ضعف دیپلماسی در فوتبال
محمدی: در سال های اخیر ما درک درستی از دیپلماسی فوتبال نداشتیم . در مقاطع مختلف، منافع ملی مان را از این رهگذر یا نتوانستیم دنبال کنیم و یا منافع ملی مان خدشه دار شده است.
نسیم آنلاین: جام جهانی بزرگترین آوردگاه ورزشی است. گرچه فقط 32 کشور در این رقابتها شرکت میکنند، اما نگاه مردم از تمام نقاط جهان به این مسابقهی ورزشی است. فوتبال به سبب جذابیت خود نگاه میلیاردها بیننده را به خود جذب کرده است و همین باعث می شود تا علاوه بر خود فوتبال، مسائل پیرامونی مستطیل سبز نیز از اهمیت بالایی برخوردار شود.
یکی از مهمترین بحثهایی که در سالهای اخیر پررنگ از سوی قدرتهای جهانی دنبال میشود، دیپلماسی ورزش است. در این خصوص با دکتر احسان محمدی، کارشناس دیپلماسی به گفتوگو نشستهایم که شرح آن را در ادامه میخوانید.
امکان فراهم کردن دیپلماسی ورزشی با وجود تحریم و شکاف سیاسی درون کشور فراهم است؟
فوتبال یک ورزش درون مستطیل سبز دیگر نیست و محبوبیت بیمانند آن و جذابیتهای بی مانند آن باعث میشود که یک پدیدهی اجتماعی و نه یک پدیده اجتماعی معمولی که یک پدیده اجتماعی ابرتصویر ساز باشد. این جایگاه باعث میشود که پیوندی جدی با حوزهها و ساحتهای مختلف جامعه از سیاست و فرهنگ و اقتصاد تا هویت پیدا کند. وقتی در جام جهانی 2018 روسیه، طبق آمار رسمی فیفا بیش از 3.5 میلیارد نفر فوتبال را می بینند یک پیام مهم دارد که این دیگر نه یک ورزش ساده، که ورزش متمایز و نه فقط یک ورزش متمایز که یک پدیده و نه پدیده، که یک ابرپدیده اجتماعی تصویرساز است. طبیعی است جایی که عناصر و مولفههای تولید قدرت سخت و نرم جمع شود، دولتها هم به آن توجه کنند تا جایی که امروز 211 عضو فیفا بیش از 193 عضو ملل متحد است. این پیام روشنی دارد. اساسا دولتها همان جایی هستند که منافع ملی آنها آنجا وجود دارد. اگر جایی هستند یعنی منافع ملی شان را آنجا درک کردند و اینکه آنقدر به فوتبال توجه جدی می شود، نشان از اهمیت این موضوع دارد.
در ارتباط با کشور خودمان، بنده معتقدم که این درک به اندازهای که باید نبوده است و در سالهای اخیر ما درک درستی از دیپلماسی فوتبال نداشتیم. در مقاطع مختلف منافع ملیمان را از این رهگذر یا نتوانستیم دنبال کنیم و یا منافع ملیمان خدشهدار شده است. مثالهای متعددی می شود در این خصوص زد. بحث پذیرش بازیهایمان در مقابل تیمهای عربستان سعودی در کشور ثالث یکی از مظاهر ضعف دیپلماسی در فوتبال است. درحالی که ایران از امنیت و مولفههای بسیار عالی برای میزبانی بازیهای مختلف و تیمهای مختلف و تورنومنتهای مختلف برخوردار بوده است. اینکه چطور ما در یک برخورد منفعلانه با این موضوع، چنین چیزی را میپذیریم و منافع ملی ما خدشهدار می شود نشان میدهد که ما در دیپلماسی فوتبال ضعف داریم. یا در خصوص قرارداد سرمربی تیم ملی وقت تیم ملی که علاوه بر خسارات مادی جدی که در پی داشت، خدشهای بود که به وجهه و تصویر و پرستیژ ما وارد شد که بسیار خدشهی بدی است. یا بحث قرارداد با سایر مربیان و بازیکنان خارجی که میبینیم هرکدام تا مدتها جامعه را درگیر میکند و تا مدتها در رسانههای داخلی و خارجی منعکس میشود و نشان میدهد، ما نه تنها نتوانستیم به صورت ایجابی از این ظرفیت مهم استفاده کنیم بلکه حتی در بسیاری از موارد هم شاهد این بودیم که منافعمان به خطر افتاده و خدشه دار شده است.
