اخبار آرشیوی
پایگاه تحلیلی - تبیینی برهان در یادداشتی، ضمن بررسی ابهامات موجود در آکادمی سلطنتی سوئد، از جمله مشخص نبودن معیار انتخاب اثر برگزیده و وابستگی این آکادمی به صهیونیسم، جایزه "نوبل" را ابزاری در جهت اسلام ستیزی توصیف کرد
برهان نوشت: یکی از مهمترین ابزار تبلیغی در عرصهی کتاب، برگزاری جشنوارهها و اهدای جوایز ادبی در سطوح و حوزههای مختلف است. در همه جای دنیا هر نویسنده یا ناشری که در برگزاری جوایز ادبی به عنوان برگزیده و نمونه انتخاب میشود، مورد توجه بسیاری از محافل ادبی و رسانههای گروهی قرار میگیرد که این امر تبلیغ ویژهای در جهت معرفی افکار و اندیشههای آن نویسنده و ناشر به همراه دارد و اغلب موجب فروش و استقبال بالای آثار برگزیده میشود. شاید مهمترین و مشهورترین جایزهی ادبی در دنیا، جایزهی ادبی «نوبل» باشد که برگزیدهی آن با شهرت و آوازهی جهانی مواجه میشود؛ این جایزه که به مناسبت سالروز مرگ «آلفرد نوبل» دانشمند سوئدی هر سال دهم دسامبر در شهر استکهلم برگزار میشود در کشور ما نیز انعکاس ویژهای دارد. اعلام نامزدهای نوبل ادبی سال 2011م. بار دیگر تسلط صهیونیسم جهانی را بر آکادمی نوبل، نشان داد. در آستانهی انتخاب برندهی نوبل ادبی امسال، نگاهی گذرا بر روند این جایزه خواهیم داشت. مخترع دینامیت یا حافظ صلح و ادبیات «آلفرد نوبل» دانشمند صنعتی و مخترع دینامیت اهل سوئد، یک سال قبل از مرگش در وصیتنامهی خود میآورد که
ثروتش را منبعی برای جوایزی میان افرادی که در طول یک سال بزرگترین فایده را به جامعهی بشریت میرسانند، قرار دهند! در بین متولیان برگزاری جایزهی نوبل در حوزههای ادبیات، فیزیک، شیمی و صلح، «آکادمی سلطنتی سوئد» وابسته به صهیونیسم جهانی مسؤول انتخاب فرد برگزیده است. آنچه مسلم است تنها افراد محدود و به خصوصی حق انتخاب نامزدهای نوبل ادبی را دارند! این افراد شامل اعضای آکادمی سوئد، اساتید برجسته و منتخب در رشتهی ادبیات و زبان، برندگان سابق جایزهی نوبل در زمینهی ادبیات و رییس انتشاراتی که اثر کاندیدایی را در حوزهی ادبیات چاپ کرده، میباشند. ابهام در نوع انتخاب برندهی نوبل آنچه برای مطبوعات، رسانهها و محافل ادبی کشورمان و بلکه سایر کشورها مشخص نیست، معیارها و شاخصههای متولیان جایزهی نوبل برای انتخاب آثار برگزیده است بنابراین با توجه به برگزیدگان هر سال، مشخص میشود اهداف برگزاری نوبل ادبی، آن هم توسط آکادمی سلطنتی سوئد که از مراکز مرتبط با یهود است، مربوط به ترویج و تبلیغ تفکرهای صهیونیسم در سطح جهانی است! امروزه در دنیا نویسندگانی که میخواهند در جایزهی ادبی نوبل، جزو نفرات برتر باشند، نمیدانند آثارشان
