«نسیم آنلاین» گزارش می دهد:
وقتی فعالین فرهنگی، دلتنگ یک مدیر میشوند!
ماندهام، چه شده که گوش شنوای خیلی از بچهها هم کم آورد و مصمم شد که کار عظیمی را که شروع کرده کار ریل گذاری به پایان رسیده را رها کند و میدان را برای دیگران بگذارد. از شناختی که از ایشان دارم یقین دارم که ایشان حکم آن مادر واقعی را داشته که حاضر به ۲ نیم شدن فرزند خود نشده و فرزند را برای نامادری گذاشته تا حداقل اگر خوب تربیت نمیشود، لااقل زنده بماند.
به گزارش خبرنگار « نسیم آنلاین »، روز گذشته بود که محمدرضا زائری، رئیس مرکز فرهنگی سرچشمه طی پیامی کوتاه در اینستاگرامش استعفای خود از مدیریت این مجموعه را اعلام کرد.
این استعفای ناگهانی، با حواشی مختلفی از جمله واکنش برخی فعالین فرهنگی مواجه شد.
پیام فضلی نژاد که خود یکی از همراهان زائری در کانون روزنامه نگاران جوان بوده است، در متنی ضمن ابراز تاسف از استعفای این مدیر فرهنگی نوشت:
همیشه این نگرانی را داشتم که نکند روزی سایه محمدرضا زائری از سر مجموعه سرچشمه کم شود. این اضطراب با من بود و هرگاه او در کانون جنجالها قرار میگرفت، گمان میکردم عن قریب، عده ای فرصت را غنیمت می شمارند تا مانع خدمت یکی از لایق ترین و بهترین مدیران فرهنگی کشور شوند. برای من که از سال ١٣٧٥ روزنامه نگاری و نوشتن را تحت مدیریت او در خانه روزنامه نگاران جوان آموختم، تولد سرچشمه حکایت بازگشت روزهایی طلایی بود که کمتر کسی قدرش را دانسته و به گوهرش پی برده است؛ و البته باز هم برایم رفتن او، مانند هنگامی که خانه تعطیل شد، چنان ناگوار است که شاید فقط همین عکس، عکسی که چندی پیش در میانه آخرین دیدارمان گرفته شد، گویای احوالم باشد. آن روز اما، پس از چند شب بی خوابی که برای بحثی در باب 'تئوری اجتماعی اسلام' نزدش رفتم، از دیدن آن ذهن خلاق و ناایستا، جان گرفتم و امروز نیز یقین دارم زائری هرجا که باشد، اهل فرهنگ، زائر آن سرایند، چرا که سرای او، چه در سرچشمه و چه در خیمه، زیارتگاه شور و شعور است. . بغض از نبود دوست در خانه دوست، وقتی عمیق تر می شود که این سخنان او را در شماره امروز روزنامهصبحنو بخوانید: محمدرضا زائری: ساختمانی را که از بیتالمال به اسم شهدای هفتم تیر گرفتهاند به انبار لاستیک اجاره دادهاند و هر ماه اجارهاش را میگیرند! . نفر بعدی اگر آدم عاقلی باشد، خیلی مثل ما حرص نخواهد خورد و قضیه را جدی نمیگیرد. بزرگترین مشکل من در سرچشمه این بود که کار فرهنگی و انقلابی را جدی گرفتم. بعد متوجه شدم که غیر از خود رهبر انقلاب و چند نفر بسیار بسیار معدود در کشور، مدیران ما اصلاً کار فرهنگی را جدی نمیگیرند. کار فرهنگی شوخی و مزاح بسیار تلخی است. در بهترین حالت، دوستان ما حاضرند برای انقلاب کار سیاسی بکنند ولی کار فرهنگی عمیق برای نسلی که انقلاب را نمیشناسد، برای نسلی که از جنایت های سازمان مجاهدینخلق اطلاعی ندارد، برای نسل جوان، در سطوح گوناگون مدیریتی، متاسفانه خیلی جدی نیست. . کسانی که قدرت دارند، اتفاقاً میخواهند که این مسأله حل نشود. مدیرانی که کاری از دستشان برمیآید، ترجیح میدهند که کسی کاری انجام ندهد. ترجیح میدهند که به کارهای تکراری و روتین سرگرم باشند. حداقلش این است که در حوزه فرهنگ قرار نیست اتفاق مهمی بیفتد. همانطور که عرض کردم اشکال از ما بود که فکر میکردیم این کار جدی است.
