نگاه «نسیم آنلاین» به آخرین ساخته میرکریمی؛
"دختر"؛ بیانیه سیاسی سترون
"دختر" داستان پدری است که حرف نمی زند! این خلاصه داستان نیم خطی می تواند برای تولید ده ها فیلم و سریال به کار رود که در آنها با تیپهای مختلفی از پدران روبرو هستیم.
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین » ، هادی صداقت نژاد- «دختر» اما درباره این پدر نیست. «دختر» همان طور که از نامش هم پیداست بنا بوده بخشی از ویژگیهای نسل جدید دختران جامعه را به تصویر بکشد و البته که در این بین چالشی که این نوجوانان و جوانان نسل جدید با والدین خود پیدا می کنند پیش برنده درام است.
این تقابل دختری نوجوان با پدری که حرف نمی زند همان طور که پیش برنده درام است تقریبا از ابتدای فیلم قصد القای این واقعیت را به مخاطب دارد که پدر پیشروی ما انسانی است خودکامه، خودرأی و به شدت خشن. نکته اما اینجاست که این لایه ظاهری فیلم نه با افعال و سکنات پدر که بیشتر برپایه رفتار دختر و بعدتر خواهر نسبت به وی است که عیان می شود.
تمام طول فیلم را که کاوش کنیم حتی یک برخورد بیرونی که نمایانگر سبوعیت این پدر باشد به چشم نمی خورد. از این منظر شباهتهایی ایجاد می شود میان پدر فیلم «دختر» و پدر فیلم توقیفی «خانه دختر». در هر دو فیلم پدران کمتر حرف می زنند و در هر دو فیلم پدران بناست با نگاههای خویش، ماهیت خویش را عیان کنند.
با این حال ماهیت پلید و اهریمنی پدر «خانه دختر» یک نمود بیرونی دارد و آن هم مرگ دخترش که در آستانه ازدواج است. این مرگ آن قدر غیرمترقبه و دهشتناک است که مخاطب را کنجکاو می کند تا درباره پدر بیشتر بداند اما در «دختر» ماهیت خودکامه پدر کمترین بازخورد بیرونی موردنیاز برای درامی 90 دقیقه ای را ندارد.
تلاش بی دلیلی که میرکریمی برای حذف دیالوگ از فیلمش انجام داده موجب شده در بیشتر زمان فیلم و به خصوص جاهایی که کاراکتر پدر با بازی فرهاد اصلانی را می بینیم با فیلمی گُنگ و سترون روبرو باشیم که بیشتر از مخاطب داخلی چشمش به مخاطب خارجی است؛ به خصوص که این قبیل فیلمها در نمایشهای خارجی با زیرنویس به نمایش درمی آیند و در تنظیم زیرنویس می توان برخی دیالوگهای ساده را با یک برگردان جزیی به نمادی سیاسی بدل کرد!
بیانیه سیاسی سترون
«خانه دختر» در ظاهر و باطن فیلم سالمی نبود؛ ناسالم از این منظر که می خواهد پدر ایرانی را که در طول تاریخ نمادی بوده از ایستادگی و استحکام به موجودی بدل کند هرزه و دارای ماهیتی شریر؛ اگر هم بر سر نمایشهای جشنواره ای فیلم مشکل پیش آمد و فیلم نتوانست اکران رسمی پیدا کند دقیقا برآمده از همین عدم سلامت است.
اما «دختر» نمی تواند در ظاهر فیلم ناسالمی باشد چون تلاش فراوان برای پرهیز از سخنگویی آشکار و مرتب بازی با نمادهای مختلف از پالایشگاه و تأکید بر نماهای از بالای آن گرفته تا موقعیت شغلی پدر و حتی خودروی شاسی بلندی که سوار می شود بیشتر از آن که تصویرساز یک شخصیت اجتماعی باشد نمادهایی است برای زیر سوال بردن تصویری که در ساختار حکومتی پیرامونی با آن روبروییم.
آیا کارگردان «دختر» به دنبال آن بوده که این ساختار را زیر سوال ببرد؟ آیا او چون می دانسته نقدهای مستقیمش با این ساختار ممکن است هم عقبه ای که از خود به عنوان یک روشنفکر مسلمان ارائه داده را زیر سوال ببرد و هم اینکه حمایت نهادهای دولتی از تولید تا اکران را به خطر اندازد به سراغ چنین نمادسازی هایی رفته است؟
طبیعی است که برای فیلمسازی که پیشتر «امروز» را ساخته است و در آنجا هم کوشیده با نمادپردازی های صورت گرفته در عدم درک گفتار یک راننده از سوی آدمهای یک بیمارستان، گلایه خود را از اوضاع سیاسی بعد از انتخابات 88 بروز کند «دختر» هم چیزی بیشتر از یک بیانیه سیاسی نمادگرا نیست اما مشکل اینجاست که همین بیانیه سیاسی نمادین هم پر شده از گاف در خلق درام.
بی توجهی کامل به شخصیت پردازی جوانان دهه هفتادی
کافی است نگاهی بیندازیم به شخصیت دختر داستان- که بعد از یک فراخوان تلگرامی ایفایش به فرزند یکی از کارگردانان نزدیک به کارگردان رسید- و البته علایقی که این دختر و دوستانش درباره آن حرف می زنند. تمامی این دختران متولد دهه هفتاد هستند اما در ظاهر که اصلی ترین کلید ورود به شخصیت است، به سبک و سیاق جوانان دو دهه قبلتر لباس پوشیده اند و در انتخاب موزیک هم بیشتر طرفدار سلیقه شنیداری جوانان دهه شصتی هستند. ترس و واهمه عجیب و غریبی که دختر محور داستان از حرف زدن در خانواده دارد هم نمی تواند کمترین ربطی به این نسل داشته باشند.
مشکل میرکریمی و فیلمنامه نویس اش مهران کاشانی آن است که هیچ کدام نه تنها برای خلق درام به سراغ حشرونشر با جوانان دهه هفتادی نرفته اند که سعی کرده اند شنیده های ذهنی خود از این نسل را کاملا وارد داستان کنند؛ نتیجه هم مشخص است. لایه ظاهری فیلم کم عمق و به شدت سطحی است و نتیجه هم اینکه فیلم با اقبال مخاطبان دهه هفتادی که اتفاقا بخش عمده ای سبد مخاطبان آثار پرفروش را به خود اختصاص داده است مواجه نشده است.
اما آیا میرکریمی و همکار سناریست اش نمی دانسته اند فیلمشان چنین گافی دارد؟ چرا آنها خودشان هم واقف به این گاف بوده اند ولی چون برایشان هدف، وسیله را توجیه می کرده و بیشتر از تصویرسازی حس و حال جوانان این روزگار به سراغ تولید یک بیانیه نمادین سیاسی بوده اند حتی از خیر شخصیت پردازی مرکز ثقل داستان که دختر باشد هم گذشته اند.