پر کردن فاصله اجتماعی با فرشتهها
ده نفر خانوم و به همین تعداد اقا در ان طرف پرده نشسته بودند، در یک دیگ خیلی بزرگ که پر از یخ بود آب معدنی گذاشته بودند تا اگر کسی آب خواست بدهند و یک بسته ماسک برای مستمعین. ق
نسیم آنلاین ؛ سمانه کرمانی: بچگیهای ما با روضههای خانگی گذشت، همسایهها، محرم که شروع میشد دهه اول،در خانههایشان بساط روضه بر پا میکردند. زنها صبحانه خورده، نخورده از خانه بیرون میزدند و قبل از ظهر خودشان را برای درست کردن نهار میرساندند. جمع زیادی نبودیم، پیرزنهای محل دستمال گریه به دست، از پله ها نفس زنان بالا میرفتند. ما دختربچهها با چادر و دمپایی های رنگیمان دنبال مادرهای مشکی پوشمان راه می افتادیم. بچههای شلوغ محله محسوب میشدیم، که گاهی برای باز کردن در بسته خانه همسایه از بالای در می پریدیم آن ور و گاهی بساط عروسک بازی مان به راه بود. با آمدن محرم سر به راه می شدیم، شیطنت نمی کردیم و می نشستیم پای روضههای محرم و چشممان به سینی چای و ظرف حلوا بود که بین مان می چرخید. روضههای خانگی مثل مراسم شب های مسجد پرشور و پر جمعیت نبود که صدای سینه زنی مردها در مسجد بپیچد و فضا ما را بگیرد و سرجایمان بنشاند، روضه خوان محله در هر خانه ای نیم ساعت منبر می رفت و خانه بعدی.. ما هم با مادرهایمان و همسایه ها راه می افتادیم پشت سر حاج آقا و می رفتیم خانه همسایه بعدی و همان روضه و همان گریه ها.. تعداد شاید به ده یا 15 نفر نمی رسید. ما دخترها به سرمان زده بود چرا خودمان هییت راه نیاندازیم.. سر جمع 5 یا 6 نفر بودیم، زیر زمین خانه یکی از بچهها شد هییت دخترانه ما، در و دیوارش را با هر پارچه مشکی که دستمان رسیده بود سیاهه زده بودیم، درهای قابلمهها را با هم جور کرده بودیم یکی از بچه ها کتاب نوحه پدرش را اورده بود و غلط غلوط می خواند، درهای قابلمه بهم کوبیده میشد و صدای ما چند نفر با ترجیع بند یا حسین در زیر زمین خالی میپیچید. خودمان بودیم و خودمان... اما به گفته روضه خوان محله تنها نبودیم، خلوت در جلوت داشتیم. روضه خوان می گفت: روایتی از امام صادق ع است که فرمودند:" من صدای ملائک را در روضهها می شنوم که بر قاتلان حضرت نفرین می کند." حاج آقا هر سال به صاحب روضه گوشزد میکرد مهم نیست مستمعین شما کم هستند و چند نفر پای روضه میآیند، بقیه مجلس را ملائکه پر می کنند و من در عالم خیال دور و اطراف خودم را پر از فرشته میدیدم که پای روضه حاج آقا از این خانه به آن خانه می روند، همراه ما گریه می کنند، و بعد می آیند زیر زمین خالی دختر همسایه ما ترجیعبند شعر ما را تکرار میکنند. این روزها که کرونا جهان محرم ما را مصادره کرده، شده مثل روضههای خانگی بچگی ما جمعهای کوچک زیاد می بینیم، دیروز غروب رفتم کهف الشهدا، تنها مکانی که انگار از خودم زده ام بیرون و نشسته ام روبروی خودم و من تمام شهرم و می توانم از بیرون نگاهش کنم و فکر کنم. مسیر شیب دار به سمت کهف را پیاده رفتم از بالا صدای سخنرانی میآمد، وقتی رسیدم محوطه مثل سالهای قبل فرش پهن کرده بودند و مجلس زنانه مردانه شده بود . در این دو روز گذشته از محرم، اولین بار بود که می آمدم مجلس روضه.. ده نفر خانوم و به همین تعداد اقا در ان طرف پرده نشسته بودند، در یک دیگ خیلی بزرگ که پر از یخ بود آب معدنی گذاشته بودند تا اگر کسی آب خواست بدهند و یک بسته ماسک برای مستمعین. قسمت زنانه خانمی اسپری الکل اش را روی رو فرشی خالی می کرد تا بنشیند. رفتم جلو نشستم روی لبه جدول رو به تهران ... سخنران با گفتن والسلام و علیکم و رحمه الله میکروفون را داد به روضه خوان، و صدای روضه پیچید در دل کوه، دو مرد از میانبرها که انگار کوه پیمایی عصرانه اشان را میرفتند سر چرخاندند به بالا، مرد مشکی پوش لحظه ای درنگ کرد و بعد آرام آرام آمد سمت کهف، همه در دورترین نقطه از هم نشستند. نوحه خوان گفت :" با حفظ فاصله کمی نزدیک شویم تا سینه بزنیم" میخواست به رسم همیشگیاش مجلس را گرم کند و جاهای خالی را پر کند. نیازی نبود در تمام مجالس این روزهای کوچه پس کوچههای شهر، در بین تمام رعایت فاصلههای اجتماعی، به قول روضه خوان بچگی ما ملائکه نشسته اند به عزاداری. فاصلههای اجتماعی ما را تمام ملائکه هایی پر کرده اند که سالهاست آرزوی یاری رساندن به امام حسین ع را داشته اند و 1400 است است با فرزندان ادم در میان روضههای کوچه پس کوچه ها، در میان روضههای خانگی، فاصلههای خالی ما را پر می کنند.