محمدرضا سنگری: نباید واقعیتهای تاریخی قربانی فضای دراماتیک شود
این استاد دانشگاه در خصوص فیلم "رستاخیز" گفت: غلبه دراماتیک نباید منجر به تحریف قضایای تاریخی شود/ ممکن است مشکلات صحنهپردازی وجود داشته باشد اما نباید این مسئله تعارض با اصل تاریخی داشته باشد
به گزارش «نسیم»، دکتر محمدرضا سنگری عضو هیات علمی دانشگاه و مدیر گروه شعر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی رفتیم در خصوص فیلم "رستاخیز" محمدرضا درویش با حسینیه مجازی بیرق گفتگو کرد که شرح کامل سخنان این استاد دانشگاه به شرح زیر آمده است:
"قبل از پرداختن به نقدها که عمدتا هم جزئی است لازم است به این نکته اشاره کنم که ما باید بپذیریم که در حوزه فیلمهای دینی به سبب لورفتگی موضوع و مسئله، فیلمساز ناگذیر است از جایی شروع کند که آشنای ذهن مخاطب نباشد والّا هیچ لطف و کششی در آن اثر هنری نخواهد بود. اگر از جایی شروع کند که همه ما میدانیم و قصه را همانگونه که همه ما شنیدهایم یا خواندهایم برای ما بیان کند دیگر جاذبه ای نخواهد داشت. لذا او ناگذیر است که از یک نقطهای داستان را آغاز کند که برای مخاطب تازگی داشته باشد. نویسنده متن، ماجرا را از یک مسئله بسیار فرعی و جزئی آغاز میکند و پسر حربن یزید ریاحی را بعنوان محور ماجرا قرار میدهد و حوادث حول محور این شخصیت یعنی بکیر بن حر بن ریاحی میچرخد. خارج از موضوع فیلم بد نیست این توضیح را بدهم که حضرت حر بر اساس گزارشهای تاریخی که موجود میباشد، دو فرزند در کربلا دارد. یکی بنام علی و دیگری بکیر. آنچه در این فیلم بر آن تکیه شده، شخصیت بکیر است که اتفاقا شخصیت بکیر در تاریخ با تردید مطرح است و شخصیت علی جدیتر است. اینکه علی در منطقه شراف در مقابل حضرت اباعبدالله قرار می گیرد و در کنار پدر است در تاریخ آمده، ولی موضوعات مربوط به بکیر با تردید مطرح شده است. به هر ترتیب در نهایت هر سه اینها به اباعبدلله میپیوندند و به شهادت میرسند. البته حر پیش از شهادت خودش فرزندان خود را به میدان میفرستد و این فرزندان پیش چشم پدر شهید میشوند و پدر سجده شکر به جا میآورد. شاید کسانی که فیلمنامه را نوشتهاند اگر به این نکته توجه میکردند، مسئله میتوانست زیبایی بیشتری پیدا کند و فضای رمانتیکی زیباتر و جذابتری را میتوانست به تصویر بکشد. به هر حال این شخصیت فرعی و کمتر شناخته شده در عاشورا مانند بکیر در این فیلم بزرگ میشود و اصطلاحا آگراندیسمان میشود و خودبهخود آنچه در مورد او مطرح میشود پرداخت ذهنی و تخیلی نویسنده است. اینکه ایشان به شام میرود و سفیر یزید میشود، بخش تخیلی قصه است. در این خصوص کسی حق اعتراض ندارد، چراکه اصولا در حوزه داستان و در فضای دراماتیک نویسنده این حق را دارد. او برای اینکه از آن لورفتگی جلوگیری کند و بتواند یک فضای جذاب را ایجاد کند به این پرداخت ذهنی و تخیلی دست میزند. موضوع حول این مسئله میچرخد و در ادامه تقابلی بین پسر حضرت حر و حفص پسر عمر سعد بوجود میآید. البته این بخش فیلم را کاملا حذف کردهاند چراکه من قبل از این شنیده بودم که یک دست ماجراهای عاشقانه مطرح میشود و عمدهترین قسمتی که اعتراضات را متوجه خود کرده بود، مربوط به این بخش فیلم بود، البته این بخش کاملا برداشته شده است و فیلم یک جریان تازهای پیدا میکند. یک نقد دیگری که به این فیلم شده بود این بود که وقتی حضرت علی اصغر(ع) را به تصویر کشیده شده است یک بچه ۴ یا ۵ ساله به نظر میرسیده، که البته در برخی از تواریخ هم چنین بحثهایی وجود دارد و در کتاب مع رکب الحسین من المدینه الی المدینه که با عنوان با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه ترجمه شده، این مباحث بصورت جدی مطرح شده است. البته این قسمت فیلم نیز اصلاح شده است. نقدی هم که وجود داشت این بود که این فیلم حرمله را حذف کرده و اساسا حرملهای وجود ندارد؟ البته یک چهره را مشخص و روشن میکند که به نظر میرسد این همان حرمله است. من کار قبلی را ندیدم ولی در این کار جدید این مشهود بود و به نظر میرسد اصلاح شده باشد. البته باید بگویم که نقدهایی بر این فیلم حاضر وجود دارد که به نوعی تباین تاریخی است و به چند سبب قابل گذشت است. یکی اینکه جهتگیری فیلم از اول طرح پیام کربلاست و این خیلی ارزشمند است. شما میدانید به کربلا معمولا چهار گونه نگاه شده است. یک نگاه، نگاه مطلق سوگ است و کاملا کربلا را در حد یک تراژدی و یک غصه غمبار و دردناک و یک مرثیه مطرح میکند که خیلی متداول است و البته خیلی هم خوب است و ما در روایات داریم که به این بُعد خیلی توجه بکنید. گریاندن و از مراثی اهل بیت گفتن بسیار خوب است اما به نظر میرسد این نگاه به کربلا کافی نیست. نگاه دوم نگاهی است که از پیام و درسها و عبرتهای کربلا سخن بگوید. به خصوص مقام معظم رهبری در چند بحث خود که به موضوع عبرتگیری تکیه کرده بودند به این مسئله خیلی توجه داشتند که پیام کربلا چیست و کربلا چه درس هایی برای امروز ما دارد. انتهای این فیلم چند صحنه داشت که به اعتقاد من خیلی زیبا و ارزشمند بودند. در یکی از آنها اسبی را نشان میدهد که مجموع نامههایی که کوفیان نوشته بودند پشت خود حمل میکند و به تاخت به سمت آینده میرود و یکییکی این نامهها میافتند که نشان میدهد این قصه، قصهای است که در طول تاریخ ادامه دارد و این پیمانشکنیها ادامه خواهد داشت. یک صحنه دیگر شهادت امام بود که یک گردشی را نشان میداد که امام در مرکز قرار گرفته بود و اینها به دور او میچرخیدند یعنی گویی حضرت اباعبدلله در مرکزیت کل منظومه هستی قرار گرفته بود. این هم از صحنههای زیبایی بود که به نظر من بعد حماسی کربلا را هم نشان میداد. تکیه بر پیام و تکیه بر حماسه از نکات ارزشمندی بود که من در فیلم دیدم. نکته قابل توجی که شاید از خیلی از چشمها دور بماند این بود که این فیلم را میتوان در جهان اسلام مطرح نمود چون فیلم آن تعارضها و تضادهای بین شیعه و اهل سنت را اصلا طرح نکرده بود و خیلی خوب بود. مثلا وقتی نامه عبیدالله را طرح میکند، در تاریخ آمده است که میان حسین و آب حائل شوید که حتی یک قطره ننوشد تا مثل عثمان کشته شود، ولی در فیلم این جمله «مثل عثمان کشته شود» حذف شده و از این جهت یکی از نقطههای خوب این فیلم محسوب میشود. تنها مسئلهای که باقی میماند نشان دادن صورت حضرت عباس است که ظاهرا به این موضوع هم بسیار اعتراض شده بود.
از نقدهایی که به این فیلم وارد است این است که در فیلم از زبان حضرت اباعبدالله این جمله را مطرح میکرد که اگر دین جدم محمد جز با کشته شدن من باقی نمیماند پس ای شمشیرها را دریابید. خب این سخن اباعبدالله نیست این بیت شعری است از یک شاعر عرب که بر زبانها افتاد و خیلیها فکر کردند این کلام امام است «ان کان دین محمد لم یستقم الا بقتلی فیا سیوف خذینی». این شعر برای یکی از شاعران عرب به اسم ابوالمحب است. صاحب فیلم باید بر روی این جملات تحقیق میکرد و یا فیلم نامه را به چند صاحب نظر نشان میداد. در باب برخی چهرهپردازیها نیز باید با کارشناسان صحبت میشد. لذا بعضی از این چیزهای خیلی ریز و جزیی وجود دارد که به گمان من اشکالات کوچکی است.