این ناشی از دو عامل است؛ یکی عدم درک فوتبال به مثابه دیپلماسی عمومی است و یکی هم مربوط به حقوق بین الملل که متاسفانه به طور کل در ورزش و به صورت خاص در فوتبال جای خالی حقوق بین الملل محسوس است. امروز حقوق بین الملل محیط مشروع و چاره ساز روابط بین الملل است. هرجایی که دولتها منافع ملی خودشان را در روابط بین الملل در چارچوب حقوق بین الملل دنبال کردند، این محیط استراتژیک با توانست به تامین منابع ملی کمک کند. در فوتبال هم همینطور است.
اگر ما به متخصصینی که در این حوزه وجود دارن توجه میکردیم، منافع ملی از رهگذر متخصصین این حوزه تامین میشد و آثار و پیامدهای ناگوار فعلی تولید نمیشد.
با وجود استقلال فدراسیون از دولت، دولت چه جایگاهی در پیگیری مفاهیمی مثل عزت ملی و هویت ملی میتواند داشته باشد؟
سوال بسیار خوبی است. ورزش فلسفه و ارزشهای متعالی خودش را دارد و وقتی از فوتبال هم صحبت میکنیم این ارزشها و فلسفهی متعالی وجود دارد. واقعیت این است که امروز فوتبال یک پدیده اجتماعی خیلی مهم است و ظرفیت بسیار بزرگی دارد. وقتی که یک پدیده از ورزش فراتر می رود و به عنوان یک ابرپدیده اجتماعی ظاهر می شود، این طبیعی است که با ساحتهای مختلف جامعه پیوند خورد. اگر مبدا خلق دیپلماسی فوتبال را 1920 بدانیم جایی که در وزارت خارجه فرانسه مورد توجه ویژه قرار گرفت، در طول این صد و چندسال دیپلماسی فوتبال همواره مورد توجه دولتها بوده است. اینجا باید مقولهی دخالت و حمایت را دو موضوع متمایز از هم بدانیم. طبق قواعدی که فوتبال و نهاد حکمرانی بر آن (فیفا) دارد، فوتبال یک حوزه خودبسنده با قواعد خودش است. اما این به این معنی نیست که به عنوان بخشی از جامعه بخواهد مرزبندی کند و از توجه ملتها و دولتها بیبهره باشد. طبیعتا به عنوان یک مسئله ملی و یک پدیده اجتماعی مهم، هم مورد توجه ملتهاست و هم دولتها. اینجا بحث حمایت دولتها و توجهشان به این امر با آنچه که فیفا به عنوان قواعد حاکم بر این حوزه میگوید اصلا منافاتی ندارد. پس هر دولتی میتواند در کنار توجهی که به هر مسئله اجتماعی دارد به این مسئله هم داشته باشد و برایش اهمیت داشته باشد.
وقتی به رویهی دولتهای مختلف و نسبتشان با فوتبال نگاه میکنیم به مواردی مانند ایالات متحده آمریکا برمیخوریم. ایالاتمتحده رسما در اسنادی که خودشان منتشر میکنند، اعلام کرده است که ما به بازیکنان و مربیان، به ویژه مربیان، علاوه بر آموزشهایی که در دریبل زدن و گل زدن میدهیم، آموزشهای ویژهای میدهیم تا اینها بتوانند اهداف دیپلماتیک ایالات متحده را دنبال کنند و سبک زندگی آمریکایی را ترویج کنند. این وقتی که در اسناد خود آمریکا منعکس میشود و به عنوان یک موضع رسمی اعلام میشود، نشان دهنده ی اهتمام و نگاه یک دولت به مسئلهی فوتبال است و کاملا معنا دارد.
متولی آموزش و اجرای برنامه هایی برای تبلیغ هویت ملی در مسابقات بین المللی چه فرد یا نهادی باید باشد؟
اساسا وقتی به لحاظ تئوریک از دیپلماسی فوتبال صحبت میکنیم، داریم از دیپلماسی عمومی صحبت میکنیم. وقتی از دیپلماسی فوتبال که یکی از مدرن ترین گونه های دیپلماسی نوین هست صحبت میکنیم، داریم از یک فضایی صحبت میکنیم که هم از حیث بازیگری و هم از حیث مخاطب، چند بازیگری و چند مخاطبی است. یعنی همه نقش بازیگر را دارند و همه نقش مخاطب را دارند. یعنی تمام ارکان دولتی و غیر دولتی و مردم در کنار هم نقش بازیگران دیپلماسی فوتبال را دارند. از رئیس یک کشور تا یک شهروند همه بازیگران این عرصهاند. از آن طرف هم مخاطبین هم به همین شکل است. از روسای دولتها تا شهروندان همه مخاطب هستند. پس وقتی میگوییم فوتبال به مثابه ملت، چرا پسوند national میگیرد(national federation) اینجا یادآور همان مفهوم ملت است. مردمی با گذشته، خاطرات، دردها، رنجها، شکستها، پیروزیها و امید مشترک. پس وقتی از دیپلماسی فوتبال صحبت میکنیم کاملا فراگیر است. امروز دولتها، نهاد حکمرانی فوتبال (فیفا)، نهادهای منطقهای حکمرانی فوتبال (ای اف سی)، یوفا، فدراسیونهای ملی، نهادهای مدنی در هر جامعه و شهروندان همه هم بازیگر آن هستند و هم مخاطب.
