت، در کل کشور 63 شهرستان در وضعیت قرمز قرار گرفتند که شهرستانهای بمپور، زهک، سراوان، سرباز و میرجاوه مربوط به استان سیستانوبلوچستان است. بحران کرونا در این استان تا حدی است که ستاد کرونا همه ادارات، نهادها و بانکهای این استان را نهم و دهم تیرماه تعطیل اعلام کرده است. پرواضح است با شرایط معیشتی و وضعیت زیرساختها که در این استان حاکم است؛ در صورت کمتوجهی به بحران کرونا، ترکیب کرونا- فقر میتواند بحران انسانی را در این استان رقم بزند. لازم به ذکر است مقصود از این گزارش به هیچوجه سیاهنمایی نیست.
رتبه آخر در شاخص توسعه انسانی
شاخص توسعه انسانی (HDI) چکیده اندازهگیریهای توسعه انسانی است. این شاخص میانگین موفقیتهای بهدست آمده در یک کشور در سهبعد اصلی توسعه انسانی یعنی زندگی طولانی و سالم، دستیابی به دانش و استانداردهای زندگی آبرومندانه را اندازه میگیرد. بررسی وضعیت توسعه انسانی هر کشور، میتواند راهنمای مسئولان آن جامعه برای تدوین سیاستهای مناسب اقتصادی همچون ایجاد اشتغال، توزیع عادلانه درآمد، حذف انحصارها، تخصیص بهینه منابع، کاهش فقر و شتاب در دگرگونیهای نهادی باشد. این گزارش که از سال 1980 بهشکل مستمر و سالانه منتشر میشود، حاصل تلاش مشترک برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) و دفتر گزارش توسعه انسانی (HDRO) است و به معرفی و محاسبه و رتبهبندی شاخص توسعه انسانی برای تمامی کشورهای جهان میپردازد. مطابق آخرین گزارش منتشرشده برنامه توسعه ملل متحد، ارزش شاخص توسعه انسانی ایران 0.783 واحد و متوسط امید به زندگی در آن 76.7 سال عنوان شده است. سرانه تولید ناخالص داخلی ایران نیز طبق این گزارش ۱۲ هزار و ۴۴۷ دلار است. این اعداد ایران را در رتبه 70 از بین ۱۸۹ کشور قرار میدهد.
در سال 1397 شاخص توسعه انسانی در بخش «امید به زندگی» در کل کشور 0.812 بوده؛ در حالی که این رقم در تهران (رتبه اول) معادل 0.834 و در استان سیستانوبلوچستان (رتبه سیویکم) 0.718 بوده است. همچنین شاخص توسعه انسانی در بخش «آموزش» در کل کشور 0.817 بوده؛ این رقم در تهران (رتبه اول) معادل 0.892 و در استان سیستانوبلوچستان (رتبه سیویکم) 0.622 بوده است که بهخوبی سطح نابرابری آموزشی را در این استان با متوسط کشور نشان میدهد. در سال 1397 شاخص توسعه انسانی در بخش «درآمد سرانه» در کل کشور 0.623 بوده، در تهران (رتبه اول) معادل 0.733 و در سیستانوبلوچستان (رتبه سیویکم) 0.455 بوده است. در این بخش، بیشترین شکاف (از بین سه شاخص توسعه انسانی) بین استان و متوسط کشور مشاهده میشود.
براساس دادههای ثبتی امید به زندگی در سال 1395 در کل کشور برای مردان 72.5 سال و برای زنان 75.5 سال بود. اما امید به زندگی مردان در سیستانوبلوچستان در سال 1395 معادل 65.7 سال و امید به زندگی زنان در سال مذکور برابر69.2 سال بود. امید به زندگی مردان در سال 1395 در سیستانوبلوچستان نسبت به پایتخت حدود هشتسال و 6ماه کمتر و امید به زندگی زنان در سال 1395 در سیستانوبلوچستان نسبت به پایتخت بیش از هشتسال و 6ماه کمتر بود. امید به زندگی مردان در سال 1395 در سیستانوبلوچستان نسبت به متوسط کشوری، 6سال و هشتماه کمتر و امید به زندگی زنان در سال 1395 در سیستانوبلوچستان نسبت به متوسط کشوری، 6سال و سهماه کمتر بود.
رتبه اول در کودکان بازمانده از تحصیل
آموزش از دیگر ارکان اصلی شاخص توسعه انسانی است که زیرشاخصهای بسیاری دارد. در اینجا فرصت و مجال پرداختن به شاخصهای مختلف نیست و صرفا با استناد به آمارهای وزارت رفاه، به آمار کودکان بازمانده از تحصیل اشاره میکنیم. براساس گزارش معاونت رفاه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، تعداد کودکان 6 تا 11 سال بازمانده از تحصیل از 134 هزار و 395 نفر در سال 1395 به 98 هزار و 339 نفر در سال 1396 و 141 هزار و 945 نفر در سال 1397 رسیده است. بر این اساس، کودکان بازمانده از تحصیل در مقطع ابتدایی در سال تحصیلی 95-1394 در کل سیستانوبلوچستان معادل 29 هزار و 652 نفر بودهاند که این رقم در سال تحصیلی 97-1396 به 23 هزار و 842 نفر رسیده، البته آمار بازماندگان از تحصیل چهار شهرستان هامون، قصرقند، میرجاوه و نیمروز در آمار جدید لحاظ شده است. با احتساب این ارقام سهم سیستانوبلوچستان از کل کودکان 6 تا 11 ساله بازمانده از تحصیل در کل کشور در سال 1395 معادل 22 درصد و در سال 1396 برابر با 24 درصد بوده است. بهعبارت بهتر طی سه سال 1395 تا 1397 بیش از یکپنجم کودکان 6 تا 11 ساله بازمانده از تحصیل در کل کشور از سیستانوبلوچستان بودهاند. تهران، خوزستان، خراسان ضوی، کرمان و آذربایجانغربی در رتبههای دوم تا ششم از منظر این شاخص قرار دارند. بررسی شهرستانهای استان از منظر این شاخص نشان میدهد یکچهارم بازماندگان از تحصیل استان طی سال تحصیلی 97-1396 در شهرستان زاهدان بودهاند و شهرستانهای چابهار با 15 درصد و سرباز با 12 درصد در رتبههای دوم و سوم قرار میگیرند. درمجموع 54 درصد از کل بازماندگان از تحصیل ابتدایی در استان در این سه شهرستان قرار دارند.
450 هزار حاشیهنشین در وضعیت نامساعد
چنانکه از مفاهیم برمیآید، حاشیهنشینی مفهومی ذهنی است و مصادیق آن از شهری به شهر دیگر و از کشوری به کشور دیگر متفاوت است. اصطلاحات و واژههای متعددی در سطح جهان برای حاشیهنشینی ازسوی صاحبنظران بهکار برده شده است از قبیل زاغهنشینی، آلونکنشینی، کوخنشینی و کپرنشینی که جملگی مترادف یکدیگرند. گذشته از این سکونتگاههای غیررسمی، سکونتگاههای خودرو، سکونتگاههای عدوانی، سکونتگاههای حاشیهای، اجتماع آلونکی و اسکان نابهنجار مفاهیم دیگری درباره پدیده حاشیهنشینی هستند که از سوی صاحبنظران و کارشناسان مسائل شهری ارائه شده است. برخی عقیده دارند حاشیهنشینان کسانی هستند که در محدوده اقتصادی شهر زندگی میکنند ولی جذب نظام اقتصادی و اجتماعی نشدهاند. برخی دیگر حاشیه را بهعنوان فرآیندی ناشی از تصرف نواحی شهری به قصد تهیه مسکن تلقی میکنند. درواقع فضای اقتصاد شهری بهعنوان یک عامل جذب و دفع افراد درون کالبد شهر محسوب شده و افراد بهمیزانی که قدرت جذب در این فضا را داشته باشند، در سکونت به مرکز شهر نزدیکتر میشوند.
در هر صورت حاشیهنشینی محصول فقر، نابرابری، تمرکزگرایی و دیگر عوارض عدم توسعه متوازن است. در سیستانوبلوچستان در دودهه اخیر با رشد نسبی شهرنشینی و ظهور ناخواسته شهرهای کوچک و روستا-شهرها مواجه بوده است. در این استان شهر زاهدان بهدلیل سیاست تمرکز در مرکز استان بهعنوان یک شهر برتر، نفوذ و تسلط خود را از سال 1335 تاکنون حفظ کرده است؛ بهگونهای که طی سالهای مذکور جمعیت زاهدان از مجموع جمعیت سایر شهرهای استان بیشتر بوده و با تمرکز امکانات تخصصی، اقتصادی و سیاسی نظام شهری و منطقهای را تحتالشعاع خود قرار داده است. شهر زاهدان با تجمع کالاها و خدمات، مراکز اداری، آموزشی و... و بهعلت کمبود امکانات در شهرها و سکونتگاههای کوچکتر، توزیع امکانات و خدماترسانی به شهرهای استان را برعهده دارد. در سالهای اخیر علیرغم افزایش تعداد شهرهای کوچک و رشد نسبی شهرنشینی، این رشد با آهنگ منظم و سلسله مراتبی بین نقاط شهری اتفاق نیفتاده و علاوهبر گسیخته شدن شبکه شهری، سلسله مراتب شهری نامنظمی را برای استان رقم زده است. این مساله ضرورت توجه به کاهش نابرابری و عدم تعادل حاکم در سلسله مراتب شهری سیستانوبلوچستان را بهعنوان یکی از استانهای محروم و توسعهنیافته کشور مطرح میکند.
اما این بخشی از مشکل و گرفتاری است، بخش دیگر که ریشه اصلی افزایش حاشیهنشینی و رشد سکونتگاههای غیررسمی با حداقل امکانات زیستی است، مربوط به تغییرات اقلیمی و خشکسالی در این استان، افزایش مهاجرتهای روستا-شهری و گرههای فقر در مناطق روستایی این استان است. براساس مطالعات وزارت رفاه، حدود 37 درصد از جمعیت شهری استان در سکونتگاههای غیررسمی و حاشیه زندگی میکنند. این میزان در دو شهرستان سراوان و چابهار به ترتیب 51 و 50 درصد است. در دلگان 47 درصد، در کنارک و زابل هر کدام 45 درصد، در در خاش 37 درصد، در زاهدان 34 درصد و در ایرانشهر نیز 23 درصد از جمعیت شهری این شهرستان، حاشیهنشین و ساکن سکونتگاههای غیررسمی هستند. مطالعه دیگری که در وزارت بهداشت تحتعنوان «دستورالعمل اجرایی برنامه تامین مراقبتهای اولیه سلامت در مناطق حاشیه شهرها و سکونتگاههای غیررسمی» در سالهای گذشته انجام شده، نشان میدهد جمعیت حاشیهنشین سیستانوبلوچستان حدود 456 هزار و 119 نفر است. این تعداد حاشیهنشین این استان را در جایگاه هشتم پس از استانهای خوزستان، خراسانرضوی، البرز، تهران، فارس، آذربایجانشرقی و اصفهان قرار میدهد.
