زهوار در رفتگی متن و رونق بخشی به سینما

کدخبر: 2014775

پیش فرضهای فرمالیستی و ساختارگرایانه به همان اندازه که در تحلیل برخی آثار مفید است به همان اندازه مانع درک برخی آثار دیگر می شود.

گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، مهدی علی میرزایی(سناریست در مدت معلوم)- بعد از استقبال مردم و فروش خوب فیلم "در مدت معلوم" راحت تر می توانم برخی منتقدین فیلم را به مقاله "فیلم کالت مووی و کلاژ متن ها " نوشته امبرتو اکو، ارجاع دهم و به لحاظ تئوریک نشان بدهم چگونه می توان از دستکاری مولفه های ساختاری به نفع تاثیربیشتر و تماشاگربیشتر بهره برد.

برخی از کسانی که این طرف و آن طرف یادداشتی بر فیلم در­مدت­ معلوم نوشته اند ، وقتی خواسته اند درباره فرم فیلمنامه آن صحبت کنند ،متاثر از غلبه فضای نقدساختارگرایانه ،بعضا این عبارات را بکار برده اند : آشفته، مبهم ، شخصیتهای زیاد ، صحنه های قابل حذف، شخصیت پردازی غیرقابل باور، ایده های پراکنده و زیاد ، موقعیتهای رها شده ، صحنه های بامزه صرف به همراه برخی دیالوگهای بامزه ؛ و اینها را به عنوان مشکلات متن نام برده اند . من انکار نمی کنم برای کسانی که از تایید نشدن پیش­فرضهای ساختارگرایانه خود در این فیلم عصبانی هستند ، بهانه های خوبی فراهم شده . این ویژگی های به ظاهر منفی ، ممکن است در یک ذهن فرمالیستی انتقادهایی تند و منفی نسبت به متن محسوب شود و نشانگر ضعف فیلمنامه باشند.اما برای من همه اینها مانند برشمردن امکاناتی است که می توان با بکارگیری دقیقشان، فیلمنامه موثر و پرفروش نوشت.

امبرتواکو در تحلیل علل کالت شدن فیلم کازابلانکا ، ویژگی هایی برای فیلم های کالت برشمرده که آگاه شدن به آن نشان می دهد چگونه آنچه در نظر ساختارگرایان امتیاز منفی است می تواند باعث رونق فیلم شود. منظور از فیلم کالت فیلمی است که مورد توجه تماشاگران در دوره های مختلف قرار م یگیرد و به آن ارجاعات زیادی می شود... او دو سه ویژگی قابل توجه بر می شمرد که به نظر من برای نوشتن فیلمنامه پرفروش می شود از آن بهره جست .

امبرتواکو می گوید: به عقیده من برای تبدیل شدن اثری به شی کالت ، باید بتوان آن را شکست ، به هم ریخت و مختل کرد . به طوری که تنها بخش هایی از آن بدون توجه به ارتباط ساختاری با کل اثر در خاطر بماند.کتابها را می توان از نظر فیزیکی مختل کرد یا به عبارتی آنها را به شکل مجموعه ای از قطعات برگزیده در آورد اما فیلم باید فکسنی ، سست و در ذات خود قابل اختلال باشد . از آنجایی که فیلم تمام و کامل را نمی توانیم مانند یک کتاب هر بار به دلخواه و از جایی که خود می خواهیم بازخوانی کنیم ، به صورت یک کل و به شکل حس یا ایده ای اصلی در حافظه ما باقی می ماند.تنها فیلم مختل و نامتعادل است که به صورت مجموعه ناپیوسته ای از تصاویر و اوج ها و کوه های یخ در ذهن حک می شود.این نوع فیلم باید نه یک ایده اصلی ، بلکه تعداد بی شماری از آنها در خود داشته باشد و نباید در زمینه ساخت و آرایش هنری ، بیانگر نگرش منسجم و روشنی باشد، بلکه باید به پشتوانه زهواردررفتگی با شکوه خود به حیات ادامه دهد و باقی بماند.

در فیلم در مدت معلوم ، در کنار ایده اصلی که به درو دیوار کوبیدن نویسنده ای است که به کتاب ضدعرفش اجازه چاپ داده نشده ،کلی ایده پراکنده و متفرق می بینیم ، جوانی که تحت تاثیر وداع سورن کیرکگارد از نامزدش در اوج جدا شده ، زنی که به ژنتیک بیشتر از زندگی فکر میکند، ماموران امنیتی و دستفروش زن پوش و دخترهایی که معلوم نیست چه جهانی دارند.رفیقی که دیروز معترض بود اما حالا هضم در یک سیستم شده و خودش مانع است ، پدری که از شهرستان می آید و به شدت از دنیایی که پسرش در آن زندگی می کند دور است و موقعیتهایی ازین دست ... بار اولی که شخصیتهای داستان را روی دیوار لیست کردند خودم از کثرت این همه شخصیت تعجب کردم . تصورم آن بود که هرشخصیت و هر موقعیت ، قسمتی از یک ایده معنایی منسجم را آشکار می کند و »خوش حکایتی» و «روان بودن روایت» و نیز «تاثیرعاطفی هر صحنه» ، به همه این تکه های پراکنده یک وحدت لذت بخش می دهد .

پیش فرضهای فرمالیستی و ساختارگرایانه به همان اندازه که در تحلیل برخی آثار مفید است به همان اندازه مانع درک برخی آثار دیگر می شود. من در نوشتن این جور فیلمنامه ها برای خودم منعی در ترکیب مولفه های ژانری یا ساختاری ندارم. همه مولفه ها از همه فیلمها و زانرها ، به شرط آنکه به نفع تاثیرگذاری عاطفی و انسجام معنایی فیلم استفاده شود برایم معتبر است و ظاهرا تماشاگر هم به آن روی خوش نشان می دهد . یک جور بارآوردن معجونی لذیذ: دو- سه مولفه از فیلمهای کالت ، یک ویژگی Z مووی ها ، دو سه ویژگی از شخصیتهای خاص یک رمان ، دو سه دیالوگ و صحنه گرم ... همه چیز بشرط حصول انسجام معنایی و خوش حکایتی بودن مجاز است . امبرتواکو ویژگی این جور فیلمها را بدون ارزش گذاری به ما معرفی می کند: شلم شوربایی از صحنه هایی مهیج که به گونه ای غیرواقعی و ناپذیرفتنی کنار هم قرار گرفته اند ، شخصیتهایی که از لحاظ روانی و شخصیتی غیرقابل باورند ، سست و فکسنی ، مختل و نامتعادل و زهوار دررفته ! ... جالبتر آنکه بدانید این توصیفات را اکو برای تحلیل فیلم کازابلانکا بکار می برد.

اینکه کارابلانکا شاهکار است و دست نیافتنی است و غیرقابل مقایسه با هر فیلم دیگری ! قبول ؛ اما چه آدرس خوبی داده امبرتواکو به فیلمنامه نویسان، برای نوشتن یک فیلمنامه موثر و پرفروش!

*مقاله کازابلانکا، کالت مووی و کلاژ متن ها ، نوشته امبرتواکو ، ترجمه امید نیک فرجام ، نظریه های زیباشناسی فیلم، بنیاد سینمایی فارابی

ارسال نظر: