دلنوشته فرزند دیپلمات شهید: سرلشکر سپاه قلبم! در و دیوار بیرجند هنوز از تو میگویند
طالبان، داعش، اسلامهای آمریکایی عربستان، هنوز در کُرنای نوکری غرب شیپور میزنند، هنوز دفاع ادامه دارد، احساس میکنم گلویم ورم کرده مثل تریبونهای مرداد۷۷ مثل گلوگاهیِ زیر زمین کنسولگری
زهرا ناصری فرزند دیپلمات شهید «محمد ناصر ناصری» که در زمان شهادت در کنسولگری ایران در شهر مزارشریف کارشناس امور فرهنگی را برعهده داشته است به بهانه اکران فیلم مزارشریف مطلبی را که در قالب یک متن ادبی به نگارش درآمده در اختیار خبرگزاری «نسیم» قرار داده که در ادامه از نظرتان می گذرد.
آمارشان را دیگر ندارم
هنوزهم بدون نشانی مینویسم .
کاش قاصدکی برایم پست میکردی …
قدر تمام خاطرات خاکستری این سالها،
حرفهایم را
به چشمانت حواله داده ام؛
گاهی مرور می کنم که چگونه می گذرد بی تو بودن هایم …
از دختری، دلتنگی هایش را دارم
و تمام عهدهای دخترانه ای
که پای سجاده ات بستم …
باچشمهایت
چقدر دلداری ام میدهی اما،
ببخش در این همه سال
ذره ای آرام تر نشدم !
درست مثل بار آخری که
گفتی زود برمی گردی …
چقدر دیراست حاج محمدناصرناصری ! ،
چقدر دیر شد !
اما چشم به راهم
مهمان بعدی خانه
تو باشی !
کاش لااقل
ازپنجره کوچک اتاق
قاصدکی برایم پست میکردی …
سرلشکر سپاه قلبم !
درو دیوار بیرجند
هنوز از تو میگویند
ازخاطرشان نمی رود
که آسمان پنجره هاشان
باخاطرات تو آبی ست !
سوغاتی از بیرجند
غبار مزارت را برمیدارم،
گاهِ دلتنگی
هوای بیرجند را حبس می کنم،
ذخیره می کنم،
تا تازه نفس تر راهت را ادامه دهم …
بزرگ سردارمن !
از ارتفاعات غرب،
تا سنگرهای جنوب،
پر از رد پای توست
که سنگرهای8 سال دفاع تو
مقدس تر از آن بودند
که تا شرق
تا مرز مظلومیت و درد
بُرد نداشته باشند .
کربلای2،
وقتی که شانه ات را تکان داد،
پاهایت برای ایستادگی
مصمم تر شد !
رد پایت را در اخبار می گیرم؛
هنوز سنگرهای انقلاب،
مرز آبی و خاکی ندارند !
وحتی شیعه و سنی …
تو هنوز هم سرداری
برای مدافعین حرم
درفراز کوههای عراق،
اردوگاه های سوریه،
در یمن و افغانستان و قدس …
سپاه قدس،
همیشه به خط است
نٌصرت از آن حزب الله آست سردار ناصری !
سرخط خبرها خورده است :
«روزقاصدکهای خبری مبارک»
احساس می کنم گلویم ورم کرده است
مثل تریبونهای مرداد77
مثل گلوگاهیِ زیر زمین کنسولگری …
مثل مظلومیت تو
که در من
درد میکند …
پرده ها را کنار میدهم
بادی می وزد …
هرروز پرچمی سه رنگ
در چشمانم می رقصد؛
مزارت در بیرجند
بوسه باران می شود؛
و سنگ مزارت
درتهران ، سان میبیند!؛
و عطرت
در مزارشریف
هنوز پیچیدست .
اصلا روحت
شریف تر از آن است که در اوج یک مزار بماند !
چرا که گفتی
«در هرجای جهان
مهیای دفاع از اسلامیم»
طالبان،
داعش،
اسلام های ناب آمریکایی عربستان،
هنوز تنور ترورها را داغ نگه داشتند
هنوز در کُرنای نوکری غرب
شیپور میزنند
هنوز
دفاع ادامه دارد…
زهراناصری دخترشهید