زنجیره ناقص صنعت نشر
نشر هم یک کسب وکار است با این تفاوت که کنشگرهای متفاوتی دارد. بعضی از این کنشگرها در نشر باید همه هزینه خود را از فروش کتابهایشان بدست بیاورند و برخی از کنشگران حوزه نشر برای تأمین هزینههایشان نیاز به فروش کتابهایشان ندارند.
نسیمآنلاین: صنعت نشر همیشه با مشکلات و مسائلی درگیر بوده است و ناشران مختلف در سالهای اخیر ناهمواریهایی را در راه خود مشاهده کردهاند. مشکلاتی مثل قیمت کاغذ، چرخه تولید، عرضه و تقاضای کاغذ برخی از این مشکلات هستند. در نمایشگاه کتاب 1402 سراغ یکی از افراد فعال حوزه نشر و کتاب رفتم تا با طرح سوالاتی از دغدغهها و مسائلی که از نظر ایشان وجود دارند مطلع شوم. آقای سعید مکرمی، مسئول نشر اسم است. ایشان که در سالهای اخیر با مسائل مختلفی در مورد نشرشان مواجه بودند نکاتی را در مورد این صنعت متناسب با تجربه خودشان مطرح کردند.
آیا ناشر باید دنبال مردم برود و هر آنچه سلیقه مردم بود را چاپ کند؟ آیا ناشران تنها باید از این کار دنبال عایدی مالی باشند؟
نکته اولی که ما باید به آن توجه کنیم این است که نشر یک کسب و کار است. کسب و کار یعنی چه؟ یعنی باید همه قواعد کسب و کار به آن جاری شود و باید بتواند حداقل هزینههای خودش را دربیاورد. یعنی اگر ناشری نتواند هزینههای خودش را تأمین کند، نتواند روی پا بایستد، نتواند سود حاصل از فعالیتاش را احصا کند، ناگزیر است که تعطیل کند. اینکه شما نگاه میکنید بعضی مواقع یک تضادی بین رفتار ناشرین وجود دارد. در بعضی مواقع خیلی بزرگنمایی میشود یا بعضی مواقع خیلی ناشرها در تولیدشان منفعل میشوند. برخی دیگر از ناشران در برابر جو بازار یا جو رسانهای تحریککننده نیاز مخاطب منفعل می شوند. این بخاطر این است که اساسا نشر یک کسب و کار است.
کسب و کار یعنی چه؟ یعنی که الان شما در بازار ایران مثلا فلان گوشی موبایل، ترند بازار ایران است. شما هرجا میروید در شهر، در خیابان، در کوچه و محله در مورد آن گوشی دارند صحبت میکنند، در مورد دوربیناش دارد صحبت میکند. چه نیازش کاذب باشد چه صادق باشد. مردم به محل فروش آن کالا برای خرید آن رجوع میکنند. فروشنده هم میرود کالایی را بیاورد که بتواند بفروشد. اصلا اینکه این کالا با دیگر کالاها تفاوتی ندارد موضوعیت ندارد.
یک نشر چگونه میتواند به عایدی مالی برسد؟ هماکنون ناشران چگونه در مورد وضعیت مالی خود تصمیم میگیرند؟
ما حتی این موضوع را در اصناف دیگر هم داریم. مثلا اگر در محله و منطقهای سراغ یک نوع میوه را بگیرند و به یک نوع میوه نیاز داشته باشند، خب میوه فروش آن محل میرود آن میوه را میآورد.
نشر هم یک کسب وکار است با این تفاوت که کنشگرهای متفاوتی دارد. بعضی از این کنشگرها در نشر باید همه هزینه خود را از فروش کتابهایشان بدست بیاورند و برخی از کنشگران حوزه نشر برای تأمین هزینههایشان نیاز به فروش کتابهایشان ندارند. یعنی شما عملا بازار نشرتان دو قسم پیدا کرده است، قسمی که دارد کتاب چاپ میکند بدون اینکه نیاز به فروشش داشته باشد که بیشتر ناشران دولتی میشوند. و بخشی که کتاب چاپ میکند تا بتواند هزینههایش را در بیاورد. مسئلهاش سرمایهگذاری است، مسئلهاش سود است.
شما میروید الان خودرو میخرید. پول مازاد دارید، با پول مازادتان خودرو میخرید. چرا؟ چون خودرو گران میشود، حالا پول مازاد دارید میروید با پول مازادتان ملک میخرید. چرا؟ چون میگویید این ملک گران میشود، کالایی سرمایهای است. ناشر هم با پول خود کالایی را تولید میکند. مثل اینکه بگوییم شرکت کاله، کالایی تولید میکند. ماست و شیری تولید میکند که مورد نیاز مخاطب هست. درست است که سلامت محصول مهم است، اتفاقا با دقت به کاله اشاره کردم، سلامت آن کالا مهم است چون مواد غذایی است. اما مسئله مهمتر این است که باید بفروشد. اگر الان کاله یک شیر یا ماستی تولید کند و ماست آن برای مثال یک بزاق خاصی را در دهان ترشح کند یا یک جنسی از مزه را بدهد که مخاطب خوشش نیاید، نمیفروشد، حتی اگر به جهت سلامتی، سلامت باشد. پس کاله هم میرود کالایی را تولید میکند که مخاطب به آن نیاز داشته باشد. چه نیازش واقعی باشد چه غیرواقعی.
آیا در وضع کنونی ناشران موفق به شناسایی و تامین نیاز مخاطبان هستند و این صنعت زنجیره خود را تکمیل کردهاست؟
خب نشر هم یک کسب و کار است، اگر ناشر کالایی را تولید کند و نتواند بفروشد، در نتیجه نمیتواند هزینههای خود را تأمین کند. این بلایی است که سر خیلی از ناشرهای ما در این فضا تورمی دارد میآید . وقتی اوضاع اقتصادی کمی بهم میخورد ناشر متوجه میشود که کتابش فروش نمیرود چون اصلا جزو نیاز مخاطب نبوده است. اصلا مخاطبش نمیخواهد. یا از آن طرف میتوان اینطور اشاره کرد که چند درصد ناشرها کتاب را بر اساس نیاز مخاطب انتخاب میکنند. نیاز مخاطب را شناسایی کردند و میگویند مخاطب این کتاب را نیاز دارد و حالا برایش اگر کتاب ترجمه پیدا کردیم، ترجمه و اگر ترجمه پیدا نشد تالیف سفارش بدهیم. اساسا این نشان میدهد که نشر ما هنوز صنعت نشدهاست. در صنعت نشر، مطالعه بازار و شناسایی نیاز مخاطب هنوز برایشان جدی نشده است. ناشر هر کتابی بتواند چاپ کند، هر کتابی که احساس کند میفروشد، هر کتابی که خود ناشر بپسندد چاپش میکند. کاری به نیاز مخاطب ندارد. خب این مسئلهای جدی است که آیا نشر از نیاز مخاطب شروع میشود یا از سیاستگذاری ناشر. در حالت عمومی از نیاز مخاطب شروع میشود. مگر ناشری که یک دغدغه کلان فرهنگی دارد و حاضر است برای دغدغه کلان فرهنگی خود سرمایهگذاری کند ولو اینکه نفروشد. مثل اینکه شما بگویید من اینجا یک دغدغهای دارم میخواهم اینجا مسجد بسازم، مسجد که درآمدی ندارد. ایام محرم است، میخواهم تکیه بزنم، چای بدهم. آقا اینکه همهاش هزینه است. این از نگاه مادی و اقتصادی است و با نگاه معنوی آن کار ندارم. یک ناشر هم میتواند همین قصه را داشته باشد، یک کتابی را بیاید تولید کند، آن کتاب سود نداشته باشد ولی بگوید جزو دغدغههای کلان فرهنگی من است ولی یک نفر باید این را جبران کند. یا خودش یک سرمایه مازادی دارد، میخواهد اینگونه خرج کند، که خودش تصمیم گرفته است. یا یک نهاد دولتی است که از بودجه عمومی دارد این سرمایهگذاری را رقم میزند. پس در نهایت بازهم اینجا مخاطب نقشی جدی ایفا میکند.
چه مشکلاتی وجود دارد که حوزه نشر با بحران مواجه میشود و تبدیل به یک صنعت نمیشود؟
یک معضلی صنعت نشر ما در ایران دارد، بنظرم من این مشکل است که مسئله را حاد میکند. اینکه حجم تولید کتاب در ایران بالاست و ما خوشحالیم از حجم تولید کتاب. شما الان در نمایشگاه بچرخید، ببینید جه مقدار ناشر کتابهای تکراری تولید کردهاند. چه تعداد ناشر کتاب، مثلا صدسال تنهایی مارکز را تولید کردند. اصلا شما یکبار از اول راهروی اول شروع کنید تا راهروی آخر، ببینید چند درصد ناشرها، کتابهایشان متمایز از همدیگر است، چند درصد تکراری است. چه اتفاقی دارد میافتد؟ آیا درست نیازسازی شده است؟ آیا اصلا ما شناخت خوبی از مخاطب داریم؟ آیا استراتژی خوبی برای انتخاب محتوا و کالامان داریم؟ میبینیم که نداریم، یعنی اصلا نشر ما هنوز تبدیل به صنعت نشده است. اصلا چرخه درستی ندارد. در چرخه تولید کتاب درست که قیمت کاغذ بالاست، اما فرایند تولید کتاب خیلی راحت است، شما هر ایدهای داشته باشید به سرعت چاپ میکنید. بخصوص در ترجمه، نه به کسی پاسخگو هستید بابت ترجمه آن کتاب نه قابلیت کنترل دارید به یک معنا. نگاه میکنید که بخش زیادی از ناشران کپیکار و تکراری هستند. همه اینهاست که باعث میشود در بعضی مواقع ناشر نتواند کتاب خودش را خوب عرضه کند و بعضی مواقع هم بتواند. یعنی خیلی راحت نمیشود گفت این مولفه است، اگر این مولفهها را درست کنند، همه چیز درست میشود. یک منظومه است، یک سیستمی از مولفههاست که دارند روی هم تاثیر میگذارند و تاثر هم دارند.
