محسن مقصودی
برای کشف «نفوذ» در رسانه ملی دنبال یک شخص نگردید
برای کشف نفوذ به جای اشخاص، دنبال یک خط فکری باشید که همه شبکه ها را برای جذب درصدهای بیشتر مخاطب به یک رقابت منفی برای جذب سلبریتی ها و سطحی شدن برنامه ها سوق داده است. دنبال آن خط فکری باشید که برای مدیران شما جاانداخته، تنها راه جذب مخاطب از مسیر سرگرمی سازی می گذرد و تنها روش ایجاد سرگرمی برنامههای زرد سلبریتی محور است.
نسیم آنلاین ؛ محسن مقصودی: ۱.حدود هشت ماه پیش و پس از پخش سریال سیاه «بوی باران» (عروس تاریکی) وحید جلیلی یادداشت های تند و تیزی نوشت و انتقادهایی از نگاه انقلابی و بر مبنای مطالبات مردم و رهبر انقلاب از صدا و سیما مطرح کرد، حقیر البته برخی از کلمات و واژه های بکار رفته در آن متن را نمی پسندیدم، اما منهای برخی جملات و قضاوت ها که میتوانست لحن بهتری داشته باشد، کلیت انتقاد او را از آنجا که دلسوزانه و با رویکردی انقلابی از ظرفیتهای مغفول رسانه ملی سخن گفته بود درست و به حق می دانستم و این روزها البته شاید بیشتر از هشت ماه قبل به یادداشت دلسوزانه وحید جلیلی فکر میکنم. ای کاش او آن یادداشت را با لحنی آرامتر نوشته بود تا بهتر خوانده میشد!
۲.پس از آن یادداشت و واکنش های جنجالی مخالفان و موافقان به آن، حقیر هم در اواخر شهریورماه سال گذشته در یادداشتی با عنوان «رسانه ملی و چالش نقد» ، به ضرورت نقد رسانه ملی پرداختم و گفتم که رسانه ملی باید از نقدها استقبال کند و خودش باید پیشتاز تولید برنامه هاییصریح و دوطرفه و غیر تشریفاتی برای نقد سریال ها، برنامه ها و حتی مدیریت شبکه ها و رویکردهای کلان رسانه ملی باشد. نمونه هایی را مثال زدم و عرض کردم چندین بار هم به مدیران پیشنهاد داده ام، ثریا آماده است اولین برنامه ای باشد که به صورت صریح و دو طرفه وشفاف در برنامه ای زنده به نقد کشیده شود و پاسخ بگوید و از نقدها استفاده کند.
۳. دو هفته بعد در ۶ مهر ماه ۹۸؛ روابط عمومی صدا و سیما خبر از تولید و پخش برنامه ای به نام «ساختمان شیشه ای» با موضوع نقد برنامه های صدا و سیما داد که قرار است از روز جمعه همان هفته (۱۲ مهرماه) ، هر هفته جمعه ساعت ۱۹:۳۰ از شبکه یک سیما پخش شود. من خوشحال شده بودم و راضی که اگر نتیجه همه این انتقادها همین یک برنامه هم باشد خیر است! و چقدر ساده بودیم ما و خوش باور! هنوز و پس از گذشت هشت ماه هیچ خبری از آن جمعه نشده است!
۴. پس از انتقادها به پایتخت ۶ برنامه ای برای نقد و بررسی آن از شبکه یک پخش شد که به جای نقد بیشتر به عذرخواهی و دلجویی از عوامل پایتخت اختصاص داشت. اما نقد صریحتر و مبنایی تر میتوانست کمک بیشتری حتی به پایتختی ها بکند که باز هم فرصت از دست رفت.
۵. اخیرا دوباره انتقادها در ماجرای دستمزد برخی مجری ها و سلبریتی ها و ضرورت شفافیت مالی در صدا و سیما بالا گرفته است. و جالبتر آنکه دیدم برخی مدیران رسانه ملی هم در میزگردی انتقادی در یکی از خبرگزاری ها شرکت کرده اند و پاسخ های داده اند. آقای پور محمدی معاون سابق سیما و مدیر سابق شبکه سه که هنوز هم از مدیران ارشد رسانه ملی هستند، در میزگرد تسنیم گفته اند «نظام سرمایه داری بر برنامه های صدا و سیما اسیر حاکم شده است» و سپس به رقابتهای منفی درون سازمانی میان شبکه های سیما اشاره کرده اند که عامل افزایش بی قاعده دستمزدهای سلبریتی ها بوده است. این که بالاخره برخی مدیران تلویزیون حاضر شده اند (و یا مجبور شده اند) در گفتگوی انتقادی پاسخگوی مطالبات مردم و منتقدین باشند را باید یه فال نیک گرفت. این یعنی اینکه انتقاد و مطالبه برای اصلاح جواب می دهد. اما این همه ماجرا نیست...
۶. آقای پورمحمدی ماجرا را به رقابت بین مدیران شبکه ها تقلیل داده اند. سوال اصلی این است که چه جریانی و چه ساختاری در تلویزیون باعث شده است چنین رقابتی پیش بیاید؟ آیا این رقابت، تنها رقابت کاری چند مدیر است یا ریشه های ایدیولوژیک هم دارد؟ اساسا چرا اخیرا هر دو هفته و یا هر یک ماه یکبار درصدهای نظرسنجی مخاطبان با آب و تاب فراوان برای رسانه ها اعلام می شود؟ چه جریانی سعی دارد تنها معیار موفقیت شبکه ها را در تعداد مخاطب خلاصه کند؟ آیا با این روش تولید برنامه های سطحی و عمدتا سرگرمی با حضور سلبریتی ها _که بعضاً مخاطب بالایی دارند_ تنها هدف مدیران شبکه ها نمی شود؟ آیا تا به حال در نظرسنجی از متخصصان و مردم، محتوا و اثرگذاری مثبت و منفی سریال ها و برنامه ها و جریان سازی آنها در حل مسایل کشور پرسش شده است؟ آیا در خصوص برنامه های «ساخته نشده» و موضوعات بر زمین مانده در سریال ها و برنامه های شبکه ها نظرسنجی شده است؟ آیا امروز کارگران و کشاورزان مظلوم همان سهمی را در سریالها و برنامه های رسانه ملی دارند که سلبریتی ها و سرمایه دارها و بانک دارها و موسسات کنکوری و...؟ آیا تلویزیون باید کارخانه سرگرمی سازی (به هر قیمتی) باشد یا دانشگاه عمومی و کارخانه انسان سازی؟!
۷. از حق نگذریم در سالهای اخیر رویشی از حضور مدیران جوان و انقلابی را در برخی از بخشهای مهم سازمان و برخی شبکه های رادیویی و تلویزیونی می بینیم که تنها دلخوشی مان برای تحول در آینده سازمان هستند. هر چند جریانی در سازمان وجود دارد که مانع از بروز و ظهور بهتر و موثرتر جریان انقلابی در صدا و سیما میشود و بی مهری ها و بداخلاقی هایی که در ماجرای ثریا و جهان آرا شد نمونه ای از آن است، که انشالله بعدا درباره آن حقایق بیشتری خواهید شنید که واقعا تاسف انگیز است. اما باید توجه داشت، همین جوانها و انقلابی ها هم اگر در این ساختار رقابتی غیرآرمانی رها شوند و بخواهند با همان روش لیبرال ها به نبرد رسانه ای بپردازند، مانند گذشتگان اسیر سلبریتی های نجومیبگیر خواهند شد. امیدوارم برخی مدیران دلسوز رسانه ملی تا دیر نشده ساختارها و شاخص ها را در تلویزیون اصلاح و متحول کنند. به شما قول می دهم اگر در سریال ها و برنامه سازی ها به مسایل اصلی مردم نظیر مبارزه با فساد و نقد اشرافیت و تبعیض و رانت خواری، نقد خصوصی سازی های لجام گسیخته (اختصاصی سازی ها) و پدیده نفوذ و... بپردازید و دستاوردهای علمی و فناوری مظلوم همین ملت را در دوران تحریم دست مایه برنامه سازی ها و فیلم نامه ها کنید، صدها سوژه جذاب، چالشی، دراماتیک و امیدبخش نظیر سریال گاندو و شوق پرواز و... پیدا می کنید که شما را از وابستگی و بعضاً منت کشی سلبریتی های نجومی بگیر نجات می دهد. مردم تشنه عدالت و مبارزه با فساد و تبعیض اند، عاشق حاج قاسم ها و حججی ها و شهریاری ها و احمدی روشن ها؛ نگذارید عده ای «نفوذی» با ایده انحصاری سرگرم سازی مردم با سلبریتی های نجومی بگیر شما را فریب دهند و برای مردم ذائقه سازی کاذب کنند!
۸. مدیر محترم سازمان هم که اخیرا در نامه ای به مسأله نفوذ در سازمان اشاره کرده اند، خوب است توجه کنند برای کشف نفوذ نباید صرفا دنبال یک شخص و یا چند نفر بود. نفوذ اصلی، تغییر دستگاه فکری و تصمیم سازی در بخش مهمی از مدیران سازمان است. برای کشف نفوذ به جای اشخاص، دنبال یک خط فکری باشید که همه شبکه ها را برای جذب درصدهای بیشتر مخاطب به یک رقابت منفی برای جذب سلبریتی ها و سطحی شدن برنامه ها سوق داده است. دنبال آن خط فکری باشید که برای مدیران شما جاانداخته، تنها راه جذب مخاطب از مسیر سرگرمی سازی می گذرد و تنها روش ایجاد سرگرمی برنامههای زرد سلبریتی محور است. دنبال همان خطی باشید که ترویج میکند، اگر محتوای سریال ها به مسائل اصلی مردم و انقلاب مرتبط شد جذابیت و مخاطبش کم می شود! دنبال همان خطی که فکر میکند تنها راه جذابیت فیلم نامه ها، ایجاد عشق های مثلثی و مربعی است. جریان نفوذ دستگاه تصمیم سازی مدیران را نشانه رفته و متاسفانه در موارد مهمی موفق شده است. عزیزان تا دیر نشده کاری بکنید...