مردمی سازی، خصوصی سازی نیست
حسین شهرستانی با اشاره به دوقطبیهای زمان انتخابات، گفت: نامزدها مداخله دولت در فرهنگ را سانسور و فیلترینگ معنا میکنند و به بهانه عدم دخالت در فرهنگ سلب مسئولیت اجتماعی میکنند.
فرهنگ عرصهای است که در میان وعدههای بیشمار تبلیغاتی نامزدها تقریباً مغفول مانده است و کسی حتی شعار هم دربارهاش نمیدهد. در یکی از سلسله گفتوگوهای مرکز بررسی مسائل فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی با عنوان «فرهنگ و هنر در آینه مطالبات نخبگان»، حسین شهرستانی، مدیر گروه حکمت و هنر پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، فرهنگ را از زاویه عمومی نظاره کرد و با برشمردن مسائل مبتلابه جامعه، از راه حل خروج از این وضعیت سخن گفت.
در ابتدای این گفتگو، از او درباره بزرگترین اشتباهات فرهنگی دولتهای جمهوری اسلامی سوال شد و شهرستانی در پاسخ، موضوع بیتوجهی به فرهنگ در پروژههای دولت را مطرح و آن را چنین تشریح کرد: «بزرگترین اشتباه این است که در پروژهها به جنبه فرهنگی کار توجه نمیشود. حتی در فرهنگیترین پروژههایمان هم ملاحظات فرهنگی رعایت نشده است چه رسد به پروژههای عمرانی و اقتصادی. گسترش دانشگاههای آزاد در شهرهای کوچک نمونهای از این پروژههاست که به دلیل بیتوجهی به پیامدهای فرهنگی آن، به یک آسیب فرهنگی بزرگ تبدیل شده و فرهنگهای محلی را نابود کرده است. پیامدهای فرهنگی این کار بهقدری عمیق بوده که میتوان تاریخ آن شهرها را از هزار سال پیش تا امروز به دو بخش قبل از تأسیس دانشگاه آزاد و بعد از تأسیس آن تقسیم کرد. نه تنها پروژههای فرهنگی بلکه عمرانیترین و صنعتیترین پروژهها نیز باید پیوست فرهنگی داشته باشند؛ آب را از یک شهر به شهر دیگری انتقال میدهند و چون ملاحظات فرهنگی آن را در نظر نمیگیرند بین این دو شهر اختلاف ایجاد میشود».
در پاسخ به پرسش بعدی که درباره بزرگترین عوامفریبی دولتها در حوزه فرهنگ بود، شهرستانی به دوقطبیهای انتخابات گذشته گریز زد و گفت: «بزرگترین عوامفریبی چنگ زدن به شعار تبلیغاتی عدم مداخله در فرهنگ و آزاد گذاشتن فضای فرهنگی بود. در انتخابات گذشته، بعضی نامزدها با اجرای عملیات روانی برای تخریب رقیب، مداخله دولت در فرهنگ را سانسور و گشت ارشاد معنا کردند و به بهانه اینکه آنها نمیخواهد در فرهنگ مداخله کنند، نه تنها رقیب را تخریب کردند، بلکه سلب مسئولیت اجتماعی و سلب مسئولیت مدنی را برای خود به ارمغان آورند و مردم را در میدان پرآسیب بحرانهای فرهنگی و آسیبهای اجتماعی تنها گذاشتند».
او چنین ادامه داد: «کل وظیفه دولت در حوزه فرهنگ این بوده است که به سلبریتیها و هنرپیشهها بپردازد. سلبریتیها هم به خاطر دارا بودن شبکههای اجتماعی و رسانهها و شبکههای قدرت، مسائل خودشان را مسائل جامعه جا زدند. درواقع کارکرد سلبریتیها این است که خودآگاهی مردم را از آنها میگیرند، به گونهای که مردم دیگر واقعیتهای زندگیشان را فراموش میکنند و فکر میکنند مسائلی که آنها میگویند مسائل مردم است».
از شهرستانی پرسیده شد: «راه حل گذشتن از این مباحث عوامفریبانه چیست و نامزدهای انتخاباتی برای اصلاح این وضعیت چه باید بکنند؟» و او راه حل را تغییر زمین بازی دانست و گفت: «آن دوقطبیها زمانی آزادی مطبوعات بود، امروز فیلترینگ اینترنت و شبکههای اجتماعی، حجاب و… است؛ بنابراین برای تغییر زمین بازی، باید بر مسائل اصلی مردم انگشت نهاد و حوزه فرهنگ را از حوزه مسائل فرهنگی نخبگانی به حوزه فرهنگ عمومی انتقال داد و درواقع مسائل عمومی مردم (مانند افزایش خشونتها، آسیبهای اجتماعی، مسئله زنان خانهدار، اشتغال زنان، وضعیت آموزش و مدارس، حاشیهنشینی، فرهنگ شهروندی و…) را مطرح کرد و نشان داد که مداخله دولت در حوزه فرهنگ، فقط سانسور و فیلترینگ نیست و دولت با شعار عدم مداخله در این حوزه، مدیریت شرایط فرهنگی را رها کرده و جامعه را به این وضعیت رسانده است».
این صاحبنظر فرهنگی در ادامه، به خلط مفهومی بین مردمی شدن و خصوصیسازی فرهنگ اشاره کرد و افزود: «متأسفانه هر جا گفته شده مردمیسازی، خصوصیسازی ترجمه شده و مردمی شدن همواره به نفع خصوصی شدن مصادره شده است. بخشی از مردمی شدن فرهنگ این است که مسائل واقعی مردم در اولویت کار فرهنگی قرار گیرد، نه مسائل کاذب و روبنایی قشرهایی از جامعه که مسائل خودشان را مسائل کل جامعه قلمداد میکنند. مردمی شدن در عین حال بومی شدن هم هست. مردم یک توده همشکل و یکصورت نیستند. مردمی شدن فرهنگ یعنی توجه به مردم اقلیمهای مختلف و بازطراحی برنامهها بر مبنای ویژگیهای بومی».
شهرستانی با اشاره به لزوم تأسیس یک اندیشکده برای بررسی مسائل عام فرهنگی کشور، شاخصهای رئیسجمهور فرهنگی را این چنین برشمرد: «کسی که خودش درکی از فرهنگ و فرهنگ عمومی داشته باشد، مشاوره مشاوران فرهنگی را جدی بگیرد و همواره پیوست و تبعات فرهنگی برنامههای اقتصادی، عمرانی و اجتماعی خود را لحاظ کند».