ادیب یزدی: بزرگترین جریانی که مقابل جریانات تکفیری، سلفی و انحرافی ایستاده، جریان کربلا است
این خطیب دینی در گفتگوی تفصیلی با «نسیم» با اشاره به اینکه امام حسین شهید غفلت شیعیان شد، گفت: بزرگترین جریانی که مقابل جریانات تکفیری، سلفی و انحرافی ایستاده است، جریان کربلا است
محرم ماه عزاداری سید الشهدا ماهی است که وعاظ و مداحان عزاداران حسینی را با ابعاد متفاوت این واقعه عظیم آشنا می سازند. یکی از ابعاد مهم عزاداری سیدالشهدا ابعاد معنوی و روحانی این واقعه است. حجت الاسلام مرتضی ادیب یزدی، کارشناس مذهبی با حضور در خبرگزاری «نسیم» و شرکت در مصاحبه ای تفصیلی به بررسی ابعاد معنوی و روحانی قیام عاشورا پرداخت. آنچه از نظر می گذرانید مشروح این گفتگو است.
نسیم: شیعیان از کجا دریافتند باید برای سیدالشهداء عزاداری کند؟
ادیب یزدی: نوع وقوع واقعه عاشورا، کیفیت تحقق این امر و جایگاه ویژه حضرت سید الشهدا (ع) در رابطه با نقش آن بزرگوار در تحقق قضیه عاشورا موجب این شد که بسیاری از مسائلی که تا کنون در سیره اهل بیت نبود به وجود آید. مسئله شهادت حضرت ابا عبدالله (ع) یک امر ازلی و مورد عنایت پروردگار عالمیان بود؛ خداوند برای تمحیص مؤمنین، ابتلاء اهل ایمان و نشانه گذاری روی انسانهای لایق و شایسته نظر مبارک حضرت حق به این تعلق گرفت که این شهادت به این کیفیت واقع شود و اسرار، حقایق و دقایق عاشورا بسیار بسیار فراوان است به گونهای که پیامبری نیست که برای حضرت ابی عبدالله (ع) اشک نریخته باشد.
حضرت ابی عبدالله (ع) بدون کوچکترین ضعفی تمام وادیهای بلا را طی کردند
گویا تمام بلایای عالم یک جا جمع شد و سر راه سالار شهیدا قرار گرفت و حضرت ابی عبدالله (ع) بدون کوچکترین ضعفی تمام این وادیهای بلا را یکی پس از دیگری طی کردند؛ قهرمان قهرمانان در جهت تحقق اراده الهی و تحمل بلایا در این مسیر قرار گرفته است. نوع شهادت حضرت ابا عبدالله (ع) و جایگاه آن بزرگوار نزد رسول خدا (ص) و خود حضرت حق تعالی باعث شد که زمان تحقق این بلایا، مردم برای زنده نگه داشتن آن و بهره بردن از وقایع کربلا، جهت کسب رضای پروردگار عالمیان به احسن وجه آن را در زندگی خود مطرح کنند البته عمده آموزههای عزاداری حضرت ابی عبدالله (ع) از ناحیه حضرات معصومین شکل میگیرد.
وجود مبارک امام سجاد (ع) که خود از عناصر مؤثر و درجه اول واقعه کربلا هستند، امام باقر (ع) که خود در واقعه کربلا، در سن سه سالگی تشریف داشتند، امام صادق (ع) که تحت تاثیر نفس امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) کأن در کربلا تشریف داشتند؛ چنانچه شایع شدن بسیاری از قضایای کربلا توسط امام باقر (ع) و امام صادق (ع) صورت گرفت. این بزرگواران نگذاشتند که مسئله کربلا به فراموشی سپرده شود یا مورد تحریف واقع شود و اثرگذاری آن کاهش یابد؛ نوع شهادت حضرت ابی عبدالله (ع) و نوع بلایایی که بر سر آن بزرگوارآمد، شدت فداکاری خاندان پیامبر (ص) و تحریک شدید عواطف انسانهای وارسته و آزاده باعث شد جریان کربلا به عنوان یک جریان درجه اول و حتی بسیار بسیار مؤثر که در جان انسانها اثر گذاشته، در طول تاریخ مطرح شود.
واقعه کربلا بی سابقه بود، تبعات جامعه قضیه کربلا هم بی سابقه شد؛ بابی در فقه تحت عنوان باب اللطم به معنای لطمه زدن وجود دارد؛ این باب بعد از واقعه کربلا در فقه ما آمد که آیا کسی حق دارد در راستای عزاداری ابی عبدالله (ع) به خودش لطمه بزند؟ باب اللطم از ابواب مشهور فقهی ما است؛ جالب این است که خوشا به حال کسی که توفیق پیدا کند در این زمینه واقعاً به خود لطمه بزند؛ البته لطمه زدنی که از لحاظ شرعی حرام است و شما حق ندارید حتی به خود یک خراش وارد کنید و برای عزیزان خود به سر و سینه بکوبید ولیکن درباره حضرت ابی عبدالله (ع) کاملاً قضیه تشویق شده است.
میگویند خوش به حال کسی که بتواند از این مصیبت کبری به سر و صورت بزند و سینه خود را مجروح کند؛ این مسائل نشان دهنده این است که جایگاه کربلا یک جایگاه ویژه و عظیم الشأن و قابل توجهی است؛ در ماهیت قضیه مصائب حضرت ابی عبدالله (ع) یا روضههای امام حسین (ع)، مباحث مفصلی صورت گرفته که قابل طرح است.
شهادت و عزاداری امام حسین (ع) یکی از ارکان اصلی اجتماع شیعیان به گرد هم است
انشاء الله تعالی بتوانیم اجازه ندهیم مورد سوء استفاده واقع شود و دچار نوعی تحریف و وازدگی در خصوص عزاداری سید الشهدا (ع) نشویم؛ بعد از شهادت حضرت ابی عبدالله (ع) مسئله شهادت و عزاداری ایشان به عنوان یکی از ارکان اصلی اجتماع شیعیان به گرد هم دیگر مطرح شد.
بزرگترین جریانی که مقابل جریانات تکفیری، سلفی و انحرافی ایستاده است، جریان کربلا است
اکنون بزرگترین جریانی که مقابل جریانات تکفیری، سلفی و انحرافی ایستاده است، جریان کربلا است که گاهی به تنهایی در مقابل همه کفر و نفاق این جریان ایستاده است؛ کاملاً موفق و جذاب همچنان به جایگاه خود و مأموریت خود عمل میکند.
نسیم: ماهیت قیام ابا عبدالله (ع) چه بود؟
ادیب یزدی: قیام کربلا دو وجه دارد؛ یک وجه آن وجه ظاهری، سیاسی و تاریخی آن است که مسلماً بنی امیه لایق جانشینی پیامبر (ص) به هیچ عنوان نبودند؛ آن ها سزاوار سرپرستی و خلافت نبودند؛ لایق نبودند حتی در رأس یک قوم قرار بگیرند، چه رسد بخواهند خلافت رسول خدا (ص) را احراز کنند.
جریان کربلا یک جریان ظلمستیز، مظلومپناه و جریان شدید اصلاحطلب و اصلاحگر بود
از نظر سیاسی و تاریخی جریان کربلا یک جریان ظلمستیز، مظلومپناه و جریان شدید اصلاحطلب و اصلاحگر بود؛ سالار شهیدان عالم میخواستند آموزههای خالصانه رسول خدا (ص) را از پس ابرهای خرافات و جهالتی که بنی امیه و غاصبین ایجاد کرده بودند، نجات دهند؛ حضرت فرمود «خرجت لطلب الاصلح فی امه جدی» که بسیار بسیار جریان مهم و قابل توجه است.
وجه باطنی کربلا نشان دهنده موقعیت ویژه حضرت ابی عبدالله(ع) در پهنه هستی است
کربلا یک جریان باطنی نیز دارد که باطن کربلا و اسرار کربلا هم یک مقوله بسیار بسیار جدی و عمیق است؛ وجه باطنی کربلا نشان دهنده موقعیت ویژه وجود مبارک حضرت ابی عبدالله (ع) در پهنه هستی و وجود است؛ از زمانی که در رحم مطهر مادر بزرگوار خود بودند، صدای زیبای «أنا الغریب و اأنا الشهید و أنا العطشان» به گوش مادر میرسید. پیامبر (ص) وارد شدند، دیدند دختر بزرگوار ایشان گریه میکنند و حضرت فرمودند که دختر چیست؟ فرمود طفلی که در رحم من است حرفهایی میزند که گاهی جگر من را میسوزاند؛ پغمبر فرمودند چیست؟ فرمودند بچهام میگوید أنا العطشان، گاهی میگوید أنا الغریب، گاهی میگویند أنا الوحید.
پیغمبر فرمودند زهرا جان خدا رضایت تو را هم در زمینه شهادت حسین (ع) خواهد گرفت
پیغمبر فرمودند دخترم این بزرگوار در راه تحقق حقیقت توحید بر پهنه ارض به شهادت میرسد؛ البته روایت عجیبی است؛ حتی پیغمبر فرمودند دخترم خدا رضایت تو را هم در این زمینه خواهد گرفت و تا شما راضی نباشید این اتفاق نخواهد افتاد؛ این نیز نکته عجیبی است.