را برچه اصول، قاعده و حول چه محوری یا با رعایت چه قوانینی باید بنویسند، چرا که متولیان برگزار کنندهی نوبل ادبی، معیارها و اهداف خود را اعلام نکردهاند، از این رو نویسندگانی را انتخاب میکنند که اهداف و برنامههای آنان را ترویج و تبلیغ کنند. انعکاس گسترده و ویژهی خبر اهدای جایزهی ادبی نوبل در مطبوعات و رسانههای داخلی و پیرو آن جریان تبلیغی آثار و تمدن غربی به ویژه فرهنگ صهیونیسم امری است که طی سالیان اخیر هر ساله در این برههی زمانی رخ میدهد. روال غیر معمول متولیان نوبل اهدای جایزهی نقدی 10 میلیون کرونی توسط پادشاه سوئد به برگزیدهی نوبل، موجب طمع بسیاری از نویسندگان برای تطمیع نظر مسؤولین آکادمی سوئد میشود. نکتهی جالب و حایز توجه آن است که آکادمی سلطنتی سوئد در انتخاب برگزیدهی نوبل، هیچ اشارهای به برگزیدگان احتمالی و یا به عبارتی نامزدهای دریافت این جایزه نمیکند! و بیش از 50 سال است نام نامزدهای دریافت این جایزه علنی نمیشود! اعضای 18 نفرهی آکادمی سوئد در مورد انتخاب برندهی نهایی نوبل آن چنان پنهان کاری میکنند که حتی تاریخ اعلام جایزه تا دو روز قبل از آن فاش نمیشود! لیستهای منتشره به عنوان
کسانی که احتمال دریافت جایزه برای آنان مطرح است و یا به عبارتی نامزدهای دریافت جایزهی نوبل، همگی ساخته و پرداختهی رسانهها و محافل ادبی است که سعی در حدس نام منتخب جایزه میکنند! از این روست که در محافل داخلی نیز در چندین نوبت گروهی از نویسندگان و فعالان دگراندیش دچار توهم برگزیده شدن در نوبل ادبی شدهاند. آنان با گسترده شدن اقدامها و زمینههای گسترش آثار و تفکرهای ضددینی و در تعارض با ارزشهای ملی و مذهبی کشورمان منتظر توجه بیشتر حامیان غربی خود بودند و چندین بار خود را به عنوان نامزد نوبل ادبی معرفی کردند! اما از آنجا که تلاشهای این عناصر خود فروخته با تدابیر متعهدین به انقلاب خنثی شده و نتیجهی لازم را برای یهود که همان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است به همراه نداشته، موجبات عدم توجه لازم را از آنان فراهم آورده است!! توجه به اپوزیسیون حکومتها و حمایت از یهود توجه آکادمی سلطنتی برای اهدای نوبل به اپوزیسیون هر نوع حکومتی که برخلاف اهداف صهیونیسم جهانی حرکت میکند از رویکردهای سالهای اخیر این تشکل است. اهدای جایزه به «اورهان پاموک» اهل ترکیه در سال 2006م. که مغضوب مردم ترکیه است و انتخاب «وول سوئینکا»
از نیجریه در سال 1986م. از مصدایق این روش متولیان نوبل میباشد.رویکرد سیاسی مسؤولین نوبل آن قدر برای اهالی ادبیات زننده و توهینآمیز بود که «ژان پل سارتر» در سال 1964 میلادی از دریافت آن سر باز زد و بسیاری دیگر از نویسندگان برتر جهان به آن انتقاد کردند. نمایش چهرهی واقعی نوبل تمایلهای یهود و صهیونیسم جهانی در انتخابات نوبل ادبی در سال 2002 میلادی، بیش از پیش نمایان گشت چرا که آکادمی سلطنتی سوئد با انتخاب نویسندهی یهودیتبار اهل مجارستان به نام «ایمره کرتژ» درصدد رفع مظلومیت از یهود برآمد. مسؤولان صهیونیستی نوبل با تبلیغ این نویسندهی یهودی، او را به خاطر تحمل آنچه که زجرهای اردوگاه اجباری «آوشویتس» و «بوکنوالد» خواندهاند! تجلیل کردند تا بار دیگر دم از مظلومیت یهود در واقع هولوکاست بزنند! مؤسسهی نوبل در تقدیرنامهی خود برای این نویسنده چنین میآورد: «بازداشت کرتژ در آوشویتس در خلال آزار نازیها به یهودیان مجارستان تأثیر عمدهای بر زندگی او داشته و مسألهای است که او به تناوب در داستانهایش به آن اشاره میکند.» در بیان رسانههای گروهی آثار ایمره کرتژ در جهت مظلومنمایی یهودیان به چاپ رسیده است که جنگ