شهاب اسفندیاری، عضو شورای صدور پروانه نمایش فیلم های سینمایی نیز در مطلبی با عنوان "درباره افطاری سالانه سرچشمه" (اینجا) ، زائری را از جمله موثری حوزه فرهنگی دانست و این گونه نوشت:
درباره خدمات و زحمات جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای دکتر زائری در مجموعه فرهنگی سرچشمه بسیار میتوان سخن گفت و احتمالاً دیگران در این زمینه مطالبی خواهند نوشت. آنچه در کارنامه ایشان برای من اهمیت بیشتری دارد، سنت حسنه افطاری سالانه فعالان فرهنگی است. متاسفانه فعالان عرصه فرهنگ و هنر در جبهه انقلاب اسلامی به ندرت فرصت و امکانی برای دیدار و گفتوگو و هم اندیشی و هم افزایی دارند. این دوریها، گاه ذهنیتها و سوءتفاهمها و کدورتهایی هم بین آنها ایجاد میکند. این در حالی است که دیگر طیفهای فعال در عرصه فرهنگ و هنر بهانهها و مناسبتها و فرصتهای فراوانی برای دیدار و ارتباط و تعامل دارند. سنت کافه نشینی، یکی از این فرصتهاست که امکان ارتباط و تبادل نظر و نیز هم آهنگی را برای برخی فعالان فرهنگ و هنر فراهم میکند. اما جریانهای انقلابی و مذهبی فعال در عرصه فرهنگ و هنر تقریباً هیچ بدیل و جایگزینی برای آن ندارند. معدود محفلهایی هم که وجود دارند، معمولاً به علت نابگرایی رایج، محدود به پارهای افراد و گرایشها هستند و از جامعیت و تنوع لازم برخوردار نیست. اگر فردی سخنی خلاف مشهورات گفته باشد یا اثری مغایر با انتظارات خلق کرده باشد، خیلی زود از چنین محفلهایی مطرود میشود و البته معمولاً آغوش طرف مقابل برای این افراد گشوده است. اختلاف در جبهه فعالان فرهنگی انقلاب از دیرباز وجود داشته است و گاه حتی افراد به گلایه و شکایت از همدیگر نزد رهبر معظم انقلاب رفتهاند. در اغلب این موارد البته رهبر انقلاب اشخاص را به کاستن از تنشها و درگیریها در جبهه خودی فراخوانده و بر حفظ اتحاد و انسجام کلی در جهت آرمانهای انقلاب تاکید کردهاند؛ اما در عمل متاسفانه فرصت و امکان چنین ارتباط و تبادل و هم افزایی برای فعالان فرهنگی انقلاب فراهم نبوده است. مراسم افطاری سالانهای که به همت جناب آقای زائری در مجتمع سرچشمه برگزار میشد، یکی از معدود فرصتها برای چنین اجتماعی بود. هرچند زمان کوتاه جلسات امکان بحث و تبادل نظر جدی را فراهم نمیکرد، اما نفس دیدار چهره به چهره و سلام و احوال پرسیها به نظرم مفید بود و برکاتی داشت. دست کم به فرد احساس تعلق به یک مجموعه بزرگ میداد. حضور در جمع آن همه فعال فرهنگی مسلمان و انقلابی به نسل جوان این عرصه هم که با یک حس غربت در میدان فرهنگ مواجه است، اعتماد به نفس میداد و مشخص است که فقدان آن احساس تعلق و فقدان این اعتماد به نفس، چه پیامدهای ناگواری میتواند داشته باشد.
