پاکسازی چگونه ممکن شد؟
پاکسازی قومی ملت فلسطین در یک شب اتفاق نیافتاد. یهودیان معتقد به ایدئولوژی صهیونیسم برنامهریزی دقیقی برای اجرای این جنایت کرده بودند.
گزارش حاضر بر اساس کتاب پاکسازی قومی فلسطین نوشتۀ مورخ یهودی ایلان پاپه تنظیم شده است. این کتاب در سال 1396 توسط محسن کرباسفروشان به فارسی ترجمه شده و به چاپ رسیده است.
اولین کنگرۀ جهانی صهیونیسم در شهر بازل سوئیس در سال 1897 برگزار شد. در بزرگترین اجتماع صهیونیسم جهانی، پیشنهاد تشکیل صندوق ملی یهود مطرح شد. 4 سال بعد این صندوق آغاز به کار کرد و نقش مهمی در روند مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین ایفا کرد.
کارویژۀ این صندوق خرید زمینهای فلسطینیان و ساکن کردن مهاجران یهودی به جای آنها بود. تا سال 1948 یعنی زمان خروج بریتانیا از فلسطین و آغاز پاکسازی قومی فلسطین، یهودیان توانستند فقط 5.8 درصد از زمینهای فلسطین را بخرند. منابع صندوق رو به اتمام بود و بیش از این توانایی خرید زمین نداشت. این مقدار زمین برای یهودیان کافی نبود و باید فکر اساسیتری برای تأسیس کشوری منحصراً یهودی میشد.
صهیونیستها به خوبی دریافتند که همزمان با پروژه خرید زمین باید زمینههای عملیات نظامی را نیز فراهم آورند. در سالهای پایانی دهۀ 1920 سروکلۀ افسری بریتانیایی به نام ارده چارلز وینگیت در محافل صهیونیستی پیدا شد. او فردی بود که صهیونیستها را به واقعگرایی فراخواند و تأکید میکرد که تأسیس یک کشور ارتباط تنگاتنگی با نظامیگری و ایجاد یک ارتش منظم دارد.
او توانست سازمان هاگانا را که در سال 1920 تأسیس شده بود، تغییر فرم دهد. هاگانا که در عبری به معنای دفاع است پیش از این کارویژۀ خود را صرفاً مراقبت از کلونیهای یهودی اعلام کرده بود. با اصلاحاتی که وینگیت انجام داد هاگانا تبدیل به یک سازمان نظامی تهاجمی و بازوی نظامی آژانس یهود شد. آژانس یهود در واقع همان هیئت حاکمۀ صهیونیسم در فلسطین بود که نقشۀ پاکسازی قومی فلسطین را طراحی و اجرا کرد.
قیام 1936-1937 فلسطین فرصت خوبی را برای بریتانیا پدید آورد که آخرین قوای نظامی فلسطین را سرکوب کند. همچنین این فرصت را به سازمان شبه نظامی هاگانا داد تا با قوای نظامی بریتانیا همداستان شود و هر آنچه را از وینگیت آموخته بود به صورت آزمایشی در روستاهای فلسطین اجرا کند و تجربه نظامی خوبی برای عملیاتهای بعدی کسب کند.
اما تجربۀ نظامی برای اجرای یک عملیات پاکسازی گسترده کافی نیست. به همین خاطر در سالهای پایانی دهۀ 1930 سازمان هاگانا و آژانس یهود تصمیم به جمعآوری مجموعه اطلاعاتی از روستاهای فلسطین گرفتند. این اطلاعات برای هدف خاصی جمعآوری میشدند. هدفی که تا سال 1948 پنهان ماند. هدف، راندن فلسطینیها از سرزمین خودشان و نابود کردن روستاهای آنان بود. شرقشناسان، نقشهبرداران و جاسوسان و خبرچینان در جمعآوری این اطلاعات نقش ایفا کردند.
این آرشیو در سال 1940 تقریباً کامل شد. این آرشیو شامل موقعیت جغرافیایی و مختصات مکانیابی هر روستا، راههای ارتباطاتی، کیفیت زمین، چاهها و چشمههای آب، منابع اصلی درآمد، گرایشهای اجتماعی-سیاسی هر روستا، وابستگیهای مذهبی، نام کدخدایان، ارتباط هر روستا با سایر روستاها و... میشدند.
یکی از مهمترین شاخصهایی که در آن مقطع توسط صهیونیستها مهم بود و اندازهگیری میشد شاخص میزان دشمنی روستا با پروژۀ صهیونیسم بود. این شاخص به سادگی به دست میآمد: میزان مشارکت هر روستا در قیام 1936. لیست کاملی از کسانی که در قیام 1936 شرکت کرده بودند تهیه شد و تمام خانوادههایی که عضو یا اعضایی از خود را در سال 1936 ازدست داده بودند مشخص شدند. سال 1948 این لیست به درد هاگانا خورد و منجر به ساماندهی اعدامهای دستهجمعی، شکنجه و کشتار افراد این لیست شد.
شیوۀ جمعآوری اطلاعات در این دوره نیز جالب توجه است. صهیونیستها از کادرهای منظم هاگانا در پوشش سفرهای علمی مرتبط با جغرافیا استفاده میکردند. موشه پاسترناک یکی از اعضای کادرهای منظم هاگانا بود که در این گردشهای علمی مشارکت داشتند. او خاطرات خود را این چنین بیان میکند:
ما مجبور بودیم ساختار پایۀ یک روستای عربی را به خوبی بشناسیم. یعنی ساختار و چگونگی انجام بهترین حمله به آن را. در مدارس نظامی، من چگونگی حمله به یک شهر اروپایی را آموخته بودم، اما نه حمله به یک روستای ابتدایی نزدیک شرق را. ما نمیتوانیم یک روستای عربی را با روستایی در لهستان یا اتریش مقایسه کنیم. یک روستای عربی، برخلاف یک روستای اروپایی، بر روی تپهها ساخته شده بود. این پدیده به این معنا بود که ما مجبور بودیم راهی برای نزدیک شدن آسان و مطمئن خود به روستا از بالا بیابیم، یا اینکه از پائین وارد روستا شویم. ما باید به شرقشناسمان، که در شبکهای با همدستانش کار میکرد آموزش میدادیم که چگونه با خبرچینها به بهترین نحو کار کنند.1
انتخاب خبرچین نیز قسمت سخت نقشه از نظر موشه پاسترناک بود. از نظر او از بین «مردمی وحشی که قهوه مینوشند و با دست غذا میخورند» به سختی میتوان خبرچین پیدا کرد. سرانجام پاسترناک خبرچین خود را پیدا میکند. شخصی به نام عزرا دنین که صاحب باغ مرکبات بود و تجارتی موفق در این زمینه به عهده داشت. او در سازمان جاسوسی و مدیریت تشکیلات پروندهای روستایی استخدام شد. او سرانجام توانست شبکهای از خبرچینان روستایی را ایجاد کند و نقش مهمی در پاکسازی 1948 ایفا کند.
سال 1943 جزئیات بیشتری به طرح اضافه شد: میزان کشاورزی و باغبانی(حتی هر تک درخت)، میزان متوسط نسبت زمین به هر خانوار، تعداد اتومبیلها، صاحبان مغازهها، اعضای کارگاهها و نام صنعتکاران در هر روستا و مهارتشان. همچنین بعدها موفق به دستیابی به جزئیات دقیقتری هم شدند؛ تمایلات سیاسی هر طایفه، طبقات اجتماعی و فاصله بین نخبگان و روستائیان معمولی و نام خدمتکاران وظیفهشناس نیز به این فهرست اضافه شدند.
در همین حین که صهیونیسم مشغول جمعآوری اطلاعات گسترده دربارۀ روستاهای فلسطینی برای اجرای نقشۀ پاکسازی قومی بود، دولت کارگری بریتانیا با مشکلات عدیدۀ اقتصادی مواجه بود و دیگر توان نگهداری از مستعمرات خود را نداشت و ترجیح میداد که با خروج از مستعمرات بر سرزمین اصلی خود متمرکز شود. پانزدهم می سال 1948 بریتانیا فلسطین را ترک کرد و پروندۀ آن را به سازمان ملل متحد سپرد. این بهترین فرصت سیاسی برای صهیونیسم بود تا با پاکسازی فلسطین میخ خود را برای تشکیل کشوری منحصراً یهودی محکمتر بکوبد.
بن گوریون که از او به عنوان بنیانگذار یاد میشود در سال 1946 زمزمههایی مبنی بر خروج بریتانیاییها از فلسطین را شنیده بود. از همین جهت با کمک دستیاران خود طرح C یا جیمل را نوشتند تا در صورت خروج بریتانیا سریعاً علیه جمعیت فلسطینی اقدامات لازم صورت گیرد.
طرح C نسخۀ کاملتر طرحهای A و B بود که در سالهای 1937 و 1946 تنظیم شده بودند تا در صورت خروج بریتانیا به اجرا درآیند. این طرحها مجموعه دستورالعملهای ضروری برای اشغال فلسطین بودند که باید توسط فرماندهی هاگانا در تلآویو به اجرا درآیند.
عملیات C به روشنی دستورالعملهای زیر را دیکته میکرد:
- کشتن رهبران سیاسی فلسطینیان.
- کشتن محرکین و حامیان مالی فلسطینیان.
- کشتن فلسطینیانی که علیه یهودیان عملیات انجام دادهاند.
- کشتن صاحبمنصبان اداری و نظامی فلسطینی(در دورۀ قیمومت بریتانیایی).
- نابود کردن سامانۀ حمل و نقل فلسطینیان.
- نابود کردن منابع زیستی و زندگی فلسطینیان، نظیر: چاههای آب، کارگاهها و...
- حمله به حومۀ روستاهای فلسطینیان، به منظور تسهیل حملات آینده
- حمله به کلوبها، قهوهخانهها و محل تجمع فلسطینیان و...
طرح C همچنین تأکید میکرد که کلیۀ اطلاعات مورد نیاز از جمله فهرست اسامی رهبران، اهداف انسانی بالقوه و طرح جامع و دقیق از روستاها و نظایر آن در پروندههای روستایی به راحتی قابل دسترسی هستند.
با این اوصاف برای رهبران صهیونیسم طرح C نیز کامل نبود. ظرف چند ماه طرح جدیدی نوشته میشود. طرح D (برگرفته از واژۀ عبری Dalet) که اخراج سیستماتیک فلسطینیان از سرزمین اصلی خود را الزامی میکرد. طرحی که در نهایت پاکسازی قومی 1948 را رقم زد.
پیش از این نسیمآنلاین در گزارش پاکسازی ابدی یک ملت به طور کلی به طرح D و اتفاقات سال 1948 و اینکه چرا اتفاقات آن سال مصداق پاکسازی قومی بود، پرداخته است. در آینده نیز چگونگی طرحریزی و اجرای این طرح به طور جزئیتر بررسی خواهد شد.
1. Hagana Archives, File 1/080/451, 1 December 1939