جهانی دوم، کشتار جمعی، یهودکشی و کورههای آدمسوزی، موضوعاتی است که بالغ بر نیم قرن بر پوست و گوشت این نویسندهی مجاری غالب بوده و تمام آثارش در همین موضوع ارایه شده است. وی در آثارش همواره تلاش میکند فضاهای تیره و غبار آن دوران را با بزرگنمایی ویژه، القا نماید! انتخاب کرتژ موجب تعجب بسیاری از نویسندگان و محافل ادبی دنیا شد که این انتخاب را «فاصلهی بسیار با روح ادبیات» خواندند و آن را آب سردی بر پیکر ادب دوستان جهان دانستند اما عدهای از عناصر داخلی و روزنامههای همسو با این جریانها، اقدام به تبلیغ نویسندهی مجاری و موضوع آثارش مبنی بر مظلومیت یهود کردند!! اسلام ستیزی محور دیگر انتخاب نوبل افزون بر تمایلات یهودی در جایزهی نوبل، اسلامستیزی نیز از محورهایی است که همواره مورد توجه آکادمی سلطنتی سوئد بوده است. انتخاب نویسندهی انگلیسی هندیالاصل، «وی.اس.نایپول»(V.S.NAMIPUL) در سال 2001م. بر پایهی همین سیاست بود. این نویسنده در مصاحبهای با روزنامهی اسپانیایی زبان «ال موندو» اسلام را مکتب تروریسم و مسلمانان را تروریستهای خشن و متعصب قلمداد کرد. وی مدعی شد مسلمانان مردمی لبریز از خشم، کینه و عداوت
هستند و بر ضد تمامی انسانها و ملل جهان عمل میکنند. نایپول، اسلام را به خشونت و تروریسم محکوم کرده و از دنیای غرب خواست تا هر چه زودتر به اقدامهای جدیتر برضد مسلمانان در سرتاسر جهان مبادرت ورزند! جالب اینکه قبل از اعلام منتخب نوبل ادبی در سال 2010م. رسانههای گروهی از نویسندهای اسراییلی نام میبردند! «عاموس اوز» از فعالان حزب صهیونیستی «میرتس» به عنوان رماننویس و استاد ادبیات! که شبکهی «بی.بی.سی» او را با دیدگاههای صلحطلبانهی سیاسی معرفی میکند! البته در سالیان اخیر مشخص شده که فرد اعلام شده به عنوان برندهی نوبل، در بین نامزدهای مورد پیشبینی رسانهها نبوده و این موضوعی است که اعتبار ادبی نوبل را زیر سؤال میبرد. برگزیدهی نوبل ادبی سال گذشته و بازتاب داخلی! شاید چند سال پیش وقتی «ماریو وارگاس یوسا» از نامزدی «باراک اوباما» در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا حمایت کرد، هیچکس به فکرش نمیرسید که در مدت زمان کوتاهی هر دوی این چهرهها برندهی جایزهی نوبل شوند؛ یکی به نام صلح و دیگری برای ادبیات! یوسای 74 ساله بالاخره پس از سالها انتظار و توقع، عنوان «صد و هفتمین برندهیجایزهینوبل ادبیات» را در