تا حضرت صدیقه طاهره(س) اجازه ندهند، برگه شهادت احدی عند الله امضاء نمیشود
مراسم کسب رضایت حضرت صدیقه (س) و اجازه ایشان برای شهادت حضرت ابی عبدالله (ع) از جریانات عجیب معنوی این قضیه است که بسیار جای بحث و گفتگو دارد؛ تا حضرت صدیقه طاهری (س) که در واقع ام شهدا هستند، اجازه ندهند و امضاء نکنند، برگه شهادت احدی عند الله امضاء نمیشود؛ لذا از جمله اجازاتی که حضرت صدیقه (س) دادند اجازه بر شهادت فرزند شریف و عزیز و بزرگوار خود بود که بحث مفصلی در مقاتل دارد.
نسیم: این بحثی که می فرمایید در کدام منبع وجود دارد؟
ادیب یزدی: در موسوعه الحسین است؛ خدا تنها می داند جایگاه امام معصوم کجا است؛ امام معصوم از شخصیتهای دم دستی که به راحتی بتوان درباره آن صحبت کرد، نیست؛ وجهه باطنی و ابعاد شخصیت الهی امام معصوم (ع) به مراتب گستردهتر، عظیمتر و دستنایافتنیتر از ابعاد ظاهری است. شهادت حضرت ابا عبدالله (ع) وجوه مختلف و مراتب مختلفی دارد؛ یکی از این مراتب بعد از شهادت ایشان مورد تصویب حضرت حق تعالی و تأیید خداوند متعال واقع شد؛ پیغمبر اکرم (ص)، امیر مؤمنان (ع) و صدیقه طاهره (س) نیز باید اجازه میدادند. یکی از کنیههای حضرت زهرا (س) ام الحسنین یا ام الحُسنیین است؛ هر مؤمنی میان دو حسن واقع شود چه در فراش با تقوا از دنیا برود، عاقبت به خیر شود، و چه در خون بغلتد و در میدان شهادت به شهادت برسد، مادر یعنی خواستگاه اصلی این سعادتمندی که وجود مبارک حضرت صدیقه طاهره (س) باشد باید قضیه را امضاء کند و این جایگاه رشید، عظیم و بی سابقه صدیقه طاهره (س) است.
ما در بررسی القاب و کنیههای حضرت زهرا (س) به ام القُری، ام الخیره، ام الشموس، ام النجوم، ام العلوم، ام الأنوار، ام الکتاب، ام الانبیاء، ام الائمه، ام الحسنین، ام الحُسنیین، ام ابیها و... می رسیم؛ مرحوم شهرآشوب مازندرانی در کتاب شریف مناقب کنیههای حضرت را آورده است. این کنیهها را پیغمبر اکرم (ص) به حضرت زهرا (س) خطاب میفرمودند و هم کدام از این کنیهها دریا دریا معنا در آن خوابیده است؛ قرآن میفرماید هر مؤمنی دنبال کسب «احدی الحُسنیین» میباشد یا مثل جناب اباذر و سلمان با کمال معرفت در رختخواب میمیرد اما مقام او از شهدا کمتر نیست یا مثل حضرت عمار، یاسر، جناب اویس قرنی و جناب میثم تمار هر کدام به نوعی در میدان مبارزه به شهادت میرسند که این هم یکی از عاقبت به خیریها و احدی الحُسنیین است.
حضرت صدیقه ام الحسنیین یا ام الحُسنین است لذا هر یک از این دو حسن شامل حال مؤمن شود، نظر مبارک صدیقه طاهره (س) بر تأیید روح ایشان نیز لازم است؛ لذا قضیه شهادت سید الشهدا (ع) که بسیار عظیم است، علاوه بر این که نظر مبارک پروردگار عالمیان بر این امر تعلق گرفته بود، پیغمبر اکرم (ص) نیز باید تأیید میفرمودند.
پیغمبر (ص) در نوزادی امام حسین(ع) فرمودند جای شمشیرها را میبوسم
در ولادت سید الشهدا (ع) وقتی قنداقه را محضر مبارک رسول خدا (ص) آوردند، پیغمبر (ص) طفل را عریان کرد و از فرق سر تا کف پای فرزند را بوسیدند و به سینه مبارکشان چسبانده بودند؛ جبرئیل آمد گفت یا رسول الله (ص) چه میکنید؟ همان جا پیغمبر (ص) فرمودند جای شمشیرها را میبوسم. پیغمبر با اشاره فرمودند از سرنوشت این طفل خبر دارم؛ از همان جا شهادت حضرت پیدا بود؛ حضرت امیر (ع) نیز در طول عمر مبارک خود علاوه بر این که از شهادت ایشان خبر داد، سفارش ایشان را میکرد؛ سفارش ایشان را شب شهادت به زینب، عباس بن علی و مسلم ابن عقیل کردند. سید الشهدا (ع) برای خاندان خود بسیار عزیز بود؛ خدا نکند میان بچههای شما، یک کدام مسئلهای، مشکلی یا مریضی داشته باشد، نمیدانید این بچه چقدر برای شما عزیز میشود؛ شهادت امام حسین (ع) برای اهل بیت مشخص بود لذا ایشان بسیار عزیز بودند.
مراسم اذن گیری رسول خدا (ص) درباره شهادت سید الشهدا (ع) از حضرت زهرا (س) چند مرتبه اتفاق افتاد
سید الشهدا برای همه اهل بیت این جایگاه را داشت؛ پدر، جد بزرگوار، برادر ارجمند مطلع بودند که چنین واقعه عجیب، عظیم و بیسابقهای روی میدهد و لحظه به لحظه این واقعه نزدیکتر میشود؛ مراسم اذن گیری رسول خدا (ص) درباره شهادت سید الشهدا (ع) از حضرت زهرا (س) چند مرتبه اتفاق افتاد چرا که چند بار پیغمبر اکرم (ص) به بازگوی جریان شروع کردند که مادر طاقت نیاورد و جلسه به هم میریخت. بالاخره در یکی از ملاقاتها پیغمبر اکرم (ص) به حضرت صدیقه (س) فرمودند میخواهید اسلام بماند؟! میخواهید کعبه، مطاف، صوم و صلات و حج و جهاد بماند؟ میخواهید این صدای شهادت به وحدانیت حق و رسالت من علی الدوام در پهنه عالم بماند؟ میخواهید زحمات ما بر باد نرود؟ راه این است که این خون پای این شجره طیبه ریخته شود؛ حالا ببینید برای مادر چه شرایطی پیش می آید که بگوید بله من راضیم.
شهادت حضرت ابا عبدالله (ع) در ذرات زمین و اجرام آسمانی بلا استثناء اثر داشته است
اگر بیان کنیم قضیه کربلا و شهادت حضرت ابا عبدالله (ع) در ذرات زمین و اجرام آسمانی بلا استثناء اثر داشته و اثر کرده است، به گزاف سخن نگفتیم؛ زمانی که جریان کربلا به تحقق خود نزدیک میشود غوغایی است؛ از آن لحظهای که حضرت ابا عبدالله (ع) پای خود را از مدینه بیرون گذاشتند، نزدیک تاریکی هوا بود و چطور این بیابانها را با زن و بچه طی کردند تا به مکه رسیدند، جای خود را دارد. خوف وجود مبارک حضرت را گرفته بود؛ این خوف همانی است که مقام حضرت ابا عبدالله (ع) را غیر قابل معارضه میکند؛ یعنی از مرگ میترسیدند؟ ابدا؛ این ها به مرگ میخندند و مرگ دست این ها بازیچهای است؛ خوف حضرت برای تحقق لحظه دیدار بود.
تمام عالم، در رأس مخروط کربلا نیز سالار شهیدان عالم، منتظر وقوع قضیه کربلا بود
چنین جریانی چنین پیشینهای، با چنین سر و صدایی در عالم تعالیم انبیاء و تعالیم اولیاء و اوصیاء مطرح شد؛ میتوان گفت تمام عالم، در رأس مخروط کربلا نیز سالار شهیدان عالم، منتظر وقوع این قضیه بود؛ این امر الهی و بی سابقه توسط ایشان محقق میشود؛ این خوف برای لحظه لقاء است؛ برای لحظه دیدار و تحقق است. 28 رجب سال 60 تا دهم عصر عاشورای سال 61 خدا میداند به امام حسین (ع) چه گذشت؛ لحظه به لحظهای برای حضرت خوف بود؛ این خوف باید معنا داشته باشد که یعنی چه و حضرت به دنبال چه بودند؟ وقتی به سرزمین کربلا رسیدند، وعده ملاقات و وعدهگاه را حضرت ملاحظه فرمودند.