جریان تند مهاجرت در استان
از لحاظ جمعیتشناختی مهاجرت پدیدهای است که شکلی از تحرک جغرافیایی یا مکانی جمعیت را دربردارد و بین دو واحد جغرافیایی انجام میگیرد. برای بروز این امر علل متفاوتی را میتوان از مناظر تحلیلی متفاوت بیان کرد که شامل علل درونی و بیرونی است؛ علل درونی مهاجرت مربوط به مشکلات زیرساختی داخلی است که در روستاها و استانهای مهاجر وجود دارد و موجب دفع جمعیت فعال از این مناطق میشود. زاد و ولد زیاد، افزایش جمعیت روستایی، کمکاری، کاربرد ماشین در زراعت، عدم درآمد کافی، کمبود تسهیلات رفاهی، تفریحی و مسکن ازجمله این عوامل محسوب میشود و علل بیرونی مهاجرت به تجمع و تمرکز امکانات در شهرهای بزرگ میپردازد. این علل مربوط به قطبهای جاذب جمعیت است که از خارج، جمعیت فعال شهرها و روستاهای دیگر را بهخود جذب میکند و در بخش حاشیهنشینی تاحدودی به عوامل دافعه و جاذب جمعیت در سیستانوبلوچستان پرداخته شد.
بررسی دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد طی سالهای 1390 تا 1395 در سیستانوبلوچستان 112 هزار و 50 نفر اقدام به مهاجرت کردهاند که از این تعداد، 52 هزار و 646 مورد (معادل 47 درصد از کل مهاجرتها) در داخل استان اتفاق افتاده است. بنابراین سیستانوبلوچستان استانی مهاجرفرست بهشمار میآید. مطالعه مقاصد مهاجران از سیستانوبلوچستان نشان میدهد که استانهای خراسانرضوی، یزد، گلستان، خراسانجنوبی و هرمزگان در صدر مقاصد مهاجران قرار دارند. خراسانرضوی مقصد 14.5 درصد از مهاجران خارجشده از استان، استانهای یزد و تهران به ترتیب 5.1 و 5 درصد مهاجران را به خود جذب کردهاند.
باتوجه به آن که حدود نیمی از مهاجرتهای استان در داخل شهرستانهاست، میتوان گفت مقصد اصلی مهاجران برون استانی در 6 استان اتفاق میافتد. درخصوص مهاجرت درون استانی نیز براساس گزارش سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 بیشترین مهاجرت در بین شهرستانهای استان مربوط به زاهدان با 34هزار و 651نفر و سهم 30.9 درصد از کل است. بهعبارت دیگر حدود یکسوم مهاجرتهای درون استانی به مرکز استان صورت گرفته است. پس از زاهدان، زابل با 21 هزار و 772 نفر و سهم 19.4 درصدی در رتبه دوم قرار دارد. شهرستان نیمروز نیز با 428 نفر و سهم 0.5 درصدی، کمترین میزان مهاجرت از استان را بهخود اختصاص داده است. با توجه به اینکه آخرین آمار رسمی مربوط به سرشماری سال 1395 است، بهصورت دقیق نمیتوان درخصوص مهاجرت در این استان اظهارنظر کرد، اما اخبار غیررسمی نشان میدهد در سالهای اخیر روند مهاجرفرستی این استان تشدید شده است.
رتبه آخر در هزینه و درآمد خانوار
یکی از اساسیترین مطالعات آماری که بهمنظور نیل به اهداف مختلف اقتصادی و اجتماعی، در اغلب کشورهای جهان صورت میگیرد، بررسی بودجه خانوار است. از طریق این بررسی میتوان به چگونگی هزینهها و درآمدهای خانوار، چگونگی توزیع آن، نابرابری درآمدی، شاخصهای فقر نسبی و روند تغییرات آنها و نیز آمار و اطلاعات گوناگون دیگر پیبرد. مهمترین اهداف بررسی بودجه خانوار شامل: شناسایی الگوها و عادات مصرفی خانوارها و مطالعه در مورد روند تغییرات آنها در اثر تحولات اقتصادی و اجتماعی، تعیین سهم هزینههای مختلف در هزینه کل خانوارها و اطلاع از چگونگی مصرف در بین طبقات مختلف جامعه؛ جهت اتخاذ تصمیم در مورد تامین رفاه نسبی و حداقل معیشت، ارزیابی اثرات اقتصادی و اجتماعی برنامههای دولت در وضع زندگی خانوارها از نظر ترکیب هزینههای مصرفی آنها، تعیین دهکهای درآمدی و هزینهای و غیره.