سال 2010م. از آن خود کرد؛ جایزهای که با تمام حرفو حدیثهایش در جهان و به ویژه ایران، توجهها را جلب کرد! اما این بار با دفعات گذشته فرق داشت و ویژگیهایی اهدای نوبل به یوسا را برجسته کرد. طرفداران یوسا، این بار عملکرد نوبل را ستودند و آن را حق فراموششدهای دانستند که نوبل باید به ادبیات ادا میکرد ولی آگاهان و مخالفان نیز این جایزه را یکی از سیاسیترین جوایز در طول تاریخ نوبل ادبیات برشمردند که به گفتهی آنان گواهی بر «سرسپردگی نوبل به امپریالیسم» است. ادای دین یوسا و نوبل به هم! با اینکه هیچگاه اسامی نامزدهای جایزهی نوبل به طور رسمی اعلام نمیشود و همیشه در این زمینه به ویژه برای جایزهی نوبل ادبیات بازار گمانهزنیها داغ است، اما سالها بود که مطبوعات جهان از یوسا به عنوان شانسی قوی برای دریافت نوبل نام میبردند. این موضوع چنان با آبوتاب مطرح میشد که توقعی بزرگ را برای مخاطبان و حتی خود نویسنده پدید آورده بود و به نظر میرسد با اعلام برندهی جایزهی نوبل ادبیات 2010م. تمامی تلاشهای نویسنده به همراه روزنامهنگاران طرفدارش به ثمر نشست! اما به طور حتم توقعهای ایجاد شده به لحاظ تواناییهای
نویسنده در ادبیات بوده است که معمولاً آکادمی نوبل به آن توجهی ندارد!! اما با موضعگیریهای سیاسی سالهای اخیر یوسا، آکادمی نوبل وظیفهی خود را در سال 2010م. انجام داد! ماریو وارگاس یوسا که در سابقهی خود حمایت از «سلمان رشدی» و دشمنی با مسلمانان را دارد، در برابر یورش آمریکا به عراق سکوت کرد و بعدها نیز از شکنجهی آمریکا در زندان گوانتانامو هیچ نگفت! اهدای جایزه به یوسا را میتوان یک نوع حقالسکوت تلقی کرد. پاداش سکوتی که وی دربارهی جنگ ظالمانهی آمریکا برضد عراق و شکنجهی اسرا در اردوگاهگوانتانامو اختیار کرده است. اقدام مهمتر وی وقتی بود که از رییس جمهور باراک اوباما در آمریکا حمایت و او را «رییسجمهوری فوقالعاده» توصیف کرد، پیروزی او در انتخابات را به حقیقت پیوستن رؤیای آمریکایی دانست. جالب اینکه ورود وی به دنیای سیاست تا بدانجا پیش رفت که در سال 1990م. کاندیدای ریاست جمهوری پرو شد. انتخاباتی که هر چند در دور اول در آن پیروز شد اما سرانجام در دور دوم به شکست از «آلبرتو فوجیموری» انجامید. پس از آن یوسا از پرو خارج شد و از اسپانیا تقاضای تابعیت کرد! واکنشهای جهانی به نوبل یوسا درست زمانی که در
رسانههای موافق یهود در جهان از یوسا بابت دریافت جایزهی نوبل ستایش میشود، خبر میرسد که کوبا از اهدای این جایزه به ماریو وارگاس یوسا انتقاد کرد. این واکنش کوبا به اظهارنظر یوسا باز میگردد که پس از دریافت خبر اهدای نوبل ادبی، طی یک کنفرانس مطبوعاتی در نیویورک گفت:«فرهنگ آمریکای لاتین، سالهای سال از سوی بقیهی جهان نادیده گرفته شده و برای بسیاری از مردم، این منطقه «منطقهی دیکتاتوریها، فجایع و انقلابها» به حساب میآمد و اکنون دیگر همه میدانند که آمریکای لاتین نقاش، موسیقیدان، خواننده و نویسنده نیز دارد.» سایت «کوبا دبیـت» جایی که ستون نظرهای «فیدل کاسترو» در آن منتشر میشود در مقالهای به امضای «اماچ لاگارد» مفسر قدیمی رسانههای دولتی کوبا، به این که آکادمی نوبل جایزهاش را به افرادی که به ایدئولوژی حمله میکنند اهدا میکند، معترض شد و نوشت: «چرا باید نوبل ادبی به یوسا و نوبل صلح به لیائو ژائوبو مخالف چینی اهدا شود. این دو به هیچ وجه شایستهی دریافت این جایزه نبودند و مشخص نیست بر اساس کدام ویژگی آن را دریافت کردند.» یوسا نیز که زمانی از هواداران انقلاب کوبا بود، در دههی 70 به یکی از منتقدان جدی دولت
