جامعهی پاره پاره، میراث روحانی، عبرت رئیسی
روحانی نه فقط در ماجرای برجام، که در بسیاری از مسائل کوچک و بزرگ نیز بهجای پاسخگویی در برابر منتقدان یا ارائه توضیح جهت اقناع افکارعمومی، دائما به دوقطبیسازی متوسل میشد و آنقدر این نحوه مواجهه تکرار شد که به یک رویه معمول در دولتهای یازدهم و دوازدهم تبدیل شد.
گاهی موضوعات ساده و بدیهی به چالشهایی برای حکمرانی بدل میشود؛ نمونه بارز آن نیز مردمیبودن، فهم و همدلی با مستضعفان است که ازجمله شعارهای انقلاب اسلامی عزیز ما نیز بوده است. حکمراندن بدون در نظر گرفتن مردم و همراهساختن افکارعمومی امکانپذیر نیست؛ مسالهای که از دید رئیس دولت تدبیر و امید هم پنهان نبود اما در عمل، چندان توجهی به آن نشد. نوشتار زیر سعی دارد فاصله حرف تا عمل را به مردمداری با یک مثال عبرتآموز تبیین کند.
توجه به افکارعمومی، آموزهای اسلامی نه غربی
در قسمتی از نخستین جلد کتاب اندیشههای سیاسی اسلام (مبانی نظری) میخوانیم: «از دیدگاه اسلام، رابطه نزدیک حکومت با مردم و رضایت مردم و همراهی افکارعمومی با نظام، یک اصل مورد تاکید است. حتی امیرالمومنین(ع) در نامه معروف خود به مالک اشتر، نشانه صلاحیت حاکمان را افکارعمومی و راه شناخت شایستگی مسئولان را نظرات جامعه و مردم میداند. ایشان در همین نامه به مالک گوشزد میکند که بین حاکمیت فعلی و حکومت و حاکمان قبلی همواره از طریق بررسی اعمال و رفتار و آثار حکومت آنان، مقایسهای مستمر در افکارعمومی وجود دارد. «ثم اعلم یا مالک! انی قد وجهتک الی بلاد قد جرت علیها دول قبلک من عدل و جور و أن الناس ینظرون من امورک فی مثل ما کنت تنظر فیه من امور الولاة قبلک و یقولون فیک ما کنت تقول فیهم و انما یستدل علی الصالحین بما یجری الله لهم علی السن عباده». «ای مالک من تو را به سرزمینی فرستادهام که پیش از تو حکومتهایی در آنجا جریان داشته که برخی عادلانه و برخی ظالمانه با مردم رفتار کردهاند؛ و بیتردید مردم در همه امور و شئون حکومت تو نظاره خواهند کرد، همانگونه که تو در شئون حکومتهای گذشته نظاره میکردی. درباره تو همان را خواهند گفت که تو خود درباره آنان میگفتی. نیکوکاران را به نام نیکی میتوان شناخت که خداوند بر زبانهای بندگانش جاری ساخته است.»
حتی امیرالمومنین(ع) در همین نامه، مساله خواست مردم و رضایت مردم را بهعنوان یک اصل، کنار حق و عدل قرار میدهد: «ولیکن احب الامور الیک اوسطها فی الحق و اعمها فی العدل و اجمعها لرضی الرعیة». «باید بهترین امور در نزد تو، متوسطترین در حق و فراگیرترین در عدالت و جامعترین از نظر رضایت مردم باشد.»
بیتوجهی به مردم مغایر با سیره علوی
آنها که در توصیف حکومت اسلامی همواره به مساله آمریت حکومت تاکید میکنند و برای افکارعمومی و جلب نظر مردم در اداره کشور ارزش قائل نیستند، درست برخلاف شیوه امیرالمومنین(ع) و دستورات آن حضرت عمل کردهاند. امیرالمومنین در همین نامه به مالک چنین میگوید: «و لا تقولن انی مؤمر آمر فاُطاع فان ذلک ادغال فی القلب و منهکة للدین و تقرب من الغیر». «و هرگز مگو من به مقام فرماندهی نصب شدهام، فرمان میدهم و باید فرامین من اطاعت شود. چه این کار دل را سیاه میکند و دین را متزلزل و تباه میکند و موجب نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت خواهد شد.»