لحظه به لحظه این وعده نزدیکتر میشود؛ بچههای ایشان یکی یکی شهید میشدند؛ اطرافیان ابی عبدالله (ع) شهید میشدند؛ چهره مبارک حضرت برافروختهتر میشد، چرا؟ چون لحظه شهادت ایشان نزدیکتر میشود؛ شهادت عباس بن علی قمر بنی هاشم (ع) ، شهادت علی اکبر (ع) و شهادت علی اصغر (ع) حضرت را بسیار منقلب کرد. شهادت علی اصغر (ع) نشان میداد که شهادت حضرت بسیار نزدیک میشود؛ لذا اگر کسی میخواهد در خصوص کربلا و واقعه عاشورا سخن بگوید و کار کند علاوه بر وجوه تاریخی قضیه، باید دنبال وجوه معنوی و عرفانی آن نیز باشد تا بفهمد که قصه از چه قرار است وگرنه هیچ کجای این قضیه نمیتواند آن مأموریت واقعی خود را انجام دهد.
ما در تحلیل واقعه کربلا نیاز به شناخت امام داریم؛ مورخ نگاه عرفانی ندارد
ما در تحلیل قصه کربلا نیاز به شناخت امام داریم؛ مورخ نگاه عرفانی ندارد؛ به طور مثال مورخ عصر عاشورا میبیند امام حسین (ع) میجنگد و او در کتاب خود مینویسد ما دیدم حسین ابن علی (ع) مشغول مقاتله بود، بر اثر کثرت خونریزی از اسب افتاد. مورخ این را میبیند، مینویسد و فکر میکند حسین ابن علی (ع) همانند دیگر مقاتلین و رزمندگان است و حال زمانی که عارف نگاه میکند امام حسین از ذوالجناح بر زمین افتادند، میگوید عرش بر زمین افتاد؛ سقوط حضرت ابی عبدالله (ع) از ذوالجناح بر زمین حاوی هزار هزار نکته است. حضرت ابی عبدالله (ع) به روی سمت راست صورت وجود مبارک از اسب بر زمین افتادند، چرا؟ چون عارف جبرئیل را میبیند که بال خود را پهن کرد تا پسر فاطمه (س) کمتر آسیب ببیند؛ حضرت فرمود که جبرئیل بال و پر خود را جمع کن که امروز خود را آماده کردم تا تمام بلایا را متحمل شوم و نمیخواهم کمک کنی!
در روز عاشورا از زمانی که حضرت ابا عبدالله (ع) از خیام خداحافظی کردند و به سمت میدان قتلهگاه حرکت کردند، 7 مرتبه در 7 موضع جبرئیل خدمت امام حسین (ع) رسید و گفت آقا اجازه بدهید؛ فرمود کنار بروید که خود به تنهایی میخواهد تمام بار مصیبت و سنگینی شکسته شدن استخوانها، جروح، خونریزیها، زخمزبانها، ناله و شیون زن و بچه بی پناه را به دوش بکشد؛ آن هم امام حسینی که مظهر غیرت الهی است؛ این که امام حسین (ع) ببیند زن و بچه ایشان در بیابان آواره شدهاند، چه حالی به آقا دست میدهد؟
نسیم: در بحث ابعاد معنوی قیام اباعبدالله (ع)، خروج حضرت از مدینه به سمت کربلا و خائف بودن، منظور از «خائف بودن» چیست؟
ادیب یزدی: عبارت این است که «خرج من مدینه هو خائف یترقب»، خائف یترقب مثل خروج حضرت موسی ابن عمران از مصر وقتی که حضرت موسی علیه السلام به آن مردم متجاوز مشت زد و طرف کشته شد حضرت وحشت کردند که نکند تحت تعقیب باشم، لذا در اولین فرصت از مصر فرار کردند، ایشان وقت فرار، خائف یترقب بودند. یعنی هم خائف از این جهت که مبادا دستگیر و اعمال قانون و قصاص شوند و هم یترقب از این جهت که میدانستند خدا شاهد و ناظر است و مأموریتی که از طرف خدا دارد کاملاً تحت مراقبت است و باید این مأموریت را انجام دهد؛ حضرت سید الشهداء هم خائف یترقب از مدینه خارج شدند خوف ایشان به جهت این بود که مبادا خدای ناکرده خدشهای بر مأموریت عظیمی که به گردن ایشان است وارد شود.
همراه کاروان اباعبدالله علی اصغر 18 روزه است و روز عاشورا ایشان تازه شش ماهه شدند
مترقب بودند از جهت اینکه کاری کنند زن ها و بچه های بی گناهی که ایشان را همراهی می کنند، کمتر لطمه و صدمه ببینند، چون ولادت حضرت علی اصغر دهم رجب است 28 رجب امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شدند یعنی همراه این کاروان کودکی 18 روزه است و روز عاشورا ایشان تازه شش ماهه شدند، این کودک 18 روزه چه گناهی دارد.
چند ماه آخر عمر سید الشهدا عارفانهترین، واصلانهترین، عظیمترین و عمیقترین حالتی است که حضرت دارند
جمع بین اینکه چگونه من این مأموریت سنگین و بی سابقه الهی را کاملاً صحیح انجام دهم و اینکه لطمه ای به این بیگناهها وارد نشود، جنجالی در وجود حضرت ایجاد کرده بود که خدایا کمکم کن از این گذرگاه عجیب بتوانم عبور کنم؛ لذا چند ماه آخر عمر حضرت سید الشهدا علیه السلام شاید عارفانهترین، واصلانهترین، عظیمترین و عمیقترین حالتی است که یک موجود نسبت به حضرت موجد یعنی خدای تعالی میتواند داشته باشد. همان حالات حضرت حضرت ابا عبدالله الحسین است که مقام ایشان را بالا میبرد، لذا بحثی که میتواند محمل تحقیق شما عزیزان واقع شود در خصوص حالات حضرت ابی عبدالله است مثل حالات پدر بزرگوارشان مثلاً در روزهای آخر عمر و در لحظات شهادت حضرت امیر علیه السلام، چون حقیقتاً جایگاه هم حضرت امیر و هم سالار شهیدان عالم، جایگاه اصلاً غیر قابل وصفی است. بعد ما با هدایت خود ایشان چیزهایی را متوجه میشویم مثل اینکه شما از کنار یک دریای بی کران عبور میکنید و فقط نمی از موج را میبینید و یا از کنار یک گلستان رد میشود و فقط بویی به مشام شما میآید، واقعاً تعمیق در این مباحث میتواند به انسان بسیار حال بدهد و انگیزهای شود برای اینکه در مسیر هدایت آل الله گام بردارد.
نسیم: توضیحی درباره حالات معنوی و روحانی حضرت اباعبدالله در روز عاشورا و منابعی را هم در مورد این مباحث برای علاقه مندان معرفی بفرمائید.
ادیب یزدی: البته «الظاهر تدل علی الباطن»، عبارتی داریم که خداوند متعال مدخل هر حقیقتی را ظاهر آن چیز قرار داده است، گاهی اوقات به خانمها و آقایان میگوییم چرا نماز نمیخوانید میگویند قلبت پاک باشد، البته این حرف غلط و نیمهکاره است، بله قلب باید پاک باشد و مظهر این قلب هم باید پاک باشد که طهارت ظهور و ظاهر قلب به نماز است و اگر نماز نباشد امکان ندارد که قلب پاک شود. درباره حضرت سید الشهدا علیه السلام هم در اصل باطن و روح مطهر آن بزرگوار و آن هیجان و ابتهاج روحی حضرت مد نظر است، ولی الظاهر تدل علی الباطن اینکه رأس مطهر از بدن نازنین جدا میشود هم خود حاوی بسیاری از حقایق هست، یا به قول شما حالات حضرت ابا عبدالله علیه السلام در روز عاشورا که حضرت به جهت همان خوف و ترقب دچار صفت ضد و مصدر و مظهر اضداد واقع شده بودند. صفات ضد از حضرت ابی عبدالله در روز عاشورا بروز میکند مثلاً فرض کنید آنقدر اضطراب از آن بزرگوار صادر شد که اصلاً در تاریخ مضطری مثل ابی عبدالله نداریم، در آیه شریفه هم میفرماید «امن یجیب المضطر اذا دعاه»؛ آیا کسی هست اجابت کند بی پناه و بیچارهای را هنگامی که دعا میکند «و یکشف السوء»؛ و گرفتاریها را از او برطرف کند آیا کسی هست؟
در روایت داریم اگر کسی هفت مرتبه این آیه شریفه را بخواند دریای غیرت الهی به جوش میآید و میفرماید «ها أنا مجیب المضطر و أنا کاشف السوء» بله خودم هستم، تو را چه شده است؛ لذا هروقت مشکلی برایتان پیش آمد در گوشهای این آیه را هفت مرتبه زمزمه کنید. هفت بار بخوانید به جایی میرسد که باید برسد. اسبق بر این از چاه که میخواستند آب بکشند طنابی به سطل میبستند و سطل را ته چاه میانداختند، سطل که پر از آب میشد طناب را که وسط چاه نگهمیداشتند این طناب میلرزید و لرزش خیلی لطیفی داشت عرب به آن لرزش طناب میگوید اضطرار، اضطر الحبل، از این جهت به آن مضطر گفته میشود که دارد میلرزد، به هر دلیل که باشد. مثلاً آدم آبرومندی را میبرند زندان یا مثلاً بیاورند جلوی مردم، این اضطرار است و می لرزد.
