کلاب هاوس و انتخابات
محمد زعیمزاده، جانشین سردبیر روزنامهی فرهیختگان در شمارهی اخیر این روزنامه به بررسی نسبت کلابهاوس با انتخابات 1400 پرداخته است.
بازتاب شکست سکوت مقامات ارشد دولتی درخصوص ماجرای توافق با چین در کلابهاوس آنهم با حضور فعالان رسانهای از سلطنتطلب تا جبهه پایداری سبب شد تحلیلهای مختلف و نسبتا پرشماری درخصوص این پلتفرم ارائه شود، عدهای با خوشبینی مفرط آن را نسخه نجاتبخش برای حل بحران گفتوگو در جامعه ایرانی خواندند و جماعتی هم آن را ایده جریان غربگرا برای تهییج و تحریک طبقه متوسط قلمداد کردند! فارغ از نگاه دو طرف طیف نسبت به این پلتفرم آنچه آن را تا حدودی پراهمیت کرده، نزدیک بودن به زمان انتخابات ریاستجمهوری1400 است؛ اما آیا واقعا کلابهاوس متغیر ناشناخته در معادله انتخابات آینده است که میتواند فضا را بهکلی عوض کند و طرحی نو دراندازد؟
در کدام مرحله از رقابت انتخاباتی قرار داریم؟
موتور انتخابات1400 هنوز خیلی گرم نشده است، این اتفاق خوبی نیست، یکی از دلایل گرم نبودن رقابت این است که تکلیف خیلی از مسائل روشن است و البته برخی مسائل هم نه. اصلیترین واقعیت انتخابات سیزدهم این است که اگر اصولگرایان معجزه نکنند انتخابات صحنه «نه به روحانی» خواهد بود، یعنی بستر برای شکلگیری چنین فضایی در جامعه فراهم است و این دوقطبی میتواند محتوای اصلی رقابت پیشرو باشد، اینکه عدهای در دولت شبانهروز در تلاش هستند توافق بد برجام را تکمیل کنند و با دادن امتیازات بیشتر حداقل امتیازاتی از بایدن بگیرند، با علم به همین ماجراست یعنی میگویند حالا که رقابت قرار است برسر ایده روحانی باشد آنها هم باید بتوانند به هر نحوی شده در دقیقه90 مزایایی برای قطب خود بسازند، شاید با یک مسکن بتوان درد صفهای طویل مرغ و... را موقتا فراموش کرد. حالا این محتوا و این قطببندی چگونه به بدنه جامعه میرسد؟
رقابت انتخاباتی در ایران معمولا به دو بخش تقسیم میشود، فاز اول که معمولا بین نخبگان سیاسی جریان دارد از چندماه قبل انتخابات آغاز میشود و تا آغاز تبلیغات رسمی در رسانه ملی ادامه دارد و فاز دوم که مردمیتر است از زمان اعلام رسمی تبلیغات انتخاباتی شروع میشود و تا روز رایگیری امتداد دارد، در این فاز بحثهای عموما مصداقی، هیجانی و تهییجکنندهتر است. ما الان یعنی در نیمه فروردین1400 شاید در آغاز رقابت گفتمانی و نخبگانی انتخابات باشیم، محمل این مرحله از رقابت به شکل سنتی دانشگاهها بودند. از انتخابات88 بهمرور سروکله شبکههای اجتماعی هم در این ماجرا پیدا شد و در انتخابات96 به اوج خود رسید، حالا در شرایط کرونایی و البته غیبت معنادار تلویزیون، شبکههای اجتماعی مهمترین بستر رقابت در این مرحله خواهند بود. میان پلتفرمهای مشهور و کاربردی، تلگرام و اینستاگرام بهعنوان 2 پیامرسان عمومیتر و توئیتر با کارویژه نخبگانیتر و البته آوانگارد و رادیکالتر در سالهای اخیر در فضای سیاسی و اجتماعی ایران نقشآفرینی کردهاند؛ اما کلابهاوس کجای این ماجرا قرار میگیرد؟
چیزی حداکثر در قواره توئیتر
کلابهاوس یک مزیت منحصربهفرد دارد و آنهم امکان ایجاد گفتوگو در سطح وسیع و تعداد زیاد است، رومهای پرطرفدار هفته گذشته مهمترین شاهد ماجرا هستند. تنوع طیفهای حاضر در این جلسات مجازی بسیار بیشتر از فضای رسمی سیاسی کشور بود، این ویژگی میتواند فرصتی خوب برای رقابت گفتمانی و سیاسی ایجاد کند، البته این پلتفرم محدودیتهای مهمی هم دارد از جمله: محدودبودن کاربران به دارندگان گوشیهای اپل (بقیه از نسخه فیک میتوانند استفاده کنند که ممنوعیتهایی دارد)، تعداد اعضای حاضر در جلسات نمیتواند بیشتر از 8هزار نفر باشد، متنمحور یا تصویر پایه نبودن و... با این مشخصات کارکرد این اپلیکیشن بیشتر در سطوح نخبگانی خواهد بود، چیزی شبیه توئیتر یعنی میتواند در فضای سیاسی و اجتماعی محتوای دسته اول و احتمالا آوانگارد و رادیکال تولید کند که در بقیه شبکههای اجتماعی هم بازتولید میشود.