کاسترو بدل گشت. او که معتقد است «اگر سیاست تنها به سیاستمداران واگذار شود، احتمال پوسیده شدن آن زیاد است» همیشه با دولتها و ملتهای آمریکای لاتین چالش داشته است. ماریو وارگاس یوسا نزد ایرانیان انتخاب این نویسندهی پرویی در کشورمان بازتاب زیادی داشت. اغلب طرفداران این نویسندهی پرویی در ایران از طیف دگراندیش و مخالف ارزشهای دینی و ملی کشورمان هستند که با انتخاب نوبل ذوق زده شدند. در مقابل، نویسندگان متعهد به انقلاب نیز دربارهی یوسا اظهارنظرهایی داشتند. «امیرحسین فردی» از جملهی این نویسندگان است. فردی با نقد کتاب «جنگ آخرالزمان» گفته بود: «یوسا یک چهرهی ضدنهضتهای آزادیبخش در آمریکای لاتین و دشمن کاسترو و مورد حمایت آمریکا است.» مهمتر از همهی موضعگیریهایی که در کشورمان در مورد نوبل ادبی انجام شد، تحلیل و پیشبینی دکتر «محسن پرویز»، نویسنده و معاون فرهنگی سابق وزیر ارشاد دربارهی انتخاب ماریو وارگاس یوسا بود. پرویز زمانی که عهدهدار معاونت فرهنگی وزارت ارشاد بود و یک سال قبل از انتخاب یوسا به عنوان برندهی نوبل ادبی، در آیین اختتامیهی جشنوارهی داستان انقلاب، به موضعگیریهای یوسا در قبال دولت
اوباما اشاره کرد و گفت: «من این نوید را به شما میدهم که ماریو وارگاس یوسا جزو کاندیداهای نوبل ادبیات در سالهای آینده خواهد بود و شاهد جایزه گرفتن او هم خواهیم بود. طبیعتاً کسانی که به دنبال اخذ اینگونه جوایز هستند، باید خوش خدمتیهایی بکنند و بعضی مسایل را نادیده بگیرند و بعضی حرکات را به نفع استکبار و قوهی قاهرهای که امروز همه جا سعی میکند آزاداندیشان را در بند بکشد، به کار بگیرند.» در همان ایام، افراد و سایتهای گوناگونی به نقد صحبتهای پرویز پرداختند و پیشبینی او را با عناوینی چون «بدبینانه»، «سیاسی» و «از سر عدم شناخت» بیان کردند و بعضاً عدهای مدیر دولت را تمسخر نمودند اما چندی بعد همگان مجبور شدند اظهارنظر این نویسندهی متعهد را تأیید نمایند. برای نگارش این سطور، مصاحبهی کوتاهی توسط کارشناس برهان با معاون فرهنگی سابق وزارت ارشاد انجام شد. دکتر محسن پرویز در ابتدا به قلم توانای ماریو وارگاس یوسا اشاره کرد: «باید بپذیریم که یوسا از جمله نویسندگان توانایی است که رمانهای قابلی را نوشته است. البته با نگاه دقیقتر به آثار او شاهد ضعفهایی به لحاظ تکنیکی و اصولداستاننویسی هستیم اما در مجموع و در
