«نسیم آنلاین» گزارش می دهد:
"قوم لوط" چگونه در سه دهه سینمای غرب را تسخیر کرد؟
رشد صعودی فیلمهایی با مضمون همجنسگرایانه طی سالهای اخیر چیزی نیست که بتوان آنرا انکار کرد و روی خوش نشان دادن به این مضامین مسئله ای است که از سوی جشنواره های معتبر فیلم به وفور دیده می شود و در واقع از نوعی حمایت پشت پرده ساختارهای فرهنگی غرب حکایت دارد.
گروه فرهنگی « نسیم آنلاین »، جواد محرمی- شاید هیچ ضدارزشی به اندازه هم جنسگرایی در غرب طی سه دهه نتوانسته باشد به این سرعت تبدیل به یک ارزش یا دست کم یک حقوق اولیه شود. سینما در این پروژه بیشترین خدمت را به مروجان هم جنسگرایی کرد.
جواد محرمی- تابو شکنی از شیوه های رایج جابه جا کردن ارزشهای یک جامعه محسوب می شود. تا وقتی یک پدیده غیراخلاقی در چشم افراد یک جامعه قبیح و زشت بیاید راه برای ترویج آن کاملا بسته است. برای استحاله فرهنگی یک جامعه باید تابوها را به عنوان سدی در برابر فرهنگ جدید شکست.سینما یکی از ابزارهای اساسی جهان امروز برای تابوشکنی و جابه جا کردن ارزشهای جامعه است.
«هوموفوبیا» واژه ای که به کمک هم جنسگرایان آمد
در دهه هشتاد میلادی واژه ای جدید به نام «هوموفوبیا» در فرهنگ لغات غرب رایج شد که با نام همجنسگراهراسی یا همجنسگراستیزی نیز شناخته میشود، این واژه که بار منفی از آن اراده شده بود علیه فعالان ضد هم جنسگرایی ساخته و استفاده شد.
روانشناس و فعال حقوق همجنسگرایان «جرج وینبرگ» در سال ۱۹۷۲، واژه هوموفوبیا را در کتاب «جامعه و همجنسگرای سالم» یک سال قبل از رای انجمن روانپزشکی آمریکا نسبت به حذف همجنسگرایی از لیست اختلالات روانی، به کار برد. واژه مورد استفاده وینبرگ به ابزاری پراهمیت برای فعالان حقوق همجنسگرایی، وکیلان و دیگر همراهانشان تبدیل شد. او این مفهوم را به عنوان یک فوبیا پزشکی تفسیر کرد و مدعی شد «هوموفوبیا ترسی از همجنسگرایان است که به نظر میرسد با ترس سرایت به خود، ترس از دست دادن چیزهایی که برایش مبارزه کرده _خانه و خانواده_ مرتبط است.»
او حتی پا را از این فراتر گذاشت و تلویحا بزرگترین سد در برابر به اصطلاح حقوق هم جنسگرایان را با این جمله تعیین کرد: «این ترس یک وحشت مذهبی است که باعث سبعیت عظیمی که وحشتها همیشه موجب میشوند شدهاست»
به خصوص با شیوع بیماری مرگباری چون ایدز این تابو در جوامع غربی در دهه هشتاد میلادی قطعیت بیشتری یافت. اما فیلم «فیلادلفیا» آغازی بر این تابوشکنی در سطح حرفه ای و درجه اول سینما شد.
شاید هیچ ضدارزشی به اندازه هم جنسگرایی در غرب طی سه دهه نتوانسته باشد به این سرعت تبدیل به یک ارزش یا دست کم یک حقوق اولیه شود. سینما در این پروژه بیشترین خدمت را به مروجان هم جنسگرایی کرد.
فیلادلفیا و گام محکم هم جنسگرایان در هالیوود
فیلم "فیلادلفیا" تولید سال ۱۹۹۳ اولین فیلم پرفروش هالیودی است که به مسائلی همچون ایدز، همجنسگرایی و هوموفوبیا میپردازد. کارگردان آن جاناتان دمی است و تام هنکس و دنزل واشنگتن بازیگران اصلی این فیلم هستند. تام هنکس برای بازی در این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد شد.
"فیلادلفیا"، فیلمی است که علیه موضوعی به شدت ملتهب و ممنوع به اصطلاح می شورد و سعی می کند چهره ای مظلوم و تحت ستم از یک فرد هم جنسگرا به مخاطب ارائه داده تا جایی که تماشاگر با کاراکتر «اندرو بکت» همذات پنداری کند.