صداوسیمای کلابهاوسساز
8 هزار نفر حاضر در جلسه کلابهاوس جواد ظریف شاید در نسبت ملی عدد بزرگی نباشد مثلا اندازه یک برنامه تلویزیونی در شبکههای استانی اما اگر مدیران صداوسیما واقعا بخواهند به این سبک محاسبه کنند و آن را مبنای تصمیمگیری قرار دهند باید خیلی زود مراسم ختم مرجعیت سیاسی صداوسیما را برگزار کنند؛ اولا این 8 هزار نفر یک بیننده صرف نبودند، خیلی از آنها فعالان مهم رسانهای و سیاسی بودند که محتوای این جلسات به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در تولیدات و تصمیماتشان اثر دارد، ثانیا تعداد بازنشر محتوای جلسه نشان میدهد باید برای محاسبه مخاطب آن عدد 8 هزار را به شکل نمایی رشد داد، ثالثا وقتی صداوسیما یا رسانه بزرگ دیگری قبل از آن، جلسهای محتوایی در آن سطح -از نظر مسئولیت فرد بحثکننده- برگزار نکرده، طبیعی است که زمین بازی حداقل در این ماجرای خاص توسط کلابهاوس تعریف شود. درواقع صداوسیما با انفعال و محافظهکاری خود به پلتفرمها ضریب میدهد و کلابهاوس نسخه فضای اجتماعی ایران را میسازد. اما آیا کلابهاوس میتواند فعال مایشای فضای رسانهای انتخابات1400 باشد؟ قبل از پاسخ به این سوال باید به یک چالش دیگر جواب بدهیم.
کلابهاوس و ماجرای جدال فرم و محتوا
دعوای فرم و محتوا از آن جدلهای قدیمی است، چیزی از جنس مرغ و تخممرغ. در دهههای60 و 70 که دوران سیطره نظریههای شبهمارکسیستی در عرصه رسانه بود، رسانه یا همان پیامرسان چیزی شبیه شلنگ آب فرض میشد، یعنی صرفا یک انتقالدهنده بین پیامدهنده و پیامگیرنده. در نظریههای جدیدتر که سویههای لیبرال داشت، گفته شد پیامرسان خود جزئی از پیام است. در این دوران که شاید مفاهیم ارتباطی تحتتاثیر تسلط رسانهها صورتبندی میشد و عملا خردرسانهای وجود نداشت، گفته شد آنچه اولویت دارد فرم است که میتواند محتوا را هم بسازد. سایه سنگین این نظریه البته همچنان در فضای رسانهای وجود دارد و در بعضی اوقات پاسخگو است اما شبکههای اجتماعی و رسانههای کوچک تا حدی صحت این نظریه را با تردید مواجه کردهاند. ظهور رسانههای کوچک اما در دسترس مانند اپهای موبایلی و تولیدکننده شدن مصرفکنندههای سابق سبب شد دوران استیلای مطلق رسانههای بزرگ به پایان برسد. آنها دیگر بهراحتی نمیتوانستند سانسور کنند و حتی محتوایشان تحتتاثیر رسانههای کوچک قرار گرفت. مختصرا مهمترین تغییر در معادله پیامرسانهای امروزی اولویتبخشی دوباره به پیام است. به این معنا که اگر پیام واجد پایههای استدلالی قوی و حداقل مناسبتهای فرمی باشد بهوسیله گستردگی رسانههای در دسترس که امروز در گوشی همه وجود دارد، اولا به مخاطبش میرسد و ثانیا میتواند در مخاطب اثر کند.
به کلابهاوس برگردیم؛ محتوای جلسه چندساعته جناب ظریف در کلابهاوس بهسبب نو بودن این پلتفرم بسیار دیده شد اما بعید میدانم روی مخاطب اثر مهمی گذاشته باشد. شاید اگر چند هفته بعد از این جلسه از حضار سوال شود مهمترین نکته این چند ساعت چه چیزی بود، برای پاسخ باید خیلی فکر کنند. مهمترین استدلال جناب ظریف درخصوص قرارداد چین این بود که طرف چینی نمیخواهد متن منتشر شود. استدلالی که شاید برای مخاطب خیلی قابلقبول نباشد. درواقع اگر جناب ظریف استدلال قویتری داشت حتی اگر در کلابهاوس گفته نمیشد، بیشتر از این دیده میشد.
چرا کلابهاوس مهمترین عامل تعیینکننده انتخابات نخواهد بود؟
مثال بالا را یکبار دیگر مرور کنید. آیا مساله انتخابات1400 ایران صرفا یک فرم جذاب تبلیغاتی است؟ یا موضوع درجه اول، داشتن ایدههای نو و حرفهای جدید در چارچوب آن بستر ذکرشده در بخش اول یادداشت -ماجرای تعیینتکلیف با ایدههای روحانی برای برونرفت از این اوضاع–است؟ اگر حرف و ایده جدید وجود نداشته باشد حتی در همین مرحله جدل نخبگانی و قبل از ورود به فضای تودهای انتخابات چیزی از دست کلابهاوس برنمیآید. بدون محتوای جدی کلابهاوس در موضوع مشارکت حتی در حد آهنگهای سالار عقیلی در روز انتخابات هم برایمان کار نمیکند. البته این تحلیل چیزی از ارزش بسیاری از سیاسیون اصولگرا کم نمیکند که نه محتوای انتخاباتی دارند نه حتی میتوانند از ابزار فرمالی چون کلابهاوس استفاده کنند.