قیاس با رماننویسان فعلی در دنیا و به خصوص در قیاس با نویسندگان آمریکای لاتین، یوسا جزو نویسندگان پُرکار و زبر دست به حساب میآید.» معاون فرهنگی سابق وزارت ارشاد در خصوص محتوای آثار این نویسندهی پرویی گفت: «آثار یوسا نگاهی در جهت تطهیر و تبلیغ جامعهی آمریکایی دارد و نظام حاکم بر آثار او در راستای تئوریزه کردن نظام سلطه و ساختن یک چهرهی آرمانی و تطهیر شده از جنگطلبی و خشونت در خصوص جامعهی آمریکایی است.» عضو انجمن قلم برای مصداق کلامش به معرفی یکی از آثار یوسا پرداخت: «در معروفترین اثر یوسا در زبان فارسی که توسط عبدالله کوثری ـ از مترجمهای متبحّر و مسلط ـ ترجمه شده و انصافاً ترجمهی بسیار خوبی هم دارد، جامعهی آرمانی آمریکا به شکل اغراقآمیزی ترسیم میشود. در این اثر به اسم «سور بُز» یا به تعبیر ترجمههای دیگر «جشن بُز نَر» آمریکاییها به عنوان نیروهای نجاتبخش معرفی شدهاند و از دموکراسی آمریکایی تعریف میکند.» دکتر پرویز در شرح این اثر افزود: «یوسا در «سور بز» با روایتی معکوس به لحظههای پایانی حکومت یکی از دیکتاتورهای آمریکای لاتین به نام «رافائل تروخیو» پرداخته است و پس از ترسیم صحنهی ترور وی به
شرح وقایع و معرفی شخصیتها میپردازد. در این بین از شخصیت و خاطرات زنی به نام «اورانیا» سخن میگوید. اورانیا که در کشوری تحت دیکتاتورى و سلطهجویى «رافائل تروخیو» به دنیا آمده، تا 14 سالگی مجبور به ماندن در این کشور است چرا که پدرش از مقامهای بلند پایهی این دیکتاتوری است و او را به شخص دیکتاتور پیشکش کرده است. یوسا پس از تشریح جزییات روابط جنسی این دیکتاتور پیر با دختر 14 ساله، از فرار این دختر در گیرودار سرنگونی حکومت مینویسد. تأکید نویسنده بر شخصیت «اورانیا» و شرح مو به موی ماجراهایی که بر او گذشته نشاندهندهی این واقعیت است که یوسا این شخصیت را فراتر از یک عنصر قربانیشده در نظر داشته و سعی کرده از او به عنوان نمادی برای نشان دادن معصومیت از دسترفتهی یک کشور استفاده کند تا در ادامه بتواند او را به سرزمین آرزوهایش یعنی آمریکا برساند. با پناهنده شدن «اورانـیا» به آمریکا، یوسا به شرح و توصیف جامعهی آمریکا به عنوان جامعهی آرمانی و ایدهال برای همهی بشر میپردازد و تبلیغ فراوانی از فرهنگ آمریکایی مینماید. بعد از پیروزی انقلابیون نیز کشور را مدیون حمایت آمریکاییها میداند و آنها را به عنوان یک گروه
نجاتبخش ترسیم میکند. در ادامه نیز نویسنده بهطور علنی، غیرحرفهای و غیردیپلماتیک از زبان افراد مختلف و حتی حاکم بعدی که بعد از ترور دیکتاتور روی کار میآید نسبت به جامعهی آمریکایی ابراز ارادت نموده و تمایلات خود را به استکبار جهانی بیان میکند.» این نویسندهی متعهد دربارهی رویکرد سیاسی آثار یوسا گفت: «یوسا در دورهای کاندیدای ریاست جمهوری پرو میشود و در واقع با کلام سیاسی به خوبی آشناست. او میداند که الفبای علوم سیاسی در تمام دانشکدههای جهان، تقدم منافع ملی بر سایر کشورهاست. عجیب است که در این اثر خیلی مستقیم آمریکاییها را به عنوان نجاتبخش دنیا معرفی میکند که حاضرند از جان و مال خود خرج کنند تا دموکراسی را به سراسر جهان منتقل کنند و نیروهای نجاتبخش خود را برای ملل دیگر اعزام میکنند.» محسن پرویز در خصوص بازتاب این کتاب در کشورمان چنین اظهار داشت: «آنچه که از رمان «سور بز» نمایان است، علیرغم قلم توانای یوسا در رماننویسی، تعریفات و دفاعیات وی از جامعهی آمریکایی بهطور غیرهنری و البته بدون تأثیرات لازم بر مخاطب انجام میشود. مشخصاً برای هر خوانندهی منصفی معلوم میشود که یوسا در این بخش از رمان