سیدمحمود رضوی، تهیه کننده سینما و تلویزیون نیز از جمله کسانی بود که با تیتر "برای آقا رضا زائری عزیز" ابراز تاسف خود از کناره گیری مدیر مجموعه فرهنگی سرچشمه را بیان کرد.
این تهیه کننده سینما در روزنامه صبح نو نوشت: در این سال ها افرادی که به من نزدیک بودهاند در جریانند که هرازگاهی از فضای کار فرهنگی خسته شدهام و خواستهام بروم دنبال فعالیتی دیگر، خستگیای که خیلی از آنهایی که کار فرهنگی را جهادی میپندارند از نگاه غیر جهادی مسوولان کشوری در حوزه فرهنگ بر تنشان مینشیند و چون جایی برای اظهار ناراحتی خود ندارند، در خود میریزند و این خودخوریها تبدیل به خستگی مفرط میشود و در انتها تصمیم به نبودن در این فضا؛ فضایی که من هم خیلی از اوقات کم میآورم و دوست دارم بروم دنبال کار دیگر تا حداقل خواب راحت داشته باشیم یا کمی بیشتر در کنار خانواده باشیم . اما هر بار عزیزی در گوش منخوانده و دوباره ذخیرههای من را تقویت کرده که بیا و برای خدا کار جهادی در حوزه فرهنگ را ادامه بده. یکی از این بزرگان و عزیزان آقارضازائری عزیز بود که همیشه گوشش شنوا بود چون شباهتی به دیگر مدیران فرهنگی کشور نداشت. حرفهایش هم بر دل مینشست و هم کارشناس و عملی بود. از آخرین جلسه نصیحت ایشان هم هنوز6 ماه نگذشته وقتی از بیمهریهای ارشاد و حوزه هنری و ... در سال گذشته با ایشان درمیان گذاشتم و در مقابل آغوش باز آنها برای دیگران را توضیح دادم و شنیدم که چه بر ایشان میگذرد و بی هیچ منتی و انتظاری راهش را ادامه میدهد. این بار من کوتاه آمدم و از همه مشکلات ایشان برسرراه کار و فعالیت خجالت کشیدم و دیدم که با تمام توان به راه خود ادامه میدهد بی گله!! اما ماندهام، چه شده که گوش شنوای خیلی از بچهها هم کم آورد و مصمم شد که کار عظیمی را که شروع کرده کار ریل گذاری به پایان رسیده را رها کند و میدان را برای دیگران بگذارد. از شناختی که از ایشان دارم یقین دارم که ایشان حکم آن مادر واقعی را داشته که حاضر به 2 نیم شدن فرزند خود نشده و فرزند را برای نامادری گذاشته تا حداقل اگر خوب تربیت نمیشود، لااقل زنده بماند. آقارضای عزیز میدانم که انتظار تقدیر و تکریم از کسی ندارید اما حقیر به عنوان یکی از فعالان حوزه فرهنگ و هنر زحمات شبانه روزی و عالمانه و روشنفکرانه جناب عالی را که به تسلط بر معارف دینی و انقلابی به آن دست یافته بودید، ارج می نهم و امیدوارم که به زودی در یک جایگاه موثر که شایسته فعالیتهای فرهنگی فاخر شماست به ادامه فعالیت بپردازید.
زائری پس از حضور سه ساله خود در این مجموعه فرهنگی، با انتشار پیامی در یکی از شبکه های مجازی از کناره گیری خود از مدیریت این مجموعه خبر داده است.
زائری عنوان کرده پس از انتخاب مدیر جدید این مجموعه و تحویل فعالیت های مرکز به وی تصمیم دارد به فعالیت های هیات قرآنی احیا رسیدگی کند که از زیر مجموعه های فعال در نشریه خیمه با مدیرمسئولی وی است.