با حضور دکتر دولابی برگزار شد؛
سومین نشست "بررسی شبهات انسجام درونی قرآن کریم"
سومین نشست از سلسله نشست های "بررسی شبهات انسجام درونی قرآن کریم" با حضور حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای دکتر دولابی به همت انجمن علمی علوم قرآن و مجمع خادمان قرآن کریم دانشگاه مذاهب اسلامی برگزار شد.
به گزارش « نسیم آنلاین »، سومین جلسه از سلسله نشستهای «بررسی شبهات انسجام درونی قرآن کریماولین جلسه از سلسله نشستهای «بررسی شبهات انسجام درونی قرآن کریم» با حضور حجت الاسلام و المسلمین دکتر قربانعلی دولابی عضو هیئت علمی دانشگاه، استاد فلسفه و علوم اسلامی در سالن جلسات دانشگاه برگزار شد.
بخش اول مشروح بیانات استاد دولابی در این نشست را در ادامه بخوانید:معنای مختص بودن خالقیت به ذات مقدس خداوند چیست؟معنای آن این است که در تمام عالم یک خالق بیشتر وجود ندارد وآن خداوند متعال است وغیر از خداوند متعال هیچ خالق دیگری نیست. در جلسات گذشته آیاتی را ذکر کردیم که توحید در خالقیت را برای ما تثبیت می کند واین آموزه را به ما می آموزد سوره رعد آیه 16/زمر62/مومن62/انعام 102/حشر24/انعام101/فاطر3 واعراف54 مضمون کلی این آیات این است که ﴿قل الله خالق کل شی﴾بگو که الله آفریننده وخالق هرچیز است.یادرجای دیگر سوال می کند که آیا خالقی غیر الله وجود دارد؟﴿یا أَیُّهَا النّاسُ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ هَلْ مِنْ خالِق غَیْرُ اللّهِ یَرْزُقُکُمْ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ فَأَنّى تُؤْفَکُونَ﴾ (3فاطر) یادر جای دیگر می فرماید که خلق اصلا مخصوص خداست ﴿... أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ﴾ (54اعراف) در این جلسه می خواهیم مطالب ومباحثی که مرتبط با توحید در خالقیت می شود را از این جلسه به بعد مطرح کنیم. چندجور ممکن است آیات قرآن از جهت توحید در خالقیت بررسی شود.اولین شکل آن این است که خود واژه ی خلق را نگاه کنیم ببینیم که آیا واژه ی خلق در جای دیگری از قرآن به غیرالله نسبت داده شده یا خیر؟ اگر دنبال این مطلب باشیم می بینیم درجای دیگر قرآن هم،آیاتی وجود دارد که خلقت را به غیر الله نسبت داده ما اول این هارا بررسی میکنیم بعد آیات دیگری که واژه ی خلقت را ندارد،اما معنا ومفهوم خلقت را دارد بررسی می کنیم. خلقت یعنی ایجاد کردن یک چیز،هرکس کاری را انجام می دهد آن کار نبوده و او آن کار را ایجاد کرده پس او این کار را خلق کرده به عنوان مثال منکه سخن می گویم این اصوات نیست من دارم این هارا خلق می کنم.آیا قرآن تولید این اصوات را به من نسبت داده یا خیر؟اگر نسبت داده باشد اینجا ممکن است سوال شود که قرآنیکه خالق را فقط الله می داند چرا در اینجا خلق اصوات را به بشر نسبت می دهد؟چرا خلق افعال را به بشر نسبت می دهد؟چرا رویاندن گیاهان را به زمین نسبت می دهد؟و... اولین مطلب در مورد خود واژه ی خلقت است که آیا خلق به غیر الله هم نسبت داده شده یا نه؟درحالیکه خود قرآن می فرماید که خلق مخصوص خداست وغیر الله نمی تواند خالق باشد. یکی از جاهاییکه خلق به غیرالله نسبت داده شده همین 2آیه ای است که اشاره شد.49آل عمران و110مائده. خداوند در آیه ی49آل عمران از زبان حضرت عیسی(ع)عباراتی رادارد﴿وَ رَسُولاً إِلی بَنی إِسْرائیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَکْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتی بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأْکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ ﴾ما به سوی بنی اسراییل فرستاده ای را ارسال کردیم که سخنش این بود﴿ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ﴾ من برای شما تندیس پرنده ای از گل می آفرینم ﴿فَأَنْفُخُ فیهِ ﴾پس در او می دمم َ﴿فیَکُونُ طَیْراً﴾واو پرنده می شود باذن الله. شبیه همین آیه در سوره ی مبارکه مائده آیه 110می باشد این عبارات از زبان خود عیسی نیست بلکه از زبان خود خداوند متعال خطاب به حضرت عیسی(ع)است می فرماید: ﴿ ...وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی...﴾ اگر خالقیت منحصر به خداوند متعال است چرا خداوند متعال حضرت عیسی(ع)را هم خالق معرفی می کند؟وچرا حضرت عیسی(ع)خودش را خالق معرفی می کند.حضرت عیسی خودش را در سوره آل عمران خالق معرفی می کند وخداوند در سوره مائده عیسی را خالق معرفی می کند. این سوال اول است که اگر جواب داده شود،جواب آن مشترک بین خیلی از سوالاتی است که بعد از این هم با آن برخورد خواهیم کرد ولذا توجه به نکته این پاسخ خیلی مهم است. پاسخی که داده می شود این است که خداوند متعال درهر دو آیه قیدی را اضافه می کند که آن قید راه گشاست وآن قید باذن الله وباذنی است.این قید کلید حل مساله است به عبارت دیگر اگر حضرت عیسی (ع)خالق است به اذن الله خالق است اگر اذن الله نباشد عیسی (ع)خالق نیست از طرفی آیاتی که توحید در خالقیت را بیان می کنند در واقع دارند خالق اصیل را بیان می کنند خالقی که به اذن هیچکس نیاز ندارد بنابر این معنای آیاتیکه توحید در خالقیت را بیان می کنند این است که مصداق خالق اصیل،خالقی که به هیچکس وهیچ چیز وابسته نیست منحصر در الله تعالی است اما ممکن است خداوند متعال این قدرت (قدرت خلق)را به اذن خودش به بندگانش هم بدهد از جمله به حضرت عیسی(ع)چطور خداوند متعال یک علم غیبی دارد که هیچکس برغیب او اطلاع پیدا نمی کند می فرماید: ﴿عَالِمُ الْغَیْبِ فَلَا یُظْهِرُ عَلَى غَیْبِهِ أَحَداً (26) إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ ﴾ (27سوره مبارکه جن)خدا ممکن است با رضایت خودش به کسانیکه مورد رضایت او هستند این علم غیب را واگذار کند آنوقت انسان ها هم علم غیب پیدا می کنند.در اینجا علم غیب ذاتا واصالتا مخصوص خداوند است اما خداوند در عین حال که این علم علمی است که مخصوص به او است به اذن خودش به افرادیکه مورد رضایتش هستند می دهد. در مورد سایر کمالات هم همینطور است. به عنوان مثال دیگر عزت:خداوند متعال می فرماید﴿مَن کانَ یُریدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَمیعًا ﴾ (10فاطر) عزت به طور کامل از آن خداست و در آیه دیگر می فرماید : ﴿یَقولونَ لَئِن رَجَعنا إِلَى المَدینَةِ لَیُخرِجَنَّ الأَعَزُّ مِنهَا الأَذَلَّ ۚ وَلِلَّهِ العِزَّةُ وَلِرَسولِهِ وَلِلمُؤمِنینَ وَلٰکِنَّ المُنافِقینَ لا یَعلَمونَ﴾(8 منافقون)عزت برای خداو پیامبر ومومنین است منظور این است که عزت بالاصاله برای الله تعالی است اما خداوند از این عزتی که دارد به رسولش ومومنین هم اعطا می کند.