سعید بیابانکی:
هیچ کس به دنبال تئوریزه کردن شعر و ادبیات انقلاب نبوده است
سعید بیابانکی گفت: متاسفانه کسی به دنبال تئوریزه کردن شعر و ادبیات انقلاب نبوده و جای این مهم خالی بوده است.
به گزارش « نسیم آنلاین »، سعید بیابانکی اظهار کرد: سبک شعری انقلاب متأسفانه دیر مورد توجه قرار گرفت و همه علاقهمندان به این وادی شاعری کردهاند اما کسی به دنبال تئوریزه کردن شعر و ادبیات انقلاب نبوده و جای این مهم خالی بوده است.
وی با انتقاد از کسانی که در وجود شعر ادبیات انقلاب تشکیک میکنند، گفت: ادبیات و شعر انقلاب از غنای خاصی برخوردار است اما چون این موضوع تئوریزه نشده برخی بهراحتی این موضوع را نفی میکنند.
مؤلف «رد پایی بر برف» ادامه داد: انقلاب اسلامی همه نگرشها را تغییر داد و شیوه شعر گفتن، شعر ساختن و آواز خواندن را هم دگرگون کرد. محمدرضا سنگری پیشینه شعر انقلاب را 1342 میداند. اگر از آنجا شروع کنیم، بسیاری از شعرهای شاملو و فروغ را هم باید مربوط به این دوره بدانیم که به نظر من اینگونه نیست.
وی گفت: من به یک تقسیمبندی بر اساس سینمای فریدون جیرانی معتقدم و میگویم شعر انقلاب به دینی، روشنفکری، انقلابی و بدنه (عامهپسند) منقسم است و شاعران هم به فرهنگساز، سبکساز، شاعران مکتبساز و شاعران صاحبذوق تقسیم میشوند که به ترتیبی که گفته شد هر چه پایینتر بیاییم تعداد شاعران کمتر میشود؛ یعنی شاعران فرهنگساز در کشور ما همان 5 قله بیشتر نیستند، فردوسی، مولانا، حافظ، سعدی و نظامی و با تسامح میتوان خیام و صائب را هم اضافه کرد.
بیابانکی گفت: شاعران مکتبساز کسانی هستند که خودآگاهانه سبکی را تعریف میکنند و تصمیم گیرند به یک شیوه شعر بگویند اما کار شاعران سبکساز ناخودآگاهانه است و چند شاعر بدون اینکه همدیگر را بشناسند شعر میگویند و بعداً این سبک توسط دیگران کشف میشود.
مؤلف «نامههای کوفی» گفت: نخستین کسی که درباره شعر انقلاب مطلب نوشت سید حسن حسینی بود که کتاب «جنگ سوره» امام، شهدا و انقلاب را سه مؤلفه شعر انقلاب نامید. وی معتقد بود اینها مفاهیم جهانی و تجربه نشده است، شاملو در آخر عمر در مصاحبهای گفت: شاعران در شعرشان عشقی را تبلیغ میکنند که در راه آن عشق میشود از جان گذشت؛ اما کجا این کار انجام شده است؟ که در انقلاب این موضوعات قابل مشاهده است و این ایثار و عشق بهصورت عینی در انقلاب و جنگ دیده شد.
بیابانکی با بیان اینکه جنگ یک مضمون ساز بزرگ بعد از انقلاب بوده است و شعر، این واکنش لحظهای بهخوبی توانسته جای خود را در ادبیات ما باز کند و شعر و ادبیات دفاع مقدس تمام نخواهد شد و محورهای شعر انقلاب دفاع مقدس، شعر انقلاب، آزادی، عدالت و پایداری و مقاومت است، تصریح کرد: برخلاف سنگری معتقدم شعر آیینی ربطی به انقلاب ندارد و بعد از انقلاب بخش مرثیهای آن پررنگتر شده است.
وی ادامه داد: اشعار یا توصیفگرا هستند یا تبیینگر که اشعار توصیفگر را نمیتوان شعر انقلابی دانست و نباید با چسباندن غیرکارشناسانه هر شعری به انقلاب سعی در فربه کردن آن کنیم. در حوزه تبیین شعر «خط خون» و «در سایهسار نخل ولایت» از اینگونهاند. بیابانکی ادامه داد: علی معلم جزو شاعران فرهنگساز است که میرشکاک وی را بزرگترین شاعر بعد از بیدل میداند و حکیم است.
صاحب مجموعه شعر طنز «هی شعر تر انگیزد» تصریح کرد: شعر طنز بعد از انقلاب با قبل از آن متفاوت است. شعر طنز قبل از انقلاب فکاهی بود اما امروز از طنزی سخن میگوییم که حافظ بدان شهرت دارد تا جایی که میرشکاک حافظ را بزرگترین طنزپرداز ایران میداند و از عبید جلوتر است؛ چون کارکرد حداکثری دارد و در حوزه زبان مؤثر افتاده است.