تعلقات فکری و تواناییهای خود را کنار گذاشته و با نگاهی جانبدارانه از جامعهی آمریکایی تعریف میکند.» وی در خصوص اهدای جایزهی نوبل به یوسا نیز گفت:«سابقهی نوبل نشان داده، نویسندگان برگزیدهی نوبل ادبیات در خدمت اهداف استکبار جهانی بودهاند، حال اگر این برگزیده قابلیت توانمندی در عرصهی ادبیات داشته باشد چه بهتر و توجیه خوبی برای گردانندگان سیاسی این جایزه خواهد بود. یوسا نیز سیاستمداری است که وارد عرصهی ادبیات شده و با قلم توانای خود در خدمت غرب مینویسد. شاید در اهدای نوبل به یوسا تأخیر هم شد!» معاون فرهنگی کنونی دانشگاه تهران در پایان یادآور شد: «به نظر میرسد با تخصصی که عبدالله کوثری در امر ترجمه دارد نگاه او به آثار ماریو وارگاس یوسا نگاهی ادبی است لکن پردهدری و رها بودن قلم در تشریح صحنههای غیراخلاقی جزیی از ادبیات آمریکای لاتین است و میبایست رصد محتوایی این قبیل آثار در دستور کار مسؤولین فرهنگی کشورمان قرار گیرد.» نامزدهای نوبل 2011 میلادی چنانچه ذکر شد موردی که برای رسانهها و محافل ادبی جهان و از جمله کشورمان همیشه مبهم بوده، معیارها و شاخصههای متولیان جایزهی نوبل برای انتخاب آثار برگزیده
است، از این رو لیستهای منتشره به عنوان کسانی که احتمال دریافت جایزه برای آنان مطرح است و یا به عبارتی نامزدهای دریافت جایزهی نوبل، همگی ساخته و پرداختهی رسانهها و محافل ادبی است که سعی در حدس نام منتخب جایزه میکنند! امسال نیز بر همین اساس برخی از رسانههای خبری نامزدهای سال 2011م. نوبل ادبی را معرفی کردند. خبرگزاری فارس در روز دوشنبه تاریخ 11/7/90 با اعلام انتخاب برندهی جایزهی نوبل ادبیات سال جاری در روز پنجشنبهی این هفته توسط آکادمی نوبل سوئد، از سرّی بودن تمام جریان انتخاب برندهی نوبل ادبیات و گمانهزنیها در این زمینه گفت. در این خبر چنین آمده است:«به گزارش پایگاه خبری الجزیره، از وارگاس یوسا که سال گذشته جایزهی نوبل ادبیات را کسب کرد تا مولر، گوستاو لوکلیزیو و لسینگ و تا ساراماگو، آکادمی نوبل در 15 سال اخیر بر فرهنگ بومی و مردمی نویسندگان صحه نگذاشته و بیشتر به دنبال مباحث و ژست سیاسی بوده است.» فارس در تأیید مطلب یاد شده از قول «استفان فارانلی» مسؤول انتشارات بزرگ «آلبرت بونیرز» سوئد مینویسد:«اصلاً جایزهی نوبل برای مردم نیامده است...» بر مبنای پیشبینی رسانههای مختلف، با توجه به بیداری
اسلامی در خاورمیانه و جریان اسلامی مبارزه با صهیونیسم در بین ملل مسلمان منطقه، بسیاری از «آدونیس» شاعر سوری و «عاموس اوز» نویسندهی اسراییلی (که ذکر آن رفت) به عنوان نامزدهای اصلی جایزهی ادبی نوبل امسال نام میبرند. خبرگزاری فارس در خبر خود با توجه به این پیشبینی چنین میآورد:«نیکلاس بیورکهلم مسؤول کتابخانهی بزرگ هیندنبرگ در استکهلم در اینباره میگوید: امروز وقت آن است که جایزه به نویسندهای از خاورمیانه برسد و چه کسی بهتر از آدونیس؟