سیمای حذف و اضافه لازم!
شاهآبادی ترمز سقوط تلویزیون را میکشد؟
انتصاب حمید شاهآبادی و یا هر چهره دیگری به جای مرتضی میرباقری به معاونت سیما در شرایطی میتواند مثمر ثمر واقع شود که تغییراتی گسترده در ساختار تلویزیون صورت گیرد. تغییراتی که میتواند تلویزیون را از وضعیت آشفته فعلی خارج کند و البته فضا را برای کاهش تنشها در بیرون از تلویزیون و کاهش فشار بر این رسانه مهیا کند.
نسیم انلاین؛ احسان سالمی: درگذشت محمدرضا شجریان در روزهای اخیر باعث شد تا انتصاب ناگهانی حمید شاهآبادی به عنوان معاونت سیما آنگونه که باید مورد نقد و بررسی رسانهها قرار نگیرد. شاهآبادی در شرایطی از معاونت صدا راهی معاونت سیما شد که بسیاری تصور میکردند؛ خود عبدالعلی علیعسگری نیز فرصت چندانی برای ادامه کار در رسانه ملی بعد از برگزاری انتخاب سال آینده نداشته باشد. اما گویا علی عسکری با تغییرات گستردهای که در معاونت های زیر مجموعه خود از جمله معاونت سیما انجام داد، فعلا قصد دارد تا جای پایش را برای یک دوره 5 ساله دیگر در مدیریت رسانه ملی محکم کند.
ولی انتصاب حمید شاهآبادی و یا هر چهره دیگری به جای مرتضی میرباقری به معاونت سیما در شرایطی میتواند مثمر ثمر واقع شود که تغییراتی گسترده در ساختار تلویزیون صورت گیرد. تغییراتی که میتواند تلویزیون را از وضعیت آشفته فعلی خارج کند و البته فضا را برای کاهش تنشها در بیرون از تلویزیون و کاهش فشار بر این رسانه مهیا کند.
حذف یا اصلاح ساختار ناکارآمدی به نام «سیمافیلم»
«سیمافیلم» در دوره جدید مصداق بارز موازی کاری در تلویزیون است. ساختاری که از اساس با مفهوم گروههای فیلم و سریال شبکههای تلویزیون در تضاد است. این واقعیتی غیرقابل انکار است که در دوره مدیریت مرتضی میرباقری بر معاونت سیما، مجموعه «سیما فیلم» اختیاردار اصلی تولید فیلم و سریال در تلویزیون بود، این درحالی است که اغلب شبکههای اصلی تلویزیون خودشان گروهی به عنوان فیلم و سریال دارند که از اساس کار آن همان کاری است که به سیمافیلم سپرده شده است؛ با این تفاوت که طبعاً هر شبکه با توجه به رویکردها و ماموریتهایی که دارد، خودش بهتر و مسلطتر از «سیمافیلم» میتواند درباره چند و چون طرحها و سناریوهای پیشنهادی برای ساخت فیلم و سریال تصمیمگیری کند.
این موازی کاری در شرایطی انجام میشود که تلویزیون در شرایط فعلی بیش از ساختارهای موازی به تمرکز مدیریتی برای سر و سامان دادن به بحث تولید فیلم و سریال نیاز دارد. دوران طلایی سریالسازی تلویزیون حالا مدتهاست که تمام شده و قطعا یکی از دلایل آن را باید همین موازیکاریهای غیرضروری و صرف هزینه در ساختارهایی مثل سیمافیلم دانست.
شاید اگر ماموریت این نهاد صرفاً مدیریت و برنامهریزی برای ساخت پروژههای عظیم مثل سریال حضرت موسی(ع) یا سریال سلمان فارسی بود، میشد برای فعالیت آن منطقی در نظر گرفت اما مشکل اینجاست که این مجموعه این روزها از سرمایهگذاری بر تولید مینیسریال برای زندگی شهدا تا ساخت سریالهایی با رویکرد جاسوسی و امنیتی مثل «خانه امن» و سریالهای دفاع مقدسی مثل «ایلدا» هم فعالیت میکند و همه اینها یعنی ماموریت این نهاد کاملا با ماموریت گروههای فیلم و سریال شبکههای سیما در تداخل است.
فرصتی برای کنار گذاشتن مدیران خسته!