عرض شود که وجود مبارک حضرت ابی عبدالله علیه السلام در روز عاشورا مضطر بودند، البته من یک کلمه میگویم مضطر بودند، دریا دریا مطلب ورای این کلمه است، امام معصوم، کوه صبر و وقار که اصلاً به عالم بالا اتصال دارد، در لیالی قدر حقایق عالم و وقایع ما کان و ما یکون و ما هو کائن به امام معصوم ابلاغ و القاء میشود، حضرت در عین حال مضطر است، در اینجا گریه که هیچ، انسان باید خودش را برای مظلومیت حضرت ابی عبدالله در آتش بیندازد.
کسی میخواهد اقتدار خدا را بفهمد حالات امام حسین را در روز عاشورا بررسی کند
آیا حضرت فقط مضطر بود؟ نه، لا حول و لا قوه الا بالله، کسی میخواهد اقتدار خدا را بفهمد حالات امام حسین را در روز عاشورا بررسی کند؛ در کنار این اضطرار حضرت به قدری سنگین و موقر و با کمال صلابت در میدان ایستاده بودند و به مرگ میخندیدند که کوهها، خم میشدند حسین ابن علی علیه السلام خم به ابرو نمیآورد، یعنی ظهور دو صفت ضد مضطر وقور،گفتیم وقور عمداً آن را در باب مبالغه بردیم که متوجه شوید مقصود ما چیست. چقدر آقا سنگین بودند و اصلاً صدای لشکر کفر در آمده بود «انظرو کیف لا یبالی بالموت«؛ نگاهش کنید اصلاً از مرگ نمیترسد، اصلاً هیچکس باور نمیکرد کسی که از صبح تا به حال این همه مصیبتهای سنگین کمر شکن بر او وارد شده است،آنقدر آرام و متین به سمت لشکر حرکت میکند برای اینکه باز هم با آنها صحبت کند یعنی باز هم امید دارد که شاید در میان این مردم کسی باشد که در این آخرین لحظات بیدار شود.
وجود مبارک امام معصوم علیه السلام مظهر صفات جمال و جلال الهی است
ظهور این دو صفت ضد، مضطر و وقور، ربطی به هم ندارند ولی از امام حسین سر زد، البته تحلیل علمی این کلام هم اینجاست که وجود مبارک امام معصوم علیه السلام مظهر صفات جمال و جلال الهی است بعضی از صفات خداوند تعالی وقار حضرت را اقتضا میکرد و بعضی از صفات حضرت حق اضطرار حضرت را اقتضا میکرد، در روز عاشورا از این صفات ضد از حضرت ابی عبدالله زیاد سر زد. مثلاً فرض کنید عطش حضرت که در عطشان بار خیلی سنگین عرفانی است، حضرت تشنه چه بوده اند؟! کسی که یاد و نامش همه عالم را سیراب میکند چطور میشود خود عطش داشته باشند؟ کسی که همه عالم را از عشق و مهر و از امامت و هدایت خود سیراب میکند، لذا میتوانیم به حضرت بگوییم ساقی عطشان، که دوباره آن دو ضد هم ملاحظه شده باشد.
حضرت سید الشهدا عریان مستور یعنی برهنه پوشیده بودند
ساقی به معنی کسی که سقایت و آب دهی میکند، عطشان یعنی کسی که خود همه وجودش را عطش فرا گرفته باشد؛ این هم دو صفت ضد یکدیگر است که بروز کرد، یا مثلاً فرض کنید دشمن لباسها را هم از تن حضرت کند، بدن نازنین ایشان عریان بود، اینجاست که میگویم الظاهر تدل علی الباطن حضرت عریان بودند ولی اینطور نبود که کسی نگاه کند و ایشان را ببیند، لذا حضرت عریان مستور یعنی برهنه پوشیده بودند. چون همه دور قتلهگاه میآمدند تا ببینند ولیکن چیزی جز نور پیدا نبود، هر چه نگاه میکردند جز نور نمیدیدند، و هذا شیء عجاب این از عجائب کربلا است عریان مستور واقعاً امام حسین عالم را دیوانه خود کرده است، این صفات ضدی که از حضرت سر میزند نشان دهنده این حقیقت است که حضرت خیلی خدایی و ملکوتی است، اما در عین حال جلوهگری در عالم ملک از آن حضرت سر زده است.
اصل کربلا باطن کربلا است ولی ظاهر آن هم ظاهری است که ما را به باطن دلالت میکند
اصل کربلا باطن کربلا است ولی ظاهر آن هم ظاهری است که ما را به باطن دلالت میکند، یعنی دروازه فهم باطن و حقایق کربلا همین ظهور کربلا و ظاهر کربلا است، لذا اگر ما بگوییم اصل کربلا باطن کربلا است خدای ناکرده زحماتی که خاندان امام حسین علیه السلام کشیدند بی اجر نشود، آنها در مظهریت کربلا صاحب سهم بسیار جدی هستند.
خاندان امام حسین(ع) در مظهریت کربلا نقش بسیار جدی و عملی داشتند
حضرت رقیه، حضرت زینب، ام کلثوم، رباب یا جناب فاطمه دختر امام حسن مجتبی، مادر امام باقر و همسر امام سجاد علیه السلام، از بزرگترین شخصیتهای اسرای کربلا و حاضر در کربلا هستند، اینها هم در مظهریت کربلا نقش بسیار جدی و عملی داشتند.
نسیم: در واقعه کربلا اخلاق چه جایگاهی دارد و چه مظاهری از اخلاق در آن جا خودنمایی میکند؟
ادیب یزدی: اخلاق مراتبی دارد، تمام منازل سلوک دارای مراتبی است مثلاً فرض کنید سخاوت، اول سخاوت ممکن است با یک تغافل شروع شود مثلاً من پنجاه تومان از آقا طلب دارم و وقت آن هم گذشته و هنوز به من نداده است، من اینجا ایشان را میبینم و تغافل میکنم و اصلاً به روی ایشان نمیآورم که به من بدهکار است، این ابتدای بزرگواری عزت نفس است، بعد از تغافل نوبت بخشش است و بعد هبه و بعد سخاوت و بعد نوبت ایثار است. تمام مراتب سخاوت و بخشندگی به وجودمی آید تا برسد به عالیترین نوع آن که ایثار است، و «یؤثرون علی انفسهم و ولو کانو بهم خصاص»، قمر بنی هاشم کنار آب ایستاده و تشنه است یاد لبهای تشنه برادر میافتد و آب را روی آب میریزد؛ عجیب است در کربلا تمام این مراتب در خصوص ایثار، فداکاری، مردانگی، شهامت، عزتمندی و عزت نفس و کرامت سرزده است، مخصوصاً اوج بخشش از ناحیه خود حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است. تعجب میکنیم کسی که مشرف به موت است و تا چند لحظه دیگر خنجر کینه دشمن آن سر نازنین را که سروری عالم خدا در آن قرار داده و بوسهگاه رسول الله بود از آن بدن جدا میکند، در عین حال وجود مبارک حضرت ابی عبدالله به دشمن خود نیز به دیده اغماض و بزرگواری و هدایت رفتار میکند، بسیاری از افراد آمدند سر امام حسین را جدا کنند ولی حضرت آن ها را هدایت میکرد.
رکن رکین دعوت سید الشهدا اخلاق است
به آن ها میگفتند چرا این کار را میکنید به جهنم میروید و حیف است که به جهنم بروید، امام است دیگر؛ آدم با این رفتار و اینقدر گذشت دیوانه میشود؛ چیزهایی در روز عاشورا از امام حسین دیده شد که تمام مراتب اخلاق است ، چون رکن رکین دعوت سید الشهدا اخلاق است و تمام دعواها سر این حرفها است.
مثلاً روز عاشورا یک جوانی با هیکلی بسیار بزرگ که از پهلوانان کوفی بود، آمد. از زمانی که این با لشکر عمر سعد از کوفه راه افتاد به سمت کربلا در راه رجز میخواند اگر حسین را ببنیم درسی به او بدهم، لشکر هم کف میزدند و تشویقش میکردند تا اتفاقاً روز عاشورا شد و آقا سید الشهدا با لشکر جنگیدند و با این جوان مواجه شدند؛ از لشکر به طرف جوان صدا بلند شد لحظهای که آرزوی آن را داشتی رسید، انتقام خودت را از حسین بگیر؛ این جوان هم که هیکل خیلی عجیب و غریبی داشت شمشیر کشید و به مصاف حضرت آمد.
حضرت که پسر علی ابن ابیطالب و فرزند ذوالفقار است، با یک حرکت بسیار دقیق و جانانه شمشیر را گذاشتند و تمام حلقههای زره آن جوان را در یک لحظه درید. زره کنار رفت و سینه او نمایان شد؛ آنقدر این کار سریع انجام شد که جوان نتوانست تکان بخورد یعنی کاملاً مقهور حضرت شده بود؛ حضرت شمشیر را روی سینه او گذاشتند و کافی بود یک فشار بدهند و کار تمام شود؛ این جوان مرگ را جلوی چشم خود دید و برای مرگ آماده شد. کاری ازدست کسی از اطرافیان هم بر نمیآمد، چون حضرت خیلی ماهرانه این کار را انجام دادند همینطور که این جوان منتظر مرگ بود و همه منتظر بودند که این جوان بمیرد حضرت شمشیر را کشیدند و رفتند و این جوان را نکشتند.