وی با تأکید بسیار که معلوم نیست از کجا آورده است میافزاید: امسال آدونیس جایزه را خواهد گرفت چرا که این از لحاظ سیاسی هم درست است!!» شایان ذکر است آدونیس که مدتهاست در فرانسه به سر میبرد چندی پیش در نامهای سرگشاده در راستای سیاستهای غرب، از «بشار اسد» رییس جمهور سوریه خواست تا به صدای مردم سوریه گوش داده و از سمت خود استعفا دهد!!آدونیس که اسمش «علی احمد سعید اسبر» است، پیش از این گفته بود: «آنچه در جهان عرب میگذرد شورش است نه انقلاب و در هیچ تظاهراتی که از مسجد آغاز شود، شرکت نخواهم کرد.» این شاعر عرب در راستای همین موضعگیریها در جولای گذشته (تیرماه 90) جایزهی
بینالمللی گوتهی آلمان را دریافت کرد. گفتنی است روزنامهی شرق در اقدامی تأمل برانگیز در شمارههای اخیر خود در مطالب ویژهای به انعکاس نظریات آدونیس پرداخته است! این روزنامه در تاریخ 18 مرداد 90 پیرامون «چالشهای پیشروی انقلابهای خاورمیانه» اظهارنظر این شاعر عرب را در مطلب حجیمی با تیتر «انسان عرب برضد زنجیرهایش» در راستای سیاستهای غرب انعکاس داده است. «عاموس اوز» فعال حزب صهیونیستی «میرتس»، فیلیب روث، هاروکی موراکامی و جان ماری گوستاو لوکلیزیو از دیگر نامزدهای لیست امسال نوبل ادبی هستند. امر مسلم؛ رویکرد سیاسی و غیرادبی در جایزهی ادبی نوبل آنچه مهم است در نگاهی بر منتخبین نوبل ادبی و محتوای آثار برگزیده مشخص میشود که اکثر آنان از محتوایی خاص و یکنواخت برخوردارند؛ سیاهنمایی، نمایش بدبختی و فلاکت مردم به خصوص کشورهای جهان سوم در بین آنها موج میزند! در واقع در نگاه کلی مشخص میشود که رویکرد مسؤولان نوبل به سوی استفادهی ابزاری از ادبیات برای پیشبرد اهداف شوم خود میباشد. جایی که ادبیات میبایست بیانگر احساسات و عواطف درونی انسان باشد، آن را به عاملی جهت ایجاد یأس و ناامیدی در طبقات مختلف جامعه و یا
دیگر اهداف سیاسی تبدیل کردهاند. توجه ویژهی آکادمی نوبل به نویسندگان اروپایی در نوع خود جالب و البته اعتراضآمیز بوده است. از مجموع 105 برندهی نوبل ادبیات در سالهای گذشته، تنها 27 نفر غیراروپایی بودهاند و حتی کشوری چون سوئد بیشتر از همهی قارهی آسیا سابقهی کسب نوبل ادبیات را دارد. اظهارنظرهای «هوراس انگداهل» ـ دبیر وقت آکادمی نوبل ـ که اروپا را محور اصلی جهان ادبیات دانسته بود، بهنظر توجیهی برای این جهتگیریهای جغرافیایی است. یکی از موارد قابلتوجه در تاریخ برگزاری جایزهی نوبل ادبیات، شمار معدود نویسندگان زن است و شگفتانگیزترین انتخاب آکادمی نوبل در شاخهی ادبیات، «وینستون چرچیل» است که در سال 1953م. به این عنوان دست یافت. او در واقع برای جایزهی صلح نوبل نامزد بود که به عنوان برندهی نوبل ادبیات معرفی شد!! تردیدی نیست که به پدیدههایی چون جایزهی نوبل باید جامع و کامل نگریست و آگاهانه تجزیه و تحلیل کرد. لزوم هوشیاری در مقابل اقدامهایی که دشمنان داخلی و خارجی در عرصهی فرهنگ برای به بیراهه کشیدن جامعهی متدین کشورمان انجام میدهند، امری لازم و بدیهی است.