در خدمت آقازاده؛ علیه مردم
چرا سریالِ آقازاده ضدِ مردم است؟
مردمِ معمولی در این سریال محلی از اعراب ندارند، جنگ، جنگِ آقازادههاست و میدان، میدانِ آنها. حتی اگر کسی هم وارد خطِ مبارزه با فساد شود، باز هم یک آقازاده است. گویی سریال میگوید: «ببینید بچهها آقازادگی خیلی هم بد نیست، فقط آقازادههای بد، بد هستند، آقازاده خوب و فسادستیز هم داریم
نسیم آنلاین ؛ سحر دانشور: سریال آقازاده در کدام نقطه ایستاده است؟ اهمیت این سوال ریشه در نام سریال دارد، همینطور ریشه در موسسهای که سریال را تولید کرده است: «اوج»! اصطلاحِ «آقازاده»، اصطلاحِ خنثایی نیست، بلکه بلندگویی است که مردم معمولی با استفاده از آن فاصلهای که میان خود و مسئولین و سبک زندگیشان احساس میکنند را زمزمه میکنند. در حقیقت اصطلاح آقازاده انتقادی است کنایی که در کوتاهترین شکل ممکن مسائل تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی زیادی را به رخ میکشد. در سالهای اخیر این بلندگو صدایش بلندتر شده به گونهای که حتی از طریق رسانههای رسمی نیز صدایش به گوش میرسد! (اما آیا میتوان این موضوع را فرصت دانست؟ پاسخ به این پرسش مجالی دیگر میطلبد!) تولید سریال آقازاده از سوی موسسه اوج، بار دیگر توجه جمعی و مشترک جامعه را به این اصطلاح جلب کرد. سریال با انتخاب این نام، خودش را در کنار مردم و جامعهای که اصطلاح را ساخته است، قرار میدهد؛ حرفهای درِگوشی، زمزمهها و پچپچهای درون جامعه، تحلیلها و دادههای تاکسیسوارانه و اتفاقاتی که باعث ناراحتی مردم میشوند را به تصویر میکشد! مردم در این سریال با تصویرِ آنچه حرفش را میزدهاند و گاه لب میگزیدند و یا عصبانی میشدند، روبرو میشوند؛ حرفهایِ درِگوشی بر پرده؛ «پردهدریِ هیجانانگیز» و میخکوب کننده، دیدنِ نادیدهها و پشتِ پردهها، گویی واقعیتی است در جریان، جلویِ چشمِ همه، تصورش هم برای مخاطب «هیجانانگیز» است، بله «هیجانانگیز» است و همین! نقطه، سرِ خط...
من از چه حرف میزنم؟ از یک پرسش: «سریال آقازاده انتقادی و آگاهیبخش است یا هیجانانگیز و انتقادی نما؟» بیائید بافتِ کلیِ سریال را مرور کنیم. دو آقازاده خوب و بد داستان را به پیش میبرند! سریال تقابلِ این دو نفر است، یکی فسادستیز و دیگری عاملِ فساد، در جریانِ تقابلِ این دو نفر ما سریال را دنبال میکنیم. اما یک نکته فراموش شده است، «مردم» کجایِ این بازیاند؟ مردمی که خود خالقِ این اصطلاح بودهاند و در این اصطلاح انتقادات، نارضایتیها، گلهها، خشمها و کنایههایشان را نشاندهاند تا به گوش مسئولین برسد، کجایِ سریالِ آقازادهاند؟! مردم معمولی در این بازی حضور ندارند، آنها یا نوچهها و اجیرشدهها و بازیخوردهها و بهدامافتادهها و کارچاقکنهای نیما هستند و یا معدود رفقا و همکارانِ منفعل و نصیحتگو و خنثایِ حامد. حتی اکثریتِ چهرهها در جبهه آقازاده بد هستند و آقازاده خوب، یکتنه و زخمخورده در میدان با نیما و خیل همراهان و نوچههای خلافکارش میجنگد. مردمِ معمولی در این سریال محلی از اعراب ندارند، جنگ، جنگِ آقازادههاست و میدان، میدانِ آنها. حتی اگر کسی هم وارد خطِ مبارزه با فساد شود، باز هم یک آقازاده است. گویی سریال میگوید: «ببینید بچهها آقازادگی خیلی هم بد نیست، فقط آقازادههای بد، بد هستند، آقازاده خوب و فسادستیز هم داریم که پدرش در کنجِ عزلتِ پائینِ شهر سکنی گزیده است!» حال آنکه فیلم فراموش کرده است، نفسِ اصطلاحِ آقازاده حکایتِ اعتراض به طبقاتِ شکل گرفته در دل جامعه و سیاستِ ایران است. از همین نقطه است که میتوان از معنا تهی شدنِ اصطلاحاتِ اعتراضیِ مردم را به چشم دید، خنثا کردنِ زبانِ برانِ اصطلاحات، در بستر چنین آثاری محقق میشود و انرژیهای متراکم نهفته در این نشانههای کلامی هدر میرود.
سریال اگر به واقع منتقدِ آقازادگی بود و با خاستگاهِ مردم و نگاه آنها به سمت این مفهوم میرفت، نقطه عزیمتش برای شکلگیری داستانِ سریال، مردم بودند و کنشگرانِ اصلی را از بطنِ جامعه بلند میکرد و به میدان میفرستاد. اما واقعیت این است که سریال در کنار مفهوم آقازادگی ایستاده است و تنها در حال به ابتذال کشانیدنِ مفهومی است که با خاستگاهش هیچ میانهای ندارد. سریال تنها در پیِ تزریقِ هیجان است و بر موجِ انتقادیِ نهفته در دل مردم سوار شده است.
اما «آورده سریالِ آقازاده برای جامعه چیست؟» وقتی از آورده اثر هنری سخن میگوئیم از هنرِ پیشتاز، آگاهیبخش و محرکِ جامعه و مردم سخن میگوئیم! اما اگر اثری تنها با تکیه بر آنچه تاکنون در جامعه موجود بوده است تولید شود و بر تکرارِ هیجانانگیزِ همان حرفها متمرکز شود، هنرِ پیشتاز است و یا هنر تخدیری؟! این هنر تنها قادر است انرژیِ متراکم در اصطلاحاتِ خلق شده در میان مردم را از بین برده و آنها را از معنا تهی کند. ممکن است گفته شود این اثر همصدایی با مردم است، اما باید گفت قالب یک اثر تصویری برای همصدایی با مردم به گونهای دیگر به کار گرفته میشود. تصویری کردنِ آنچه زمزمه است، اثری بر بهبود زخم ندارد، بلکه تنها حسِ کاذبِ گام مثبت برداشتن را به مردم و رسانههای متعهد میدهد. اما گامی که نه نسبتی با حل مسئله دارد و نه حتی انتقاد است، بلکه «انتقادنماست»!