برای فلسطین؛
رمانهایی برای شناخت درد فلسطین/ از زخم داوود تا غزه
انگلیسیها بالاخره در می ۱۹۴۸ فلسطین را ترک کردند و صهیونیستها شروع کردند به پناهندگی دادن به هر کسی که به کشوری به نام اسرائیل معتقد بود ...
به گزارش « نسیم آنلاین »، فرهنگنیوز نوشت:
فلسیطین برای ایرانیان همواره مهم بوده است از زمانی که معمار کبیر انقلاب آخرین جمعه ماه رمضان را به نام قدس نامگذاری کرد؛ ایرانی ها در هیچ شرایطی مردم مظلوم فلسطین را تنها نگذاشتند.
در این گزارش به کتابهایی که اشاره کرده ایم که جز پرفروش ترین رمان ها حتی در دنیا شده اند.
زخم داوود:
این رمان در سال 2009 عنوان پرفروش ترین کتاب فرانسه را از آن خود کرد و تاکنون به 26 زبان دنیا ترجمه شده است.
سوزان ابوالهوی نویسنده ای فلسطینی است که جنگ را تجربه کرده و در رمان «زخم داوود» نیز موضوعات انسانی و اجتماعی را در لابه لای حوادث جنگ روایت می کند.
نویسنده در این کتاب زندگی چهار نسل از یک خانواده را برای مخاطب توصیف و تشریح می نماید و در عین این که موضوع مقاومت مردم فلسطین را موضوع اصلی رمانش قرار داده از عشق، ایمان و غرور می نویسد .
مؤلف در این کتاب به فلسطین از زاویۀ جدیدی نگریسته است و به نظر می رسد ابوالهوی با نگارش این رمان درصدد است به مخاطب نشان دهد که فلسطین فقط مکانی برای جنگ نیست و انسان هایی که در آن به زندگی خود ادامه می دهند دغدغه های انسانی متفاوتی دارند .
نسخۀ اصلی این رمان نخستین بار در سال 2006 در ایالات متحده منتشر شده است .
راوی اصلی کتاب در واقع شخصیت امل است هرچند که در برخی از موارد نویسنده با چرخاندن زاویه دید داستان، باعث جذابتر شدن اثر شده است. همچنین نوع بیان داستان به شکلی است که ارائه دهنده تصویری متفاوت از مسئله اشغال فلسطین است و درواقع به برخی از انتقاداتی که به جامعه اعراب و نیز کمکاریهایش در ارتباط با مسئله فلسطین وجود دارد، پرداخته است .
وقتی که آنها رفتند...
بالاخره در می 1948 انگلیسیها فلسطین را ترک کردند و صهیونیستها شروع کردند به پناهندگی دادن به هرکسی که به کشوری به نام اسرائیل معتقد بود.
عینحوض مجاور سه روستای دیگری بود که همه اشغال شده بودند. بنابراین، مردم فلسطین هم به جمع بیست هزار فلسطینی دیگری پیوستند که میخواستند در خانههایشان بمانند. حملهها را یکی بعد از دیگری رد میکردند و تقاضای آتشبس میدادند و فقط میخواستند در خانههایشان بمانند، مثل همیشه. برای آنها که در طول تاریخ زیرسلطه اربابان زیادی بودند، رومیها، صلیبیها، عثمانیها و انگلیسیها، ملیت مفهوم چندانی نداشت. خدا و زمین و خانواده معنای زندگی آنها بود و آنچه باید از آن دفاع میکردند.
بعد از هفتهها انتظار و نگرانی، بالاخره خبر آتشبس رسید و عینحوض نفس راحتی کشید. شورای بزرگان روستا تصمیم امیدوارانه و در عین حال غمانگیزی گرفته بودند که یحیی [پدر بزرگ امل، شخصیت اصلی داستان] به عنوان نماینده شورا آن را اعلام کرد: «یه جشن به نشانه دوستی میگیریم و از این به بعد، شانه به شانه یهودیا زندگی میکنیم.»
افسران منطقه جدید، با سردی نفوذناپذیرشان، یونیفرم پوشیده و سرمست از پیروزیهایی که نصیبشان شده بود، وارد عینحوض شدند. بادهای گرم، فلفلهای به رشته کشیده شده و گلدانهای آویزان را به صدا درآورده بود.
بعد از جشن، سربازان با همان خشکی و سردی که آمده بودند، برگشتند و عینحوض را با نگرانی و اضطرابش رها کردند. اهالی روستا، تنها و با هم، دعا میکردند و قبل از خواب، خودشان را به الله میسپردند.
صبح روز بعد، 24 جولای، اسرائیل عینحوض را بمباران کرد.
بمبها میباریدند و دلیله [مادر امل] از پناهگاهی به پناهگاه دیگر میدوید و یوسف [برادر بزرگ امل که بعدها جز مبارزان فلسطینی شد] و اسماعیل [برادر دوم امل که توسط اسرائیلیها ربوده شد و بعد از بزرگ شدن در میان خانوادهای صهیونیست به ارتش اسرائیل پیوست] را ترسیده بودند و جیغ میزدند، بغل کرده بود. روستا تقریبا از بین رفته بود و دلیله همان روز، همه فامیلش را، به جز دو خواهر، از دست داد. تنها یک ساعت برای زیر و روشدن همه دنیای آنها کافی بود.
دلیله اسماعیل را به سینه چسبانده بود و میترسید او را از خودش جدا کند. هریک از روستاییان که زنده مانده بود، مثل او در غباری از بهت و سکوت سرگردان بود؛ سکوت فاسدکنندهای که از خشم، نفرت، یاس یا حتی ترس خلی بود.
کمتر از یک روز طول کشید تا اسرائیلیها روستا را بگیرند. مردهایی که آنجا غذا خورده بودند، حالا رژه میرفتند و روی مردم اسلحه میکشیدند. سربازها حسن [پدر امل] و درویش [عموی امل] و بقیه مردها را مجبور کرده بودند قبر بزرگی برای سیزده جسد تازه بکنند. آنها با چنان شوکی زمین را کنده بودند که حتی نمیتوانستند غمگین باشند.
- چیزای قیمتی رو جمع کنین. همه دور چاه شرقی جمع بشن. نزدیک چاه...
غزه از بازگشت می نویسد
کتاب «غزه از بازگشت مینویسد» مجموعه داستانهایی درباره غزه با ترجمه امیرحسین حیدری توسط نشر آرما منتشر شد .
داستانهای کوتاه این مجموعه توسط رفعت العرعیر گردآوری شده است. سوزان ابوالهوی، نویسنده رمان زخم داوود (رمان پرفروش سال فرانسه) در معرفی این کتاب نوشته است :
« آنچه که از انسانیت ناب، ترحم و مبارزه جویی جوانان فلسطین در این مجموعه از داستانهای کوتاه میخوانیم گواه انعطاف پذیری، مقاومت و زیبایی مردمی است که در هر نقطهای از جهان مورد خشونت و ظلم قرار گرفته اند .
نویسندگان این داستانها، جوانان بیست سالهای هستند که اگر چه صدای بمب و گلوله و برنامههای عامدانه اسرائیل برای آنها همراه تک تک لحظات زندگی آنها بوده است اما داستانهایشان به ما میآموزد که چگونه باید روحی تسخیر ناپذیر و ارادهای ناگسستنی داشت. این جوانان در حقیقت نسل بعدی نویسندگان و اندیشوران فلسطینی هستند .
باید صدای آنها را قوت بخشیم، مسیر را برایشان هموار سازیم، داستانهایشان را بخوانیم و راهشان را ادامه دهیم .»
نشر آرما کتاب «غزه از بازگشت مینویسد» را در 196 صفحه قطع رقعی با قیمت 11هزار تومان منتشر کرده است .
جایی که خیابان ها نام داشت
« من قدس را از دست دادم حیات. غم و اندوه به گلویم چنگ انداخته. همه اش روستا و خانه ام که از سنگ آهک ساخته شده بود، جلو چشمم است.
همه اش رادیویی را که پدربزرگت از بازار قدیمی شهر خرید می بینم. رادیو را توی آشپزخانه گذاشته بودم. پنجره های قوس داری که رو به تپه ها باز می شد جلوی چشمم است.
هر پنجره چارچوبی سنگی داشت. می توانم بوی درخت های یاس و بادامِ باغم را حس کنم و درختان زیتونی را که میوه اش چیده شده به یاد بیاورم ...
شش مایل بیشتر با قدس فاصله ندارم ولی نمی توانم به آنجا بروم. هیچ وقت مکانی را که توی آن به دنیا آمدم و خانه ای را که با لباس عروس واردش شدم نخواهم دید. درختانِ زیتونم حیات! چقدر دلم برایشان تنگ شده!... »
این حرف ها دلتنگی های مادربزرگی است که برای نوه اش - حیات - بازگو می شود و باعث می شود این دختر نوجوان یک روز تصمیم بگیرد برای آوردن کمی خاک از زمین های اجدادیشان به فلسطین اشغالی برود .
این کتاب نوشته، رنده عبدالفتاح و مترج مجتبی ساقینی است که توسط نشر آرما به چاپ رسیده است.