فیلم سینمایی یا تیزر یک ساعت و نیمه؟

کدخبر: 2379424
خبرنگار:

«مست عشق» نیز بالاخره بعد از فراز و نشیب چند ساله به اکران رسید. اثری که بیشتر شبیه به یک تیزر یک ساعت و نیمه از سریال شش قسمتی است تا یک نسخه سینمایی.

نسیم‌آنلاین: اگر حواشی دنیای فیلم و سریال را کمی هم دنبال کرده باشید احتمالا اخبار «سریال مست عشق» را چند باری شنیده‌اید. اخبار ضد و نقیضی که یا خبر از تعویق انتشار فیلم می‌داد و یا خبر از اکران قریب‌الوقوع آن می‌داد.

از سال 1398 که فیلمبرداری این اثر آغاز شد تا همین چند روز پیش این حواشی ادامه داشت تا اینکه بالاخره مست عشق اکران شد. البته نه به صورت سریال، بلکه خلاصه‌ای یک ساعت و نیمه.

به نظر می‌رسد ساختار این فیلم سینمایی هم متاثر از حواشی و پراکندگی داستان اکران آن، دچار نوعی پریشانی است. به طوری که انگار شاهد یک تیزر یک ساعت و نیمه از سریال شش قسمتی اصلی هستیم که طرف سازنده‌ی ترک تا پای انتشار آن نیز رفت.

بنابراین پیش از ورود به نقد اصل فیلم، انتقاد اول به نوع آماده‌سازی و خلاصه کردن این اثر برای پرده سینما برمی‌گردد. کات‌های پی‌درپی، آشفتگی سکانس‌ها، تکرارهای بی‌مورد، عدم پرداخت اثرگذار به شخصیت اصلی فیلم، همه و همه نکاتی است که به احتمال زیاد از نوع خلاصه کردن یک سریال بلند برای سینما برمی‌خیزد.

این وضعیت تا جایی پیش می‌رود که حتی یک شخصیت فرعی فیلم (فرمانده قوای نظامی) تقریبا به اندازه شخصیت اصلی در قاب دوربین است و زندگی او بیش از خود مولانا روایت می‌شود.

باوجود آگاهی از خلاصه شدن این فیلم در قالب سینمایی، ملاک ما برای نقد همین اثر سینمایی خواهد بود و فرض باید بر این باشد که این اثر از ابتدا قرار بوده سینمایی باشد. چه آنکه اگر سازندگان اثر محدودیت‌های قالب سینمایی را مانع خود می‌دیدند دست به اکران آن نمی‌زدند.

تاریخ زندگی جلال‌الدین محمد بلخی، معروف به «مولانا» یا «ملای رومی» را که ورق بزنید از پیشینه‌ی کاملا ایرانی او آگاه می‌شوید.

روایت‌های تاریخی می‌گویند که جلال‌الدین در سنین کودکی (در اوایل قرن هفتم هجری قمری) به همراه پدرش «بهاءولد» در پی حمله مغولان به ترکیه امروزی نقل مکان کرد.

احوال و آثار او نشان می‌دهد میراث فکری او اساسا ریشه در جغرافیای ایران و علی‌الخصوص خراسان تاریخی دارد. در مسیر هجرت او از بلخ، هنگام رسیدن به نیشابور اتفاقا از «عطار نیشابوری» نیز نسخه‌ای از کتاب «اسرارنامه» این شاعر بزرگ را هدیه می‌گیرد.

اما بر خلاف این پیشینه فکری، معمولا مولانا در جهان به «رومی» شناخته می‌شود. تا جایی که حتی بسیاری از مخاطبان آثار او، از زبان فارسی آثارش نیز بی‌خبرند.

این پیشینه در اثر حاضر به خوبی به نمایش کشیده نشده است. گرچه در بخش‌هایی از فیلم به «شاهنامه فردوسی» و یا ابیاتی از سنایی غزنوی اشاره می‌شود اما این موارد توضیح دهنده پیشینه‌ی عرفانی ایرانی مولانا نیستند.

«مست عشق» بدون توجه به کهکشان فکری عرفانی مولانا و شمس تبریزی و سابقه‌ی تفکر عارفانه آنان در ایران و خراسان، سعی کرده‌است منحصر به زندگی یک عارف صوفی‌مسلک در یک دوره تاریخی خاص باشد.

این انحصار و محدودیت، اطلاعات تاریخی که فیلم می‌تواند بدهد را محدود کرده و در پردازش شخصیت‌ها نوعی اختلال ایجاد کرده است. انگار جنبه‌های دراماتیک داستان به جنبه‌های تاریخی و فکری آن چربیده و این خود یک نقطه‌ی ضعف برای اثر به شمار می‌رود.

یکی از پیامدهای این عدم پردازش شخصیت‌ها این است که به شوریدگی و احوالات عارفانه خود مولانا نیز کمتر پرداخته می‌شود.

مولانا که در ابتدای داستان یک فقیه متشرع و مورد احترام است در انتهای داستان قرار است تبدیل به یک عارف شوریده‌حال شود.

اما تغییرات احوال درونی او به خوبی به تصویر کشیده نمی‌شوند. انگار قرار نیست فقیه دیروز و عارف امروز ما مشی فقیهانه خود را کاملا کنار بگذارد و سراسر شوریدگی پیشه کند. چنانکه خود می‌گوید:

«سجاده‌نشین باوقاری بودم / بازیچه‌ی کودکان کویم کردی»

این احوالات در نخستین دیدار مولانا با شمس بر او عارض می‌شوند. تا جایی که براساس برخی روایات مولانا پس از یک گفتگوی کوتاه با شمس از هوش می‌رود و از مرکب بر زمین می‌افتد. در فیلم اما این تلاطم احوالات را آن طور که باید و شاید احساس نمی‌شود.

شخصیت مهم دیگری که در کنار شمس برای مولانا اهمیت دارد «حسام‌الدین چلبی» است. کسی که حتی نظم مثنوی معنوی به درخواست او انجام شده است. مولانا حتی بخاطر توجهی که به او داشت مثنوی خود را با عنوان «حسامی نامه» یاد می‌کرد.

این علاقه تا جایی است که دفتر چهارم مثنوی معنوی با مدح حسام‌الدین آغاز شده است:

«ای ضیاء الحق حسام‌الدین تویی/ که گذشت از مه به نورت مثنوی»

یا جای دیگر در دیوان شمس که می‌گوید:

«ای شه حسام‌الدین ما ای فخر جمله اولیا/ ای از تو جان‌ها آشنا مستان سلامت می‌کنند»

این ارادت قلبی بین مولانا و شاگردانش از جمله حسام‌الدین ردپایی از خود در اثر به جای نگذاشته است. این مورد نیز شاید از عدم پرداخت کافی به احوالات درونی شخصیت اول قصه برمی‌خیزد.

نسخه سینمایی «مست عشق» انگار خواسته به همه چیز بپردازد اما در حقیقت به هیچ چیز نپرداخته است. به نظر می‌آید اثری که بر پرده سینماست، خلاصه‌ای از یک سریال چند قسمتی است اما به هر حال یک اثر سینمایی باید واجد حدی از غنا باشد که تشنگی مخاطب را به اندازه کافی رفع کند.

به هر طریق «مست عشق» از یک فرازونشیب طولانی بالاخره به اکران رسیده و با تمام ضعف‌هایش ارزشمند است.

از این جهت که اولا همکاری بین دو کشور که خود را صاحب حق در آثار این شاعر و عارف بزرگ می‌دانند قدمی در جهت همراهی و همدلی و رفع سوءتفاهم‌هاست.

از طرفی استفاده از صنعت سریال‌سازی ترکیه و بازیگران مطرح آن برای معرفی شخصیت‌های تاریخی اهمیت دارد. از طرف دیگر نیز در نظر گرفتن واقعیات تاریخی در معرفی شخصیت‌های ایرانی می‌تواند از نقاط قوت این گونه آثار به شمار آید.

آثاری چون «مست عشق» می‌توانند در بی‌اثر کردن روایات عامیانه و مبتذل از موضوعات عرفانی از جمله عرفان مولانا و رابطه‌ی مریدومرادی‌اش با شمس موثر باشد و روایات اصیل تاریخی را به همراه مباحث عرفانی عمیق را به مخاطب ارائه کند.

ارسال نظر: