حجت السلام سلیمانی امیری :
تا قبل از خلافت امیرالمؤمنین بالاترین حقوق دوازده هزار درهم بود/ عواقب توزیع ناعادلانه ثروت
هنگام حکومت علی علیهالسلام، اشعثبنقیس مردد شد به علی علیهالسلام ملحق شود یا به معاویه. اشعثبنقیس با وجود اینکه رئیس قبیلهاش بود حضرت فرماندهی را به او نداد. او افراد قبیلهاش را تحریک کرد که اگر اشعثبنقیس فرمانده ما در صفین نباشد، ما هم نیستیم که حضرت مجبور شد بخشی از فرماندهی لشگر را به سرکرده منافقان جامعه خودش بدهد. اینجاست که میگویند آقا چرا به فلانی مسئولیت داد.
به گزارش « نسیم آنلاین »، هفته گذشته دکتر حجت السلام سلیمانی امیری عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی و کارشناس تاریخ اسلام طی نشستی در بنیاد علمی- فرهنگی حیات با موضوع «خیانت خواص حکومت امیرالمؤمنین» با دانشپژوهان علاقهمند به تاریخ اسلام به گفتگو پرداخت.
این استاد تاریخ صدر اسلام در ادامه سلسله نشستهای بنیاد علمی - فرهنگی حیات، به تقسیمبندی خواص پرداخت و گفت: خواص به سه دسته تقسیم میشوند؛ خواص اهل حق، خواص اهل باطل و خواص اهل لغزش.
این استاد حوزه و دانشگاه با طرح این موضوع که از مسلمانان بعد از پیامبر مورد سه آزمایش الهی قرار گرفتند، ادامه داد: در مرتبه اول آزمون ولایتپذیری بود که بلافاصله رفوزه شدند. در مرتبه دوم آزمون توسعه جامعه اسلامی، ابزارش فتوحات بود که غنائم به دست مسلمانان میافتاد، یک عدهای این اموال را صرف تکاثر و تجمع میکردند وعدهای از خواص نیز این غنائم را صرف تولید و انفاق میکردند. آنها که صرف تجمل کردند از مسیر حق فاصله گرفتند، آنها که غنائم را صرف تولید و انفاق کردند در مسیر حق باقی ماندند. آزمایش سوم هم توزیع عادلانه منابع و غنائم بود که از زمان عمر بر اساس سوابق هر فرد تعیینشده بود، بهعنوان مثال حقوق مهاجرین و اصحاب بدر بیشتر از انصار بود، نوشتند بالاترین حقوق در آن زمان دوازده هزار درهم و پایینترین حقوق بیستوپنج درهم بود.
این محقق تاریخ اسلام با اشاره به عواقب توزیع ناعادلانه ثروت گفت: این بیعدالتی باعث شد این رزمندگان پولدار دیگر حال جنگیدن نداشته باشند. اختلاف طبقاتی در جامعه آن زمان، دنیاطلبی عده زیادی از عوام را به دنبالهروی این خواص در پیداشت.
حجت الاسلام سلیمانی امیری در ادامه تحلیل جامعه شناسی تاریخ صدر اسلام افزود: امیرمؤمنان میراثدار جامعهایست که در این جامعه خواص اهل حق، اهل دنیا شده، همه مدعیاند و تبختر دارند، برای سوابق گذشتهشان امتیاز میخواهند و شرکت در مجالس عادی را کسر شأن خود میدانستند.
عضو هیئت علمی موسسه امام خمینی (ره) در مورد اینکه چرا مردم، از امیرالمؤمنین اطاعت نمیکردند گفت: آنها که منزلت حضرت را میدانستند، خواص و شمشیر زنان دوره پیامبر (ره) بودند که یا به شهادت رسیده بودند و یا از مسیر حق منحرف گشته و اهل دنیا شده بودند. نسل دوم و سوم جامعه هم منزلت امیرالمؤمنین (ع) را نمیشناختند و به همین دلیل به اطاعت آنها امیدی نبود.
این استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در موردقبول نکردن خلافت در ابتدا توسط حضرت امیر (ع)، اینطور توضیح داد: بعد از هجوم مردم برای بیعت با حضرت، علی علیهالسلام فرمود: من اگر روی کار بیایم خیلی چیزها تغییر میکند، مرا رها کنید و بروید سراغ دیگری. قبل از اینکه حضرت، بیعت مردم را قبول کند به طلحه و زبیر گفت شما بیایید حکومت را بگیرید، از این جهت که میخواست با اینها اتمام حجت کند.
وی در ادامه به دستهبندی خواص سیاسی- اجتماعی دوره خلافت امیرالمؤمنین پرداخت:
جریان زرسالارانِ برانداز: معاویه و مروان و عمروعاص جزء این دسته بودند.
