پاسخ به یک شبهه
چرا حضرت علی(ع)در جریان شهادت حضرت زهرا(س) سکوت کردند؟
اگر علی علیهالسلام برای احقاق حق دست به شمشیر می برد، مسلما جنگ دامنه داری پدید می آمد که پایان آن چیزی جز از بین رفتن زحمات پیامبر صلیاللهعلیهوآله نبود.
به گزارش « نسیم آنلاین »، یکی از شبهاتی که در ایام شهادت حضرت زهرا(س) مطرح می شود علت سکوت امیرالمومنین(ع) در این خصوص است.
در پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه کرد:
نکته اول اینکه حقایق تاریخی را با اینگونه سؤالات نمیتوان زیر سؤال برد. این سؤال مانند این است که بگوییم با وجود اینکه پیامبر صلیاللهعلیهوآله از حضرت علی علیهالسلام شجاع تر بود ولی چرا به کسانی که به او سنگ میزدند و فضولات حیوانات را بر سر او میریختند و توهین میکردند با مهربانی رفتار میکرد و در مقابل آنان سکوت میکرد، پس چون کسی جرأت این کار را نداشته، سنگ زدن به پیامبر جریانی دروغ است!
دوم اینکه به راستی چرا هنگامی که سمیه (مادر عمار) را در مقابل چشمان پیامبر صلیاللهعلیهوآله آنقدر شکنجه کردند که شهید شد، رسول گرامیاسلام صلیاللهعلیهوآله شمشیر نکشیدند و ابوجهل و یاران او را نکشتند؟ به راستی چرا پس از اینکه چندین نفر از مسلمانان زیر شکنجه مشرکین شهید شدند حضرت رسول صلیاللهعلیهوآلهامر به هجرت نمودند؟ چرا امر به جنگ ومقابله نکردند؟ آیا جز این است که ایشان یار و یاوری نداشتند؟ حضرت علی علیه السلام هم در واقعه شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها به همین دلیل دست به شمشیر نبردند.
آری در واپسین روزهای زندگی پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، چند تن از سران قبایل عرب، ادعای پیغمبری کردند. پس از انتشار خبر رحلت آن حضرت، شمار آنان بیشتر شد. افزون بر آن، شمار زیادی از قبایل عرب به بهانه های گوناگون شورش کرده، از اطاعت دولت مدینه سرپیچیدند. کار چهار تن از پیامبران دروغین، بسیار بالا گرفت و مناطق زیادی چون یمن، یمامه، عمان، نجد و... را تصرف کردند. اسود عنسی در یمن، مسیلمه کذاب در یمامه، طلیحه اسدی در نجد و سجاح در قبیله بنی حنیفه به آنها پیوستند. کار این پیغمبران دروغین و قبایل شورشی آن اندازه بالا گرفت که سراسر جزیرة العرب آن روز، آشفته شد و از کنترل دولت مدینه خارج شد. و تنها مکه، طائف و مدینه به اسلام وفادار ماندند. خطر آن قدر جدی بود که حتی مدینه نیز در خطر بود و شب و روز، بر راه های ورودی و کوچه ها، پاسبانی میدادند تا غافلگیر نشوند.(1)
در چنین اوضاعی، پیامبر صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت و عدهای غاصبانه بر مسند خلافت نشستند.
همچنین علاوه بر خطرات موجود از طرف پیامبران دروغین، مشکلات داخلی و خارجی دیگری نیز وجود داشت. روشن است که وقتی رهبر یک حرکت بزرگ تاریخی که بنیان های جامعه آن روز را زیر و رو کرده و اندیشه و نظامی نوین برقرار نموده، از میان میرود، بهترین شرایط برای حرکتهای ارتجاعی و ضد تکاملی فراهم میآید. حال اگر در داخل امت و در بین سران آن نیز درگیری بوجود آید، روشن است که امور آن جامعه و امت هیچ گاه به سامان نخواهد رسید و چه بسا، نتایج همه حرکت های قبلی نیز از دست برود. در صدر اسلام نیز دقیقا همین شرایط پدید آمد. دشمنان خارجی حرکت عظیم اسلام، همانند روم و ایران آن زمان، از یک سو و مخالفان و عناصر ارتجاعی داخلی از سوی دیگر، منتظر فراهم آمدن شرایطی بودند تا نهال نو رسته اسلام را از بیخ بر کنند. اگر فرضا علی علیهالسلام برای احقاق حق دست به شمشیر می برد، مسلما جنگ دامنه داری پدید می آمد که پایان آن چیزی جز از بین رفتن زحمات پیامبر صلیاللهعلیهوآله نبود.
پی نوشت:
1- تاریخ طبری، حوادث سال 11 هجری