بیابانکی با بیان اینکه شعر انقلاب با مضمون دفاع مقدس، انقلاب، پایداری و آیینی جلوهای خاص یافته است، تصریح کرد: ادبیات سنایی را هم حذف کرده و نمیتوان امروزه به چند لایک دلخوش کرد. به قول نیما، آنکه غربال در دست دارد از عقب تاریخ میآید و آنان که باید بمانند میمانند. بهعنوانمثال، مهدی سهیلی آدم ادیبی بود که گنج غزل او مجموعه ارزشمندی است و در زمانی که رسانه در اختیارش بود شناخته شده بود ولی رسانه را گرفتند و او جایش را پیدا کرده است.
وی علی معلم، یوسفعلی میرشکاک، موسوی گرمارودی، طاهر صفار زاده، محمدرضا عبدالملکیان، قیصر امینپور، مشفق کاشانی، حمید سبزواری، سید حسن حسینی، سلمان هراتی، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی، قادر طهماسبی، محمدکاظم کاظمی، احمد عزیزی، نصرالله مردانی، پرویز بیگی و حسین اسرافیلی را شاعران اثرگذار شعر انقلاب دانست و گفت: علی معلم، میرشکاک و حسینی فرهنگساز هستند.
بیابانکی همچنین احمد عزیزی در حوزه زبان و علی معلم در حوزه اندیشه متمایز دانست و گفت: متعادلترین شاعر را در شعر پس از انقلاب قیصر امین پور میدانم چون شعرش در قالب و مضمون تکثر دارد.
وی تصریح کرد: بنده معتقدم شعر انقلاب نه سبک است و نه مکتب و هر شاعری جمع ذوقی شاعران پیش از خود است و وضعیت ما امروز خیلی بهتر از وضعیت شاعری است که در قرن چهارم شعر گفته است؛ چون قبل از آنان کسی شعر نگفته است، از نیمه دوم قرن سوم هجری که سبک خراسانی آغازشده تا اواخر قرن پنجم شعر فارسی پیشینهای ندارد و کار شاعران آن دوره سخت بوده است و کسی نه به مکتب و نه به سبک فکر کرده بلکه شعر یک سلوک فردی بوده است.
بیابانکی با بیان اینکه مؤلفههایی که امروز ما از آن سخن میگوییم 200 تا 300 سال بعد توسط دیگران بر پایه مشابهتها تعریف شده است، تصریح کرد: دوره سبک خراسانی دورهای است که زبان فارسی در اوج فخامت به سر میبرد و فهم و درک شعر به نسبت انسانهای آن دوره راحت است و بخشی از شعر پند و اندرز و برخی هم قصاید ستایشی مبالغهآمیز در وصف سلاطین است.
سراینده مجموعه «چقدر پنجره» ادامه داد: به نظر من هر سبکی وقتی تغییر میکند از دو حالت خارج نیست یا در تکمیل و ادامه سبک قبلی یا در اعتراض به آن است یا در اثر یک رفرم، اتفاق و انقلاب سیاسی است، وقتی ما وارد سبک عراقی میشویم که 300 سال ادامه داشت و کسان بزرگی از دل این سبک درآمدند و فیالواقع نتیجهی پیدا شدن کاراکتری مانند معشوق است که بیشتر در قالب تغزل خود را نشان میدهد چون جدا شده از قصیده است و نظامی، خاقانی، مولانا و عطار در این سبک سرآمدند و در ضمن غزل آنها با وجود داشتن مشابهتها متفاوت است.
وی در وصف سبک هندی گفت: این سبک مولود اعتراض به سبک پیشین است و مؤلفههای آن کاملاً تغییر میکند.
بیابانکی ادامه داد: شاعرانی که در سبکهای مختلف شروع کننده هستند موفق نمیشوند. بهعنوانمثال، حافظ عصاره 8 قرن قبل از خودش است و سبک هندی با روش اسلوب معادله همنشین است و حضور اشیاء و طبیعت در این سبک بارز است و مشاغل مختلف از بزاز و قصاب گرفته شعر میگویند.
وی با بیان اینکه شاعران دوره بازگشت شاعران تکشعر هستند و اتفاق ادبی این دوره، برخی پیشنهادهای وزنی برای شعر است و مکتب وقوع که بهواسطه مشخصههایش مشهور است، مورد توجه قرار گرفته است، تصریح کرد: در سبک مشروطه، چون کشور با یک رفرم مواجه شد، ادبیات خاصی دارد اما هیچگاه به آن نه سبک گفتهایم و نه مکتب، معمولاً به آن جریان یا دوره میگوییم. اما در دوره بعد نیما نگاه شاعران را عوض کرد، نیما شعر را عینی کرد.