پناهیان: چرا خانواده در آخرالزمان اینقدر مهم است؟ + صوت
آیا میشود یک سریالی شبیه «گاندو» درست شود که نشان بدهد یک فرد نفوذی، دارد کار جاسوسی انجام میدهد برای اینکه نظر کارشناسی بدهد تا یکسری از آئیننامهها و قوانین در جمهوری اسلامی یکجورهایی بشوند که در نهایت منجر به ضعیفشدن خانواده بشود.
پناهیان در سخنرانی خود در شب سوم محرم در دانشگاه امام صادق(ع) گفت: در آخرالزمان دو فاجعۀ بسیار بزرگ پدید میآید؛ یکی ظلم طواغیت و دیگری نابودی خانوادهها که نتیجهاش فسادهای گسترده در بین زنان و مردان است. حالا چرا اینقدر فساد از این جنس رواج پیدا میکند؟ چون طاغوتِ صهیونیست، برای نابودی و تضعیف خانواده خیلی کار کرده است؛ در کشور ما هم کم نگذاشته است!
صوت این جلسه را اینجا بشنوید:
گاهی «انحراف» یعنی اینکه بهطور نابجا بر یک حرف درست، تأکید کنیم
همانطور که میدانید «انحراف» خیلی بدتر و خطرناکتر از «اشتباه» است. گاهی از اوقات، انحراف به این نیست که یک کسی حرف غلطی بزند، بلکه به این است که بهطور نابجا بر یک حرف درست تأکید کند؛در زمانی که زمانِ تأکید بر این حرف نیست. اصلاً این روال ابلیس است، مخصوصاً در آخرالزمان!
اگر ما در جلسۀ قبل، در اینباره صحبت کردیم که «الان اولویت در چه موضوعی است؟» دلیلش این است که پرداختن به اولویتِ روز، یک مسئلۀ فوقالعاده حساس و مهم است. شما هم میتوانید بررسی کنید که آیا واقعاً آخرین آمادگی برای ظهور، همین موضوع (اصلاح وضع مدیریت جامعه) هست یا نه؟
چرا هنوز «اشعث مآبها» و «ابوموسیاشعری مآبها» میتوانند مردم را فریب بدهند؟الان مشکل جامعۀ ما در زمینۀ آمادگی برای ظهور، در کجاست؟ جلسه قبل، دو موضوع را بهعنوان نقص، مطرح کردیم. یکی اینکه ما در امر مدیریت، در امر تعیین مدیران و تشخیص مدیران خوب و بهدست آوردن تعریف صحیح از مدیریت در یک جامعۀ اسلامی و انسانی، دچار مشکل هستیم.
ما هنوز این آمادگی را پیدا نکردهایم؛ لذا هنوز اشعث مآبها و ابوموسیاشعری مآبها، میتوانند مردم را فریب بدهند. ما این مشکلِ زمان امیرالمؤمنین(ع) را هنوز هم داریم. جریانهای خوارجمسلک، هنوز میتوانند مدیریت ناب علوی را تضعیف کنند.
امروز ما یکسری از مشکلات زمان علی(ع) را نداریم ولی یکسری از آن مشکلات را هنوز داریم. البته یکسری از مشکلاتی که داریم، درجۀ اهمیتش بسیار بالا نیست، اما یکسری از مشکلاتی که داریم، درجۀ اهمیتش بسیار بالاست.
هرچه جلوتر میرویم انحرافها بیشتر در «تغییر اولویتها» ظاهر میشوداگر کسی آمد یکچیزی را که مهم نیست، مهم جلوه داد و آنچیزی را که مهم است، غیرمهم جلوه داد؛ این در واقع «انحراف» است، دیگر اسمش «اشتباه» نیست و ما باید مراقب باشیم که دچار این انحرافها نشویم. در زمان قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب، منحرف شدن معمولاً به این بود که طرف، کمونیست میشد و یکسری از عقاید دینی را کنار میگذاشت. ولی هرچقدر جلوتر میرویم، این انحراف تبدیل میشود به تغییر اولویتها.