خداوند متعال قدرت،علم،اراده وسایر چیزهاییکه برای خلق لازم است را بالاصاله دارد وجز او هیچکس ندارد لکن اگر خدا بخواهد اذن می دهد به کسی مثل حضرت عیسی(ع)و او به اذن الله قدرت،علم واراده برای خلق کردن پیدا می کند همینطور زنده کردن مردگان وموارد دیگری که در آن آیه مورد بحث آمده. بنابر این اگر ما سخن از خالقیت به زبان می آوریم وتوحید درخالقیت را یکی از اعتقادات اسلامی می دانیم خالقیت بالاصاله ،خالقیت بی واسطه،خالقیت بدون وابستگی و بدون اذن و بالاستقلال مورد نظرمان است اما خالقیتی که در آن وابستگی باشد خالقیتی که در آن اذن خدا یا دیگری لازم باشد این ممکن است که در مورد بشر هم اتفاق بیفتد کما اینکه در مورد حضرت عیسی (ع) اتفاق افتاد . برای اینکه این نکته بیشتر معلوم شود توجه شما را به یک مثال و بعد تبیین جلب میکنم : یکی از چیزهایی که به ما کمک می کند تا نگاه درستی به مساله داشته باشیم درک رابطه ی طولی میان خداوند و مخلوقاتش از جمله بشر است. اگر بشر قدرتی دارد این قدرت در طول قدرت خداست یعنی برگرفته از قدرت الهی است اگر علمی دارد اراده ای دارد حیاتی دارد همینطور.اینجاهایی که رابطه ی طولی وجود دارد اگر فعلی توسط مراتب پایین تر انجام شود همانطور که میتوان فعل را به مراتب پایین تر نسبت داد می توان به مراتب بالاتر هم نسبت داد . بنابراین اگر هر انسانی و هر مخلوقی کاری را انجام می دهد می توانیم آن کار و ان فعل را به انها نسبت بدهیم و در ان واحد می توانیم ان کار و ان فعل را به کسی که در نوک هرم قرار دارد نسبت بدهیم کسی که تمام قدرت ها و علوم و حیات ها به او باز می گردد. به عنوان مثال:اگر در زمان یک رییس جمهور،رییس جمهور به وزیر علوم دستور فلان کار را بدهد که انجام شود وزیر علوم هم به رییس فلان دانشگاه دستور بدهد ورییس فلان دانشگاه به رییس فلان دانشکده و رییس دانشکده به فلان گروه علمی ومدیر گروه هم به چند نفر از اعضای گروه دستور بدهد که فلان تحقیق انجام شود در اینجا آن چند نفر استادی که این تحقیق را انجام دادند می توانند بگویند که این کار را ما کردیم مدیر گروه هم می تواند این را بگوید این تحقیق توسط گروه ما انجام شده رییس دانشگاه هم میتواند انجام این کار را به دانشگاه خودش نسبت دهدوزیر علوم هم میتواند بگوید این تحقیق توسط این وزارتخانه انجام گرفته الی آخر. اگر همین رابطه ی طولی را در ارتباط با خدا وبندگانش درست در نظر بگیریم این می تواند خیلی مارا در حل کردن مسایلی که مرتبط به توحید در خالقیت است کمک کند.بنابر این در مثال آیات سوره مبارکه آل عمران ومائده ما می توانیم قدرت،علم وحیات وتمام چیزهاییکه برای کار حضرت عیسی(ع)لازم است را در طول قدرت،علم وحیات خداوند متعال قرار بدهیم وبگوییم در آن واحد درست است که حضرت عیسی(ع)از گل شکل پرنده را آفرید اما در عین حالیکه عیسی(ع)در اینجا خالق است خداوند متعال هم خالق است. فرق میان این دو این است که خالق بودن عیسی(ع)به اذن دیگری است وبه اذن الله می باشد والا حضرت عیسی(ع) نمی تواند خالق باشد.