مخاطبان نمایشخانگی همچنان منتظر بهبود کیفیت سریالهای این شبکه هستند
همه چیز فدای فروش؟!؛ تکنیکهایی برای آببستن و پول در آوردن با سریالهای نمایشخانگی
بازار شبکه نمایش خانگی حالا داغتر از همیشه شده است؛ موفقیت ظاهری بعضی از مجموعههای تولید شده برای این بستر و همچنین سرمایههای بسیاری که در این چند سال به دلایل منطقی و غیرمنطقی! مختلف به سمت این حوزه روانه شده، زمینه را برای تولید محصولاتی برای نمایش در بستر نمایش خانگی فراهمتر کرده است.
نسیم آنلاین ؛ احسان سالمی: بازار شبکه نمایش خانگی حالا داغتر از همیشه شده است؛ موفقیت ظاهری بعضی از مجموعههای تولید شده برای این بستر و همچنین سرمایههای بسیاری که در این چند سال به دلایل منطقی و غیرمنطقی! مختلف به سمت این حوزه روانه شده، زمینه را برای تولید محصولاتی برای نمایش در بستر نمایش خانگی فراهمتر کرده است. در ادامه نیز با توجه به وضعیت پیش آمده برای سینماها به واسطه کرونا، بعید نیست بسیاری از فیلمسازان نیز قید ساخت آثار سینمایی را بزنند و به سراغ سریالسازی برای نمایش در این شبکه بروند.
اما سریالهای شبکه نمایش خانگی فارغ از نقدهای متعددی که در زمینه محتوایی به آنها وارد است؛ در زمینه فنی و کیفی هم ایرادات متعددی دارند که شاید به واسطه نقدهای محتوایی وارد شده بر آنها، کمتر مورد توجه قرار گرفتند. نقدهایی که جدی نگرفتن آنها باعث تولید انبوهی از سریالهای کمکیفیت و بیارزش برای عرضه در این شبکه شده است.
تکنیکهایی برای آب بستن و پول در آوردن!
سریالهای شبکه نمایش خانگی به معنی واقعی کلمه مصداق غش در معامله هستند! اگر مخاطب چند تا از این سریالها باشید، به تمام وجود متوجه تعبیری که درباره این سریالها استفاده کردیم، میشوید. سریالهای نمایش خانگی کمفروشی میکنند و این را میشود در هر قسمت از این سریالها دید.
یکی از مصادیق این کمفروشی را باید تاکید سازندگان سریالها بر استفاده پرحجم از موسیقی در متن سریالها دانست. برای نمونه در سریال «دل» که همین روزها در حال پخش از شبکه نمایش خانگی است، به طور میانگین در هر قسمت حداقل یک موزیک ویدئو چند دقیقهای استفاده شده است. سریالهای دیگر نیز هر کدام به نوعی درگیر این موضوع شدند و از «شهرزاد» که در ظاهر یکی از باکیفیتترین محصولات عرضه شده در این شبکه بود تا «مانکن» که به عنوان رکورددار تعداد مخاطب در رسانهها مطرح شد، همگی در قسمتهایی از سریال برای پرکردن قسمتهای خالی قصه از موزیکویدئو استفاده کردند. مسئلهای که اثری از آن در نمونههای مشابه خارجی نیست.
نمونه دیگر این آب بستن را باید در نمایش طولانی آنچه گذشت و آنچه که خواهید دید در ابتدا و انتهای هر قسمت از این سریالها دید. به شکلی به طور میانگین حداقل در هر قسمت بین 10 تا 15 دقیقه از سریال به نمایش همین دو بخش اختصاص دارد!
کماهمیتترین موضوع: قصه!مسئله کیفیت پایین سریالهای شبکه نمایش خانگی البته فقط همین آببستنهای مکرر در ابتدا و انتهای آنها نیست؛ بلکه نبود ایدههای تازه و بحران قصهگویی را باید مهمترین نقطه ضعف فنی این سریالها دانست. تقریبا اکثر سریالهای نمایش داده شده در شبکه نمایش خانگی قصههایی لاغر با سوژههای مرتبط با خیانت در روابط زن و شوهری، اختلاف طبقاتی، عشقهای مثلثی و... است که روی آن روکشی از قصههای دیگر نیز کشیده شده است. برای مثال در میان سریالهایی که در همین روزها در حال پخش از شبکه نمایش خانگی هستند، تِم اصلی قصه دو سریال «دل» و «خواب زده» مسئله خیانت در روابط خانوادگی و عشقهای مثلثی است. قصه «کرگدن» هم که در ظاهر به مسائل مافیا دارو مرتبط بود در دل خود عشقهای مثلثی متعددی را جای داده بود.
این تاکید بیش از اندازه بر تمرکز قصهها بر نمایش چنین روابطی در شرایطی است که اغلب این آثار در روایت ساده قصه خود زبان الکن و ناقصی دارند و به جای خلق موقعیتهای پرکشش و تعلیقهای داستانی بر شاخ و برگ دادن به این حواشی غیرضروری متمرکز هستند. برای مثال در همین چند قسمت اخیر سریال «دل» سازندگان سریال علاوه بر استفاده از تکنیکهایی که پیش از این به عنوان راهکارهایی برای آببستن در سریال از آنها یاد کردیم، تاکید شدیدی بر نمایش کمکارکرد گذشته شخصیتها دارد. در حالی که میشد آنها را چند دیالوگ ساده نیز برای مخاطب شرح داد و به جای آن بر روند اصلی قصه متمرکز شد.
نمونه دیگر این موضوع را میتوان در سریال «کرگدن» دید که به تازگی پخش آن به اتمام رسید. سازندگان این سریال نیز با استفاده افسارگسیخته از روایت غیرخطی و پازلی برای شرح قصه، به طور کلی شانس ارتباطگیری مخاطب با اثر را به واسطه آشفتگی روایت آن، کاهش دادند.
در انتظار احترام به پول و وقت مخاطب
هنر سازندگان یک اثر نمایشی صرفاً در انتخاب سوژه، چگونگی ورود به قصه و چگونگی بسط دادن داستان نیست؛ بلکه انتخاب بهترین زمان برای اتمام قصه نیز خود هنری جداگانه است که البته انگار خبری از آن در شبکه نمایش خانگی نیست. در واقع در بسیاری از موارد سریالهای عرضه شده در شبکه نمایش خانگی در بهترین حالت توانایی تبدیل شدن به یک مینیسریال چند قسمتی را داشتند اما با اصرار سازندگان اثر برای تبدیل آن به یک سریال (که گاهی بیش از یک فصل دارد!) در عمل باعث فرسایشی شدن روند روایت قصه و کاهش شدید کیفت خروجی نهایی شدند.
شاید اگر قصه سریالی مثل «دل» نهایتاً در 10 قسمت روایت میشد به مراتب برای مخاطب قابل تحملتر از سریالی بود که قرار است در 40 قسمت روایت شود و به طور مشخص میتوان کمفروشی را در هر قسمت از آن دید! چرا که اساسا قصه سریال پتانسیل و کشش تبدیل شدن به یک مجموعه 40 قسمتی را ندارد. البته نمونههای خوبی هم در این زمینه وجود داشت برای مثال سریال «هیولا» مهران مدیری از جمله آثاری بود که در نقطه درست خود به اتمام رسید. مزیت این کار آن است که حداقل وقتی فیلمساز خودش میداند قصه اثر دیگر کششی برای ادامه دادن ندارد، سریال را به اتمام میرساند و نه پول و وقت مخاطب را هدر میدهد و نه انرژی خود.
آداب ساخت سریال چند فصلیسریالسازی به شیوه چند فصلی هنوز در ایران آنچنان که باید منطبق بر اصول حرفهای آن نشده است. قاعده ساخت سریالهایی با چند فصل انتشار همراه با فاصله آنهاست. درواقع اگر مبتنی بر الگوی پخش سریالهای بینالملل پیش رویم، معمولا بین پخش هر فصل از سریالها بین 6 ماه تا یک سال فاصله است و مخاطب در این بازه زمانی در انتظار انتشار فصل بعدی سریال میماند. این در حالی است که سازندگان سریالهای نمایش خانگی با دو تکه کردن قسمتهای سریال و پخش آنها با فاصلهای کوتاه و چند هفتهای، به شکلی کاذب برای سریال دو فصل ایجاد میکنند.
مثلا سریال «همگناه» که این روزها در حال پخش از شبکه نمایش خانگی است و در مجموع 24 قسمت دارد، قرار است پس از پخش قسمت دوازدهم آن پایان فصل اول اعلام شود و فصل دوم آن نیز با فاصلهای کوتاه در اختیار مخاطبان قرار گیرد.
گذشته از این شیوه غیرحرفهای، اصول سریالسازی چند فصلی مبتنی بر تعریف نقاط عطف و موثر در جریان قصه برای بخشهای انتهایی هر فصل و ایجاد پرسشهایی در ذهن مخاطب برای حفظ علاقمندی مخاطب به تماشای فصلهای بعدی اثر است، اما در شیوه ایرانی آن، صرفاً سریال از وسط به دو نیم تقسیم میشود و به آن عنوان فصل اول و دوم اطلاق میشود؛ بدون آن که به کاشت منطقی سوالات در ذهن مخاطب و حساس کردن او برای تماشای ادامه سریال در فصل بعد توجه چندانی شود.
به نظر میرسد شبکه نمایش خانگی در ادامه مسیر خود برای آن که بتواند ارتباط بیشتری با مخاطبان بگیرد، راهی جز توجه به این ریزهکاریهای مهم ندارد. نکاتی که بیتوجهی به آنها گاهی باعث ایجاد حس «توهین به شعور مخاطب» در میان مخاطبان این آثار میشود؛ به ویژه آن که مخاطبان بابت تماشای محصولات عرضه شده در این شبکه باید علاوه بر زمان، هزینهای جداگانه پرداخت کنند و این حداقل حق آنهاست که بتوانند محصولاتی با کیفیتتر را تماشا کنند.