جریان صدارتطلب بیعتشکن: طلحه، زبیر، عایشه
جریان اعتزال: ابوموسی اشعری، سعد ابن ابی وقاص، عبدالله بن عمر، اسامه بن زید
جریان متحجر آشوبگر: اشعثبنقیس بن قیس، شبث بن ربعی
این کارشناس تاریخ اسلام با اشاره به اینکه کدام یک از این جریانها زودتر برای سست کردن پایههای حکومت امیرالمؤمنین (ع) اقدام کردند، گفت: در ابتدا صدارتطلب بیعتشکن، در مراحل بعدی به ترتیب جریان زرسالارانِ برانداز و جریان متحجر آشوبگر و جریان اعتزال علیه حکومت امیرالمؤمنین اقدام کردند.
این محقق تاریخ اسلام به تشریح عملکرد خواص جریان صدارتطلب بیعتشکن یعنی طلحه، زبیر، عایشه پرداخت، و افزود: طلحه و زبیر از سران اصحاب رسول خدا(ص) پذیرش اسلام بودند و حدود 16 یا 17 سالگی اسلام را پذیرفتند، از مهاجرین بودند و در تمام جنگهای مهم صدر اسلام شرکت داشتند. بهترین کسانی که میتوانستند مقابل حضرت قرار بگیرند تا مشروعیت حکومت علی را زیر سؤال ببرند طلحه و زبیر بودند، زیرا هیچکس مشروعیت آنها را نداشت. دستهای پشت پرده امروز نیز بهترین شخص را برای ایستادن مقابل ولی انتخاب میکنند.
وی در ادامه به چگونگی برخورد امیرالمؤمنین با این خواص بیعتشکن پرداخت و آنها را بهاختصار برشمرد:
صبر حداکثری
بصیرتبخشی به مردم
تلاش برای هدایت آنها
شمشیر کشیدن در مقابل شمشیرکشیدن آنها
این استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به بررسی سیر افول حکومت امیرالمؤمنین پرداخت و در این زمینه عنوان کرد: بعد از طلحه و زبیر، معاویه به جنگ با امیرالمؤمنین برخاست. او چهره بنیامیه را بزک کرد، علی را در قضیه قتل عثمان متهم به فتنهگری کرد و جنگ با علی را شروع کرد. این جریان، از قدرت حکومت امیرالمؤمنین کاست.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد، یکی دیگر از خواص مؤثر در سست کردن حکومت حضرت، اشعثبنقیس بود. او فردی نان به نرخ روز و به دنبال مال و مقام بود. در دوران بعثت و هجرت مسلمان شد. بعد از رحلت پیامبر (ص) که قیامهای مرتدین رخ داد، مرتد شد. ابوبکر با مرتدین جنگید و اشعثبنقیس دوباره مسلمان شد و داماد ابوبکر شد. هنگام حکومت علی علیهالسلام، اشعثبنقیس مردد شد به علی علیهالسلام ملحق شود یا به معاویه. اشعثبنقیس با وجود اینکه رئیس قبیلهاش بود حضرت فرماندهی را به او نداد. او افراد قبیلهاش را تحریک کرد که اگر اشعثبنقیس فرمانده ما در صفین نباشد، ما هم نیستیم که حضرت مجبور شد بخشی از فرماندهی لشگر را به سرکرده منافقان جامعه خودش بدهد. اینجاست که میگویند آقا چرا به فلانی مسئولیت داد.
این استاد موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در ادامه گفت: معاویه به اشعثبنقیس وعده و وعید داد و اشعث با سخنرانی که در صفین کرد، سپاهیان حضرت متزلزل شدند، همزمان شامیان قرآن به نیزه کردند و داستان حکمیت پیش آمد.
این محقق تاریخ اسلام با اشاره به نقش مهم ابوموسی اشعری در حکمیت توضیح داد: در جریان حکمیت، امیرالمؤمنین اول مالکاشتر را پیشنهاد کردند، گفتند نه. امیرالمؤمنین ابن عباس را پیشنهاد کردند بازهم قبول نکردند و حضرت فرمودند پس چه کسی؟ گفتند ابوموسی اشعری. حضرت علت را پرسیدند،گفتند: چون ابوموسی این جنگها را قبول نداشت!! دور علی خلوت شد، ولی معاویه و سپاه شام همچنان طرفداران خود درون شام را داشتند. اینجا نشان میدهد که تفکر اعتزالی در جامعه رأی آورده است. هرچه میگذشت کسانی که میگفتند نه علی نه معاویه بیشتر شد.
دکتر حجتالسلام سلیمانی امیری در پایان با مقایسه خواص حکومت امیرالمؤمنین با خواص بعد از انقلاب تصریح کرد: در جامعه امروز جریان صدارتطلب که هم ثروت دارند و هم قدرت میخواهند، هنوز هم هستند. یک امتیاز به ولایتفقیه میدهند یکی به آمریکا؛ بینابین زندگی میکنند.