بنای حضرت سیدالشهدا بر کشتن نیست بلکه بر هدایت است
ناگهان از میان لشکر عمر ابن سعد صدایی بلند شد که حسین چرا نکشتی، حضرت در حالی که از منطقه دور میشدند و به سمت دیگری روان بودند با صدای بلند فرمودند او محب مادرم فاطمه است.آن جوان نمیدانست من پسر فاطمه هستم، من این را دریافتم برای چه او را بکشم؛ این جوان تا صدای آقا را شنید، رو به لشکر کرد و گفت مگر ایشان پسر فاطمه است؟ گفتند بله، برسر خود زد و گفت خدا لعنتتان کند من را به جنگ پسر فاطمه آوردهاید ای ملعونها و.... پارچهای بر سرش کشیدند و او را بردند و معلوم نشد سرنوشت او به کجا انجامید؛ چه کسی غیر از ابی عبدالله میتواند اینطور بجنگد، بنای حضرت بر کشتن نیست بلکه بر هدایت است.
جامعه ما به مقولههای مثل ایثار، عقل، اغماض، کرامات انسانی و.. بسیار نیازمند است
چه کسی است که اینقدر اهل هدایت باشد و تا دم مرگ حتی سر او برود هدایتش نرود! عجیب است، بحث اخلاق بحث بسیار بسیار خوبی است، جامعه ما هم نیازمند این بحث است، چون کربلایی شدن با داد و قال و سنج و...نیست اینها برای اینکه ما ظهور قصه را به عالم اعلام کنیم، لازم است ولی اصل کربلا باطن کربلا است؛ جامعه ما الآن به مقولههای مثل ایثار، عقل، اغماض، کرامات انسانی و.. بسیار نیازمند است.
امید داریم جامعه از منابع انرژی معنوی کربلا ارتزاق شود و کمی التهاب جامعه آرامش پیدا کند
لذا امید داریم که جامعه از منابع انرژی معنوی کربلا ارتزاق شود و کمی التهاب جامعه آرامش پیدا کند، تنها منابعی که میتواند جامعه ما را به وادی آرامش بکشاند همین قصه کربلا و عاشورا است، اگر نتوانیم به اندازه کافی از این منبع استخراج کنیم و در اختیار مردم قرار بدهیم، از بی عرضهگی رسانهها و ارباب سخن و نطق و وعظ و خطابه است، لذا باید در این زمینهها به طور جدی انشاء الله کار شود و جوانان، زنان، پیرها و بزرگانمان همه با این مفاهیم آشنا شوند.
رسانهها مقداری در ارائه باطن کربلا و حقیقت کربلا دچار سر درگمی و تشتت هستند
رسانهها مقداری در ارائه باطن کربلا و حقیقت کربلا دچار سر درگمی و تشتت هستندکه بایستی اصلاحاتی در مدیریتهای انتقال پیامهای کربلا صورت بگیرد که انشاء الله تعالی مقداری شتاب بیشتر شود، بسیاری از مدیران فرهنگی ما دچار شک و تردید هستند، یعنی هنوز به جایگاه خود پی نبردهاند که واقعاً چکارهاند! با تردید هم نمیشود مدیریت کرد. مگر با تردید میشود جنگید مثل اینکه تفنگ در دستت باشد و ندانی که آیا بتوانی این ماشه را بچکانی یا نه، دشمن در حال جلو آمدن است و تردید داری که بزنی یا نزنی! ما در یافتههای فرهنگیمان و انتقال آنها به طرف مقابل دچار تردید هستیم، گاهی ادای روشنفکرها را در میآوریم، گاهی میگوییم کربلا را بگوییم یا نگوییم، گاهی میگوییم که روضه بگوییم یا نگوییم و....
نسیم: اشاره کردید که خانم های حاضر در کربلا به مظهریت واقعه عاشورا کمک کردند، در این رابطه بیشتر توضیح بفرمائید، بانوان چه نقشی داشتند؟
در هر جریان تاریخی که عاطفه بانوان و خانمها نباشد آن واقعه ماندنی نخواهد بود
ادیب یزدی: اولاً در هر جریان تاریخی که عاطفه بانوان و خانمها نباشد آن واقعه ماندنی نخواهد بود این عواطف عجیب و غریب و این شعلههای عشق و دلدادگی بانوان به جریان حق باعث خلود و جاودانگی آن جریان میشود؛ من نمیدانم خداوند متعال به این بزرگواران چه جان و دل و روحی داده است که بلا فاصله ارتباط برقرار می کنند، خدا رحمت کند مادرم را، اصلاً طاقت روضه را نداشتند نمیدانید چه حالی میشدند، خانمها عجیب هستند.
حضرت زینب در کربلا از حضرت زهرا(س) نیابت دارند
لذا خانمها هم در باطن کربلا نقش عجیبی داشتند آن هم حضرت زینب که در همه مراتب شریک امام حسین است اصلاً یکی از القاب حضرت زینب شریکه الحسین و نائبه الزهراء است یعنی اگر خود حضرت زهرا سلام الله علیه هم بودند همان کارها را میکردند که حضرت زینب کردند لذا ایشان از حضرت زینب(س) در کربلا نیابت دارند حتی از ام البنین چون ام البنین سلام الله علیها هم میخواستند به کربلا تشریف بیاورند.
حضرت زینب نائب حضرت ام البنین نیز هست
اصلاً خودم گاهی تعجب میکنم و میپرسم حضرت ام البنین چطور امام حسین را تنها گذاشتند، خیلی تحقیق کردم و نتایج قشنگی به دست آوردم، متوجه شدم که حضرت ام البنین میخواستند بیایند و تا سه چهار منزل هم آمدند بعد دیدند که امر دائر است بین اینکه ایشان تشریف ببرند یا زینب کبری و اینجا حضرت زینب را مقدم دانستند و گفتند شما اولی هستید، بی بی ام البنین تا دیدند حضرت زینب نمیتوانند امام حسین را تنها بگذارند کوتاه آمدند، خداحافظی ایشان از فرزندانشان و امام حسین خود داستانی است که ایشان ایستادند تا کاروان حرکت کرد و بعد به مدینه برگشتند، لذا حضرت زینب نائب حضرت ام البنین هم هست؛
در قضایای کربلا اصلاً در مورد بانوان کربلا خود یک کربلای دیگر و یک عاشورای دیگر است، که باید بالاستقلال حتی بررسی شود مخصوصاً نقش حضرت زینب سلام الله علیها که بی بدیل و بی نظیر است و پا به پای امام حسین همه جا حضور دارند و نقش فاطمه سلام الله علیها دختر امام مجتبی که واقعاً از شخصیتهای برازنده و درجه اول کربلا است نقش رقیه دختر امام علی علیه السلام، همسر مسلم ابن عقیل و مادر طفلان مسلم و خواهر امام حسین یعنی حضرت رقیه دختر امام علی علیه السلام بسیار بسیار نقش عجیبی است، خود رقیه سه ساله سلام الله علیها، نقش حضرت رباب دختر امرءالقیس همسر حضرت سید الشهدا که ایشان هم آدم عجیبی و غریبی بودند، یعنی واقعاً بانوان کمتر از شهدای کربلا نیستند.
بسیاری از ظهور و مظاهر کربلا به برکت بانوانی بود که در صحنه تشریف دارند
حالا اگر نبود که جهاد بر زن وارد نشده و امام حسین نظر مبارکش نبود که خانمها به جهاد تشریف ببرند چون نمیشد بدن نامحرم پاره پاره شود و غیرتشان اجازه نداد که خانمها بروند به جنگ و الا جایگاه آن ها از شهدای کربلا کمتر نیست و هم از نظر اخلاقی و هم از نظر تربیتی و هم از نظر مظهریت کربلا بسیاری از ظهور کربلا و مظاهر کربلا به برکت همین بانوانی بود که در صحنه تشریف دارند و حضور دارند؛ این نقش نقشی بسیار جانانه و ماندنی شد، خانمها باعث شدند که اصلاً کربلا به درون خانوادهها راه پیدا کرد، رقیه باعث شد کربلا در دل تمام دختر بچهها جای گرفت، هر کدام از اینها به هر صورت یک چینش الهی است و هر کدام در جای خود نقش خود را بسیار بسیار عالی ایفا کردند.
نسیم: می توان گفت راز ماندگاری کربلا همین حضور بانوان بود؟
اولین عامل ماندگاری کربلا خود سید الشهدا است
ادیب یزدی: اولین عامل ماندگاری کربلا خود سید الشهدا است به جهت اینکه حضرت امام معصوم است اصلاً بلد است چکار کند علیرغم اینکه حضرت شهید شدند و مقهور و مظلوم و شهید شده و پاره پاره است اما چون حکیم و دانا است به قدری زیبا حضرت تراژدی کربلا را طراحی کردند که اسباب ماندگاریاش را در خود واقعه ایجاد کردند.
