تاسیس سازمان مهاجران قدم اول است
اولین اولویت مشخص شدن تکلیف و وضعیت اقامت و حضور مهاجران افغانستانی در ایران است. در این امر سردرگم هستیم و مشخص نیست چه میکنیم. چیزهای مختلفی از اقامت در ایران وجود دارد که سه مورد اصلی کارت آمایش، دفترچه اقامت و پاسپورت است که هریک از اینها به یکسری زیرمجموعههایی تقسیم میشوند که این سردرگمی و تشتت را ایجاد میکند.
به گزارش نسیم آنلاین و به نقل از فرهیختگان سیدابراهیم رئیسی، جمعهشب در جلسه شورای اداری استان یزد به یکی از اصلیترین مطالبات مهاجران و فعالان این حوزه یعنی ایجاد و تاسیس سازمان مهاجران اشاره کرد. در تمام این چندسال فعالیت در رسانه و حوزه اجتماعی، به فراخور موضوع و مساله، چندین و چندبار با شبکه مسائل و مطالبات مهاجران درگیر و مواجه بودم. اصلیترین آنها را هم اگر قرار باشد ردیف کنم، یکی مساله تحصیل دانشآموزان مهاجر، خصوصا افغانستانیها در مدارس ایران و بعد از آن مساله اوراق و اسناد هویتی این اتباع و مهاجران در کشور بوده است. منتها در تمام این مسائل و بعد از تمام پیگیریها، عایدی یکچیز بود و آنهم بیتفاوتی و پشتگوش انداخته شدن اینها با اعمال برخی مسکنهای دقیقهنودی! با این اوصاف، جریان مطالبهگری همواره پیگیر خواستهها و مطالبات مهاجران بوده و هست؛ مهاجرانی که حالا و بعد از تحولاتی که در افغانستان اتفاق افتاده، ورودشان به ایران تشدید شده و نگرانیهایی را هم بهوجود آورده است. حالا و بعد از این اظهارات رئیسجمهور، بیم و امیدهایی نسبتبه آینده حضور مهاجران در کشور ایجاد شده است. اینکه رسیدگی به امور مهاجران از یک اداره ذیل یک معاونت در یک وزارتخانه، به یک ساختار قدرتمندتری در یک ساختار بزرگتر واگذار شود، به خودیخود میتواند گام روبهجلو و مثبتی باشد و سایر دستگاهها و نهادها را هم ملزم به رعایت و اجرای مطالبات مهاجران کند، اما همین فرصت میتواند تبدیل به تهدیدی برای هیچوقت بهنتیجه نرسیدن مطالبات شود اگر بدون مطالعات کافی و نیازسنجی و تعیین اولویتهای مهاجران ایجاد شود و کارش را آغاز کند. با همه اینها، ابتدا سخنان رئیسجمهور در ارتباط با لزوم ایجاد این سازمان را باهم مرور کرده و بعد هم چالشها و فرصتهایی که این سازمان میتواند برای مهاجران و البته نظام جمهوری اسلامی ایجاد بکند را در گفتوگو با کارشناسان بررسی میکنیم.
لزوم ایجاد سازمان مهاجران در کشور
سیدابراهیم رئیسی، جمعهشب در جلسه شورای اداری استان یزد ساماندهی بحث اتباع در کل کشور را از دیگر ضرورتهای اجرایی دانست و بیان کرد: «مساله مهاجران نیز که در یزد آمار بالایی دارند، مسالهساز شده و آمارها نیز قابلتوجه است. وزیر کشور سازمان مهاجران تشکیل دهد و در این سازمان مسائل حقوقی، فرهنگی و مسائل مختلف مهاجران طرح و بررسی شود، زیرا مساله مهاجرت به یک مساله ملی تبدیل شده و میطلبد که یک سازمان و سازوکاری وجود داشته باشد که همه مسائل مهاجران را بررسی کند و همسو با سیاستهای کشور پیش ببرد.»
