نگاهی به فصل ششم سریال پایتخت
جای خالی الوند؛ سریالی که «معمولی» هم نبود
«پایتخت» در حال حاضر پربیننده ترین و پرطرفدارترین سریال تلویزیون است. سریالی که با یک داستان جذاب در نوروز ۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد و پس از طی حدود یک دهه، در دل مردم جا باز کرد و تبدیل به مهمترین سریال تلویزیون شد.
نسیم آنلاین : «پایتخت» در حال حاضر پربیننده ترین و پرطرفدارترین سریال تلویزیون است. سریالی که با یک داستان جذاب در نوروز ۹۰ از شبکه یک سیما پخش شد و پس از طی حدود یک دهه، در دل مردم جا باز کرد و تبدیل به مهمترین سریال تلویزیون شد.
علت محبوبیت «پایتخت» را باید در شخصیت ها و ماجراهایی که برای آنها پیش می آمد جست و جو کرد. کمدی روستایی همیشه یکی از گونه های محبوب برای مردم ایران است و «پایتخت» از این ویژگی بهره کامل را برده بود. اما به جز این، «پایتخت» دارای شناسنامهای است که وجه تمایز آن با سایر کمدی های تلویزیون است. شناسنامه ای که متکی بر شخصیت اصلی آن، نقی معمولی و خانواده اوست: مردی میانسال و بلندپرواز که (در فصل اول) دست خانواده اش را میگیرد و با کامیون پسرخاله اش به تهران می آید تا بتواند زندگی بهتری برای آنها بسازد. طراحی، دکوپاژ، تدوین و رنگ و لعابی که در فصل اول وجود داشت نیز در فصل های بعدی حفظ شد و به همین دلیل سریال «پایتخت» از تمام سریال های قبلی کارگردانش سیروس مقدم متمایز شده بود.
استفاده از موسیقی محلی و سرخوشیِ آدم های پایتخت باب میل مردم ایران بود. مردمی که سادگی و صفای اهالی علی آباد به مرور تبدیل به بخشی از خاطرات نوروزی شان شد. سادگی و صفایی که به مرور عاملی برای تولید یک سریال با هزینه بالا شد که دلیل آن هم چیزی نبود جز حجم بالای مخاطبی که به تماشای آن از تلویزیون مینشستند و مدیرانی که پیروزمندانه قراردادهای تبلیغاتی فراوانی را با استفاده از برند این سریال منعقد میکردند.
«پایتخت» از همان ابتدا مبتنی بر ماجرا بود و الگوی روایی «فیلمِ جاده ای» برای آن باعث شده بود تا مخاطب به تماشای رویدادهایی بنشیند که معمولا برخلاف میل اعضای یک خانواده، برای آنها رخ میداد.
فصل ششم «پایتخت» اما برخلاف سایر پایتخت ها که مبتنی بر ماجرا بود، بر مبنای موقعیت های روزمره خانوادگی نوشته شده است. رویکردی که باعث شده نقدهای فراوانی نسبت به این فصل وارد شود.
روند رویدادهای «پایتخت۶» از نیمه میانی سریال به بعد و به خصوص پس از ورود بهبود، با افت شدیدی روبرو شد. قسمت های ابتدایی سریال با استفاده از تبعات مرگ باباپنجعلی جذابیت های قانع کننده ای داشت اما پس از بازگشت نقی معمولی از مکه، تنها موتور محرکهِ پیش برنده قصه سریال، ماجرای عشق رحمت به فهیمه و مواجهه با بهبودِ از گوربرگشته و انتظار مخاطب برای رخ دادن یک فاجعه پس از بازگشت بهبود بود. به همین دلیل سازندگان سریال، ماجرای بازگشت بهبود را به قدری کش دادند تا سریال از نیمه بگذرد اما برای پس از آن، هیچ ایده جذاب دیگری نداشتند و حذف کاراکتر رحمت بعد از بازگشت بهبود، به قصه لطمه زد.
بعضی ایده ها هم در همان قدم ابتدایی مطرح شده و خیلی زود فراموش شدند. مثلا ماجرای خانه نقی معمولی که قبل از انقلاب، محل شهربانی و شکنجه زندانیان بوده، میتوانست در فلش بک های بیشتری ادامه پیدا کند و عمق بیشتری به زندگی شخصیت ها بدهد اما صرفا در همان یک سکانس مطرح و رها شد. جدای از اینکه چرا فقط بهبود از این ماجرا خبر داشته و بقیه بیخبر بودند، خودش ایراد منطقی دارد که مخاطب حرفه ای آن را به حساب تمرین نویسندگان در یادگیری فیلمنامه نویسی میگذارد.
