به مناسبت ۹۹/۹/۱۹ چهلمین سالگشت تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی
چهارپاره (شورای/ عالی/ انقلاب/ فرهنگی) و چهارگروه «ضدشورا»
آنان که این شورا را «شوری» نمیخواهند، نگاهشان به اعضای شورا گرچه همچون سران قوا منصوب رهبری در شورا هستند، همچون نگاه به اعضای «هیئت دولت» است، به آنان چون کارگزار خود دستور میدهند و از آنان اطاعت میطلبند، اعضای شورا را مشاور یدکی خود، بدون حق نقد و استیضاح دانسته، برای خود، حق وتوی مصوبات، تعریف کرده و اگر میل نکنند، مصوبات شورا را امضا یا ابلاغ نمیکنند.
نسیم آنلاین : استاد حسن رحیمپور ازغذی : «شورای عالی انقلاب فرهنگی»، چهار مانع در درون و بیرون حاکمیت داشته است :
یک: خلط «شوری» با گروه مشاوران
دو: جایگزینی تدریجی «شورای عادی» بهجای «شورای عالی»
سه: نگاه لائیک به مسئولیت «دولت» در فرهنگ و آموزش
چهار: رویکرد غیرفرهنگی به «انقلاب» و رویکرد غیرانقلابی به «فرهنگ»
یک: خلط «شورا» با گروه مشاوران :
آنان که این شورا را «شوری» نمیخواهند، نگاهشان به اعضای شورا گرچه همچون سران قوا منصوب رهبری در شورا هستند، همچون نگاه به اعضای «هیئت دولت» است، به آنان چون کارگزار خود دستور میدهند و از آنان اطاعت میطلبند، اعضای شورا را مشاور یدکی خود، بدون حق نقد و استیضاح دانسته، برای خود، حق وتوی مصوبات، تعریف کرده و اگر میل نکنند، مصوبات شورا را امضا یا ابلاغ نمیکنند. مواجههای تشریفاتی و بدون پاسخگویی بدان حد که به خود اجازه دهند در ملیترین سیاستهای فرهنگی، به اراده شخصی یا سلیقه جناحی و گاه حتی ازسر انفعال محض در برابر تحمیل بیگانگان بدون تصویب یا حتی طرح در شورا و گاه بدون اطلاعرسانی به نهادهای قانونی، بیسروصدا پروژهای کشوری را به اجرا گذارده، بودجه بیتالمال، خرج اجرای فرمان دیگران کرده و قانون را دور زنند، مواردی چون ۲۰۳۰ و بعضی دیگر از کنوانسیونهای تحمیلی آمریکا و اروپا
دو: تبدیل تدریجی «شورای عالی» به «شورای عادی»
آنان که تفاوت «شورای عالی» را با «شورای غیرعالی» نمیدانند یا مصلحت است که ندانند، این عالیترین «شورای فرا قوه» در سیاست گزاری علمی و فرهنگی کشور را در عرض شوراهای عادی تحت فرمان قوا، نشانده و گمان یا تظاهر میکنند که حضور سران سه قوه و همه نهادهای علمی و آموزشی و فرهنگی و رسانهای کشور در این شورا از باب «دید و بازدید» است و سران سه قوه و سایر مدیران و شوراهای پایینتر در حوزههای فرهنگی و علمی، همه از پاسخگویی معافند. گردنهای کلفت آموختهاند که چگونه با صدای کلفت، مدیریت کنند، بدون عذاب وجدان، خود را ببخشند و بدون ترس از پیگرد قانون، تصمیمها را بگیرند. میدانند که در ایران، سیستم نظارت، دنبال دردسر نمیگردد، خجالتی و اهل تعارف است، «آمد نیامد» دارد و در برابر ارباب قدرت، جامیزند. دیدید چگونه در این سالها دزدی و اختلاسها به هزار میلیارد رسید و رسیدگی نمیشد. ضعیفان عرصه فرهنگ و اقتصاد، البته وضع دیگری دارند و اگر صدی صد، قانونمند نباشند قاطعانه و عادلانه مجازات خواهند شد !
سه: نگاه غیردینی به «مسئولیت دولت» در فرهنگ و آموزش :
آنان که حتی با لفظ «انقلاب فرهنگی»، مشکلدارند، «شورای عالی انقلاب فرهنگی» را با «شورای عالی فرهنگی» در سایر کشورها اشتباه گرفته و کلمه «انقلاب» را در این میان، زائد، تشریفاتی و محصول جو زدگی دهه ۶۰ دانسته و معتقدند فرهنگ، مقولهای اصولاً غیرانقلابی است و جایی برای انقلاب و رویکرد انقلابی در «فرهنگ» نیست، نه «ارزش» های انقلابی و توحیدی و نه «روش» های انقلابی و کارآمد، هیچ نسبت فامیلی بافرهنگ ندارند . پچپچهایی هم شد که کلمه «انقلاب»، کمکم باید از عنوان شورا، حذف و به یک «شورای عالی فرهنگی» از نوع عادی با رویکردی بیربط با انقلاب اسلامی و صرفاً در حد یک دبیرخانه برای هماهنگیهای روتین تبدیل شود. این جماعت در دولتهای گوناگون در این ۴۰ سال، انقلاب را مقولهای اورژانسی و اضطراری و بنابراین، مقطعی، دفاعی و دفعی میدانند نه یک فرهنگ فراگیر و پروژهای ملی و تاریخی بلکه فراملی و فراتاریخی در جهت برداشتن گام دوم تمدن سازی .
چهار: عدول از «انقلاب فرهنگی» به «فرهنگ غیرانقلابی» و «انقلاب غیرفرهنگی»
آنان که نه تنها انقلاب فرهنگی و فرهنگ انقلابی را بلکه اساساً جنس «فرهنگ» را امری بیربط با حکومت و حکومت را عاری از هرگونه مسئولیت نسبت به شعور اجتماعی و فرهنگ عمومی و خرده فرهنگها در سبک زندگی اجتماعی میدانند، گرایش لائیک دارند و صدایش را فعلاً درنمیآورند، «لائیسیته» را با «مسلمانی» در یک ماهیتابه، به مقدار کافی حرارت داده و ترکیب کردهاند، فرهنگ را «کالایی اقتصادی» و صرفاً تابع «قانون عرضه و تقاضا» میدانند که باید چون سایر بازیچگان، وارد بازی بازیگران حرفهای شود. «دولت بیمسئولیت و بلاتکلیف» را با پوشش شعار «دولت بیطرف»، تئوریزه میکنند و عملاً حتی بیطرف نیستند و بودجه بیتالمال را بهجای گسترش فرهنگ اسلامی و ملی، حتی مصرف کارگزاران داخلی غربیان یافرهنگنمایی جناحی و حتی تبلیغ شخصی میکنند . چه باید کرد که کاسبان فرهنگ، وقتی کاتولیکتر از «پاپ» و لیبرالتر از «لاک» شدند که حتی دولتهای قبله غربی نیز علیرغم این شعار «عوام رنگ کن»، بی کم و کاست در خدمت فرهنگ «سرمایهداری» و کارگزار «ایدئولوژی لیبرال» و حتی مفتش لامذهبی وبی اخلاقی شده و در هیچ قلمرویی، بیطرف نیستند .
تا اینجا عنوان چهارکلمهای «شورای عالی انقلاب فرهنگی» با چهار دسته مانع تراش در بیرون و درون حاکمیت مواجه است که از اثرگذاری شورا باصفت «عالی»، «انقلابی» و «فرهنگی » به اشکال گوناگون تا توانستهاند جلوگیری کردهاند