تمرکز نهاد تصمیمگیرنده میتواند بسیاری از مشکلات مهاجران را حل کند
این درخواست و الزام، شاید بین بسیاری از اخبار مهم اینروزها، آنطور که باید و شاید دیده و به آن پرداخته نشد، منتها تعداد زیادی از مهاجران و مطالبهگران و فعالان این حوزه، بعد از شنیدن این خبر و احتمال اجرایی شدن آن، امیدوار به آینده مهاجران در کشور شدند. حمیدرضا بوالی، از فعالان رسانهای شناختهشده این حوزه در ارتباط با شبکه مسائل و نیازهای مهاجران و همچنین سایهروشنهای ایجاد این سازمان به «فرهیختگان» گفت: «مساله اولی که باید درباره این طرح بیان کنیم این است که این بحث از دولت قبل در کمیسیون اجتماعی مجلس بوده و سابقه طولانی دارد. درنتیجه این قابلتوجه است که از طرحهای یکشبه و یکروزه نیست. درباره اینکه چنین کاری در وضعیت فعلی لازم است، باید گفت الان قدری دیر هم شده و باید جزئیات این طرح مشخص شود، ولی تصور میکنم مبنای اولیه این است که تمرکزی برای مسائل مهاجران و جمهوری اسلامی ایجاد شود. این مساله کاملا ضروری است و یکی از دوستان که در این امور بود میگفت هر مسالهای درباره مهاجران در ایران تصمیم گرفته میشود که مثلا این کار انجام شود یا خیر، چیزی حدود 17 نهاد و سازمان باید در ارتباط با آن نظر بدهند و تصمیم بگیرند و موافقت و عدم موافقت خود را اعلام کنند. این مساله در سالهای مختلف باعث راکد ماندن مسائل مهاجران شده است. فلان تصمیم در موسسهای که مستقیم مسئول امور مهاجران است گرفته میشود و به نهادهای مختلف فرستاده میشود، اما از سرنوشت آن امر هیچ خبری نیست و اساسا مسائل لاینحل باقی میماند. یک نکته این است که یکجای خوشحالی دارد که سیستم اداری تصمیمگیر به این نتیجه رسیده که یکجای مشخصی برای مسائل مهاجران بهوجود بیاید و همه مسائل در آنجا متمرکز و تصمیمگیری شود و این تشتت آرا و سلیقههای ادارهها و نهادهای مختلف در یکجا به مدار توافق جمعی نزدیک شود و از این ناهماهنگیها نجات یابند. مساله تمرکز قابلتقدیر و توجه است و مساله دیگر این است که اختیارات قانونی این سازمان چطور است. اگر قرار است سازمانی زیرنظر ریاستجمهوری باشد، طبیعتا از یک ادارهکل و یک معاونت وزارتخانهها صلاحیتهای بیشتری دارد و این اتفاق خوبی است. مساله مشخص آن مساله مهاجران بود. سازمان اتباع مجوز حضور دانشآموزان اتباع در مدارس را اعطا کرد و وقتی به مدارس رفتند گفته شد مجوز برای ما اهمیتی ندارد و اینجا ثبتنام نمیکنیم و جا نداریم و درنهایت به اجرا نرسید. این خوب است که تصمیمی درباره مهاجران گرفته میشود و صلاحیتها و پشتیبانیهای قانونی هم برای آن وجود داشته باشد. مساله مهاجران در ایران مساله آسیبپذیری بود و حالا اگر گامی بهسمت حل این برداریم، اتفاق مبارکی برای مهاجران و جمهوری اسلامی است.»
این اظهارات و اقدام نباید باعث ذوقزدگی ما شود
بوالی در ادامه گفت: «نکتهای که وجود دارد این است که این اقدام نباید باعث ذوقزدگی ما شود و فکر کنیم اتفاق بزرگی در زمینه مهاجران رخ میدهد. مساله مهاجران در دولت و ساختار اداری ما مواجه شدن با یک ساختار معیوب و بیمار است. این ساختار معیوب و بیمار از ذهنیت افکار عمومی درباره مهاجران شروع میشود و نهایتا به مشکلات قانونی حضور مهاجران در ایران که مبتنیبر قانونی است که در دوره پهلوی بهوجود آمده و بازنگری کلی در سال 58 اتفاق افتاد، ادامه دارد. مثلا برای حل مساله مهاجران گامهای اساسیتر وجود دارد که این سازمان میتواند زمینهساز برداشتن این گامها شود، ولی نهایتا مساله این است این اقدام درعین مهم بودنش، اقدامی ناکافی است. اگر میخواهیم در این دولت تصمیمی برای یکبار و همیشه گرفته شود و از این ناهماهنگی و تشتت و بلاتکلیفی بیرون آید، با صرف تغییر ساختاری ادارهکل به سازمانی حتی زیرنظر ریاستجمهوری این اتفاق رخ نمیدهد. چنانچه اخباری که شنیده میشود چه کسانی قرار است در این سازمان و ساختار جدید فعالیت کنند، قدری آدم را نگران میکند که دوباره قرار است نگاه امنیتی به مساله مهاجران حاکم شود. اگر دوستان نظامی قرار است تصمیمگیرنده نهایی باشند، تفاوتی با الان ندارد و نهایتا شکل آن تغییر میکند. راه درست این است که درکنار نگاه امنیتی که طبیعتا مهم و خیلی حائز اهمیت است، نگاه فرهنگی، اجتماعی و غیره مهاجران را تقویت کنیم و سهم کافی قائل شویم. اخباری که میرسد نگرانکننده است و امیدوارم دولت به این توجه کند که وقتی درباره تشکیل سازمان امور مهاجران صحبت میکند، درباره یک مسیر 45 ساله حرف میزند و یک پشتوانه اجتماعی و فکری و ذهنی مساله مهاجران را درنظر بگیرد و بداند وقتی کاری انجام میدهد این کار تا دههها و سالهای متمادی روی زندگی 4-3 میلیون مهاجر افغانستانی تاثیرگذار است و این اقدام کمی نیست. لازم است توجه شود که چه اقدامی صورت میگیرد.»