سینمای غرب پس فیلادلفیا به تدریج علاقه بیشتری به تولید فیلمهای درجه یک با موضوع هم جنسگرایان از خود نشان داد. در واقع رشد فیلمهایی با این مضمون در غرب مسئله ای حیرت آور محسوب می شود. اهدای جایزه های مختلف به عوامل فیلمهایی از این دست دیگر به یک امر عادی در سینمای غرب تبدیل شده است.
پسرها گریه نمیکنند یک فیلم تراجنسی است که هیلاری سوانک بازیگر نقش براندون در این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر زن در سال ۱۹۹۹ شد.
ورود هم جنس گرایی در ژانر وحشت
"قوی سیاهگ محصول ۲۰۱۰ آمریکا به کارگردانی دارن آرونوفسکی و نقشآفرینی ناتالی پورتمن و میلا کونیس است. این فیلم در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و سومین دوره مراسم اسکار برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شد. آرنوفسکی همان کارگردان فیلم نوح است که کاملا شخصیتی تحریف شده از این پیامبر الهی به تصویر کشیده بود.
نمایش این فیلم در حالی باعث شگفتی برخی اخلاق گرایان عرصه هنر شد چرا که اینبار مسأله همجنس گرایی در قالب ژانر وحشت به تصویر سینما درآمد.
دویچه وله می نویسد؛ هنرپیشگان هالیوود برای آنکه ماهیت خود و بزرگترین دستگاه فیلم ساز جهان را بیشتر افشاء کنند، این بار بی محاباتر از همیشه آستین را بالا زدند تا حمایت خود را از اقلیتی همجنس باز تکمیل کنند.
نخبه هم جنسگرایی که منجی جنگ جهانی دوم می شود
بازی تقلید ساخته مورتن تیلدام فیلم دیگری است که بر خلاف آنچه در ابتدا به نظر می رسد که مضمون آن رمزگشایی پیامهای محرمانه نیروی دریایی آلمان است اما در واقع این موضوع دستمایه ای برای طرح دراماتیک و تراژیک ماجرای یک نخبه هم جنسگرای انگلیسی قرار گرفته که فیلم مدعی است در مقطعی از تاریخ انگلستان به عنوان منجی کشور و بلکه جهان به ایفای نقش پرداخته چرا که خدمات او باعث پایان بخشیدن به جنگ دوم جهانی شده است.
کاراکتر تورینگ در فیلم بازی تقلید بر خلاف روحیات غیرعادی منحرفان جنسی؛ جذاب و توانمند به تصویر کشیده شده به گونه ای که وقتی در اواسط فیلم ماجرای همجنسگرا بودن وی مطرح می شود با وجود شوکه شدن مخاطب اینگونه القا می شود که این نخبه انگلیسی مانند هر شخصیت دیگری در این سطح از روحیه ای مقاوم و پرتوان برخوردار بوده ولی ریشه مشکلات روحی و روانی او که در روند دراماتیک داستان به خودکشی وی ختم می شود جامعه سنتی است که به اقتضای زمان برای فهم و درک واقعیت همجنسگرایان رشد لازم را نداشته است.
ترویج همجنسگرایی با پس زمینه فمینیستی
این موضوع به صورت برجستهتر و مشخصتری در فیلم «سـکـس و دروغ» محصول سال2011 میلادی سینمای غرب نیز دیده میشود. این فیلم داستان چند زن همجنس باز است که در نهایت همسران خود را میکشند. در واقع یک ترویج دهنده مسایل ضدفرهنگی با پس زمینه فمینیستی است.
«باشگاه خریداران دالاس» محصول ۲۰۱۳ آمریکا، فیلمیست فیلم دیگری است که در حاشیه ابتلای کاراکتر اصلی اش به بیماری ایدز به زندگی کاراکتر هم جنسگرای دیگری می پردازد.
تعظیم جشنواره کن مقابل یک اثر مشمئز کننده
جشنواره فیلم کن به فیلم "آبی گرم ترین رنگ است" یا همان "زندگی آدل" . نخل طلایش را علاوه بر کارگردانی، به دو بازیگر این فیلم هم داد.عشق میان دو زن همجنسگرا در قالب تصاویری بیپرده و صریح در این فیلم مورد انتقاد بسیاری از کارشناسان جشنواره کن واقع شد.
وقتی هالیوود کارگردانان مطرحش را هم پای کار می آورد
فیلم "ماه تلخ" محصول مشترک فرانسه و آمریکا به کارگردانی رومن پولانسکی که در سال ۱۹۹۲ تهیه شد. نمونه بارزی از عادی جلوه دادن این گناه کبیره در هالیوود است.