اما خالق بودن خداوند متعال به اذن هیچکس نیست به عبارت دیگر خداوند خالق بالاصاله وبالاستقلال می باشد اما بندگان خدا اگر کاری را انجام می دهند این خلقشان فرع و وابسته است. اگر این کلید دستمان باشد بسیاری از آیات کریمه قرآن که در مبحث توحید در خالقیت ممکن است در نگاه اول با یکدیگر ناسازگار باشند را خیلی سریع با همدیگر می توانیم جمع کنیم.این تبیین،تبیینی است که توسط جمع زیادی از مسلمانان پذیرفته می شود.اما تنها نظر رایج در مساله میان مسلمانان این نیست یک نظر دیگر هم وجود دارد وآن نظریه اشاعره می باشد. اشاعره معتقدند که وقتی سخن از توحید در خالقیت است منظور این است که هر آنچه در عالم ایجاد می شود آفریننده وایجاد کننده ی آن خداوند است و جز خداوند هیچ آفریننده وایجاد کننده ای وجود ندارد بنابر این نه انسان کاری را انجام می دهد ونه زمین عامل رویاندن است ونه ابرها عامل باریدن هستند الی آخر.البته اگر این اعتقاد را به قرآن کریم عرضه کنیم می بینیم قرآن کریم با این اعتقاد همخوانی ندارد زیرا قرآن کریم در موارد متعددی افعال را به غیر الله نسبت می دهد اگر قرار باشد انجام دهنده ی یک کار فقط الله باشد واقعا توجیهی ندارد که افعال به غیرالله نسبت داده شود. به عنوان مثال اشاعره می گویند وقتی من کلید برق را می زنم ولامپ روشن می شود اتفاقی که می افتد چیست؟این است که اولا من دست خودم را دراز نمی کنم بلکه خدا دست من را دراز می کند ثانیا من کلید را نمی زنم خدا کلید را می زند ثالثا الکترون ها باعث روشن شدن لامپ نمی شوند بلکه خداوند متعال باعث روشن شدن آن لامپ می شود والی آخر.بنابر این هر اتفاقی که می افتد در موقعیت خاص خودش خداوند متعال آن کار را انجام می دهد. شبیه آن اعتقادی است که در مسیحیت به نام اکازیونالیزم وجود دارد که خداوند در موقعیت های خاص افعال خاصی را انجام می دهد،انجام دهنده فقط خداوند است وغیر خداوند هیچ خالق وانجام دهنده ای نیست لکن خداوند در موقعیت های خاص کارهای خاص انجام می دهد. در اینجا چند آیه را عرض می کنیم تا معلوم شود که از نظر قرآن کریم توحید در خالقیت هیچ منافاتی با اینکه کارهارا به غیرالله نسبت بدهیم ندارد. نکته قابل توجه این است که از نظر اشاعره هیچ نقش وهیچ سببی برای غیرالله در انجام امور وجود ندارد وتنها سبب خداوند است وغیر خدا هیچ سبب دیگری معنا ندارد اما ما می خواهیم آیاتی را ذکر کنیم که در آن آیات خداوند متعال در عین حالکه خودش را خالق وعامل اصلی می داند اما به نقش وبه سبب بودن عوامل دیگر در آفرینش خودش اذعان دارد . آیه ی اول: سوره بقره آیه 22: ﴿ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً وَ السَّماءَ بِناءً وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَکُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴾در این آیه خداوند متعال می فرماید َ﴿انْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً ﴾از آسمان آب فرستاد در اینجا دقیقا مطابق با توحید در خالقیت است تا این قسمت آیه نه اشاعره مشکل دارند ونه دیگران همه می گویند خداوند از آسمان آب را فرستاد اگر چه در توجیهش اختلاف نظر دارند.