مشخص است که فقط حضور چندگانه محسن تنابنده در تولید این سریال، عامل اصلی موفقیت «پایتخت» در سال های گذشته نبوده و سهم مرحوم خشایار الوند نیز در این موفقیت کمتر از او نیست. آرش عباسی به عنوان یک نویسنده متوسط در تئاتر، ارزش افزوده چندانی در فیلمنامه برای سری جدید ایجاد نکرده است و اگر طبق شنیده ها، چهار قسمت ابتدایی پایتخت حاصل متنی باشد که خشایار الوند برای تولید در عید فطر سال گذشته نوشته بوده، باید آرش عباسی را یکی از عوامل اصلی شکست فصل جدید دانست. ضعف آرش عباسی در شوخی نویسی بهگونهای است که بداهه پردازی بازیگرها نبود، مشخص نیست باید در این فصل به چه چیزی میخندیدیم. به راستی شوخی با عنوان فامیلی معمولی، پس از یکی دوبار باز هم برای مخاطب خنده دار است؟
از طرف دیگر نقدهای بسیاری در زمان پخش سریال به محتوای آن به خصوص روابط شخصیت ها با یکدیگر مطرح شده بود. اگرچه در سری های قبلی «پایتخت» یکرنگی و صفا و صمیمیت در کنار ساده دلی، شاخصه اصلی شخصیت پردازی آدم های پایتخت بود، اما در فصل ششم، اکثر شخصیت های «پایتخت» تبدیل به آدم های فرصت طلبی شده بودند که برای تحقیر و تخریب یکدیگر از هیچ موقعیتی نمیگذشتند. رفتار توهین آمیز کوچکترها به بزرگترها یکی از وجوه متمایز این سریال نسبت به تمام سریال هایی است که در جهان تولید میشود. حتی در مورد نقی معمولی هم این موضوع در این فصل توی ذوق میزد. درحالیکه صحنه مربوط به تلاش نقی برای حفظ جان پدرش -که در یک ماشین در حال سقوط به دره بود- یکی از به یاد ماندنی ترین صحنه های فصل های گذشته این سریال بود، در این فصل با نقی معمولی به عنوان مردی میانسال طرف بودیم که تلاش میکرد از یاداوری اهدای عضو پدرش به یک نماینده مجلس برای سوءاستفاده از موقعیت مالی و اجتماعی او بهره ببرد.
به نظر می رسد با حذف باباپنجعلی به عنوان پدر و بزرگتر خانواده، مناسبات خانواده نیز ناخواسته تغییر کرده و آدم ها احترامشان را به هم از دست داده اند. جدای از این موارد، «پایتخت» همچون فصل قبلی به راحتی بسیاری از خط قرمزها را «رد داده» و نشان میدهد، در تلویزیون جمهوری اسلامی هم هرچیزی قیمتی دارد. اگر از مشابهت سکانس نهایی سریال که رحمت و همسرش در قایق حضور دارند با یک فیلم فارسی قبل انقلاب بگذریم نمایش تخت خواب دو نفره که در سینما هم بعضا غیرممکن است، استفاده از واژه «اواخواهر» در یک مشاجره خانوادگی -آنهم وقتی کودکان 5 و 6 ساله هم بیننده این سریال هستند-، تشبیه حجاب مقنعه ایِ هما به «شست پایی که از سوراخ جوراب بیرون زده» و. . . نشان میدهد که اوضاع بسیار خراب تر از چیزی بوده که فکرش را میکردیم. بی دلیل هم نیست که بخش زیادی از دیالوگ های بازیگران بعد از تولید دوباره ضبط شده و بازیگران به سانسور فراوان اعتراض میکنند. انگار نظارتی که بر سریال و برنامه های دیگر وجود دارد برای سازندگان «پایتخت» یک شوخی ساده است.
واقعا چه نیازی به متلک گویی به اردوی راهیان نور برای سازندگان سریال وجود دارد؟ آنهم وقتی دو سال پیش موسسه «اوج» چندین میلیارد صرف «پایتخت5» کرد تا در چند سکانس، مردم خطر داعش را برای کشور و نوامیس خود بفهمند. طبیعی است همچون مهناز افشار، که یک روز برای بازی در «قسم» از موسسه اوج پول میگیرد و روز دیگر در شبکه ای که آل سعود پولش را میدهد، مابین ابی و آرش مینشیند، تنابنده هم متلکی به اردوی راهیان نور بیندازد تا همه آن پولهای موسسه اوج را بشورد و ببرد .
رابطه عوامل «پایتخت» با مدیران تلویزیون، همچون رابطه پسر جوانی با پدرش است که چون حالا حقوقش از پدر بیشتر شده، از او حرف شنوی ندارد و هرچه دلش میخواهد میگوید و انجام میدهد. پدر هم دست از پا درازتر، باید درشت بشنود و راه دیگری جلویش باز نیست.
عوامل «پایتخت» و به خصوص تنابنده البته حق دارند برای مدیران تلویزیون تاقچه بالا بگذارند. آخر این مدیران بینوای تلویزیون با صرف هزاران میلیارد بودجه سالانه از بیت المال، نهایت دستاورد سریال سازی شان برای شب عید مردم، سریال «کامیون» است و پربیننده ترین برنامه شبانه شان، گفت و گوی خاله زنکی مهران مدیری با بازیگران سینما درباره خاطرات جوانی و ارتباط با جنش مخالف و رژیم های لاغری شان .
البته دور از انتظار نیست که محسن تنابنده دوباره سال دیگر فیلش یاد هندوستان بکند. آخر او هم جایی جز تلویزیون برای بازیگری ندارد. در حالیکه در چهار سال گذشته، فیلم هایی که تنابنده در آنها بازی کرده، سرجمع 750 میلیون تومان فروخته است، ساده دلانه است اگر انتظار داشته باشیم که او به این جمله خودش که گفت "پایتخت6 آخرین همکاری ام با تلویزیون است" عمل کند.
مهمترین برد سریال «پایتخت» یکه تازی آن در میان سریال های نوروزی است. سریال هایی که حتی از 15 سال پیشِ همین تلویزیون خودمان هم عقبترند. واقعن کسی هست که از تماشای سریال «کامیون» لذت ببرد؟