وجود مبارک حضرت ابی عبدالله جریان کربلا را ضد ضربه کردند
دستهای عجیب و غریبی در طول تاریخ به حرکت درآمد که کربلا را از ذهن بشریت پاک کند ولی فوالله العلی العظیم هیچ نتیجهای نگرفت و نخواهند گرفت و امکان ندارد چون حضرت کاری کردند که کربلا ماندگار شود، چرا کربلا ماندگار شده است؟ راز ماندگاری کربلا در کمال کربلا است، وجود مبارک حضرت ابی عبدالله جریان کربلا را ضد ضربه و کاری کردند که در طول ادوار تاریخی به هیچ عنوان میکروبی وارد جریان کربلا نشود؛ نهضتشان را کامل ارائه فرمودند و نگذاشتند نقصی پیدا کند، خود حضرت هم عامل کمال نهضت کربلا بوده اند، از آنجا که امام معصوم انسان کامل است لذا حضرت خیلی مواظب بودند که خدشهای به این حرکت واقع نشود، حتی مواظب بودند یک نفر با رو دروایستی نیاید تا خدشه وارد نشود لذا حضرت چندین بار به اطرافیانشان فرمودند کسی که واقعاً هدف دارد بیاید و کسی که در رودروایستی است و خیال میکند خبری است برگردد. عجیب است که همه در چنین شرایطی نیرو جمع میکنند اما آقا اطرافیانش را پراکنده میکند چون این نوعی ضد عفونی کردن حرکت هست و حضرت میخواهند به هیچ عنوان خللی بر این نهضت وارد نشود و از طرفی حضرت خیلی مواظب بودند که حتی یک عمل مکروه از ایشان سر نزد.
امام حسین(ع) جنازه همه شهدا را خودشان حمل کردند
خیلی جالب است، حتی علی اکبر که شهید شد خود امام جنازه را حمل نکرد، حضرت جنازه همه شهدا را خودشان حمل میکردند نوبت علی اکبر که شد فرمود «یا بنی هاشم احملوا نعش اخاکم الی الفستات»؛ ای جوانان بنی هاشم بیایید علی را ببرید. چرا خود آقا نبردند؟ چون کراهت دارد پدر جنازه فرزند جوانش را به تنهایی حمل کند.
اگر بخواهید نهضتی ماندگاریاش بیشتر شود حکم خدا باید در تمام مراتب رعایت شود
اگر بخواهید نهضتی بماند و ماندگاری آن بیشتر شود حکم خدا باید در تمام مراتب رعایت شود و اگر خدای نکرده مرتکب هزار معصیت شویم و بخواهیم نهضت بماند اشتباه است؛ لذا آقا خیلی مواظب هستند، خدا حضرت امام را رحمت کند خیلی مواظب بودند، حتی گاهی در حد وسواس مواظب بودند که یک وقت خطایی سر نزند، این مواظب بودن باید همه جا تسری پیدا کند و همه باید مواظب باشند، از آن کس که در قضا است مواظب باشد ظلمی صادر نشود ولو به اندک، از آن کس که در تقنین و در اجرا است، از آن کس که ضابط و پیاده کننده و مجری احکام است بسیار مواظب باشند این پیامها باید رد و بدل شود تا همگان متوجه شوند که اگر میخواهند نهضت آن ها ماندگار شود، راز ماندگاری نهضت همان راز ماندگاری کربلا است، باید احکام الهی به شدت رعایت شود و خصوصاً به کسی خدای نا کرده ظلمی نشود.
نسیم: بعد از شهادت حضرت ابا عبدالله و واقعه کربلا، اتفاقاتی در عالم تکوین رخ داده است مثل جاری شدن خون از زیر سنگ ها، دلیل این اتفاقات چه بوده است؟
ادیب یزدی: البته فهم و درک این قضایا کار ما نیست، بسیاری ازاین مطالب به ارتباطات رشیق و وثیق حضرت امام علیه السلام با اشیاء و کائنات بر میگردد و ما از درک کیفیت ارتباط و کیفیت تشدید ربط و تخفیف ربط سر در نمیآوریم، فقط آنقدر میدانیم که حضرت حجت قاطع پروردگار است و ولی الله الاعظم و اصلاً وجود مبارک امام علیه السلام باعث نزول رحمت الهی و برکات است، آن هم سید الشهدا با آن جایگاه ویژهای که دارند. لکن از حیث ظاهر آنقدر که میشود دریافت کرد، امام امام کائنات است، امام موجودات، امام انس و جن است و ما این را در جامعه کبیره و در جاهای دیگر هم داریم که امام معصوم علیه السلام پیشوای کائنات است، لذا اینکه عرض کردم شهادت حضرت ابی عبدالله در ذرات زمینی و اجرام آسمانی اثر کرد جهتش همین است که وقتی امام جن و انس باشد، امام ریز و درشت باشد، امام فرشتگان و سکان سماوات باشد،
نتیجه قطعی و بدیهی این امر همین میشود که اثر شهادت ایشان در بسیاری از کائنات و مکنونات خود را نشان میدهد این یک معنا است و مسئله دیگر اینکه در شهادت حضرت ابی عبدالله روایتی داریم از امام صادق علیه السلام که حضرت فرمودند «بکت علی الحسین حتی الوحوش فی الفلوات و الطیر فی جو السماء و السمک فی المیاه»؛ بر مصائب ابی عبدالله حیوانات وحشی بیابانها و در فضاهای آسمانی همه پرندهها و ماهیهای دریاها بر امام حسین گریه کردند. این نشاندهده این است که آنها هم سنگینی ابتلائات امام معصوم را درک میکردند چقدر ظلم بد است، اگر از من بپرسند بدترین گناه چیست عرض میکنم ظلم، چون ارکان عالم را میلرزاند، ظلم خیلی بد است، حضرت امیر از ظلم چهار نعل فرار میکردند اسم ظلم که میآمد میفرمود وحشت دارم از اینکه پوست جویی را از دهان مورچهای بگیرم چون من آنقدر هم توان پاسخگویی در قبال خداوند را ندارم که چرا ظلم کردم؛ مگر میشود ظلم کرد ظلم خیلی بد است و از جمله گناهانی است که عرش الهی را میلرزاند؛ لذا بعضی از مظاهر را ما شنیدیم یا در روایات آمده است، مثلاً این که وقتی حضرت به شهادت رسیدند از آسمان خون و خاکستر میبارد یا لحظات شهادت امام حسین به قدری آسمان کربلا تاریک شد که لشکریان همدیگر را نمیدیدند و خیلی عجیب است یعنی مثل شب ظلمات شد و بعد کم کم آسمان روشن شد؛
چنان صداهای نعرههایی از آسمان میآمد که زینب کبری با آن عظمت وحشت میکرد خدمت امام سجاد علیه السلام آمدند که چه خبر شد آیا عمر عالم به پایان رسید حضرت فرمود عمه جان نه پدرم را کشتند و آقا شهید شد؛ روایات مربوط به این واقعه را ببینید واقعاً تکان دهنده است، یا همین که در سه منطقه دنیا، مکه و کربلا و بیت المقدس سنگی روی زمین نبود «الا تحتها دم»، خون تازه زیر این سنگها بود، که وقتی سنگ را کنار میزدند خون تازه پیدا بود و این نشان دهنده این است که امام معصوم علیه السلام سر دسته کائنات است و با آن جریان کلی حاکمیت حق تعالی بر کائنات هماهنگ است، اصلاً همه دردها و مصیبتها در همینجا است که یک امام با این عظمت به دست چند انسان حرامی ملعون بد فهم بد سگال بد نهاد بد سرشت به شهادت برسند. این مصیبت جانگداز و خیلی سنگینی است که یک چنین شخصیت عظیم و تکان دهنده و بی مثل و مانندی به دست چند آدم اراذل و اوباش در نهایت مظلومیت به شهادت برسد؛ لذا در این زمینهها هر چقدر کار شود خوب است تا جایگاه امام معصوم علیه السلام بیشتر شناخته شود و آنوقت اگر کسی برای امام حسین سینه میزند از ته دل سینه میزند و اگر کسی گریه کند از ته دل گریه میکند.