حتی یک سیاستمدار موفق هم می تواند هم جمس گرا باشد
در ادمه این روند هالیوود برگ دیگری از حمایت تمام قد خود را در سال 2008 رو کرد و آن تولید فیلم ( milk ) بود. این فیلم در چارچوب داستانی واقعی، به زندگی «هاروی میلک» میپردازد. میلک در کنار ایجاد یک مغازه دوربین فروشی فعالیت خود درباره حمایت از همجنس بازان را آغاز میکند. او با تلاش زیاد و پس از چندین بار نامزدی، سرانجام موفق میشود در سال 1977میلادی به دفتر هیأت حاکمه شهر سان فرانسیسکو راه پیدا کند.
اینجاست که انگیزه واقعی هالیوود و تبلیغات فوقالعادهاش برای دیده شدن آن کاملاً مشخص میشود. در واقع به نظر میرسد با ساخت چنین فیلمی تلاش شده تا به همجنسگرایی وجههی کاملاً مشروع بخشیده شود. چرا که زندگی یک سیاستمدار آمریکایی منحرف را نشان داده است که به وسیله آن به دیگران این موضوع را بباوراند که سیاستمداران هم حتی میتوانند همجنس باز باشند، پس برای دیگر اقشار این موضوع منعی ندارد.
روایتی که شاید فقط به عقل جن برسد
در این بین اگر به داستان فیلم ( chloe ) نگاهی بیاندازیم به این نکته پی خواهیم برد که هالیوود برای عادی سازی برخی مسایل و ورود آنها به زندگی بشری، از داستانهای جدیدی استفاده میکند که مسایل مطرح شده در آنها به ذهن هیچ عقل سالمی نمیرسد. داستان این فیلم دربارهی مادری است که با دختری که نامزد پسرش است رابطهی همجنس گرایانه برقرار میکند. فیلم به شکل عجیبی در کنار نمایش رابطهی آزاد پسر و دختر، رابطهی دختر و مادر پسر را به نمایش میگذارد و برای این کار خود را در تصویر محدود نمیکند.
ایجاد جشنواره های موضوعی فیلم برای هم جنسگرایان
هر سال جشنواره های فیلم مختلفی درباره همجنسگرایان در جهان برگزار می شود که از جمله مهمترین آنها باید به جشنواره بین المللی فیلمهای همجنسگرایانه در توکیو اشاره کرد. همین طور جشنوارههایی در سیاتل، نیویورک، شروپشایر (بریتانیا)، فیلادلفیا، هوستون، لیسبون و ملبورن با همین مضمون برگزار میشود.
این نوع تبلیغات برای همجنس گرایی تا جای تداوم یافت که حتی صدای خود غربیان را هم درآورد. روزنامه یواسایتودی در گزارشی با عنوان «آغوش باز هالیوود برای شخصیت های همجنس باز» به نقد و بررسی فیلمها و سریالهای ساخته شده در هالیوود پرداخته و تاکید میکند، برخورد صمیمانه با «همجنسبازان» در هالیوود و تلویزیون آمریکا در حال افزایش است.
این نشریه می افزاید:آمریکا با کمک رسانههای تحت کنترل خود فرهنگ زندگی آمریکایی و تغییراتی را که می خواهند در فرهنگ مردم جهان ایجاد کنند.
رشد تصاعدی نفوذ قوم لوط در سینمای غرب
از سال ۲۰۰۰ به بعد موج جدیدی از این فیلمها از سوی سینمای غرب و هالیوود تولید شد و حتی سیل جوایز اسکار به فیلمهای با موضوع صرف همجنس بازی مردان و زنان با حضور بازیگران مطرحی چون آنجلینا جولی و شون پن اختصاص یافت.
رشد صعودی فیلمهایی با مضمون همجنسگرایانه طی سالهای اخیر چیزی نیست که بتوان آنرا انکار کرد و روی خوش نشان دادن به این مضامین مسئله ای است که از سوی جشنواره های معتبر فیلم به وفور دیده می شود و در واقع از نوعی حمایت پشت پرده ساختارهای فرهنگی غرب حکایت دارد.
اکنون دیگر می توان گفت یکی از راههای فهم درصد نفوذ صهیونیسم در سینمای جهان نسبت تعداد فیلمهای درجه یک و مهمی است که درباره موضوع هم جنسگرایی در 30 سال اخیر ساخته شده است.