خواندن یا نخواندن سرود چقدر برای جامعهی بین المللی اهمیت دارد؟
اولا که در ارتباط با هر ملتی هیچ نامی بالاتر از نام یک کشور نیست. در ارتباط با ما هم هیچ نامی بالاتر از ایران نیست. همانطوری که ایتالیاییها، آلمانها، برزیلیها، قطریها، ژاپنیها و کرهایها با نگاه ملی به عرصه مسابقات میآیند و به مثابه یک ملت به خاطر اینکه هم سرنوشتند، بهخاطر اینکه هر توفیقی در جامعه ایشان توفیق همه هست، تیم خودشان را تشویق میکنند، اینجا هم با همین وضعیت مشابه مواجهیم. شعاری که برای تیم ملی انتخاب شده «تا پای جان برای ایران» یک شعار کاملا زیبا و معنا دار است. یعنی همه در کنار هم هستیم و آن تیم ملی فوتبال هم دارد تمامی روحیات و احساسات ما را به نمایش می گذارد. تمامی نقاط قوتی که ما ایرانیها داریم آن بچهها هم دارند و تمام نقاط ضعفی که ما میتوانیم داشته باشیم، آنها هم دارند.
وقتی از تیم ملی فوتبال ایران صحبت میکنیم، داریم از ایران صحبت می کنیم. هیچ نامی بالاتر از نام ایران نیست. پس حضور ما در جام جهانی به نام ایران است و به نام ایران به مثابه یک ملت در رقابت با سایر ملتها که آنها هم با نام ملت خودشان میآیند، به رقابت ورزشی می پردازیم و در مسابقات روحیات یک ملت را به نمایش می گذاریم. غیرت، تعصب، شجاعت، روحیه ی فداکاری، از خودگذشتگی و همین اصل مهم بازی جوانمردانه که در فوتبال وجود دارد که بسیار اصل مهمی است؛ مشابه آن چیزی که در حقوق بینالملل به عنوان حسننیت از آن یاد میشود. تک تک رفتاری که مجموعهی تیم و بازیکنان دارند، دارد روحیات یک ملت را به نمایش میگذارد.
آنجایی که ما قرار است نظم و انضباط داشته باشیم از چه نظمی برخورداریم. آنجایی که قراره نظم داشته باشیم در تشویق ایران، چه وحدت و انسجامی داریم. آنجایی که تیم عقب میافتد، تیم چه وحدت و انسجامی دارد برا اینکه بخواهد نتیجه بازی را عوض کند. اینها همه یاداور احساسات یک ملت است. برای همین تیمهای فوتبال آن سبک بازی و روحیاتی که قبل و بعد و حین بازی دارند، روحیاتی است که عموما همان ملت دارد. مثلا در رابطه با آلمانها میگوییم فوتبالشان ماشینی است. خب این نظم و انضباط در جامعه آلمان وجود دارد. جامعه منظم و با برنامهریزی است. یا روحیاتی در تیم ملی ایتالیا میبینیم که در جامعه ایتالیا کاملا دیده میشود.
در رابطه با ایران هم میشود اینطور مطرح کرد که یکی از ویژگیهای مردم ما اخلاق پهلوانی و معرفت است و این را میتوانیم به نمایش بگذاریم. علاوه بر اینکه غرور ملی خودمان را به نمایش میگذاریم، میتوانیم وحدت، انسجام با تمام تنوع اقوام را به نام روحیه همکاری و هم افزایی را منعکس کنیم.
هر موفقیتی در جام جهانی موفقیت همهی ما و به نام ایران است و ما حق داریم به خاطر آن خوشحال باشیم و برایمان غرور آفرین باشد. قطعا هیچ ملت دیگری به خاطر شادی و غم یک ملت دیگر خوشحال و غمگین نمیشود. این را باید همهی ما در ذهن داشته باشیم.
