چگونه ترس گستران بر روایتِ دیروز، امروز و فردای انقلاب چنبره زده اند!؟
آیا در شرایطِ روایتِ ترس و غلبه آن بر جریاناتِ رسانه ای و سیاسی می توان انتظاری غیر از واکنش های احساسی به مسائل کاملا جدی داشت؟! این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که همه ما کنش ها و واکنش های سیاسیون را نیز آمیخته به مفاهیم ترس گستر می بینیم، مفاهیمی چون «سایه جنگ» که مورد تاکید بسیاری از کنشگرانِ سیاسی است.
نسیم آنلاین ؛ سحر دانشور:
- دخترک 18 ساله افغان تخت بغلی، با وحشت بیدارم کرد و گفت: «پاشو، رئیس جمهورتون ظریف استعفا داد! حالا مثل اون بار نشه که خاتمی رفت و احمدی نژاد جاش اومد!» به اقتدار ظریف فکر می کنم در عرصه بین المللی که در قواره رئیس جمهوره اما شبانه، ناامیدانه در اینستاگرام و خطاب به مردم استعفا می دهد.
- شب آخر مذاکرات برجام هیچکس نخوابید تا ظریف کار را تمام اعلام کند، دیشب هم ملت نخوابید تا ظریف اینبار باشد و کار را تمام اعلام نکند.
- دوشنبه چه عجیب تموم شد، دولت مهمترین ژنرالش رو از دست داد.
- این حس عجیب رو یک بار دیگه هم تجربه کرده بودم! شب وفات آقای هاشمی رفسنجانی. حس مبهم سردرگمی و حالا یعنی چی؟! امشب هم دقیقا همون حس!
- انگار قهرمان ما به تاریخ پیوسته و شهر سقوط کرده رفقا!
- در رفتن جان از بدن گفتند هر نوعی سخن/برگرد ای جان جهان تا جان بگیرد این وطن
- مردم شوکه شده اند و احساس ناامنی می کنن، دقیقا فضا مثل بعد از فوت هاشمی رفسنجانی است.
- ننشین برادر! پاشو بایست جوادجان... مردم نگرانند.
باید فهمیده باشید این جملات واکنش های رسانه ای به استعفای شبانه وزیر امور خارجه ایران است. این میزان از «احساساتی شدن» و نمایش آن در خصوص یک اتفاق سیاسی شاید تا حدودی تعجب برانگیز باشد، اما ماجرا زمانی گیج کننده می شود که حتی کنشگرانِ سیاسی نیز در واکنش به این اتفاق و یا در دیگر کنش ها و واکنش های سیاسی شان در دامن چنین احساساتی فرومی غلتند. فراگیریِ اصطلاحاتِ معروف به «برچسب زن» و «کلیشه ساز» که نمی توان برایشان تعریف و کارکرد دقیقی جز همان «انگ» و «برچسب» ارائه داد، در بیانِ سیاسیون و اهالی رسانه ما نمونه ای است از این مسئله. «دلواپس»، «خائن»، «غربزده»، «کاسب تحریم»، «افراطی» و... دم دستی ترین واژه هاست از انبوهِ واژگانِ تولید شده در عرصه سیاست و رسانه ایران! تولید و تکثیرِ نگرش های کلیشه ای و پمپاژِ احساساتِ غلیظ به افکار مردم، مسیری است که این واژه ها در تقابل با تعقل برای امروز و فردا می سازند.
اما سوال این است: چرا مواجهه عاقلانه که بدیهی ترین مواجهه با مسائل سیاسی است جایش را به چنین احساسات غلیظ، کلیشه سازی، جملاتِ شعرگونه و تغزل ها و عاشقانه هایی داده است؟!
در پاسخ به این سوال می خواهم از «ترس» سخن بگویم، حسی که پیوسته به واسطه رسانه ها و بالاخص شبکه های مجازی به جامعه و مردم تزریق می شود و در سالهای اخیر در حجم و ابعادی وسیع تر تولید و تکثیر می شود. برای رسیدن به دسته بندی مشخص از این حس باید به دو مقوله «روایت» و «زمان» توجه کنیم. این «زمان»، «زمان مندی» و «روایت» است که به یاریِ تولید کنندگانِ حس ترس آمده تا بتوانند برای تولید و تکثیرِ حسِ موردِ نظرِ خود وجهی «اجتماعی»، «تاریخی» و تا حدِ ممکن «ملموس» و «انضمامی» بیابند. «روایت» عنصر مهمی در ادبیاتِ «ترس گستران» محسوب می شود.
حسِ ترس از «زمانِ پیروزیِ انقلاب اسلامی» و در چارچوبِ «روایتِ سه دوره زمانی» تولید و تکثیر می شود:
ترس از گذشتهترس از گذشته در «روایتِ دهه شصت» و «اوایل پیروزی انقلاب اسلامی» متمرکز است. وقایعی همچون «دفاع مقدس» و تجلی این واقعه در اصطلاحات و مفاهیمی چون «بمباران شهرها»، «صدای آژیر»، «شهدای کشور»؛ «وضعیتِ اقتصادی» که در اصطلاحاتی همچون «صف» و «کوپن» متجلی است؛ «شرایط اجتماعی» و تجلی آن در مفاهیمی چون «تصفیه نیروهای ادارات» و...، «گزینش»، «ماجرای اجباری شدن حجاب»، «تذکرهای لسانی و خیابانی انقلابی ها» و...؛ و «وضعیت قضایی» و تجلی آن در مفاهیمی همچون «اعدام های دهه شصت»، «اعدام های اول انقلاب» را می توان به عنوان مظاهر ترس از گذشته در ادبیات و روایتِ «ترس گستران» برشمرد.
در روایتِ «ترس گستران» تمام این ادوارِ تاریخی و وقایع در چنین مظاهری خلاصه می شود. هرکدام از این اصطلاحات و مفاهیم با بار معناییِ ویژه و خاص خود، تمام ابعادِ یک دوره زمانی را مصادره کرده و احساساتِ نهفته در لایه های مختلفِ خود را به تمامیِ ابعاد آن واقعه و یا دوره زمانی حقنه کرده و می کنند.
اصطلاح مهم و رایج برای توصیف آن دهه نیز «دهه شصتی» هاست که به عنوانِ نمادی از فردی که همه آن احساسات و وقایع را به یکباره به دوش کشیده است معرفی می شود. (بررسی ابعاد این اصطلاح و معانی نهفته در آن را به یادداشتی دیگر در آینده سپرده ام.)
«دهه هفتاد» و اوایلِ دهه هشتاد و تجلیِ آن در وقایع و مفاهیمی همچون «آزادی»، «خفقان»، «جنبش دانشجویی»، «واقعه کوی دانشگاه»، «قتل های زنجیره ای»، «سایه جنگ بر سرِ کشور» نیز بعدِ دیگری از ترس از گذشته است که به انحاء مختلف در فضاهای مختلف و قالب های گوناگون تولید و بازتولید می شود.
ترس از حال«ترس گستران» وضعیتِ «حال» را نیز مطلوب نمی دانند. آنها در سطح بین المللی به «احتمالِ جنگ»، «دشمنان و دشمن سازیِ انقلاب اسلامی»، «دشمنیِ فلج کننده دشمنان»، «کم رنگ کردن و حذفِ اقتدارِ کشور در وقایع خاورمیانه، سوریه، عراق و..»؛ در سطح ملی به «چندپارگیِ مدیریتِ کشور»، «دولتِ سایه»، «افراطی های مداخله گر در سیاست های دولت»، «مهندسی انتخابات ها»، «دیکتاتوری پنهان»؛ در سطحِ مدیریتی به «دزدی»، «زدوبند و رانتِ گسترده»، «فسادِ سیستماتیک»، «ناکارآمدی و ضعفِ جدیِ مسئولین»، «ضعف و ناتوانیِ ناامیدکننده قوه های مختلف» و در نهایت «ناکارآمدیِ نظام»؛ در سطحِ فرهنگی و اجتماعی به «ضعفِ فرهنگیِ مردمِ ایران»، «پررنگ کردنِ نقاطِ ضعفِ جامعه و خلاهای موجود» می پردازند.
مفهوم سازیِ ویژه از وقایع مختلف در راستای «ترس گستری»، شرایطِ روز را نیز بحرانی جلوه می کند.
ترس از آیندهبدیهی است که با این مقدمات، گذشته و حالی اینچنین، آینده ای جز ویرانی برای جامعه نمی توان متصور بود. از این روی مفهومِ مورد تاکید در چنین بستری «سقوطِ نظام»، «براندازی» و تهدیدهای پی در پی برای آینده است. «جنگِ احتمالی» و «حمله آمریکا» یکی از روش های ترس زا برای آینده ترسناک است. نکته اساسی در حسِ انتظارِ سقوطِ نظام و آشفتگیِ پیشِ روست.
اما سوال این است که آیا چنین روایت هایی را می توان با واقعیاتِ ایرانِ پس از انقلابِ اسلامی مطابق دانست و یا با مفاهیمی مواجهیم که چندان صحیح نیستند؟! پاسخ به این سوال را به یادداشتی دیگر می سپارم. ولی باید پرسید که یکی از نتایجِ مهمِ «ترس گستریِ» وسیع در سالهای اخیر غلبه احساسات بر کنش ها و واکنش های مردم و جامعه نیست؟! آیا در شرایطِ روایتِ ترس و غلبه آن بر جریاناتِ رسانه ای و سیاسی می توان انتظاری غیر از واکنش های احساسی به مسائل کاملا جدی داشت؟! این اتفاق در شرایطی رخ می دهد که همه ما کنش ها و واکنش های سیاسیون را نیز آمیخته به مفاهیم ترس گستر می بینیم، مفاهیمی چون «سایه جنگ» که مورد تاکید بسیاری از کنشگرانِ سیاسی است. و البته سوال اساسی تر اینکه وقتی خودِ وزیرِ امور خارجه کشور استعفایش را از طریق صفحه شخصیِ اینستاگرامش خطاب به مردم اعلام می کند، چگونه می توان انتظار واکنش های عقلانی به چنین اتفاقاتی را داشت؟! در چنین فضایی است که وزیرِ امورِ خارجه در «اشعارِ سراسر احساسیِ» اهالی رسانه «رئیس جمهور» خطاب می شود و ناجی و امیرکبیر و...!