در این خصوص صرفا به یکی دو شاخص اکتفا میکنیم. شاخص اول، ترکیب مصرف خانوارها است. این شاخص میتواند اولویتهای مصرف خانوار را مشخص کند که خود گواهی بر وضعیت معیشتی و درآمدی خانوارهاست. آخرین گزارش هزینه درآمد خانوارهای کشور مربوط به سال 1398 است. بر طبق این گزارش، هزینه کل یک خانوار شهری در کشور حدود 47 میلیون و 437 هزار تومان و در استان سیستانوبلوچستان این میزان حدود 36 میلیون و 535 هزار تومان بوده است. در مناطق شهری کشور از کل هزینههای خانوار، حدود 25 درصد آن مربوط به هزینههای خوراکی و 75 درصد مربوط به هزینههای غیرخوراکی بوده است. اما در این استان این میزان برای هزینههای خوراکی حدود 35 درصد و برای غیرخوراکی 65 درصد بوده است.
در مناطق روستایی کشور نیز هزینه خانوار 26 میلیون و 100 هزار تومان بوده که سهم خوراکیها 39 درصد و سهم غیرخوراکیها 61 درصد بوده است. در مناطق روستایی استان سیستانوبلوچستان هزینههای خانوار 14 میلیون و 463 هزار تومان بوده که از این مقدار، 55 درصد مربوط به هزینههای خوراکی و 45 درصد مربوط به هزینههای غیرخوراکی بوده است. با توجه به اینکه هر چه سهم هزینههای خوراکی از سبد هزینههای خانوار کمتر باشد نشان دهنده بالاتر بودن سطح رفاه اجتماعی است، با مشاهده مقادیر فوق تفاوت در سطح رفاه بین این استان و کشور به خوبی مشخص است. درواقع این شاخص که ازجمله شاخصهای بسیار قابل دسترس و اولیه است، به خوبی نشان میدهد خانوارهای این استان در وضعیت معیشتی بسیار نامطلوبتری نسبت به کل کشور قرار دارند. همچنین میزان هزینه خانوار هم در بخش شهری و هم بخش روستایی استان، رتبه آخر را در بین 31 استان کشور دارد.
درخصوص درآمد نیز، طبق اطلاعات ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران، در سال 1398 درحالی میانگین درآمد خانوارهای شهری کشور حدود 54 میلیون و 100 هزار تومان بوده که این مقدار در استان 34 میلیون و 338 هزار تومان بوده است. در مناطق روستایی کشور نیز میانگین درآمد خانوارها درحالی 29 میلیون و 702 هزار تومان بوده که این میزان در مناطق روستایی استان سیستانوبلوچستان 12 میلیون و 810 هزار تومان است. به عبارتی، میانگین درآمد مناطق روستایی کشور 2.3 برابر مناطق روستایی این استان است.
76 درصد جمعیت روستایی زیر خط فقر
به دلیل طبیعت چند بعدی فقر و فقیر، ارائه تعریف جامع و دقیقی از اصطلاح فقر مشکل است، از این رو فقر به صورتهای مختلف تعریف میشود. «سن» در سال 1981 اشاره کرده است که فقر را باید بهصورت محرومیت از قابلیتهای اساسی درنظر گرفت و نه صرفا پایین بودن درآمدها که ضابطه متعارف شناسایی فقر است. البته محرومیت، خود مفهومی نسبی است که ممکن است در مکانها و زمانهای متفاوت، تعاریف متفاوتی داشته باشد. از این رو فقر را میتوان به معنای ناتوانی در تامین نیازهای اساسی زندگی از قبیل خوراک، پوشاک، مسکن، معیشت خانواده و... دانست. مفهوم نیازهای اساسی بر حسب زمان و مکان متفاوت است و از حداقل نیازها برای زنده ماندن تا متوسط سطح زندگی را در برمیگیرد. فقر موجب محدود شدن توسعه انسانی گردیده و صدمات گسترده و طولانی مدتی بر جای میگذارد.
در بررسی پدیده فقر، توجه به ابعاد مختلف آن ضروری است. بوت و روانتری در تعریفی که از فقر ارائه دادند به تمایز بین فقرمطلق و فقرنسبی پرداختند. فقرمطلق را بهعنوان ناتوانی در کسب حداقل استاندارد زندگی تعریف کردهاند و لذا بستگی به چگونگی تعریف حداقل معاش دارد و فقرنسبی بهعنوان ناتوانی در کسب یک سطح معین از استانداردهای زندگی که در جامعه فعلی، لازم یا مطلوب تشخیص داده میشود، تعریف کردهاند. بنابراین در تعریف فقر نسبی به نابرابری در توزیع درآمد و ثروت بیش از میزان مطلق درآمد افراد توجه میشود. بهمنظور دستیابی به عمق نابرابری در توزیع درآمد یا مصرف بین افراد یا خانوارها میتوان درصد کل درآمد دریافت شده توسط فقیرترین قشر جامعه را با درصد درآمد دریافت شده توسط ثروتمندترین قشر مقایسه کرد. گاهی برای تعیین خط فقر مطلق از روش حداقل درآمد لازم برای تامین نیازهایی چون خوراک، پوشاک، آموزش، مسکن و بهداشت و درمان استفاده نمیشود، بلکه برای مشخص کردن حداقل نیازهای اساسی برای زندگی، حداقل ویژگیهای کیفی نظیر کالری و پروتئین دریافتی روزانه، حداقل سطح زیربنای مسکونی سرانه، حداقل تعداد افراد باسواد خانواده و... نیز درنظر گرفته میشود و درصورتی که هریک از افراد جامعه حداقل یکی از این ویژگیها را دارا نباشد، فقیر محسوب میشود. و معمولترین ملاک محاسبه خط فقر نسبی 50 تا 66 درصد میانه درآمد جامعه است. به هر حال در اینجا فرصت و مجال پرداختن به شاخصهای اندازهگیری فقر نیست و صرفا به آمارهای وزارت رفاه اشاره میشود که آخرین گزارش خط فقر این نهاد مربوط به سال 1396 است.
طبق گزارش وزارت رفاه، در سال 1396 حدود 26.9 درصد از جمعیت شهری کشور و 32.9 درصد از جمعیت روستایی کشور زیرخط فقر بودهاند. این آمار نشان میدهد درحالی که در مناطق شهری استانهای البرز و تهران به ترتیب حدود 9 و 15.2 درصد از جمعیت زیر خط فقر بودهاند، این میزان در استان سیستانوبلوچستان حدود 43.5 درصد بوده است. همچنین درحالی که در مناطق روستایی استانهای البرز و تهران به ترتیب 10 و 31.2 درصد از جمعیت روستایی زیر خطر فقر بودهاند؛ این میزان برای استان سیستانوبلوچستان حدود 76.4 درصد بوده است.
البته در مطالعه دیگری نیز که در سال 1395 زیر نظر نهاد ریاستجمهوری (توسط موسسه نیاوران) انجام شده، در مناطق روستایی شهرستان مهرستان 90 درصد از خانوارها زیر خطر فقر بودهاند. این میزان در شهرستان چابهار حدود 88.7 درصد، در کنارک 84.4 درصد، در نیکشهر 83.2 درصد و در مناطق روستایی شهرستان خاش 79.4 درصد بوده است. بالاترین نرخ خط فقر نیز در مناطق شهری استان مربوط به شهرستان هیرمند با 72.7 درصد و شهرستانهای مهرستان و سرباز با 71 درصد و نیکشهر با 65.1 درصد بوده است.