در کنار این غرور ملی و حس میهن دوستیای که نزد همهی ماست و در رقابتهای مختلف این را دیدهایم، موقعی که رقیبمان قویتر از ما بوده توانستیم با اتحاد و وحدت و همدلی بر آنها پیروز شویم. خودِ نشان دادن روحیه پیروزی طلبی و برتریجویی بر رقیب با تمام جوانمردی و انصاف، خودش بسیار مهم است. اینکه چطور این روحیه را به نمایش میگذارید و از نام ایران دفاع میکنید کاملا با روحیهی یک ملت در دنبال کردن منافع خودش مرتبط است؛ با دفاع از کشور خودش درمقابل هرگونه تعرضی که در طول تاریخ عملکرد فوق العاده عالی و کم نظیری داشته مرتبط است. این در بازی فوتبال هم منعکس است. در کنار همهی اینها پیامی که ما به سایر ملتها میدهیم، پیام صلح و دوستیمان به ملتها و فرهنگهایی است که همیشه به آنها احترام می گذاشتیم. پیام ویژهی ما برای ملت و دولت قطر که میزبان ما هستند، پیام صلح و دوستی است. به خاطر حسن همجواریمان و اینکه در روزهای سخت کنار هم بودیم.
اگر نگاه کنیم به گذشته، تجاربی هم داریم که میتوانیم آنها را اصلاح کنیم. اینکه معمولا ما در جامعه این ضعف را داریم که به داوری و امر داوری اعتراض داریم و این در فوتبال هم خودش را خیلی نشان میدهد. وقتی میگوییم روحیات مردم ایران در روحیاتی بازیکنان فوتبال در زمین هم نشان داده میشود، یک مثالش همین روحیه اعتراض به داوری است. این اصلا روحیه خوبی نیست که گاها در جامعه دیده میشود.
اعتراضهای مکرر به داوری در فوتبال، جدای از بحثهای جنگ روانی، ویژگی خوبی نیست. میشود به امر داوری با فلسفهای که دارد احترام گذاشت. اینکه گاها نسبت به بازیکنی که به تیم ملی ما گل زده یا ما را برده، در شبکههای اجتماعی پستهای نامناسبی که در شان منزلت و مردم ایران نیست منتشر میشود، کار ناشایستی است.
وقتی که از دیپلماسی فوتبال صحبت میکنیم، تجلی روحیات، نگاهها و رفتار یک ملت را شامل میشود. از بزرگترین چیزها تا جزئیترین مسائل در این ارتباط مهم است.
در ارتباط با مقولات جدایی سیاست از فوتبال، یک دستور کار و قواعدی خود فیفا اعلام کرده است که برای همهی فدراسیونهای فوتبال و همهی تیم های ملی آن ها لازم الاجراست. این کاملا مشخص هست. اما در ارتباط با اینکه در عمل چه پیش میآید، ما باید در ارتباط با مسائل و منافع ملیمان بیشتر با هم اجماع داشته باشیم. این اجماع مگر با گفتگو و همدلی با هم به دست نمیآید. هرچقدر بتوانیم در فضای همدلی، درک و احترام متقابل، اهتمام به حقوق، قانون و تکالیف ارکان جامعه حرکت کنیم، این فضای همدلی و همبستگی ملی در جام جهانی به عنوان یک واقعیت اجتماعی نمود بیشتری دارد. من فکر می کنم که این فضا، یک فضای واقعی است و هرچقدر ما بتوانیم در درک درست از نام ایران موفقتر باشیم، آثاری که از تیم ملی تجلی پیدا میکند، با نام ایران مرتبطتر خواهد بود.
تحریم تیم ملی ایران در جام جهانی، چه پیامی میتواند داشته باشد؟
من اولین باری که شنیدم یک بحثی مطرح شد در ارتباط با اینکه به تیم ملی فوتبال ایران آسیب برسد، 15 16 سال پیش بود. این حرف را از منافقین شنیدم که منافقین آن موقع مطرح میکردند که تیم ملی فوتبال ایران را باید تحریم کرد. راجع به گروهک تروریستی ای صحبت می کنیم که معلوم الحال است و سوابق و افکار و اقدامات تروریستی این ها بر هیچ دولت و ملتی پوشیده نیست. هرگونه استفادهای هم که از این گروهک از سوی برخی دولتها در برخی زمانها صورت گرفته و میگیرد، صرفا به عنوان یک ابزار و در تقابل با مردم ایران بوده و این برکسی پوشیده نیست. پس یادمان بیاید حرفهایی که در تقابل و علیه منافع ملیمان، علیه همبستگی و اتحاد و غرور مردم ایران زده میشود، ریشهاش کجاست. چرا زده میشود و نسبت ما با این حرفها چیست. به نظرم در یک فضای کاملا عقلانی، مبتنی بر همدلی و انسجام ملی، همکاری، هم افزایی، از خودگذشتی، سعه صدر، محبت و مهربانی میشود به مثابه یک ملت سرافراز و قدرتمند در رقابتهای حاضر شد. بازهم تاکید میکنم هدف برد و باخت نیست. هدف یک حضور همراه با شجاعت، همراه با اخلاق و همراه با اهتمام به ارزش های ملی است.