اولین سریال سازمان «اوج» برای شبکه نمایش خانگی تا اینجای کار بیشتر اسباب نقد این نهاد شده است
طبل تو خالی «آقازاده»!
«آقازاده» قرار است نقد معتدلانه سیستم «آقازادگی» باشد و از این بگوید که در میان آقازادهها هم خوب و بد وجود دارد اما مسئله اینجاست که تصویر عزلتنشین شدن مردی که خود یکی از انقلابیون قدیمی است، آن هم در شرایطی که خود با فساد دوستانش روبروست، بیش از هر چیز ذهن مخاطب را به این سمت میبرد که نکند در این سیستم، برای اینکه سالم بمانی، بهتر است عزلتنشین شوی؟!
نسیم آنلاین : محمدحسین علیزاده: «آقازاده» اولین تجربه سازمان هنری رسانهای اوج در زمینه تولید سریال برای پخش در بستر شبکه نمایش خانگی است و قاعدتاً از تجربه اول هر کاری هم باید به اندازه همان تجربه اول انتظار داشت. اما عقبه سالها فیلم و سریالسازی برای سینما و تلویزیون اوج را از حالت آکبند و دستنخورده این فضا خارج میکند و حالا همه نگاهها به سوی این سازمان است تا ماحصل اولین تولید سازندگان آثاری مثل «بادیگارد»، «به وقت شام»، «تنگه ابوقریب»، «ایستاده در غبار» و «لباس شخصی» در عرصه شبکه نمایش خانگی، کیفیتسنجی شود. محصولی که پخش چند قسمت ابتدایی آن تا اینجای کار با وجود تبلیغات گستردهای که درباره آن صورت گرفته، بیشتر از تعریف و تمجید، اسباب انتقاد از «اوج» و سازندگان آن شده است.
از قضا سرکنگبین صفرا فزود
«آقازاده» حکایتی از تقابل دو آقازاده خوب و بد است که یکی تحت تربیت بد به ناکجاآباد کشیده شده و دیگری با تربیت درویش مسلکانه پدرش که زمانی مردی صاحبنفوذ بوده و حالا کنج عزلت پیشه کرده، تبدیل به جوانی فسادستیز شده است. اما مشکل دقیقا از همینجا شروع میشود. حاج رضا قصه «آقازاده» با بازی امین تارخ نمادی از انقلابیون باسابقه است که حالا عزلتنشین شده است و عرصه به قدری خالی گذاشته که برخی از رفقای فرصتطلبش در حوزههای مختلف فساد اقتصادی و اخلاقی یکهتازی میکنند.
«آقازاده» قرار است نقد معتدلانه سیستم «آقازادگی» باشد و از این بگوید که در میان آقازادهها هم خوب و بد وجود دارد اما مسئله اینجاست که تصویر عزلتنشین شدن مردی که خود یکی از انقلابیون قدیمی است، آن هم در شرایطی که خود با فساد دوستانش روبروست، بیش از هر چیز ذهن مخاطب را به این سمت میبرد که نکند در این سیستم، برای اینکه سالم بمانی، بهتر است عزلتنشین شوی؟!
تعبیری که عکس خواسته اولیه سازندگان «آقازاده» است اما ناخواسته برای مخاطبان آن ایجاد شده است تا حکایت «آقازاده» حکایت همان بیت شعر معروف مولوی شود که میگفت: «از قضا سرکنگبین صفرا فزود/ روغن بادام خشکی مینمود».
گرگ میدان مبارزه با فساد، میش سادهلوح در زندگی شخصی!
«آقازاده» نقصهای بسیاری در زمینه شخصیتپردازی دارد اما قطعا بزرگترین ضعف سریال در ترسیم شخصیت «حامد» به عنوان یک قهرمان برای مخاطبان است. حامد که نقش آن را سینا مهراد بازی میکند (و چه انتخاب بدی است این سینا مهراد برای قهرمان نقش اول «آقازاده» که به جز چهره نسبتا معصوم هیچکدام از ویژگیهای لازم برای قهرمان بودن و قرار گرفتن در این نقش را ندارد)، جوانی عجیب و غریب است! او در عرصه فعالیتهای امنیتی فردی به شدت باهوش و نکتهسنج است که مو را از ماست میکشد اما همین نیروی امنیتی خبره در زندگی شخصی تبدیل به جوانکی خام، بیدستوپا و کمی عقبمانده میشود که به راحتی فریب یک دختر جوان را میخورد و حتی توانایی تشخیص اینکه او در حال فریبش است را هم ندارد.
این رفتار متناقض برای مخاطبی که از حامد رویی دیگر را هم دیده، عجیب و باورنکردنی است. گویا قرار است گرگ میدان مبارزه با فساد، میش آرام زندگی شخصی باشد! و این البته طبیعی است اگر مخاطب نتواند این حجم از تناقض را هضم کند و با آن کنار آید.
خیاط در کوزه افتاد
آقازاده دقیقا در نگاه ابزاری به زنان و استفاده از آنها به عنوان عروسکهایی برای جذب مخاطب دقیقا همین مسیری را میرود که سریالهایی همچون «دل» و «مانکن» رفتند؛ آن هم در شرایطی که انتظارات از مجموعهای همچون سازمان «اوج» به عنوان سازنده این سریال بیش از سازندگان «دل» و «مانکن» بوده است؛ شبیه حکایت همان خیاطی که در کوزه افتاد!
«آقازاده» به بهانه نقد فساد، بارها و بارها تصاویری به شدت عریان از فساد را نشان میدهد که چه بسا اگر سازنده این سریال «اوج» نبود، با موجی گسترده از اعتراضات روبرو میشد. تاکید بسیار بر نمایش نماهای نزدیک از صورت آرایش شده بازیگران زن به ویژه کاراکتر راضیه و البته روایت فسادهای او به عنوان ابزار سواستفاده دارودسته «نیما بحری» از چهرههای سیاسی و اخاذی از آنها، این سریال را تبدیل به اثری +18 کرده است که در برخی از لحظات قابلیت تماشا در جمع خانواده را ندارد! حتی اشاره مشمئزکننده سریال به ماجرای پیگیری پدر حامد درباره اتفاقات رخ داده در شب اول عروسی این زوج جوان نیز از جمله بخشهایی است که نمیتوان آن را در جمع خانوادگی تماشا کرد.
کِشِش بده!
«آقازاده» تا اینجا که پخش شده، یک ایراد اساسی دیگر نیز داشته که آن را باید مربوط به کشدار شدن بیش از اندازه بخشهای ابتدایی این قصه دانست. ماجرای سفر حامد و راضیه به مشهد و اصرار سازندگان بر کشدادن قصه در این بخش از یک سو و همچنین اصرار بر فلشبکهای مکرر و بهم ریختن خط زمانی روایت قصه از سوی دیگر باعث دلزدگی مخاطب میشود.
البته آقازاده در ابتدا اینگونه نبود و ورودیه جذاب برای قصهاش در نظر گرفته بود اما در ادامه مسیر قصه به سمتی رفت که انگار سازندگان تلاش کرده بودند تا هر قسمت را به دو قسمت تبدیل کنند و به تعبیر عامیانه در قصه آب بندند. روایت غیرخطی قصه نیز در بهم ریختن تمرکز مخاطب و ایجاد حس دلزدگی برای او بیتاثیر نیست. به ویژه اینکه وقتی این اتفاق به شکل مکرر تکرار میشود، حوصله مخاطب را سر میبرد.