این فعال حوزه مهاجران گفت: «نکته بعدی درباره این طرح این است که طرح در زمان حساسی اجرایی میشود. با وضعیتی مواجه هستیم که بنابر پیشبینی فعالان سیاسی وضعیت افغانستان به همین روند تا انتهای سال شمسی ادامه دارد و این معنای مستقیم برای ما دارد که سیل حضور مهاجران افغانستانی در ایران کماکان افزایشی خواهد بود. برمبنای آمارهای رسمی اکثر این مهاجرتها به ایران قاچاق است و گفته میشود حول دومیلیون مهاجر افغانستانی تا پایان سال شمسی وارد ایران میشوند که حدود 50 درصد مهاجران فعلی است. اگر در آمار بالا 4 میلیون درنظر بگیریم، دو میلیون در یک سال آمدهاند و این اتفاق سنگین و پرتبعاتی است. این باید درنظر گرفته شود که این شرایط خاصی است و دو سویه دارد؛ یک سو ممکن است بگوید مهاجران اینطور آنقدر زیاد میشوند که اگر بخواهیم در باغ سبز نشان دهیم نمیتوان مملکت را جمع کرد؛ یعنی برمبنای این موقعیت فعلی ممکن است درباره ساختاری تصمیمگیری شود که این ساختار قرار است 40-30 سال بر این مبنا باشد و این اتفاق غلطی است و از سوی دیگر نیز غلط است اگر بگوییم اینها را لحاظ نمیکنیم و فکر میکنیم شرایط طبیعی است. بههرحال درباره 4-3 میلیون انسان صحبت میکنیم. ملاحظات خاصی وجود دارد که امیدوارم دوباره مثل بقیه تصمیمات اینچنینی فعالان اجتماعی حوزه مهاجران آخرین کسانی نباشند که از جزئیات این طرح باخبر میشوند و در روزنامه و سایتها بخوانند چه اتفاقاتی افتاده است. دوستان زیادی هستند که عمر و زندگی خود را در حوزه مهاجران گذاشتهاند و از کوچکترین مسائل حوزه مهاجران که معمولا بر تصمیمگیران و قانونگذاران پنهان است بیخبر هستند. خوب است گروههای مشورتی شکل گیرد و نظر این دوستان شنیده شود که چنین مسائلی درباره مهاجران وجود دارد.»
مطالبات فوری مهاجران
بوالی در پاسخ به این سوال که به فرض اجرایی شدن این موضوع و ایجاد این سازمان اصلیترین و فوریترین نیازهای مهاجران و اولویتهای آنها چیست، گفت: «اولین اولویت مشخص شدن تکلیف و وضعیت اقامت و حضور مهاجران افغانستانی در ایران است. در این امر سردرگم هستیم و مشخص نیست چه میکنیم. چیزهای مختلفی از اقامت در ایران وجود دارد که سه مورد اصلی کارت آمایش، دفترچه اقامت و پاسپورت است که هریک از اینها به یکسری زیرمجموعههایی تقسیم میشوند که این سردرگمی و تشتت را ایجاد میکند. اولین اولویت ساماندهی به مساله حضور مهاجران افغانستانی در ایران برمیگردد. در این مرحله مهمترین مسالهای که باید لحاظ شود این است که مهاجر افغانستانی که پدر و مادر او متولد ایران هستند و او نیز متولد ایران است هیچ تفاوتی با مهاجر افغانستانی که امروز لب مرز پاسپورت دریافت میکند و به ایران میآید، ندارد. این قدری غیرمعقول در سیستمهای اقامتی در جهان است. عملا تفاوت مهاجر غیرقانونی با مهاجر قانونی در ایران بهحدی کم است که خیلی از مهاجران افغانستانی متوجه توجیه عقلانی اقامت قانونی داشتن در ایران نیستند. خرید و فروش، کارت بانکی، سیمکارت و غیره بین مهاجر قانونی و غیرقانونی تفاوتی ندارد. طبیعتا وقتی چنین تفاوتی وجود دارد، جامعه مهاجر را تشویق نمیکنید که بهسمت قانونی شدن برود. اینها باگها و خلأهای اساسی است که اساسا سرفصل و مادر همه مشکلاتی است که مهاجران افغانستانی در ایران دارند. این مساله باید حل شود و اولویت دوم مساله تحصیل کودکان و نوجوانان و دانشگاهیان در ایران است.»