نسیم: اخیرا مساله ای مطرح شده است که هزینه ای که در مراسم های عزاداری امام حسین علیه السلام می شود به جای آن صرف مسائل اجتماعی دیگر مثل ایتام و... شود، اصلا چنین نگاهی درست است؟
خرج برای ابی عبدالله خرج برای خدای تعالی است
ادیب یزدی: اولاً آن کسی که برای ابی عبدالله خرج میکند اختیار مال خود را دارد و ما نمیتوانیم برای کسی تکلیف روشن کنیم «المال لصاحبه الناس مسلطون علی اموالهم» شما اختیار مالت را داری دلت میخواهد برای امام حسین خرج کنی و کسی نمیتواند مانع شما شود اما یک نکته وجود دارد خرج برای ابی عبدالله خرج برای خدای تعالی است خرج برای جریان حق و احقاق و ابطال باطل است، خرج در جهت تجلیل از همه مکارم و معارف، یعنی معنای خرج کردن بر امام حسین این است که برای زنده بودن و حیات خرج می کنید،
اگر عالم را فدای یک لحظه حیات علی اصغر ایشان بکنیم باز هم شرمنده آقا هستیم
انسان برای حیات خود هر چه خرج کند جای دارد و خدا نکند که ما در این زمینه دچار خست طبع شویم، اگر عالم را فدای یک لحظه حیات علی اصغر ایشان بکنیم باز هم شرمنده آقا هستیم چون آقا در رأس جریان حق هستند؛ لذا خرج برای امام حسین خرج برای همه نیکیها و زیباییها است؛
عالم سر سفره امام حسین ارتزاق میکنند
برای همین میگویند سفره امام حسین سفره عام است اولاً سفره امام حسین پهن است و عالم دارند سر سفره امام حسین ارتزاق میکنند عزیز الله است اگر به عزت و عشق حضرت سید الشهدا نبود پروردگار عالمیان این آدم بد سگال خبیث را تحمل میکرد؟ قوم صالح یک شتر را کشتند، خدا چه بلایی سرشان آورد، این نانجیبها حجت خدا، حجت علی الاطلاق پروردگار عالمیان، آن هم از صلب علی و بطن فاطمه را کشتند. این افراد آیا لایق ماندگاری است؟ اگر خداوند عنایت میکند به برکت سید الشهدا است؛ لذا خوشا به حال آن کسی که خرج امام حسین میکند، هر کس یک ریال برای امام حسین خرج میکند صد ریال بر میدارد شک نکنید این بازاری است که ضرر در آن نیست بازار عجیب و غریبی است، نمیدانم چه سری در بازار سید الشهدا است؛ مردم هم این را فهمیدهاند، دادهاند و صد برابر آن را و آبرو پیش حضرت صدیقه طاهره کسب کردند؛ لذا خرج کردن برای حضرت سید الشهدا اسباب شرمندگی است چیزی نیست که بخواهیم در پیشگاه حضرت ابا عبدالله از آن حرف بزنیم، شما سفره امام حسین پهن کن، از کنار آن سفره صد مدرسه در میآید، چیزهایی از کنار آن سفره در میآید که کسی در خواب هم نمیتواند ببینید.
اگر سفره سید الشهدا را جمع کنید و به جای آن مدرسه بسازید این انحراف است
اما اگر سفره را جمع کنید و به جای آن مدرسه بسازید این انحراف است و خطرناک چون سفره که جمع شود و مدرسه درست شود مدرسه مدرسه ی خود فروختگی و ذلت و تقویت ظلم و ارتباط با کفار و چشم به راه کفار ماندن است و به هیچ دردی نمیخورد سفره امام حسین است که عزت و عزتمندی را یاد میدهد.
نسیم: از سخنان شما این را می شود استنباط کرد که از واقعه کربلا باید بیشتر بهره ی معنوی برد تا بشود معضلات جامعه را حل کرد؟
ادیب یزدی: البته همینطور است، بیشتر مسائل و ارتباطات اخلاقی و جانی کربلا و بطن و باطن کربلا باید در میان جامعه مورد ارزیابی قرار بگیرد، رسالت تاریخی کربلا هم نباید فراموش شود و ما برای ایجاد انگیزه در میان خیل عظیم جوانانمان قطعاً نیازمند بررسی مسائل تاریخی کربلا هم هستیم، چون در آنجا است که درسهای عجیبی نهفته است.
چرا شمر که در جنگ صفین فرمانده لشکر علی(ع) بود در کربلا قاتل امام حسین(ع) شد؟
این که شمر بن ذی الجوشن در جنگ صفین و در سال 38 از فرماندهان لشکر امیر مؤمنان علی علیه السلام بود و پای رکاب امیر المؤمنین تا مرز شهادت هم پیش رفت چه اتفاقی میافتد که در سال 61 می آید و جدا کردن سر سید الشهدا به دست او اتفاق میافتد در این 23 سال چه اتفاقی میافتد که شمر از آن جایگاه عزت به این پایگاه ذلت نزول کرد. لذا بایستی که شمشیر و خنجر به دستهای جامعه و آنهایی که جلودار هستند حواس جمع باشند مبادا به اینکه در رکاب علی بودیم همین را فقط افتخار خود بدانند اولاً میزان حال فعلی افراد است و ثانیاً باید بدانند که ولایت را با چه چشمی نگاه کردند، معلوم میشود که اینها در زمان مولا علی برداشتی قشری و سطحی از ولایت داشتند که در زمان سید الشهدا به این بدبختی و سقوط و شقاوت افتادند؛ باید مواظب باشیم این فرایندهای منفی و شیطانی در جامعه ما خدای ناکرده مؤثر واقع نشود اینطور نباشد که ما زمان حضرت امام انقلابی بودیم و الآن کجای کاریم؟ باید مواظب باشیم اینطور نباشیم ولی متأسفانه جامعه همیشه دچار یک قشر عقب افتاده است، مثلاً پیغمبر اکرم خیلی از افراد میگفتند ما خدا را قبول داریم و با پیغمبر مشکل داریم و وقتی پیغمبر از دنیا رفتند گفتند ما با پیغمبر مشکل نداریم با علی مشکل داریم؛ علی که شهید شد گفتند علی نه ما با حسن یا حسین نمیتوانیم کنار بیاییم اینها شیطانهایی هستند که امام زنده را بر نمیتابند مرده پرستند یعنی دنبال مردهای میگردند که به بهانه او جایگاهی پیدا کنند که با امام بجنگند، الآن این مسئله را خیلی مطرح میکنند که ما با امام مشکلی نداریم و رهبری را نمیتوانیم قبول کنیم و این قطعاً دچار ذلت و شقاوت شده است، اینکه وقتی نتواند با امام زنده و حی و پیشوایی که الآن جلوی استکبار ایستاده است، راه بیاید اصلاً کار او به همان شمر بودن خواهد کشید، یعنی ما یک سری تجارب تاریخی داریم که بر مبنای سنت های حاکم بر تاریخ در کربلا اتفاق افتاد که به شدت باید آن سنتها تبیین، روشن، ارزیابی، درجهبندی و به خیل تحصیل کردهها و جوانان ارائه شود که مبادا خدای ناکرده بچههای ما بی اراده یا با اراده در ورطه اضمحلال و سقوط بیفتند. من میگویم دیگر زشت است با وجود تجربه عظیم کربلا و تجربه شهادت حضرت سید الشهدا دوباره از این اشتباهات زشت از ما سر بزند خیلی زننده میشود مخصوصاً الآن که شما میبینید چه مظلومیتی در کشور و انقلاب غلبه کرده است و دشمنها با انواع حیلهها دارند وارد میدان میشوند و از هر طریقی که میتوانند میخواهند به این انقلاب مظلوم و رهبری عزیز لطمه بزنند و اینجاست که واقعاً تجربه کربلا باید به میان بیاید.