9 شهرستان حتی یک تخت بیمارستانی ندارند
در سال ۱۳۹۷ تعداد ۱۶۶۳ پزشک در دانشگاههای علومپزشکی استان شاغل بودهاند که از این تعداد ۶۹۴ نفر معادل با ۴۲ درصد پزشک عمومی، ۴۳۴ نفر معادل با ۲۶ درصد پزشک متخصص، ۱۶۷ نفر معادل با ۱۰ درصد دندانپزشک و ۱۱۶ نفر معادل با ۷ درصد داروساز بودهاند. لازمبه ذکر است پزشکان فوقتخصص شاغل در دانشگاههای علومپزشکی استان ۵۲ نفر در سال ۱۳۹۷ بوده است. آمارها نشان میدهد 9588 نفر پیراپزشک نیز مشغول بهکار بودهاند.
طبق آمارهای وزارت بهداشت، در سال 1397 (آخرین آمار مستند) بهازای هر 10 هزار نفر در کشور 6 پزشک وجود داشته که این مقدار برای استان سیستانوبلوچستان حدود 6/5 پزشک است. اما در شهرستان زابل بهازای هر 10 هزار نفر 12 پزشک وجود دارد که دوبرابر میانگین شاخص کشوری است. مقدار این شاخص در شهرستانهای بمپور، خاش، دلگان، سراوان، سرباز، سیب و سوران، فنوج، قصرقند، کنارک، مهرستان، میرجاوه، نیمروز و هامون بهترتیب کمتر از یک، حدود 3/3 پزشک، 2.8، 4.1، 3.8، 3/3، 3.2، 2.8، 3.2، 2.7، 4.6، 4.1 و 4.3 پزشک است.
همچنین آمارهای وزارت بهداشت نشان میدهد در سال 1397 تعداد 23 موسسه با 3428 تخت ثابت در استان گزارش شده که از این تعداد 18 موسسه با 2943 تخت ثابت وابسته به دانشگاههای علومپزشکی و خدمات بهداشتی و درمانی و دو موسسه با 311 تخت ثابت متعلق به تامین اجتماعی و دو موسسه با 110 تخت ثابت مربوط به سایر نهادها و ارگانهای دولتی و یک موسسه با 64 تخت ثابت مربوط به خیریه است. براساس آمارهای وزارت بهداشت، متوسط تعداد تخت ثابت در کشور بهازای هر 1000نفر، 2.02 و در استان 1.24 است. شهرستانهای بمپور، دلگان، سیب و سوران، فنوج، قصرقند، کنارک، مهرستان، نیمروز و هامون فاقد تخت ثابت هستند. زابل و زاهدان بهترتیب با 3.73 و 2.58 تخت، بیشترین تعداد تخت ثابت را در استان دارند.
شاخص دیگر که میتواند گواهی بر وضعیت نابسامان و مشکلات دسترسی به خدمات درمانی را مشخص کند، زایمانهای غیرایمن است. براساس تعاریف، زایمان در خارج از بیمارستان، زایمان غیرایمن تعریف میشود که این رقم برای کل کشور در سال ۱۳۹۵، 3.2 درصد و برای استان سیستانوبلوچستان ۳۲ درصد است. به استناد آمار مندرج در سند ارتقای وضعیت زنان و خانواده استان، معاونت زنان ریاستجمهوری در سال ۱۳۹۵، ۶۶ درصد زایمانها در سیستانوبلوچستان در مراکز بهداشتی دولتی و 4/32 درصد از زایمانها در منزل انجام میشود که خود یکی از دلایل مهم مرگومیر بالای مادر و نوزاد در این استان است.