سازمان مهاجران حلقه گمشده ساماندهی اتباع
جعفری، مسئول خیریه پدر مهربان بقیع که سالهاست حوالی ورامین ذیل اقدامات خیریهای و کمک به محرومان ارتباط مستقیمی با مهاجران افغانستانی و... دارد، در ارتباط با این خبر به «فرهیختگان» گفت: «از شنیدن این خبر خیلی خوشحال شدم. سازمان مهاجران کشور حلقه گمشده ساماندهی اتباع است؛ اتباعی که با تمام پتانسیلهای خوبی که در کشور ایجاد کردند، چه در موضوع امنیت و شغل و چه فعالیت اقتصادی و اجتماعی و چه موضوعات مذهبی، همچنان از موهبات و مزایای شهروندی محرومند. وجود این سازمان برای اتباع و هم برای سازماندهی پتانسیل آنها بهتر است. در دولت قبل گزارشهای متعددی ارسال شد ولی کسی توجه نکرد. اتباع در مناطق محروم و حاشیه شهرها بهترین طعمه برای پر کردن جیب مسئولان هستند.» معاون سیاسی- امنیتی استاندار بیان کرد شاید در یک ماه میلیاردها پول جابهجا و رشوه داده میشود تا افراد در حاشیه یکسری مسائل را حل کنند و یکسری از مشکلات اینها حل شود. برای ثبتنام فرزند خود که حق آنهاست و وظیفه دولت است سه تا پنج میلیون پرداخت میکنند تا این اتفاق بیفتد. اگر این سازمان مثل مدیرکلهای وزارت کشور فعالیت کند، جواب نمیدهد اما اگر سازمان مستقل باشد و نگاه آن این نباشد که مچگیری کند، بلکه کمک کند و راهگشا باشد و سازماندهی اتباع را برعهده گیرد، عالی است. بهعنوان نیاز ضروری برای چهارسال بعد در دولت تعیین میشود. اولویتهای اصلی و فوری مهاجران یکی بحث آموزش کودکان مهاجر است. رهبری نیز از چندسال پیش تذکر دادهاند که هرکسی در این کشور حضور دارد از آموزش محروم نباشد. دستورات رهبری را همین سازمان اجرا کند، لازم نیست قوانین جدیدی را ایجاد کند تا بار مالی را مضاعف کند، همینها کافی است. الان این فرصتها وجود دارد، چرا باید آنها را تبدیل به تهدید کنیم؟ رضایت افغانستانیها را از دست میدهیم و با رفتارهای نادرست آنان را از خود میرنجانیم. فردی چهار بچه دارد؛ دو شهید و دو مجروح ولی به آنها توجه نمیشود. مهاجران در این کشور زندگی میکنند و جزئی از جامعه ما هستند. نمیدانم چه کاری باید انجام داد ولی اگر این امکان وجود دارد که مرزها را کنترل کنند، اجازه ندهند وارد شوند، مهاجری که پنج، 6 سال است در کشور حضور دارد و اینجا بزرگ شده و بچههای خود را ایرانی میداند، هویت و کارت افغانستانی را به آنها بدهند. خیلی از کارهای ساختمانی و سخت را که ایرانیها انجام نمیدهند این مهاجران انجام میدهند. افغانستانیها پروژههای سنگین را مدیریت میکنند، پس به آنها هویتی داده شود. اجازه داده نمیشود کارتبانکی داشته باشند و این مشکلساز است. مجبورند سرمایههای خود رابهشکل طلا بگیرند و این بحران اقتصادی است. وقتی نمیتوانند سرمایههای خود را در بانکها بگذارند، مجبورند طلا بخرند و این باعث کمبود و نوسان در بازار طلا میشود. درخصوص سیمکارتها هم این معضل وجود دارد. یک کارتنخواب یا یک فرد عادی در ایران سیمکارت خریداری میکند و به مهاجران یکمیلیون تومان میفروشد؛ این درست نیست. کشورهای دیگر مگر چه میکنند؟ همان را دولت انجام دهد، چه مشکلی ایجاد میشود؟ حداقل بر طبل نارضایتی مهاجران کوبیده نمیشود. وقتی خدمات داده میشود، درست باشد. در اتفاق سال 98 در بحث بنزین دوستان امنیتی میگفتند 50 درصد کسانی که مغازهها را غارت کردند -در منطقهای که ما بودیم- مهاجران و اتباع بودند. این نتیجه نارضایتی و تحقیر آنهاست.»