اشاعره می گویند خداوند آب را مستقیم خودش فرستاد اما دیگران می گویند از طریق قوانینی که در عالم وجود دارد فرستاد. خداوند در این آیه می فرماید﴿ به ﴾با در این آیه بای سببیت است وخداوند برای آب یکجور سببیت قائل شده است که آن ایجاد روزی هاست.یعنی یکجور نقش برای آن قائل است اینطور نیست که آن آب هیچ نقشی نداشته باشد و همه ی نقش فقط برای خداوند متعال باشد.ببینید نمی گویم که آن آب نقش مستقل از خداوند را دارد،بلکه آن آب هر نقشی دارد در نهایت به خداوند متعال بر می گردد.منتها می خواهم این را ذکر کنم که اینطور نیست که مستقیم همه چیز را به خدا نسبت بدهیم گاهی از اوقات باید بایک واسطه هایی یک چیزهایی را به خداوند متعال نسبت دهیم .بنابر این خداوند از آسمان آب را می فرستد وخداوند روزی را برای ما خارج می کند کما اینکه این آیه هم همین را فرمود.فرمود:خدا از آسمان آب می فرستد وخدا روزی ها را برای شما از زمین خارج می کند اما یک «به »هم فرمود یعنی به سبب آن آب روزی را برای شما بیرون آورد بنابر این باران یک نقشی دارد اینطور نیست که تمام نقش را ما به خداوند متعال بدهیم وهیچ نقشی را برای آن اسبابی که خدا در آفرینش خودش قرار می دهد قائل نباشیم.
آیه دوم: سوره مبارکه سجده آیه 27: ﴿ أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَی الْأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً تَأْکُلُ مِنْهُ أَنْعامُهُمْ وَ أَنْفُسُهُمْ أَ فَلا یُبْصِرُونَ ﴾خداوند متعال در این آیه می فرماید ﴿فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعاً ﴾خارج می کنیم گیاهان را به سبب آن آبی که خودمان فرستادیم. آیه سوم: سوره مبارکه بقره آیه 261: ﴿مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِئَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ﴾ این آیه نشان می دهد که رویش گیاهان به یک چیزهای دیگری غیر از اراده ی الهی هم نیاز دارد وخداوند متعال یک وسایط مادی هم برای رویش گیاهان قرار می دهد.خداوند در این آیه می فرماید آن کسانیکه در راه خدا انفاق می کنند،انفاق آن ها مثل دانه هایی است که در زمین کاشته می شود واین دانه ها هفت خوشه را می رویاند که در هر خوشه صد دانه است.در این آیه «انبتت»فعل ماضی مونث می باشد که ضمیر هی در آن مستتر است که مرجع آن «حبه »می باشد یعنی آن« حَبَّةٍ» أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ یعنی آن دانه هفت خوشه را می رویاند اینجا رویاندن خوشه ها نسبت داده شد به «حبه»پس معلوم است که این حبه در این روییدن نقشی دارد اگر هیچ نقشی نداشت دلیلی که خداوند متعال رویاندن را به حبه نسبت بدهد وجود نداشت.این نشان دهنده این است که خداوندمتعال برای عوامل طبیعی نقش قائل است ومی توان افعال را به موجودات وعوامل طبیعی نسبت داد کما اینکه می توان به خداوند متعال نسبت داد. بنابر این در این آیه روییدن گیاه را می توان به خداوند نسبت داد و هم به دانه.خداوند دانه را به گونه ای قرار می دهد که این دانه این توانایی را پیدا می کند که جوانه بزند،ریشه بدهد ،ساقه بدهدواز ساقه اش خوشه هایی تولید بشود. بعد از اینکه معلوم شد خداوند متعال فاعل وخالق است.وبشر هم می تواند خالق وفاعل باشد در اینجا می توانیم خیلی از سوالات را جواب بدهیم.