امیرالمومنین(ع) در این تعبیر، برخورد غیرمنطقی و متکبرانه با مردم و ایجاد تنفر در مردم را عاملی جهت سرنگونی نظام و تغییر در قدرت میداند.
مردمداری از املا تا اِعمال!
این مطالب که درباره جایگاه مردم در حکومت اسلامی و تاکید بر اهمیت نظر آنها بود، بخشی از کتاب سهجلدی اندیشههای سیاسی اسلام، نوشته حسن روحانی است. روحانی چند سال پس از نگارش این سطور، توسط همین مردم انتخاب شد تا بار سنگین ریاستجمهوری را به دوش کشد. با قرار گرفتن او در رأس قوه مجریه، بهتر میشود عمق باور و میزان پایبندی عملیاش به این دست ادعاها را به بوته آزمایش گذاشت. بهویژه اینکه حفظ کرامت مردم و احقاق حقوق شهروندی نیز از شعارهای پرتکرار روحانی بود. گذر ایام اما مسائل زیادی را برای مردم روشن کرد. برجامی که برای آمدنش لحظهشماری میشد آمد، اما خبری از آن گشایشهای رویایی وعده داده شده نبود. مردم چندان معنی صبح بدون تحریم را در سفرههایشان نچشیدند و حتی مشکل آب خوردنشان -که روحانی به سیاست خارجی گرهاش زده بود- حل نشد؛ حل نشد که صدای اهواز و سوسنگرد درآمد. این بود که آرامآرام ذهنهای پرسشگر بهدنبال یافتن پاسخ سوالاتشان برآمدند اما نهتنها جوابی نگرفتند، که در کمال تعجب، با برچسبهایی اهانتآمیز روبهرو شدند که یکی پس از دیگری به پیشانی منتقدان زده میشد. یک عده معدود از جای معدود تغذیهشونده، بزدل سیاسی، بیسواد، بیشناسنامه و... تعابیری بود که رئیسجمهور در خلال سخنرانیهایش به کار میبرد و در ادامه هم بهنحوی سعی میکرد صف منتقدانِ لایقِ این برچسبها را از صف مردم جدا سازد!
او که باید بزرگترین حافظ انسجام ملی میبود، با این شیوه خواسته یا ناخواسته و به دست خود، جامعه را پارهپاره میساخت. روحانی نه فقط در ماجرای برجام، که در بسیاری از مسائل کوچک و بزرگ نیز بهجای پاسخگویی در برابر منتقدان یا ارائه توضیح جهت اقناع افکارعمومی، دائما به دوقطبیسازی متوسل میشد و آنقدر این نحوه مواجهه تکرار شد که به یک رویه معمول در دولتهای یازدهم و دوازدهم تبدیل شد. او در این هشتسال، هر روز از دوقطبی جدیدی رونمایی میکرد؛ افراط و خشونت در مقابل اعتدال و عقلانیت، دولت با تفنگ در مقابل دولت بیتفنگ، دلواپس و کاسب تحریم در مقابل دلآرام و دشمن تحریم، تقابل مستمر با دنیا در برابر تعامل سازنده با دنیا و... برخی از این دوقطبیهای سرگرمکننده اما غیرواقعی و ساختگی بود. در عوض، چیزی که برای مردم واقعیتر از هر چیز دیگری خودش را نشان میداد، خالیتر شدن سبد خرید و آب رفتن هر روزه سفرهشان بود. همین شد که حسن روحانی و دولتش از مردم فاصله گرفتند؛ هر روز بیشتر از روز قبل. کسی که روزگاری درباره اهمیت افکارعمومی در اسلام و لزوم جلب رضایت مردم کتاب مینوشت، اکنون رئیسجمهوری بود که از پشت شیشههای دودی ماشین و با نگاه به چهرههای