ایجاد این سازمان بدون انجام مطالعات ارزش ندارد
در پایان امیر خراسانی، جامعهشناس از دریچهای دیگر و با نگاهی آسیبشناسانهتر به این مساله ورود کرد و ضمن ارائه راهکارهایی برای مواجهه با اتباع در ایران گفت: «نکته بسیار مهم این است که با وجود مهاجرپذیر بودن کشورمان در این سالها، به لحاظ مطالعات مهاجرت در ایران خیلی کممایه هستیم. مطالعات مهاجرت در اروپا یکی از شاخههای اصلی علوم اجتماعی است، درنتیجه چنین سازمانی نیاز به بدنه پژوهشی دارد که با پول دادن یا ترغیب دانشجویان و اساتید و پروژه تعریف کردن، پروژههای مبتنیبر مهاجرت را پیگیری کنند. حجم بسیار زیادی فعال مهاجر دارید که یکی از آنها من بودم که 10 سال پیش به افغانستانیها درس میدادم. حتما باید پنل کارشناسی با فعالان برگزار شود، چون آنها جزئیات معضلات مهاجران را میدانند. یکبار اسفندماه در همان دورانی که به این مهاجران درس میدادم، رفتم و بعد از عید برگشتم نیمی از شاگردان من رفته بودند و دو شاگردم در مسیر مهاجرت به کشور دیگری غرق شده بودند. این بینهایت اهمیت دارد، چون افراد زیادی هستند که جا نداشتند و با بدبختی اتاقی برای اقامت پیدا میکردند و اینها نقش مهمی داشتند. کلی از افرادی که طرفدار طالبان بودند، در این مدارس تحصیل میکردند و در افغانستان دیپلم میگرفتند، طالب نبودند و در طالبزدایی نیز نقش بزرگی داشتند. این میتواند به افغانستان و کشورهای همسایه کمک کند و این نکته برای شروع خیلی قابلاهمیت است. نکته دیگر ارتباط دادن مسائل حقوقی مهاجران است. ما نسل چندم مهاجران را داریم و خیلی از آنان افرادی توانمند هستند ولی همچنان گرفتار یک برگه هویت یا شناسنامهاند. کشور از ایشان میتواند بهعنوان نیروی انسانی فعال استفاده کند. اخیرا تلویزیون یکی، دو سریال دربارهشان ساخته که بد نبودند. آقایان که بحث جمعیت و فرزندآوری را ترویج میکنند، مهاجرت یک امکان برای ترمیم جمعیتی است، مگر اینکه فاشیست باشید و بگویید نژاد من ترویج یابد. بهجای اینکه به مردم فشار وارد شود که وام میدهیم و فلان امکانات را میدهیم تا جمعیت رشد کند، درنهایت هم مردم فرزندآوری نداشته باشند، حجم قابلتوجهی از این مهاجران را ایرانی کنید. این میتواند پیوند خوبی ایجاد کند که در تمام دنیا مرسوم است. در آلمان کسی چماق برنداشته که فرزندآوری داشته باشند، با این شرایط این کار سخت است، هم به لحاظ فرهنگی و هم به لحاظ اقتصادی تمایلی برای ازدواج و فرزندآوری وجود ندارد. در بخش مهاجران این امر وجود دارد، از این مساله بهعنوان قابلیت استفاده شود تا جمعیتمان را ترمیم کند. به نظر من این سه رویکرد خیلی مهم هستند که نسبت به آخرین رویکرد گارد وجود دارد ولی این گارد بیمعنی است. اگر استعمار انگلیس در اینجا اتفاق نمیافتاد، مردم آنجا ایرانی میشدند و باید با این مساله هم کنار بیاییم. »