مسجدجامعی:
کسروی فقط یک معیار را قبول داشت؛ شخص شخیص خودش!
برداشت من از سخنان استاد عنایتالله رضا این است که در واقع حزب توده و سایر جنبشهای مشابه برای جذب هرچه بیشتر هوادار میبایستی آنها را در منزل نخست از آن چه پیشتر بدان اعتقاد داشتند، تخلیه میکردند، آنگاه باورها و بعد اهداف خود را به جای آن مینشاندند.
به گزارش « نسیم آنلاین »، احمد مسجد جامعی، وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی و عضو فعلی شورای شهر تهران طی مقاله ای در روزنامه جمهوری اسلامی به بازخوانی علل گسترش احزابی مانند حزب توده در تاریخ معاصر ایران پرداخت.
مسجد جامعی در یادداشت خود با طرح این پرسش که "جریانهای چپ به خصوص حزب توده چطور توانستند در تهران و سایر شهرهای کشورمان از طیفها و طبقات مختلف اجتماع هواداران عموما باسواد و در عین حال جان برکفی جذب کنند؟" بخشی از این پاسخ را در "اوضاع واحوال آن روز عالم از قبیل دلخوری ایرانیان از انگلیس ودولت تزاری روسیه" می جوید.
او در ادامه مطلب خود با اشاره به تدین برخی از اعضای عالیرتبه توده می گوید: نکته مهمی که باید در مورد آن دقت کرد، اعتقاد دینی بسیاری از رجال این حزب مارکسیستی است. مرحوم امام در یک سخنرانی عمومی گفت که سلیمانمیرزا از نخستین رهبران این احزاب کمونیست در ایران با ایشان به سفر حج مشرف شده است. دکتر شرف خراسانی فیلسوف و مترجم مشهور هم میگفت پس از 28 مرداد در زندان با رهبر شاخه کارگری حزب توده همبند بود و او به مجردی که صدای اذان را میشنید فورا برمیخاست و نمازش را میخواند. استاد احمد آرام، پدر ترجمه در ایران، که خود از متدینین بود و ترجمهای تفسیری از قرآن را در همان سالها منتشر کرد، خود از اعضای حزب توده بوده است. درباره گرایش مرحوم استاد جلال همایی و سعید نفیسی نیز سخنهایی رفته است. اگر در خاطرات و اسناد آن دوران جستجو کنیم از این نمونهها باز هم هست.
مسجد جامعی در تحلیل چگونگی پیوند برخی اشخاص برجسته دارای صبغه مذهبی با حزب توده که آشکارا مرتبط با شوروی و عقاید مارکسیستی بود به سخنان عنایت الله رضا، از اعضای ارشد حزب تمسک می جوید و اظهار می کند: برداشت من از سخنان استاد عنایتالله رضا این است که در واقع حزب توده و سایر جنبشهای مشابه برای جذب هرچه بیشتر هوادار میبایستی آنها را در منزل نخست از آن چه پیشتر بدان اعتقاد داشتند، تخلیه میکردند، آنگاه باورها و بعد اهداف خود را به جای آن مینشاندند. البته حوادث و اتفاقات اجتماعی دیگر هم به این برنامه آنها کمک میکرد. بخت با حزب توده یار بوده که در اوج فعالیت این حزب، بساطهای دیگری در ایران به راه افتاده بود، که بیآنکه خود بخواهند یا حتی اطلاع داشته باشند، مطابق اهداف و آرمانهای حزب توده در جذب هوادار برای آن حرکت میکردند.
او به ماجرای کسروی و تاثیر اندیشه های افراطی دین ستیزانه او بر گرایش به احزابی نظیر توده نیز تاکید می کند. مسجد جامعی در یادداشت خود که با عنوان " آیا نباید نگران تکرار تاریخ بود؟" به چاپ رسیده، می نویسد: دکتررضا برای نمونه به زندگی خود اشاره میکرد که در آغاز از هواداران احمد کسروی بود و با آنکه با او اختلافنظرهایی هم داشت، ولی به طور کلی مجذوب او بود. نهایتا همین رابطه به هدف حزب توده یاری رساند و دکتررضا در زمان حیات کسروی به این حزب پیوست. از نظر وی، کسروی کسی بود که مشاهیر و بزرگان و مظاهر اسلامی وایرانی، از قبیل حافظ و مولوی و سعدی و خیام و کل بزرگان ادب و عرفان و دین واندیشه را یک یک از قطار ذهن پیاده میکرد. قطار خود او هم در عمل تقریبا جز خودش و تنی چند از یارانش کس و چیز دیگری را با خود نمیبرد. بدینگونه ذهن بسیاری از جوانان، چون خود دکتررضا، آماده پذیرش اهداف حزب توده شد، تا آنجا که کار ازباور و عقیده گذشت و به فعالیت برای تجزیه ایران به نفع شوروی کشید. در واقع این فاصله طولانی را حزب توده از یک سو با خالی کردن جامعه و ذهن جوانان از شخصیتهای تاریخی و معاصر درهم مینوردید و از سوی دیگر، در این خلاء ذهنی، آراء و آثار متناسب با اهداف خود را با هوادارانش القا میکرد. سرعت و شدت حوادث و تحولات سیاسی در دهه 20 و 30 هم که بخصوص جای چندانی برای تامل و بازنگری باقی نمیگذاشت. این منش کسروی در نقد و حذف شخصیتهای موثر در انقلاب مشروطیت را حتی در کتاب مشهور او هم میبینیم که تقریباً جز یکی دو نفر، بقیه را بیرحمانه زیر تیغ انتقاد و انتقام گرفته است. حتی ستایشهای او از باقرخان و ستارخان، از انتساب آنها به ساده لوحی و از این قبیل صفتها خالی نیست. گویی در این تفکر هیچ جایی در میانه نیست. حتی همه سیاهاند، مگر آن که خلاف آن ثابت شود. بیشتر از یک هم که معیار وجود ندارد، و آنهم شخص شخیص اوست.