حالا بهترین مهلت برای تغییر و تحولات جدی در مدیریت شبکههای تلویزیون است. شبکههایی که مدیران برخی از آنها در دوره اخیر صرفاً با «تعارف» به کار خود ادامه میدادند! بسیاری از شبکههای تلویزیون در این مدت اخیر بیش از همیشه درگیر درجا زدن بودند. نه خروجی قابل توجهی در حوزه فیلم و سریال داشتند؛ نه در زمینه راهاندازی برنامههای گفتگومحور و نه در حوزه برنامههای حوزه جامعه و خانواده. چرا راه دور برویم، همین شبکه دو در چند سال اخیر کدام برنامه پرمخاطب را برای عرضه داشته است؟ اگر خبر «20:30» را از این شبکه میگرفتند، اساسا شبکه دوم تلویزیون با آن همه سابقه در طی این چند سال اخیر چه تولید قبال توجهی برای رقابت با سایر شبکههای تلویزیون داشته است؟
این البته صرفاً محدود به شبکه دوم سیما نیست و برخی دیگر از شبکههای تلویزیون در این چند سال اخیر در عمل فاقد حتی یک اثر قابل دفاع بودند. برای مثال آورده شبکه پنجم سیما برای رسانه ملی در این چند سال اخیر چه بوده است؟ یا حتی شبکه نسیم اگر تکرار «خندوانه» و «دورهمی» را نداشت، آیا میتوانست در این چند ماه اخیر جایی در میان برنامههای پرمخاطب تلویزیون داشته باشد؟
جاده یک طرفه رابطه با چهرهها، دوطرفه میشود؟
یکی از ایرادهای اساسی وارد به تلویزیون در همه این سالها عدم مدیریت چهرههای فعال و سرشناس در این رسانه بوده است؛ چهرههایی که عموماً توسط خود تلویزیون به شهردت میرسند بعد از مدتی کنترل و مدیریتشان از دست تلویزیون خارج میشود؛ آنچنان که در بسیاری از موراد حتی علیه خود تلویزیون نیز موضع میگیرند و این یعنی تلویزیون به معنی واقعی کلمه در مسئله مدیریت چهرهها و ستارههایی که خود عامل بزرگ شدن آنها بوده، ضعف دارد.
از رضا رشیدپور و فرزاد حسنی و آزاده نامداری گرفته تا احسان کرمی و محمود شهریاری در حوزه اجرا تا بازیگرانی همچون مهران مدیری، امیر آقایی، مهتاب کرامتی تنها مشتی نمونه خروار از چهرههایی هستند که تلویزیون عامل دیده شدن و رشد آنها بود و بعدها در مقاطع مختلف با تلویزیون به اختلاف رسیدند. حتی نمیشود این را انکار کرد اگر صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران نبود، قطعا چهرهای همچون محمدرضا شجریان به این اندازه از شهرت در میان اقشار مختلف مردم نمیرسید (این به معنی نفی شهرت مرحوم شجریان نیست بلکه منظور بالا رفتن نفوذ آثار او در میان اقشار مختلف مردم از طریق آنتن صداوسیما است.)
تلویزیون یک بار برای همیشه باید دستورالعمل و سیاستهایش را برای مدیریت ستارهها و چهرههای سرشناسی که در این رسانه حضور دارد، مشخص کند. البته اگر مدل ممنوعالتصویر کردنهای مقطعی و سلیقهای را به عنوان الگوی مدیریت در نظر بگیریم، احتمالا دستورالعمل فعلی مدیران همین مدل مذکور باشد؛ اما قطعاً این روشی نیست که بتوان با آن در شرایط پیچیده فعلی رسانهای با بزرگی تلویزیون جمهوری اسلامی ایران را با آن مدیریت کرد.
با فضای مجازی همکاری کنید ولی باج ندهید!
یکی دیگر از مشکلات اساسی تلویزیون در این چند سال اخیر و با گسترش روز افزودن شبکههای اجتماعی، تلاش برنامهسازان و سریالسازان تلویزیونی برای دیده شدن در فضای مجازی است. حالا مدتهاست که ر برنامهسازی تلاش میکند تا به نحوی در برنامهاش موضع بگیرد و یا حرفی را مطرح کند که در فضای اینستاگرام و صفحات زرد آن و همچنین کانالهای تلگرامی بیشتر بازتاب پیدا کند و در اصطلاح «وایرال» شود.
البته گناه بخشی از این اشتباه بر گردن مدیران تلویزیونی است که براساس بازتاب برنامهها در فضای مجازی برآوردهای برنامهسازان را مورد بررسی قرار میدهند. این آفتی است که متاسفانه در سینمای ایران نیز وجود دارد و یکی از شاخصها برای انتخاب بازیگر و عوامل میزان مخاطبان آنها در فضای مجازی است، بدون آن که به کیفیت و تناسب این انتخابها توجه شود.
این باج دادن به فضای مجازی در شرایطی صورت میگیرد که اساسا تلویزیون رسانهای با دامنه مخاطب گستردهتر است که همچنان از اعتبار بسیار بیشتری در میان مخاطبان برخوردار است و طبعاً اثرگذاری بیشتری نیز برمخاطبانش دارد؛ پس نیازی نیست تا سازندگان برنامه برای تلویزیون برای دیده شدن تا این اندازه به شبکههای اجتماعی چشم امید داشته باشند. البته این به معنای نفی استفاده از ظرفیت شبکههای اجتماعی و فضای مجازی نیست اما استفاده کردن با باج دادن متفاوت است!