به نظر میرسد نقد دلسوزانه ای که خیلی افراد در این مدت انجام دادند کمک کرد که اشکالات فیلم گرفته شود به هر هر حال فیلم را مورد بازنگری قرار گرفته و قسمتهای مسئله دار حذف شده است. به طور کلی ۴۰ دقیقه از این فیلم حذف شده است. کارگردان سعی کرده است این فیلم را به نظر صاحبنظران و مراجع نزدیک کند که این امر شایسته تحسین و تشویق است. از نظر شما ساخت یک فیلم تاریخی و دینی که ارتباط تنگاتنگی با باورهای مردم دارد، چه مولفهها و چه فاکتورهای اساسی را باید در نظر بگیرد؟ در ساخت یک اثر هنری، خواه داستان یا تعزیه یا فیلم باشد و در مورد هر یک از شخصیت های مذهبی باشد، باید به چند مولفه در مورد آن دقت شود. اول اینکه واقعیتهای تاریخی قربانی فضای دراماتیک نشود. غبله دراماتیک نباید منجر به این شود که به مسخ و تحریف قضایای تاریخی منجر شود. ممکن است حاشیههای تاریخی و صحنه پردازی وجود داشته باشد اما نباید این مسئله تعارض با اصل تاریخی داشته باشد. یک اثر هنری باید کاملا مبتنی بر پژوهش و تحقیق باشد و با پشتوانه های تحقیقی همراه باشد. یعنی گروهی حول آن مسئله به دقت به بررسی و مطالعه بپردازند و تاریخ را دقیق ببینند. نکته دیگر اینکه حتما با پشتوانه نظر و بررسی و نقد صاحب نظران پیش از تولید همراه باشد و فیلم نامه توسط چند نفر صاحبنظر خوانده شود و اشکالات آن گرفته شود. نکته بعدی فاصله بین فیلمنامه تا اجراست. فیلم نامه وقتی اجرا میشود در اجرا ممکن است اتفاق دیگری بیفتد. حتما باید یکی دو نفر کارشناس تاریخی آن موضوع و صاحب نظر در صحنه اجرا حضور داشته باشند یا لااقل پس فیلم برداری هر پلان در مورد ارزیابی قرار گیرد. حالا ممکن است علارغم اینکه این نکات مورد توجه واقع شود، در نهایت با برخی از ذهنیت های مردم در تعارض باشد، که به نظر من هیچ اشکالی ندارد. مگر شهید مطهری بعضی از ذهنیت های مردم را به هم نریخت؟ صد سال برای حضرت لیلا شعر سروده شده ولی شهید مطهری گفتند که حضرت لیلا در کربلا حضور نداشته است. تعزیه حضرت قاسم و عروسی حضرت قاسم سیصد سال است که برگزار می شود و عمری است مردم با اینها انس دارند ولی ایشان این مسئله را رد کردند. ایشان به عنوان یک کارشناس دینی نظر خود را مطرح نمود و هیچ اشکالی هم ندارد البته موجی را ایجاد کرد و خیلیها بر علیه ایشان موضع گرفتند. بنابراین فروریختن ذهنیت مردم که بیشتر افواهی و شنیداری است در صورتی که مبتنی بر یک پزوهش باشد هیچ اشکالی ندارد. به نظر می رسد اختلافات روایی و موضوعاتی که بطور متقن اثبات یا نفی نشده است و هنوز بحث علمی بر سر آن وجود دارد و اختلاف برانگیز است نباید به منصه ظهور برسد و مثلا در قالب فیلم جلوی دید عموم گذاشته شود. بله آن مواردی که هنوز مسجل نشده را نباید مطرح نمود. اما اگر حاصل پژوهش فردی را به یک مسئله برساند می تواند آن را مطرح کند و اشکاهی هم ندارد. درست مثل پژوهشهایی که در حوزه عاشورا شده است. مثلا آقایان ثمری، صحتی سردرودی، اسفندیاری، آقای ریشهری برخی مسائل را پس از بررسی مطرح نمودهاند که در این صورت اشکالی ندارد. چیزی که محصول پژوهش است ما حق برخورد با آن را نداریم. در مسائل فقهی هم همین طور است. برخی از لعما بودند که روشن ترین مسائل فقهی دیگر علما را رد کردند و هیچی کس آنها را لعن نکرد چون بحث های علمی مربوط به خود را دارد. من فکر می کنم اگر به بعد ظلم ستیزی کربلا و پیامهای جهانی امام حسین تکیه بیشتری میکرد و در برخی از دیالگها این موضوع را قرار میداد، فکر میکنم اتفاق زیباتری در فیلم میافتاد. گرچه اینها بعنوان پیشنهاد میتواند مطرح باشد و ممکن است فیلم نامه نویس و کارگردان بگویند ما با محور دیگری حرکت کردهایم و بنابراین بعضی از موضوعات جایگاه خودش را در آن پیدا نمیکند. در مجموع باید گفت این فیلم فیلمی است که باید از آن دفاع کرد و آن را تحسین کرد و با این اصلاحاتی که در آن اتفاق افتاده به گمان من میتواند یکی از فیلم های موفق در حوزه فیلم دینی باشد. در پایان لازم است بگویم باید از این فیلم و ساخت جدید آن حمایت شود. باید از کسانی که در عرصه سینمای دینی میآیند و به این ارزش ها میپردازند حمایت کنیم و گرنه باید منتظر باشیم که در دام دیگران بیفتند. ما نباید این فرصت ها را از کسانی که در این حوزه کار میکنند بگیریم.