وقتی معنویت دارد قدرت میگیرد و حق دارد آشکارتر میشود، دیگر کسی نمیتواند بهسادگی دم از باطل بزند، از الان به بعد و هرچه جلوتر برویم، فقط در تغییر اولویتها برای حق است که انحراف ظاهر میشود. حتی بعد از ظهور امامزمان(ع) هم، تغییر اولویتها در موضوع حق و حقایق عالم است که موجب میشود یکعدهای در مقابل امامزمان(ع) میایستند و دل امامزمان(ع) را خون میکنند؛ آنهم با استفاده از قرآن! (إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِیَّةِ... أَتَى النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ ؛ غیبت نعمانی/ص297)
تشخیص اولویتها یکی از بحثهایی است که باید در جلسات دینی مطرح شود. معنا ندارد که در جلسات دینی با اولویتها کاری نداشته باشیم و فقط یک فهرستی از رذایل و فضایل را بیان کنیم و بر همۀ آنها تأکید کنیم.
قرآن با تعابیری مثل «حکمت» و «بصیرت» و «فرقان» بر موضوع «تشخیص اولویتها» تأکید میکندپرداختن به اولویتها و تشخیص اولویتها در قرآن کریم، با تعابیر مختلفی بیان شده است که در اینجا سه نمونه از این تعابیر را بیان میکنیم؛ یکی مفهوم «حکمت» است «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» (جمعه/2) یعنی پیامبر(ص) به مردم، کتاب و حکمت یاد میدهد. حکمت به آدم میگوید که «الان کدام قسمتِ کتاب خدا را باید اجرا کنم؟ الان به کدام قسمتِ کتاب خدا باید عمل کنم؟ اهمیت کدام موضوع در ارتباط با شرایطی که من دارم بیشتر است؟»
یکی دیگر از مفاهیمی که در قرآن کریم هست و قرآن هم این را وصف خودش میداند «بصائر» است. میفرماید: «هذا بَصائِرُ لِلنَّاسِ» (جاثیه/20) بصیرت در واقع همان قدرت تشخیص اولویتهاست.
مفهوم دیگری که در قرآن هست و به موضوع «تشخیص اولویتها» اشاره دارد، مفهوم «فرقان» است. میفرماید: اگر کسی تقوا داشته باشد، خدا به او فرقان میدهد (إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً؛ انفال/29) شما بر اساس علم دین، تقوا را رعایت کنید، خدا به شما فرقان میدهد.
فرقان یعنی «تشخیص خوب و بد». البته در خود قرآن هم تشخیص خوب و بد را نوشته است، اما فرقان این است که شما بهصورت مصداقی تشخیص بدهید و در مقام عمل اجتماعی یا عمل فردی، بفهمید که الان کدام عمل اولویت دارد؟
امروز چه موضوعی در صدرِ اولویتهای ما قرار دارد؟ / یک اولویت ما «اصلاح مدیریت در جامعه» استمسئلۀ اولویتها، مسئلهای است که خیلی باید ذهنمان درگیرش باشد. لذا عنوان این بحث را «آخرین آمادگی برای ظهور» قرار دادیم. آنچه امروز در صدر اولویتهاست و حساسیت فراوانی نسبت به آن هست، چه موضوعی است؟ یکی موضوع اصلاح مدیریت در جامعه است(که در جلسه قبل مطرح کردیم) و ریشۀ بحث اصلاح مدیریت در جامعه و انتخاب مدیران صحیح هم در قرآن آمده است: «وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ» (قصص/5) ما میخواهیم مستضعفین را «ائمه» قرار بدهیم. نمیشود که مستضعفین، در موضوع امامت و مدیریت و سیاست جامعه، قدرت تشخیص خوب و بد را نداشته باشند و خدا همینطوری از آسمان چندتا فرشته بفرستد که این مستضعفین را نجات بدهد!
بشریت باید درک کند که امامت شایستۀ چه کسانی است؟ نهفقط امامت به معنای امامتِ معصوم، بلکه به معنای عامِ آن که همان «مدیریت صحیح جامعه» است. اگر ما مدیریت صحیح را نشناسیم، امام معصوم را هم نمیشناسیم! شما چگونه میخواهید تشخیص بدهید که این امام معصوم، درست عمل کرد؟ بنا نیست که تشخیص ندهید و همینجوری سرتان را پایین بیندازید و عمل کنید! در اینصورت هم بالاخره خدا امتحان میکند و کم میآورید.
کسی فکر نکند که لازم نیست تشخیص بدهیم و میتوانیم سرمان را پایین بیندازیم و هرچه امام گفت، اجرا کنیم! آنوقت امام معصوم به شما یک دستوری میدهد که دیگر کم میآورید و نمیتوانید اجرایش کنید! کمااینکه یک کسی نزد امامصادق(ع) رفت و ادعای یاری ایشان را کرد و گفت که قیام کنید، تعداد مریدان شما زیاد است! حضرت فرمود: برو داخل تنور! این فرد شروع کرد به بهانهآوردن و حضرت فرمود: نمیخواهد بروی! (...ثُمَّ قَالَ قُمْ یَا خُرَاسَانِیُّ وَ انْظُرْ مَا فِی التَّنُّورِ قَالَ فَقُمْتُ إِلَیْهِ فَرَأَیْتُهُ مُتَرَبِّعاً فَخَرَجَ إِلَیْنَا وَ سَلَّمَ عَلَیْنَا فَقَالَ لَهُ الْإِمَامُ ع کَمْ تَجِدُ بِخُرَاسَانَ مِثْلَ هَذَا فَقُلْتُ وَ اللَّهِ وَ لَا وَاحِداً؛ مناقب آلابیطالب ع/ج4/ص237) وقتی حضرت یکمقدار در دستور دادن به او سخت گرفت، او در واقع به اصل امامت شک کرد و کم آورد.
بحث دربارۀ «مدیریت صحیح جامعه» یک جزئی از بحث امامشناسی استبحث دربارۀ «مدیریت و شیوۀ صحیح مدیریت» درواقع جزئی از بحث امامشناسی است. متاسفانه آموزشهای دینی ما دربارۀ امامشناسی، پیش از امامتشناسی است نه پس از امامتشناسی. دربارۀ امامشناسی و اثبات امامت و ولایت، تعداد زیادی کتاب داریم. اما یک کتاب معرفی کنید که قشنگ بگوید «امام چگونه امامت میکند؟ امامتکردن چگونه است؟ امامتکردنِ امیرالمؤمنین(ع) چگونه است؟ بر اساس چه قواعدی، امام در اینجا سکوت میکند، آنجا فریاد میزند، آنجا تحمل میکند یا تحمل نمیکند؟» یعنی کتابی میخواهیم که معارفِ پس از امامت را بگوید، نهفقط معارف پیش از امامت!
ما اگر شناخته بودیم که «امام چگونه امامت میکند و چگونه به نخبگانِ نامرد و خائن فرصت میدهد که در جامعه رشد کنند تا خودِ مردم، با نگاه هوشمندانه و بصیرانۀ خودشان اینها را حذف کنند؟» در اینصورت ما بسیاری از این مشکلات کنونی را نداشتیم.
اگر ندانیم «امامزمان چگونه امامت میکند» در پیروی از فرمانهای او کم میآوریمما وقتی میخواهیم امام را بشناسیم باید بدانیم که امام، چگونه امامت میکند؟ اگر بشناسیم چگونه امامت میکند، میتوانیم از او تبعیت کنیم، و الا در پیِ فرمانهای او کم میآوریم. اگر بشناسیم «چگونه باید امامت کرد؟» در اینصورت قدر یاران امام را میدانیم و حکام زمین(یعنی آن 313 نفر) را تمکین خواهیم کرد و از آنها فرمانبرداری خواهیم کرد بلکه آنها را یاری خواهیم کرد.
ما نهتنها باید امامزمان(ع) را بشناسیم، بلکه باید شیوۀ امامت ایشان را هم بشناسیم و اینکه «این شیوه در مدیران پایینتر چطور اجرا میشود؟ چگونه تکرار میشود؟ و...» اینها را باید بشناسیم.
باید دانش مدیریتمان را بالا ببریم! این یکی از اولویتهای زمان ما است، در اینصورت دیگر هرکسی اقدام نمیکند که برای پستها در جامعۀ اسلامی کاندید بشود! چون میداند مردم تشخیص میدهند که «او اینکاره نیست!» آنوقت شورای نگهبان هم فقط بهصورت حقوقی برخورد نمیکند. ن شورای نگهبان بعضی وقتها برای اینکه ببیند «آیا این افراد حق دارند کاندیدا بشوند یا نه؟» یکجوری کاندیداها را ارزیابی میکند که اعضای شورای نگهبان اگر خواستگار برای دخترشان بیاید، اینجور سرسری با او برخورد نمیکنند بلکه میگویند «بالاخره بحث ناموس ما و دختر ما مطرح است، باید ببینیم این کسی که آمده، چطور آدمی است؟» درحالیکه مملکت از ناموسِ یک نفر مهمتر است.
اولویت دیگری که در آخرالزمان مطرح است «مسئلۀ خانواده» است/ چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان، اولویت داردمدیریت صحیح را باید شناخت، این جزء اولویتهای ما است. اما اولویت دیگری که در آخرالزمان مطرح است «مسئلۀ خانواده» است. چرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان یک مسئلۀ دارای اولویت است؟
الان طاغوت جهان صهیونیستها هستند. در قرآن کریم نوشته است که یهودیها از همان زمان قدیم، سنتشان این بوده است با ابزاری که بلد بودند، بین زن و مرد اختلاف بیندازند! (فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ؛ بقره/102)
سنت تاریخی یهودیان این بوده است که برای تسلط بر دیگران، خانوادهها را مضمحل کنند. آنها در این زمینه، حرفهای هستند؛ حالا از سحر و جادو گرفته تا هر فن دیگری که بلدند، استفاده میکنند تا به این هدف خود برسند. در پروتکلهای دانشوران صهیون هم این را نوشتهاند، بیش از 120سال پیش دور هم نشستند که ما چطوری جهان را اداره کنیم؟ یعنی سر شیوۀ مدیریت جهان، بحث کردند.
چندتا از اصول مهمی که در پروتکلهای دانشوران صهیون نوشتهاند، به مضمحل کردن خانواده برمیگردد! این سنت را از قدیم داشتند و در قرآن هم آمده است که اینها سعی میکنند بین زن و مرد اختلاف بیندازند، الان هم با ترفندهای جدید، این کار را انجام میدهند.
الان طاغوت جهان صهیونیستها هستند. اگر کسی در این مسئله شک دارد برود به آمار و ارقام مراجعه کند و ببیند ادارهکنندگان و سرمایهداران زالوصفت ادارهکنندۀ جهان و بسیاری از احزاب سیاسی کشورهای به ظاهر دموکراتیک در جهان چه کسانی هستند؟ انگلستان را چه کسانی اداره میکنند؟ این دیگر معلوم است که صهیونیستها دارند اداره میکنند.
چرا طواغیت سعی میکنند خانواده را مضمحل کنند؟طاغوت یهود و صهیونیستها گروه قلیلی هستند که میخواهند بر تعداد کثیری از مردم تسلط پیدا کنند! حالا ببینید اینها کارشان چیست و برای سلطهگری از چه ابزاری استفاده میکنند؟ در مسائل اجتماعی و سیاسی ترفند «تفرقه بینداز و حکومت کن» را بهکار میبندند. منتها طبق آیۀ قرآن، اینها «بین زن و مرد اختلاف میاندازند» یعنی کارشان را از اینجا شروع میکنند. این مسئله هم از همان زمان فرزندان حضرت سلیمان، مطرح بوده است و مسئلۀ جدیدی نیست.
کلاً «طواغیت» و خصوصاً طاغوت یهود، برای اینکه بر جوامع بشری تسلط پیدا کنند، چهکار میکنند؟ دوتا خاصیت در میان انبوه مردم وجود دارد که این طواغیت باید این دوتا خاصیت را بزنند تا بتوانند بر جوامع بشری تسلط پیدا کنند.
دلیل اول: انبوهیِ جمعیت یک جامعه باعث میشود ترفندهای طواغیت نابود شودیکی اینکه در نظر طواغیت، نسل مردم نباید زیاد بشود و الا طواغیت کم میآورند. مردم با انبوهیِ جمعیت میتوانند حق را آشکار کنند! انسانها با انبوهی جمعیت میتوانند بر باطل غلبه پیدا کنند، یک جامعه با انبوهی جمعیت خودش میتواند وضع خودش را به سامان برساند.
البته انبوهی جمعیت عامل مطلق سعادت جامعه نیست، ولی یکی از دلائل سعادتمندی، یکی از دلائل طبیعی حرکت به سوی رشد و سعادت برای جامعه، انبوهی جمعیت است. انبوهی جمعیت باعث میشود ترفندهای این طواغیت، نابود بشود. برای طواغیت بهصرفه است که تعداد مردم کم باشد. لذا دارند کار میکنند (نهفقط در اینجا بلکه در اروپا هم کار میکنند) تا کثرت نسل پدید نیاید.
وقتی بخواهند کثرت جمعیت را کم کنند باید چهکار کنند؟ باید خانواده را یک جایگاه تلخ و زننده و یک جایگاه پر از دشواری و چالش قرار بدهند تا خانواده جای امنی برای زاد و ولد تعداد زیادی از فرزندان نباشد. (بعداً در بحث خانواده بیشتر به این خواهیم پرداخت که تربیت یک کودک در یک خانوادۀ کم جمعیت بسیار دشوارتر از تربیت یک کودک در یک خانوادۀ پرجمعیت است.)
دلیل دوم: ضعف جامعه مقابل طواغیت از ضعف خانواده ناشی میشوددلیل دوم برای اینکه طواغیت به خانواده میپردازند چیست؟ وقتی در یک جامعهای خانواده مضمحل شد (حتی اگر دویست میلیون جمعیت هم داشته باشد) این جامعه، یک جامعۀ ضعیف و زبون است. ضعف جامعه مقابل طواغیت از کجا ناشی میشود؟ از ضعف خانواده!
طواغیت ترجیح میدهند که تعداد زیادی نفوس در یک جامعه باشد، ولی این افراد، بیخانواده باشند، ولدِ زنا باشند، افراد جامعه جدا از هم زندگی کنند، خانوادهها طلاقکشیده و ازهم پاشیده باشند و... بر این جامعه عین آبخوردن میشود مسلط شد! در این جامعه میشود راحت همۀ ترفندها را اجرا کرد چون افراد جامعه مثل احمقها نمیتوانند مقابل طواغیت مقاومت کنند.
شما حرفهای برخی از اندیشمندان فرانسوی را که دربارۀ جامعۀ خودشان میگویند، یا برخی اندیشمندان آمریکایی را دربارۀ خود آمریکا میگویند، مطالعه کنید. آنها دربارۀ ملتهای خودشان میگویند که ما مردمان احمقی هستیم و هیچوقت بیدار نخواهیم شد. چرا؟ بهخاطر اینکه خانواده ندارند! وقتی خانواده ضعیف شد، جامعه ضعیف شده است. و این چیزی است که متأسفانه بهخوبی در جامعۀ ما تبیین نشده است.
وقتی خانواده ضعیف بشود جامعه ضعیف میشودیکی از حقایقی که باید دربارۀ آن فیلمهای قوی ساخته شود تا برای مردم جا بیفتد، همین است که «اگر خانواده ضعیف بشود جامعه ضعیف میشود»
شما فکر میکنید میشود یک روزی در جمهوری اسلامی سریالی-با فیلمنامۀ قوی و پرجذبهای- تولید بشود که مثلاً نشان بدهد جاسوسها و فروماسونرها و نفوذیهایی آمدهاند و میخواهند حجاب را ضعیف کنند تا مقاومت این ملت در مقابل استکبار کاهش پیدا کند؟ و بعد هم عواملی را در مجلس شورای اسلامی نفوذ میدهند برای ایجاد یک سلسله قوانینی که نهاد خانواده را تضعیف کند و مقدار طلاق را افزایش بدهد؛ برای پایین آمدن سطح مقاومت جامعه!
آیا میشود یک سریالی شبیه «گاندو» درست شود که نشان بدهد یک فرد نفوذی، دارد کار جاسوسی انجام میدهد برای اینکه نظر کارشناسی بدهد تا یکسری از آئیننامهها و قوانین در جمهوری اسلامی یکجورهایی بشوند که در نهایت منجر به ضعیفشدن خانواده بشود.
چرا اسرائیل باید دنبال کمحجاب کردن جامعۀ ما باشد؟چرا اسرائیل باید دنبال کمحجاب کردن جامعۀ ما باشد؟ شما به سخنرانی نخستوزیر خبیث رژیم کودککش اسرائیل نگاه کنید که در مجلس انگلیس میگوید: میدانید ایران را چطور باید زمین بزنیم؟ توضیح میدهد که ایران را با حملۀ نظامی نمیتوانیم زمین بزنیم، بلکه باید مثلاً این فیلمها را پخش برای مردم کنیم و... حالا شما ببینید ما چندتا پایان نامه در این زمینه داریم؟
یک اندیشمند فرانسوی یک کتاب هفتصد صفحهای نوشته و در این کتاب اسنادی را جمعآوری کرده است که نشان میدهد جامعۀ فرانسه را صهیونیستها هرزه کردند، یهودیها این هرزگی و بیبند و باری را در فرانسه رواج دادند تا بر آن مسلط بشوند!
چرا خانواده در آخرالزمان مهم است؟ وقتی یک جامعۀ مستضعف بخواهد قوی بشود باید خانوادهاش قوی باشدچرا مسئلۀ خانواده در آخرالزمان مهم است؟ برای اینکه یک جامعۀ مستضعف وقتی بخواهد قوی بشود باید خانواده در آن جامعه، قوی باشد! این آمار طلاق با جامعۀ منتظر و مهدوی جور در نمیآید! این وضع حجاب، این تعداد کم زاد و ولد با بیرون آمدن از استضعاف جور در نمیآید.
مگر مستضعفین نمیخواهند از استضعاف در بیایند؟ خب اگر بخواهند قوی بشوند، خانواده باید قوی باشد. البته الان در جامعۀ ما خانواده، نمرۀ بالایی دارد (مثلاً بالای 10) ولی انتظار از ما خیلی بیشتر از این حرفها است! خانواده باید فربه و قوی باشد، کمبودن زاد و ولد در خانوادههای خوب علامت ضعف است! این آمار طلاق در جامعه، علامت ضعف است و اینها یعنی ضعف جامعه.
البته ما زیاد هم در مقابل دشمنان، ضعیف نبودهایم؛ اما همین مقداری که ضعیف نبودیم، صدقۀ سر خانوادههای خوب است و آن مادرانی که شیران بیشۀ شجاعت را تربیت کردند. یک جوان شجاع سلحشور که از زیر بته در نمیآید؛ از یک خانوادۀ مستحکم در میآید. بسیاری از این مشکلاتی که ما در جامعۀ خودمان میبینیم علامت ضعف خانواده است.
علی(ع): مدیران خوب از خانوادههای خوب، در میآیندهمچنین اگر بحث مدیریت جامعه هم برای ما مهم است، باید بدانیم که أمیرالمؤمنین(ع) فرمود: «مدیران خوب از خانوادههای خوب(بیوتات الصالحه) در میآیند» (وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ وَ الْحَیَاءِ مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ ؛ نهجالبلاغه/نامه 53)
از یک طرف اگر بخواهیم مشکل مدیریت را در جامعه حل کنیم، باید سراغ خانواده برویم و اگر میخواهیم ضعف جامعه را برطرف کنیم باید سراغ خانواده برویم. از طرف دیگر، منافقین و کافرین هم وقتی میخواهند جنایت کنند، سراغ نابودی خانواده میروند. قرآن میفرماید: «وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل» (بقره/205) پیغمبر من، این کسی که تو را قبول ندارد وقتی از پیش تو برمیگردد از بس به تو غضب دارد، چهکار میکند؟ «یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْل» کشاورزی و نسل را میخواهد نابود کند. طبیعتاً وقتی بخواهند نسل را نابود کنند باید سراغ خانواده بروند. «حرث» هم در اینجا-طبق برخی روایات- به معنای ذریه است، لذا هر دو عبارت «الْحَرْثَ وَ النَّسْل» به مسئلۀ خانواده برمیگردد.
چرا کسی که دشمن امت پیغمبر میشود، میخواهد خانواده را مضمحل کند؟ برای اینکه تعداد نفوس را پایین بیاورد. آنوقت نمیدانم چرا پیامبر اکرم(ص) اینقدر تأکید داشتند که فرزندانتان را زیاد کنید!
بیش از نیمی از علائم فساد در آخرالزمان به اضمحلال خانواده مربوط میشودچرا ما در بحث خودمان که دربارۀ آمادگی برای ظهور است، اینقدر به موضوع خانواده، اهمیت میدهیم؟ چون بیش از پنجاه درصد علائم فساد در آخرالزمان به فساد در خانواده مربوط میشود، در واقع به اضمحلال خانواده مربوط میشود که موجب فساد در جامعه است.
دربارۀ بی بند و باریها در آخرالزمان روایات بسیاری وجود دارد. مثلاً یکی از تعابیری که در این روایات، بیان شده است این است که در آخرالزمان، زنها میروند جای مردها و مردها میروند جای زنها. زنها شبیه مردها میشوند، مردها شبیه زنها میشوند! خیلی زشت است که این جابجایی صورت بگیرد؛ مرد باید نقش مرد را داشته باشد، زن هم باید نقش زن را داشته باشد. حالا چطور میشود که این اتفاق میافتد؟ با ضعف بنیان خانواده.
دو فاجعۀ بزرگ در آخرالزمان: 1. ظلم طواغیت 2. نابودی خانوادهها که منجر به فساد زنان و مردان میشوددر آخرالزمان فقط ظلم و کشتار اوج نمیگیرد، بلکه-در یک جمعبندی میتوان گفت که- در آخرالزمان دو فاجعۀ بسیار بزرگ پدید میآید؛ یکی ظلم طواغیت، و دیگری نابودی خانوادهها که نتیجهاش فسادهای گسترده در بین زنان و مردان است. این خلاصۀ صدها روایت است!
چرا آخرالزمان اینقدر فساد از این جنس رواج پیدا میکند؟ چون طاغوت صهیونیست، برای نابودی و تضعیف خانواده کار کرده است. در کشور ما هم کم نگذاشته است! برخی از سریالهای تلویزیون خودمان در این چهل سال، قدم بزرگی برای افزایش طلاق در جامعه بودند! از آنطرف، آیا میتوانید یک سریال فنی عمیق حکیمانۀ دلنشین نشان بدهید که در جهت تقویت بنیاد خانواده باشد؟!
صهیونیستها از دو چیز خیلی بدشان میآید: 1.پولدار شدن مردم 2. تقویت خانوادهصهیونیستها از دو چیز خیلی بدشان میآید و هرکسی در این دو موضوع فعال بشود، خیلی محکم علیه او وارد میدان میشوند و توسط ایادی داخلی خودشان-با ترفندهای مختلف- او را تخریب یا نابودش میکنند! یک موضوع این است که بگویید «مردم باید پولدار بشوند، چرا باید بیشترِ ثروتها و پولها در اختیار صهیونیستها باشد؟!» چون صهیونیستها خیلی جانشان به پول بسته است، دوست دارند همه بیپول باشند و فقط خودشان پولدار باشند. اگر بنا باشد بشریت قدرتمند و پولدار باشد، پس آنها از چه کسی سواری بگیرند؟!
موضوع دیگری که برای صهیونیستها خیلی مهم است، موضوع خانواده است. اگر کسی بخواهد در جهت تقویت و استحکام خانوادهها در جامعه قدمی بردارد، بهشدت علیه او اقدام میکنند، درحالیکه یهودیها خودشان، خانوادهدار و مقید به خانواده هستند و در کشورهای غربی، همه میدانند که مستحکمترین خانوادهها را عمدتاً همین یهودیها دارند.
