شکنجه‌ی تاریخ

کدخبر: 2378808
خبرنگار:

«جای ناخن‌هایشان هنوز روی بدن من باقی است که سعی می‌کرد پا‌های من را باز کند و با باتوم تجاوز کند.» این بخشی از روایت یکی از قربانیان خشونت ساواک است. خشونتی که مقام بلندپایه‌ی ساواک در مستند جدید شبکه‌ی «من‌وتو» آن را تکذیب می‌کند و اغراق‌آمیز می‌داند.

نسیم‌آنلاین: بهمن‌ماه سال‌ گذشته بود که تصویر یکی از ماموران بلندپایه ساواک منتشر شد و حواس بسیاری را به خود جلب کرد. «پرویز ثابتی» در حالی‌ که در میان تجمع‌کنندگان سلطنت‌طلب در آمریکا حضور داشت نشان داده می‌شد. تصویر را «پردیس ثابتی» دخترش منتشر کرده بود.

البته این اولین حضور آشکار ثابتی در رسانه‌ها نبود. او از زمان گریختن به سوییس در آبان 1357 تا سال 1390 که مصاحبه‌ای با «صدای آمریکا» انجام داد در رسانه‌ها حاضر نشده بود.

او در این سال کتاب خاطراتش را با عنوان «در دامگه حادثه» منتشر کرد و کم‌کم حضورش در رسانه‌ها پررنگ‌تر شد. تا اینکه روزهای گذشته شبکه‌ی ماهواره‌ای «من‌وتو» مستندی درباره‌ی او منتشر کرد و مفصلا به او و اقداماتش در ساواک پرداخت.

در این مستند پنج‌قسمتی «پرویز ثابتی» خاطرات خود را در مقابل دوربین بازگو می‌کند. بخشی از این مطالب واکنش بسیاری را برانگیخته و بسیاری معتقدند که این مطالب خلاف واقع بوده‌اند.

مهمترین و پرسروصداترین این ادعاها درمورد تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی و شکنجه‌ی آن‌هاست. موضوعی که همواره در منابع مختلف به آن اشاره شده و اسناد به جا مانده و خاطرات زندانیان وجود چنین موضوعی را در زندان‌های رژیم پهلوی ثابت می‌کند.

موضوع شکنجه‌ها در مصاحبه‌هایی که محمدرضا شاه هم با رسانه‌های خارجی انجام می‌داد مطرح می‌شد که البته شاه به طور کلی این موارد را تکذیب می‌کرد. در یکی از موارد وقتی خبرنگار درمورد اشاره حقوق‌دانان بین‌المللی اعزام شده به ایران به شکنجه‌ها می‌پرسد، شاه جواب می‌دهد: «آن‌ها از کجا می‌دانند؟ آن‌ها می‌توانند به انتشار اخبار کذب ادامه دهند.» در ادامه اما شاه می‌گوید «این اتهامات به دولت بریتانیا هم وارد شده است.»

اما پرویز ثابتی در این مستند می‌گوید «شکنجه از زمان قدیم و مثلا از زمان قاجار در ایران وجود داشته و در زمان مصدق نیز در فرمانداری نظامی متداول بوده است.»

او می‌گوید در دوره ریاست «پاکروان» بر ساواک شکنجه به طور کامل ممنوع بوده و هیچکس «حتی یک سیلی هم نمی‌توانسته به کسی بزند.»

در ادامه اما ثابتی می‌پذیرد که در دوران ریاست «نصیری» بر ساواک مقداری «شدت عمل در مورد تروریست‌ها» بیشتر شده اما در عین حال می‌گوید که روایاتی که از این موارد نقل می‌شود «از روی اغراق است.»

او این روایات را تبلیغاتی می‌داند که مخالفان شاه علیه او انجام می‌دادند و مطبوعات خارجی هم می‌خواسته‌اند که شاه را «تحت فشار قرار دهند.»

ثابتی در توجیه این موارد درمورد گروه‌های چریکی می‌گوید «این‌ها در گروه خود نیز مقررات سفت و سخت داشته‌اند و خودشان هم اعضای خود را شلاق می‌زدند.» او چنین جمع‌بندی می‌کند که «تعهد نمی‌کند هیچوقت هیچکس حتی یک سیلی هم نخورده باشد اما من همیشه علیه هرگونه شکنجه بودم و سعی می‌کردم جلوی این کار گرفته شود.»

اما در عین حال ثابتی در بخش دیگری از مستند ادعا می‌کند که هرگز در روند بازجویی از بازداشت‌شدگان حضور نداشته و تنها کار ستادی انجام می‌داده است. او همچنین مدعی شده در طول 22 سال مسئولیتش در ساواک تنها چهار بار راهش به زندان خورده است. در این صورت معلوم نیست که ادعای او مبنی بر اینکه درمورد شکنجه‌ها اغراق شده بر چه اساسی صورت گرفته است.

حسن علوی کیا، قائم مقام وقت ساواک در مصاحبه‌ای می گوید ثابتی به وی گفته است: «اعلیحضرت اجازه نمی‌دهند اگر اجازه بدهند ما در ظرف دو روز کلک همه شان را می کنیم...، اگر اجازه می داد من در ظرف 48 ساعت به تمام این غائله خاتمه می دادم.»

اما برخی زندانیان بیان کرده‌اند که نام او را روی برگه‌های بازجویی دیده‌اند. برای مثال «طاهره سجادی» زندانی این سازمان به خبرگزاری فارس گفته است: «من یادم نمی‌‌آید پرویز ثابتی را دیده باشم، اما زیر همه گزارش بازجویی‌هایم امضای ثابتی است.»

از مجموع سخنان ثابتی چنین بر می‌آید که او وجود شکنجه‌های گسترده و شدید زندانیان را نمی‌پذیرد. اما اسناد بجا مانده و خاطرات زندانیان سیاسی موارد متعدد شکنجه را گزارش می‌کنند.

تجاوز به مخالفان زن

سرهنگ علیرضا معمارصادقی، رئیس دفتر حسین فردوست از نزدیکان شاه که سال 1394 درگذشت، در یادداشتی می‌نویسد: «همسر برادرم، که در آن موقع استاد دانشگاه ملی بود، در یک بعدازظهر تلفنی در محل کار به من تماس گرفت و اظهار داشت: عوامل ساواک یکی از خانم‌ها و استادان (خانم هما ناطق) را گرفته با او بی‌حرمتی نموده حتی به او قصد تجاوز داشته‌اند، و از من کمک خواست... شخصا به آقای ثابتی تماس گرفتم و موضوع و دستور تیمسار را به اطلاع وی رساندم. پاسخ داد: «به عرض تیمسار برسانید این زن فاحشه است و آشوبگر، در هر صورت اگر مقرر می‌فرمایند دستور آزادی او داده شود.»

اما خود هما ناطق چه می‌گوید؟ هما ناطق در مصاحبه با پروژه تاریخ شفاهی هاروارد به شرح خاطراتش از حوادث روز ۲۶ آبان ۱۳۵۶ پرداخته است. او در این باره گفته: «ما از هوش رفتیم و به هوش آمدیم. مو‌های من را گرفته بود و سر من را توی تاریکی به سنگ می‌زد و باتوم روی دل و قلب من می‌زد و با یک باتوم دیگر، ببخشید، از روی جوراب‌های خوشبختانه کلفت هی می‌خواهد تجاوز کند.

اثر جای ناخن‌هایشان هنوز روی بدن من باقی است که سعی می‌کرد پا‌های من را باز کند و با باتوم تجاوز کند. شما باور نمی‌توانید بکنید. من اصلاً اگر بگویم درد کشیدم دروغ می‌گویم برای این که من با ضربه‌‌های دیگر از حال رفته بودم و با شکنجه بیدار می‌کردند و دو مرتبه می‌زدند. من درد را دیگر اصلاً نفهمیدم.»

تصویر قدیمی هما ناطق هما ناطق

پرویز ثابتی در کتاب «در دامگه حادثه» این ماجرا را تایید یا تکذیب نکرده است. او در این باره گفته است: «من هما ناطق را ندیده‌ام ولی شنیده‌ام در همان زمان هم زن جذابی نبوده است. فردای آن روز گزارشی از دانشگاه تهران رسید که چند نفر از همکارانش گفته بودند: باید دید این مأمورین چه کسانی بوده‌اند که رغبت کرده‌اند به خانم ناطق تجاوز کنند باید به آن‌ها جایزه داد!».

مصطفی مدنی

«مصطفی مدنی» که در آن دوران عضو سازمان چریک‌های فدایی خلق بود، هشت سال پیش در برنامه‌ی «پرگار» بی‌بی‌سی از «شکنجه‌های وحشتناکی» گفت که بخاطر مشغول بودن در کار ساخت کاخ‌های سلطنتی در شمال کشور بر او اعمال شده است. او در این مورد گفته «ساواک ابتدا نفهمید اما بعدا که متوجه شد مرا تا حد مرگ پای شکنجه برد.»

مدنی در بخش دیگری سخنانش درمورد اینکه این شکنجه‌ها مخصوص گروه‌هایی بوده که رویکرد خشونت‌آمیز داشته‌اند گفت: «فرض می‌گیریم که ما تروریست بوده‌ایم. هنرمندان چکار کرده‌ بودند!؟ هر هنرمند و نویسنده و شاعری و هر هنرپیشه‌ای که از آزادی و انسانیت دفاع می‌کرد جایش در زندان بود.»

او ادامه می‌دهد که همزمان با او «محمود دولت‌آبادی»، «علی‌اشرف درویشیان»، «سعید سلطان‌پور» و «ناصر رحمانی‌نژاد» که هنرپیشه تئاتر بود و بخاطر فیلم «انگل‌ها» دستگیر شده بود به همراه او در زندان بوده و شکنجه شده‌اند و «پای ناصر رحمانی‌نژاد انقدر شلاق خورده بود که مدتی حتی نمی‌توانست راه برود.»

او همچنین می‌گوید که ماموران ساواک به محل تمرین تئاتر این گروه ریخته، همه را دستگیر کرده و «به قصد کشت» آنها را کتک زنده‌اند.

سعید شاهسوندی

در همین برنامه «سعید شاهسوندی» از اعضای جداشده‌ی مجاهدین خلق نیز حضور داشت و وجود شکنجه‌های شدید را تایید کرد. او گفت که حتی می‌تواند کسانی را نام ببرد که به دلایل مختلف خود را به ساواک معرفی کرده و تسلیم شده‌اند اما آنها نیز از شکنجه در امان نبوده‌اند.

شاهسوندی درمورد شکنجه‌های رایج در زندان‌های رژیم پهلوی از شلاق، کابل بر کف پاها، دستگاه آپولو(دستگاه شکنجه که با کلاهخود آهنی بر سر زندانی و ایجاد درد شدید و وادار کردن او به فریاد زدن همراه بود) سخن می‌گوید و ادامه می‌دهد که «همه‌ی اینها بر سر من آمده است و هیچ‌یک از اعترافاتم را با میل و رغبت انجام نداده‌ام.» او در ادامه از «فرو کردن سوزن داغ به زیر ناخن‌ها»، «شوک الکتریکی»، «دستبند قپونی» نیز سخن می‌گوید که بر او و سایر زندانیان اعمال شده است.

اسناد و خاطرات منتشرشده نشان می‌دهد این شکنجه‌ها مخصوص گروه‌های مارکسیستی نبوده و درمورد زندانیان دیگر نیز صدق می‌کند.

طاهره سجادی

«طاهره سجادی» زندانی سابق در زمان رژیم پهلوی به خبرگزاری فارس می‌گوید: «شکنجه‌‌های ساواک غیرقابل انکار است. افرادی که وارد کمیته مشترک که امروز موزه عبرت است می‌‌شدند، بعد از تعویض لباس، مشت و لگد برایشان آغاز می‌شد و پس از رسیدن به اتاق شکنجه، اتاق برزنتی، زیپی دیگر داشت که تجهیزات شکنجه و تصاویر وحشتناک و تخت بلند در آن گذاشته بودند.»

عکس2

سجادی ادامه می‌دهد: «یکی از دردناک‌ترین‌ شکنجه زنان در زندان ساواک استفاده از موهای بلند به عنوان دستاویز شکنجه بود که بسیاری از خانم‌های زندانی خواهش می‌کردند تا موهایشان کوتاه شود.»

محمود دولت‌آبادی

محمود دولت‌آبادی نویسنده در این باره می‌گوید: «آقایانِ آن سال‌ها می‌نشینند طبعا مصاحبه می‌کنند که ما شکنجه نکردیم! من یک شاهد تاریخی هستم. شما جامعه‌ ما را نابودید کردید. بعضی از اینها بودند که زیرشکنجه می‌شد به‌شکل خرچنگ درآمده باشند.

بین دوستانم تنها من را شکنجه نکردند. به حقوق بشر هم گفتم که من را شکنجه نکردند. در اتاق بازجویی‌ دو تا زن را شکنجه کرده بودند، پاهاشان ورم کرده بود؛ بازجو به من گفت: «دولت‌آبادی ببین! ما اینجا از پا، پوتین درست می‌کنیم.»

بهروز وثوقی

«من تا 8 ماه بعد از آن قضیه، هر وقت کامیونی در پشت سرم می دیدم، آنقدر گاز می دادم و کوچه پس کوچه می‌رفتم که خطر از بین برود.» این را «بهروز وثوقی» هنرپیشه مشهور پیش‌ از انقلاب تعریف می‌کند. ماجرایی که بعد از احضار او توسط ساواک به دلیل بازی در فیلم «گوزن‌ها» اتفاق افتاد.

وثوقی در این باره می‌گوید: «آن فرد(مامور ساواک) به من گفت، ما برای شما احترام قائلیم ، اما این کارها را نکن. مثلاً یکی از یک میلیون کاری که می‌توانیم بکنیم آن است که ساعت 12 شب با کامیون روی ماشینت برویم و بکشیمت. شیشه‌ی مشروبی هم در ماشینت می گذاریم که روزنامه‌ها و مردم بگویند، بازیگر خوب سینما در حالت مستی رانندگی کرد و مرد.» ثابتی در مورد این خاطرات وثوقی گفته است: «تصور می‌کردم هنرپیشه خوبی است اما شخصیت پائینی دارد و بخاطر این دروغگویی و اراجیف برایش متاسفم. هرگز ۱ دقیقه احضار نشده چون مرتبط با اشرف پهلوی بود.»

روایات ثابتی از آن زمان البته به تکذیب فشارها شکنجه‌های گسترده محدود نمی‌شود. او در بخش دیگری از سخنانش ادعا می‌کند که ساواک نه تنها جلوی انتشار رسانه‌ی امام خمینی را نگرفته بلکه ده‌هزار جلد از آن را از طریق انتشارات امیرکبیر منتشر کرده است. اما روح‌الله امین آبادی خبرنگار و آرشیویست اسنادی را منتشر کرده که این ادعا را رد می‌کند. در این اسناد موضوع تعقیب افرادی که این رساله را تهیه کرده‌اند مطرح شده است و نشان می‌دهد که فروشندگان این رساله‌ها نیز تحت نظر بوده‌اند. این اسناد از کتاب «بدون شرح به روایت اسناد ساواک» و «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک» نقل شده‌اند.

 

طبعا این اسناد و خاطرات به این موارد محدود نیستند. خاطرات «محسن رفیق‌دوست»، «محسن دعاگو»، «مرضیه حدیدچی»، «جعفر شجونی» و راویان متعدد دیگر، شهادت حقوقدانان بین‌المللی و همچنین آثار به جا مانده در زندان کمیته مشترک خرابکاری وابسته به ساواک تردیدی به جا نمی‌گذارد که شکنجه به شکل گسترده و شدید در زندان‌های ساواک وجود داشته است.

علاوه بر این روایتگران این شکنجه‌ها همه از احزاب و جریان‌های واحد سیاسی نیستند. این افراد حتی از جریان‌های سیاسی مخالف یکدیگر تشکیل شده‌اند که طیف آنها از جریان‌های انقلابی تا اپوزیسیون خارج‌نشین را در بر می‌گیرد. معلوم نیست پرویز ثابتی بر چه اساسی این روایات را «اغراق‌آمیز» می‌خواند. به ویژه اینکه با توجه به سمت او در ساواک که رئیس اداره سوم این سازمان بود بی‌اطلاعی او از این موارد دور از انتظار به نظر می‌رسد.

با توجه به نزدیکی شبکه‌ی من‌وتو به ثابتی از طریق گرایش سلطنتی و بهایی این مقام بلندپایه‌ی ساواک، ایجاد تردید در اسناد و شواهد متعدد در راستای‌ رویکرد محتوایی این شبکه است. رویکردی که البته نخواهد توانست به تنهایی به جنگ شواهد متقن در این مورد برود.

ارسال نظر:
  • ناشناس

    این فصا شروع پروژه های جدیدیه که در اینده مسخص میشه