امام حسین شهید غفلت شیعیان شد
من از شما عزیزان که زبان مردم هستید و میتوانید مطالب را منتقل کنید استدعا دارم این را خیلی تذکر دهید که مبادا دیر برسید مبادا وقتی برسید دیگر کار از کار گذشته باشد، اصلاً امام حسین شهید غفلت شیعیان شد، یکی از اصحاب بزرگ امیر مؤمنان بزرگواری است به نام سلیمان ابن صرد خزاعی این شخص مرد خیلی مخلصی بود ولی یک عیب داشت و آن اینکه دیر میرسید، در جنگ جمل سلیمان بن صرد خزاعی با 1300 نفر از بصره، وقتی خدمت امیر علیه السلام آمد که مولا داشتند شهدای جمل را دفن میکردند، جلو آمد با آقا سلام کرد آقا صورتشان را برگرداندند و جواب او را ندادند سلیمان خیلی متدین بود به گوشهای رفت نشست و زار و زار گریه کرد امام مجتبی کنار او آمدند و گفتند سلیمان عمو جان چرا گریه میکنی؟ گفت رفتم خدمت آقا صورت از من برگرداندند گفتند تو هم دیر آمدی و بهانه آوردی. امام حسن علیه السلام گفتند بلند شو تو را با آقا آشتی بدهم دست او را گرفتند و محضر مولا آوردند، حضرت دستشان را دراز کردند و سلیمان دست آقا را بوسید وخیلی گریه کرد و گفت شرمنده ام نتوانستم سر وقت برسم و حضرت سکوت کرد و ناراحت بود و سلیمان رفت حضرت پشت سرش نگاهی کرد و فرمودند باز هم دیر میرسد، امام مجتبی گفتند کجا دیر میرسد فرمود در جریان کربلا و شهادت برادرت باز هم دیر میرسد. قضیه گذشت تا جریان کربلا، سلیمان به سید الشهدا نامه داد و از یاران واقعاً جدی آقا بود ولی وقتی برای کربلا حرکت کرد به کوفه که رسید و دید راهها را بستند همراهیانش را که گردان گردان و دسته دسته تقسیم کرد که هر کدام از دروازهای بروند و خودش به وسط کوفه که آمد دید سرهای بریده شهدای کربلا را آوردهاند؛ خوف من از این است که دیر برسیم، این را به مردم و به جوانان بگویید که دیر نرسید، دیگر نمیشود امام حسین را زنده کرد و دوباره کار عقب میافتد، اگر قراراست آقا شهید بشود، آقا که از شهادت نمی ترسند عشق آقا شهادت است، ما که میدانیم برای ایشان هم ملحق شدن به جد ایشان، آقا سید الشهدا اوج آرزو است، ما که آقا را میشناسیم ولی اگر یک مو از سر آقا کم شود و اتفاقی بیفتد دوباره کار عقب می افتد، بیدار باشید و کوتاه نیایید ازاصلیترین سرمایهها به راحتی عدول نکنید، نمیشود با ولایت شوخی کرد، آقایان سیاسی، عزیزانی که سیاست خارجه و داخلی را طراحی میکنید مواظب ولایت باشید، در هر صورت من میخواهم به زن و مرد جامعه اسلامی همین را بگویم که درس بسیار مهمی از کربلا میشود گرفت و آن هم حضور به موقع و به وقت است، میدان دفاع از ولایت و رهبری و حضرت آقا تکلیف است و تعارف بردار هم نیست؛
مبنای انقلاب ما بر حرکت سید الشهدا است
اصلاً مبنای انقلاب ما بر حرکت سید الشهدا است، خدا حضرت امام را رحمت کند، ما در دوران دفاع مقدس خدمت حضرت آیت الله گلپایگانی رسیدیم ایشان فرمودند که من دیدم امام بعد از نماز شب سرشان را روی مهر گذاشتند در سن 19 سالگی گریه میکردند و میفرمودند خدایا توفیق بده من انتقام خون جدم حسین را بگیرم، اصلاً ریشه اصلی حرکت انقلاب اسلامی، کربلا و عاشورا و دعوت سید الشهدا است؛ لذا اینها نکاتی است که نباید از اینها هم در محرم و صفر غافل شویم یعنی قضایا و تجربیات تاریخی و سنتهای حاکم بر تاریخ، بسیار بسیار اهمیت دارد، اینها هم پا به پای مصائب معنوی کربلا باید مورد دقت و ارزیابی و موشکافی قرار بگیرد تا انشاء الله با دست پر از محرم و صفر بیرون بیاییم و برای انجام تکلیف الهی آماده شویم؛ یک نکتهای عرض کنم دشمن روی مراسم امام حسین حساس شده است چون اینها دنبال این معنا هستند که در مجالس هم اثرگذاری کنند و بتوانند مجالس را از روند واقعی آن منحرف کنند؛ لذا باید خیلی مواظب بود که دشمن به هدفش نرسد، این جلسات و هیئات و دستههای سینهزنی خیلی بایستی مورد دقت باشندکه برای کسانی که این معرکهها را خوب گرم میکنند از اندیشمندان استفاده کنند.
مردم به عشق امام حسین، به دور هر کس که دم از امام حسین میزند میگردند
از رهنمودهای حضرت آقا خصوصاً در رأس استفاده ببرند تا ما دچار تنش و مشکل در این زمینهها نباشیم، از آقایان مادحین جامعه مداح استدعا داریم خود روحیه کربلایی داشته باشند در حد امکان مدارای با مردم و پرهیز از هرگونه تفرج و خودخواهی و انانیّت داشته باشند، چون مردم به عشق امام حسین، به دور هر کس که دم از امام حسین میزند میگردند، یک وقتی حواسمان پرت نشود که فکر کنیم دور ما میگردند نه بلکه دور امام حسین میگردند. گاهی اوقات اینها ممکن است خدای ناکرده انسان را از هدف اصلی باز بدارند، میگویند تو از امام حسین میخوانی آنقدر عزیزی اگر به گفتههای امام حسین عمل کنی چه خواهد شد، بیشتر به سمت عمل گرایی و به سمت مدارای با جوانها و مردم برویم که مردم احساس خودی و نزدیکی کنند، اگر هم دوستان ما خیلی اصرار دارند که در مسائل سیاسی حتماً نظر بدهند با مطالعه و دقت باشد، از آن رونق مجالس ابی عبدالله کم نشود و این به جهت ندانم کاری بعضی از دوستان بود، اگر میخواهید در مسائل سیاسی نظر داشته باشید و احساس میکنید این تکلیف است بسم الله ولی با حکمت یعنی سیاسی کاری نکنید کار سیاسی در جهت تقویت نظام عزیزمان و در تقویت ولایت کنید،
اما سیاسی کاری یعنی اینکه شما بیایید از یک جایی که اصلاً برای آن موضوع نیست، استفاده کنید مثل اینکه الآن شما این شربت را گذاشتید که من تشنگی ام را برطرف کنم ولی من با آن صورتم را بشویم بدیهی است کار خراب میشود، مجالس ابی عبدالله برای تقویت ولایت است نه برای سیاسی کاری یک وقت نام کسی را بردن و او را مفتضح کردن و بعد بگوئیم اشتباه کردیم خیلی وحشتناک است، مردم این برخوردها را نمیپذیرند ولی اگر کار بر مبنای حکمت و مدیریت باشد لذت دارد لذا دوستان این امور را رعایت کنند، حیف است ما اخلاص مردم را که در میدان آورده میشود تا عطش ولایت برطرف شود، به گونهای با این اخلاص برخورد کنیم که خود مردم هم نفهمند که برای چه اینطور شد و تحلیلی نداشته باشند و بعید نیست دشمن از این گونه رفتارها در مجالس ابی عبدالله خوشش بیاید. خوشا به حال آن کسی که در مجلس امام حسین طوری رفتار کند که یک نفر هم از جمعیت کم نشود آن یک نفر خیلی مهم است، امام حسین یکی یکی افراد را جمع میکرد، رسول الله هم برای هدایت یک نفر گاهی چه بلاهایی بر سر خود میآوردند؛ لذا نباید ما اسلام عزیزی که با زحمت جمعیتها یکی یکی جمع شده است، کرور کرور پراکنده و دچار تردید کنیم و خدای ناکرده جایی بروند که دیگر دسترسی به آنها مشکل باشد؛ مقداری تواضع داشته باشند، حرف و هدف اول ما منویات آقا باشد و جفا نکنیم، اینها نکاتی است که اگر به آن دقت نشود در دراز مدت ممکن است خدای ناکرده لطمههایی به جریان مجالس و عزاداری ابی عبدالله وارد شود و دشمن را خوشحال کند و اسباب نفوذ دشمن محیا شود؛ لذا عرض من این است که آقایان با دقت و حکمت و بصیرت و حوصله کار را پیش ببرند، با تنگ خلقی و انانیت و خودمحوری کار پیش نمیرود و ممکن است لطماتی داشته باشد.
نکته دیگر این است که نظر مبارک مقام معظم رهبری راجع به قمه زنی مساعد نیست و نظر ایشان کاملاً بر مبنای حکم است، چون نام شیعه باید قرین با وقار و سنگینی و تحقیق و شعور و دانش و عمق و امام شناسی و معرفت باشد البته نمیخواهم بگویم قمهزنی منافی این قضایا است، اما وقتی وجود مبارک آقا به عنوان رهبر و عزیزی که بر قله نهضت نشستند و بر همه قضایا اشراف دارند، وقتی میفرمایند مصلحت نیست چه اصراری دارند آقایان که این کار را انجام دهند، یک زمان این قضایا بی سر و صاحب بود حالا نگهبان تیزبینی مثل حضرت آقا نظر میفرمایند و ما وظیفه داریم تبعیت کنیم؛ استدعایی که از دوستان عزیز دارم اگر واقعاً ولایتی هستند قصه قمه را کنار بگذارند؛ میآییم بگوییم حسین جان خیلی دوستت داریم زبانم لال حرکتی بر خلاف مصالح نظام انجام دهیم که اصلاً صلاح نیست مصالح نظام همان مصالح کربلا است، باید مد نظر ما باشد امروز نظام ما نظام مسئولیت پذیری است که جلوی این همه جریانات استکباری و صهیونیستی و وهابی ایستاده است، حیف نیست شما این نظام را تضعیف کنید حیف نیست با همه وجود تقویتش نکنی، شما معطل چه هستید؟ منتظر این هستیم که داعش بیاید دم در تا احساس خطر کنید، دیر میشود، مثل قصه سلیمان بعضی از رفقا دیر نرسند باز هم ما متهم نشویم که تو سینه زن نیستی و تو..... خود آقایانی که میخواهند این اتهامات را بزنند میدانند با چه کسی طرف هستند و من را کجاها دیدند، میگویند نه، می گویم برویم کربلا خدمت قمر بنی هاشم تو حرفت را بزن من هم میزنم ببینیم قمر بنی هاشم حرف چه کسی را تأیید میکند؟
فکر نکنید با آدمی که دو روز است پیدا شده است، حرف میزنید من این کاره هستم من خاک پای حضرت ام البنین و کار خودم را بلد هستم، با تمام وجود باید از آقا تبعیت کنیم اگر مرد میدان هستید بسم الله نفست را کنار بگذار و حرف گوش کن، دنبال مسائل مشتبه نباشید تا انشاء الله وقت فرمان میرسد و همه تبعیت و نوکری آقا سید الشهدا را خواهیم کرد.
تهیه و تنظیم گفتگو: فاطمه مقدمی، علیرضا ملوندی