هالیوود که در جهان، فساد ایجاد کرده است توسط چه کسانی اداره میشود؟ توسط صهیونیستها. اما همین صهیونیستها که همه را فاسد میکنند و خانوادهها را مضمحل میکنند، خودشان خانوادههای بسیار خوب و مستحکمی دارند. البته نمیخواهم بگویم که آنها ایدهآل هستند، ولی بنیاد خانواده را مستحکم نگه میدارند چون میخواهند بر همۀ ابناء بشر در عالم تسلط پیدا کنند، لذا باید خودشان قوی باشند. اما برای بقیۀ جوامع، نسخۀ دیگری مینویسند تا خانوادههای آنها را نابود کنند و آنها را تضعیف کنند که بتوانند بر آنها مسلط شوند.
چرا خانواده در آخرالزمان اهمیت دارد؟ شما ببینید در روایات ما که علائم فساد قبل از ظهور را بیان کرده است، چرا اینقدر خانواده را متلاشی و مضمحل نشان میدهند؟ وقتی دلیل این را بفهمیم، آنوقت به دلیل اهمیت خانواده در آخرالزمان هم پی میبریم.
آیا قدیمها که خانوادهها سنتی بودند، وضع خانواده خوب بود؟یک کسی از بنده پرسید: شما میگویی که اگر خانواده خوب بشود ما یک قدم به ظهور نزدیک شدهایم؟ گفتم: بله، حت بیشتر از یک قدم! گفت: خُب قدیمها که خانواده وضعش خوب بود (به همان شیوۀ سنتی) آن زمان چرا ظهور رخ نداد؟ گفتم: قدیمها خانواده سنتی بود، ولی خانواده خوب نبود!
یک ذهنیتی دربارۀ خانواده وجود دارد، آن هم اینکه: «اخیراً با فسادی که پیش آمده است خانواده تضعیف شده است اما قدیم، خانواده وضعش خوب بوده است!» ولی ما این ذهنیت را نداریم که قدیم وضع خانواده خوب بوده است!
قدیمها اگر آمار طلاق بالا نبود دلیل بر این بود که مرد، صاحب اختیار بود. اینکه مرد صاحب اختیار باشد، تا یک حدی خوب و معقول است (البته الان مرد هم دیگر صاحب اختیار نیست، بلکه صهیونیستها صاحب اختیار خانواده هستند،؛با هرزگیهایی که از رسانهها منتقل میکنند!) ولی قدیمها اگر مرد، صاحب اختیار بود، مرد هم کم به زن ظلم نمیکرد!
جامعۀ أمیرالمؤمنین(ع) و جامعۀ پیامبر اکرم(ص) چرا جامعههای خوبی نبودند؟ چون مردها به زنها ظلم میکردند، آن هم برای ما ایدهآل نیست! یکوقت کسی فکر نکند که ما میخواهیم برگردیم به عصر حجر! البته یک محسناتی در خانوادههای قدیم بود؛ یکی از آن محسنات-که الان خیلی کمرنگ شده است- این بود که مرد مقتدر بود و این برای نظام خانواده، محسناتی دارد، اما یک عیب بزرگی هم در آن خانوادهها بود و آن اینکه خیلی از اوقات، زن در آنجا ظلم میدید.
ما نمیخواهیم به سنت برگردیم بلکه میخواهیم به یک خانوادۀ علوی، یک خانوادۀ مهدوی و به یک خانوادۀ ولائی برسیم. در خانوادۀ ولائی، هم مادر سر جای خودش عزیز است، هم پدر سر جای خودش عزیز است. هرکدام یک موقعیت و جایگاهی دارند. آن چیزی که دین گفته است، ما هنوز به آن نرسیدهایم، آن چیزی که دین گفته، فقط در خانوادۀ اهلبیت(ع) و در خانوادههای آدمهای خوبِ خوب بوده است، ما دنبال چنین خانوادهای هستیم.
ما نمیخواهیم دربست برگردیم و سنت قدیم را احیا کنیم؛ قدیمها هم زیاد وضع خوب نبوده است. ولی محسناتی بوده، ضعفهایی هم بوده است، الان همان محسنات هم نیست، ضعفها هم بیشتر شده است. ما باید برویم دنبال یک الگویی بگردیم که در این الگو به آنچیزی که دین گفته است برسیم.