با وجود ناشران دولتی، که با سرمایه زیاد به تولید میپردازند ناشران خصوصی با مشکل روبرو نمیشود؟
سوال شما یک موضوع پیشفرض دارد. آیا ناشران دولتی، جای ناشران خصوصی را پر کردند؟ نه. عمده ناشران دولتی در موضوعاتی کار میکنند که ناشر خصوصی در آن موضوع کار نمیکند یا نمیارزد کار بکند.
چرا برخی کابها با وجود اینکه محتوای خوبی دارند به فروش نمیرسند؟
این بحث میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. اینکه مخاطب این کتاب را شناخته است ؟ به گوشش رسیدهاست که این کتاب وجود دارد؟ ببینید اگر من الان یک کتاب داشته باشم خیلی خوب باشد، و این کتاب در گنجه با در انبار باشد و هیچکس از آن خبر نداشته باشد طبیعی است که کسی سراغش نمیرود. پس اینجا اول اطلاعرسانی است. ما در فرایند تبلیغات هم یک بخشی داریم برای اعلان، اعلان حضور کالا. ما الان آن بدنه رسانهای ناشر، آنجایی که دارد تبلیغ میکند، آنجایی که دارد خبرش را رسانهای میکند، دارد همین کار را میکند. میگوید من این کتاب را تولید کردم. اگر نتواند تبلیغ کند، نتواند کتابش را، کالایش را تبلیغ کند حتی اگر بزرگترین تولید کننده باشد خب چه کسی باید شناسایی کند. پس مسئله اول اعلان و معرفی کالاست.
مسئله بعدی این است که در بسیاری از موارد ما نیاز مخاطب را نمیشناسیم. ما گفتیم که خیلی مواقع ناشر اصلا برنامهای برای معرفی کالای خود ندارد. مسئله بعدی دسترسی است. حالا شما معرفی کردید، آیا دسترسی خوبی به کالای شما، به کتاب شما وجود دارد؟ آیا مراکز پخشی هستند که توزیع کنند؟ آیا کتابفروشیها کتاب شما را دارند؟ آیا خودت دست میگیری کتاب را بروی کتابفروشیها پیش کتابفروشها معرفی کنی و جذابش کنی؟ خب ببینید اصلا تمام این حلقه دچار ایراد است، تا وقتی یک ناشری اطلاعرسانی را خوب انجام میدهد و بستر توزیعش هم فراهم است میبینیم کالایش دارد میرود. بالاخره یکجا پرفروش میشود، یکجا متوسط فروش، ولی در گردش است، دارد میرود. تازه اینها همه فرض بر این است که نیاز مخاطب را لحاظ کردهاست. اگر کتابی نیاز مخاطب نداشته باشد، به درد آرشیو یا نگهداری در مخزن کتابخانهها میخورد. که مخزن کتابخانهها بعد از مدتی کتابهای این چنینی را وجین میکنند. چون نمیتواند بیش از مدت خاصی بماند.
نکته آخر
یک نکته پایانی در مورد اینکه چرا نشر ما معضل میشود، غیر از بحث رسانهای، تبلیغ و دسترسی ببینید در ایران سرعت رشد تورم نسبت به سرعت رشد نشر بیشتر است. یعنی بعضی از اصناف هستند که میتوانند خودشان را به سرعت با اوضاع تورمی تطبیق بدهند، ولی نشر تقریبا یکسال، یکسال و نیم از تورم عقب است. یعنی یک کتابفروش و یک ناشر، مثلا در سال 1402 همه هزینههایش بر اساس 1402 است. یعنی بیمه، مالیات، حقوقی که باید بدهد ولی درآمدش بر اساس کتابی است که در سال 1401 چاپ شده و قیمت خوردهاست. یعنی الان کسی کتابی چاپ کرده با هزینههای سال 1401 یک قیمتی خورده، در سال 1402 دارد میفروشد. اصلا این قابل مقایسه نیست، هرچقدر که بدود. یکی از دلایلی که بعضی از ناشرها بخصوص ناشران خوب ما زمینگیر میشوند این است که همیشه از تورم موجود عقب اند. نه یک روز، دو روز عقب باشند، یک سال، یکسال و نیم عقباند. این باعث میشود همیشه از سرمایهشان کاسته شود و نتوانند خودشان را رشد بدهند. که اگر ناشر بتواند یک فکری به حال این قصه بکند و آن مسئله را حل کند، به عنوان یکی از مسائلی که گاهی ناشر را از تصمیم گیری درست و پیدا کردن یک تاکنیک درست بازمیدارد و جلوی سرعت عملش را میگیرد. چون اصلا همیشه منفعل است در برابر تورم و گرانی که با آن موجه هستیم.