مردم نظرسنجی میکرد، صبح جمعه از افزایش شبانه قیمت بنزین آگاه میشد و با شیوع کرونا، بدون در نظر گرفتن نگرانی آحاد جامعه، میگفت از شنبه همهچیز به روال عادی برمیگردد! نخ تسبیح همه این مثالها، دقیقا بیاعتنایی به نظر مردم و درواقع، هیچ انگاشتن مردم است. حرف از صبح جمعه به میان آمد و آن خاطره تلخ زنده شد. واضح است که مردم دوست ندارند رئیسجمهورشان به دردهایشان بخندد! گریه پیشکش! اما روحانی در ماجرای بنزین خندید و بنزین ریخت روی آتش ناراحتی و خشم مردم. مردم دیدند که بنزین گران شد، اما روحانی نگران نشد؛ فقط گفت صبح جمعه فهمیدم و خندید. و امان از آن خنده نابجا. سرانجام، گویی این نابجاییها در دولت تدبیر و امید جا خوش کرد و کار بدانجا رسید که مردم کوچه و بازار با خود میگفتند: انگار روحانی تعمد دارد که هرچند مدت یکبار با سخنانش، ما را عصبانی و خاطرمان را آزرده سازد! وگرنه فیالمثل، چرا باید رئیسجمهور در بحبوحه مشکلات آبی خوزستان و شعله کشیدن اعتراضات مردمی، دولت خود را دولت محیطزیست و در اوج ناکارآمدی در مهار کرونا و گلایهمندی جامعه از طرز مدیریت این بیماری، دولتش را دولت سلامت بنامد؟ یا چرا باید در شرایطی که صبر مردم درحال لبریز شدن است و کمرشان زیر فشار اقتصادی خم شده، به تحقق وعدهها افتخار کرده، از چرخیدن توأمان چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم دم بزند؟
روی سخن با دولت مردمی!
از حسن روحانی که گذشت، ولی روی سخن پایانی این متن، مستقیما با سیدابراهیم رئیسی است که در همین روزها ساکن پاستور شدهاند. آقای رئیسی! در ابتدای این نوشتار، بخشی از کتاب روحانی ناظر به اهمیت مردم، افکارعمومی و مساله اقناع آورده شد، که نه از باب مچگیری و نشان دادن تناقض رفتاری دولت ایشان با این سخنان زیبا، که از باب مفید و قابل استفاده بودن چنین سخنانی بود؛ البته که عبرتی هم برای صاحبان بصیرت داشت! آقای رئیسی! رهبری فرمودند از این دولت عبرت بگیرید! عبرت بگیرید و ببینید که روحانی چقدر زیبا از مردم سخن گفته است، و دولتش در عمل چگونه با آنها رفتار کرد. جناب رئیسجمهور منتخب! سرمایه اجتماعی این انقلاب بهراحتی به دست نیامده که به این راحتی چوب حراجش بزنیم... لطفا مردم را جدی بگیرید و به آنها احترام بگذارید؛ نه در حرف، که در عمل! لطفا مردم را محرم بدانید و تا جای ممکن، هر امری را صادقانه برایشان توضیح دهید! استحقاق این مردم، رئیسجمهوری که ناگهان جمعه از خواب بیدار شود و برای شنبه نسخه بپیچد نیست. مردم باید احساس کنند برای حاکمیت مهم هستند و حاکمانشان وظیفه خود میدانند که متواضعانه پای درد دلشان بنشینند، گوش دهند و چهرهبهچهره، با آنها سخن بگویند... البته که کارنامه شما ما را به تحقق چنین تصویری از رئیسجمهوری آینده نظام اسلامی، امیدوار میکند.