شهادت در آغوش خاک؛ زندگی و ایثار یک افسر جوان
روایتی خواندنی از پوتینهای محکم و دلهای استوار
نسیم آنلاین:
بند پوتینش را محکم میکرد. کوله سربازیاش مهیای یک سفر طولانی شده بود. سال ها بود که راه را آنچنانکه وظیفهاش حکم میکرد، میپیمود.
انگار تلاش میکرد تا خود را در مقابل چیزی یا کسی ثابت کند؛ کتابی که از مدت.ها پیش مونس و رفیق خلوت و جَلوتش شده بود، یادش داده بود که برای رسیدن به خدا گاهی لازم است هجرت و جهاد را با هم انتخاب کرد.
هجرت معمولا تلخ است. دور شدن از وابستگیها و دل کندن از چیزهایی که هویتت به آن بند شده است؛ اما همین تلخی با شیرینی تلاش و جهاد برای هدفی که میدانی درست است، فرصت عرض اندام پیدا نمیکند.
احمد نصرالله افسر جوان و حافظ قرآن بود. مهارتش در امور نظامی موجب شده بود تا در دانشگاه افسری قطر پذیرفته شود.
پس از گذراندن دورههای آموزشی توانست رتبهی اول و بالاترین امتیاز تاریخ دانشکدههای نظامی در کشور قطر را کسب کند. با وجود اینکه قطر با پیشنهاد دستمزد بالا دنبال به خدمت گرفتن احمد بود، اما هنوز انگیزهای که پای احمد را تا قطر کشیده بود مانع از ماندنش میشد. سرانجام احمد به غزه برگشت و دوباره لباس سربازی وطن را پوشید.
تسلیم شدن برای او معنایی نداشت؛ در تاریخ 5 نوامبر احمد نصرالله در یک محاصره که خروج از آن برای مردی مانند او فقط با شهادت ممکن بود، در منطقه جبالیا در شمال غزه به شهادت رسید و خاک سرزمینش را در آغوش کشید.