«لباس شخصی»های «ماجرای نیمروز»
فیلم لباس شخصی با تمام نکات مثبتی که در انتخاب موضوع و دغدغه اش دارد یک ضعف بزرگ در نگارش فیلمنامه دارد.
نسیم آنلاین : ع. سبکبار: فیلم لباس شخصی فیلم بدی نیست اما این دلیل نمی شود که «فیلم» خوبی باشد. این فیلم با تمام نکات مثبتی که در انتخاب موضوع و دغدغه اش دارد یک ضعف بزرگ در نگارش فیلمنامه دارد. تیمی در اطلاعات سپاه که با موضوعی نو و پیچیده طرف است، ایده ای جذاب که پیش از این ماجرای نیمروز یک بار آن را در سینمای ایران آزموده و موفق شده بود، اما این ایده در سینمای دنیا خیلی وقت است که وجود دارد، اما مشکل فیلم این است که به جای اینکه سعی کند از این ایده استفاده کند سعی کرده است شبیه ماجرای نیمروز شود و از همین جاست که بزرگترین ضربه را خورده است.
ماجرای نیمروز فیلمی تک قهرمان نبود همچنان که در لاتاری هم مهدویان همین الگو را تکرار کرد. در آن فیلم با افرادی مواجه بودیم که هر یک نقطه قوت خود را داشتند و هر مخاطبی بایکی از آنها بیشتر ارتباط برقرار می کرد اما لباس شخصی تیمی را به تصویر می کشد که هر یک نقطه ضعف خود را دارند و هیچ کدام برای مخاطب خاطره ایجاد نخواهد کرد.
در ماجرای نیمروز هر شخصیتی لحظه خود را داشت که علت حضور آن در داستان را برای ما اثبات می کرد، لحظه ای که اگر آن شخصیت در آن حضور نداشت فیلم لنگ می زد و در آخر هم همه شخصیت ها در کنار هم داستان را به سر انجام می رسادند. اما در لباس شخصی حتی نقش اول هم شیوه عملش توجیه پذیر نیست چه برسد به بقیه شخصیت ها، و در آخر هم در حالی که جواد دستور بازداشت یاسر را داده است یاسر تک و تنها دو جاسوس کارکشته را تعقیب می کند و به نتیجه می رسد.
در ماجرای نیمروز پیچیدگی نفوذ دست آخر به کشف یک نفوذی در میان اطلاعاتی ها انجامید - هر چند دستگیر نشد - اما در لباس شخصی تئوری نفوذ در اطلاعات بسیار پر رنگ تر مطرح می شود اما در آخر هیچ نفوذی ای در کار نیست!
هر چند پایان جذاب و خوب لباس شخصی را نمی توان نادیده گرفت. البته شاید این پایان به این دلیل خوب است که شبیه ماجرای نیمروز نیست و شبیه خودش است.
خلاصه لباس شخصی در تلاشش برای شبیه سازی ماجرای نیمروز ناموفق است و این نا امید کننده است. اما نه به خاطر اینکه نتوانسته شبیه ماجرای نیمروز شود بلکه به خاطر اینکه تلاش کرده شبیه آن باشد.