شاعری که برای صلح جنگید

کدخبر: 2378498
خبرنگار:

تلاقی سالروز درگذشت قیصر امین‌پور با فجایع نوار غزه بهانه‌ای است تا به دیدگاه این شاعر معاصر به موضوع «جنگ» نگاهی بیندازیم. شاعری که می‌گفت شعر باید «مصرعی از بیت‌المقدس را بسراید!»

همزمانی کشتار مردمان غیرنظامی در باریکه‌ی غزه، با روز درگذشت قیصر امین‌پور، شاعر برجسته‌ی معاصر، ذهن‌ها را به سمت و سوی نگاه قیصر به جنگ می‌برد. خصوصا که این روزها از گوشه و کنار، آوای بیزاری از جنگ و خونریزی به گوش می‌رسد و آدمی را کنجکاو می‌سازد که آیا این بیزاری از جنگ وضعیت همیشگی است یا به هنگام قساوت دشمنان، شکل سلحشوری و دلیری به خود می‌گیرد.

شعر فارسی در طول عمر هزارساله‌ی خود نسبت به پدیده‌ی «جنگ» بی‌تفاوت نبوده است. موضوعی که اتفاقا با موقعیت کشورمان ایران در طول تاریخ پیوند خورده و تحت تاثیر آن قرار گرفته است. در این مسیر البته شعر فارسی فراز و نشیب طولانی را پشت سر گذاشته است. چنانکه هنگام جنگ شاعران این سرزمین «یکی مرد جنگی» را «به از صدهزار»1 دانسته‌اند و با شورواشتیاق امر کرده‌اند که «برکش آن تیغ چو پولاد و بزن بر سرشان!».2

اما شاعران ما گاهی نیز نوای دوستی سر داده‌اند و از جنگ بیزاری جسته‌اند. آنجا که هنگام صلح و در سایه‌ی آرامش توافق و معامله‌ی حاکم فارس با مغولان و جلوگیری از یک فاجعه‌ی دیگر، بر جنگ‌طلبان شوریده‌ و سروده‌اند که «درخت دوستی بنشان که کام دل به بارآرد» و «نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمارآرد».3

در این میانه البته شاعرانی نیز بوده‌اند که هم بر کوس جنگ کوفته و هم به وقت مصلحت و نیاز، مردان جنگی را از آن برحذر داشته‌اند. چنانکه سعدی شیرازی در مذمت پشت کردن به دشمن و فرار از آن، سربازانی که از دشمن گریخته‌اند را مستحق مرگ دانسته‌ و گفته است: «یکی را که دیدی تو در جنگ پشت/ بُکش گر عدو در مصافش نکشت».

در جای دیگر اما سعدی بر حذر از جنگ تاکید دارد. تا آنجا که به مردانگی قسم یاد می‌کند که حتی حکمرانی بر سراسر کره‌ی خاکی به آن نمی‌ارزد که قطره‌ی خونی بر زمین بریزد: «به مردی که ملک سراسر زمین/ نیرزد که، خونی چکد بر زمین». اما سعدی شیرازی که تا آنجا که توانسته بر صلح و نوع‌دوستی تاکید داشته و «بنی‌آدم» را «اعضای یک پیکر» دانسته است، در جای خود تاکید دارد که «ترحم بر پلنگ تیزدندان/ ستمکاری بود بر گوسفندان».

شاعران معاصر ما نیز تحت تاثیر تاریخ پرفرازونشیب صد ساله‌ی اخیر ایران، واکنش‌هایی به مقوله‌ی جنگ داشته‌اند. علی‌الخصوص آنها که دفاع مقدس، این جنگ طولانی قرون معاصر ایران را درک کرده‌اند و اتفاقات این هشت سال را با پوست و گوشت خود احساس کرده‌اند.

مرحوم قیصر امین‌پور یکی از این شاعران است. قیصر امین‌پور بیزاری خود را از جنگ چنین در قاب «طرحی برای صلح» می‌نگارد:

شهیدی که بر خاک می خفت

سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت

دو سه حرف بر سنگ:

«به امید پیروزی واقعی

نه در جنگ،

که بر جنگ!»

قیصر در این قطعه‌ی نیمایی کوتاه، آرزوی نهایی و هدف غایی خود را نه غلبه‌ی موقت بر دشمن، که پیروزی بر جنگ و خونریزی می‌داند. آنجا که جنگ‌ها پایان یافته و دشمنی برای جنگیدن باقی نمانده است.

اما آیا بیزاری قیصر از جنگ، از نوع نفی هرگونه خشونت و به عبارت دیگر کاشتن درخت دوستی در هر شرایطی است؟ یا چنان که سعدی گفته، گاهی ترحم بی‌جا، ستمکاری بر بی‌گناهان است؟ پاسخ را می‌توان در اشعار دیگر قیصر یافت.

یکی از معروف‌ترین آثار قیصر «شعری برای جنگ» است که باید در کنار «طرحی برای صلح» بخوانیم. اثری که در واکنش به حملات موشکی عراق به شهر دزفول، یعنی زادگاه شاعر، سروده شده است. در این اثر اما قیصر لاف صلح نمی‌زند و در شرایطی که دشمن را در نهایت قساوت و جان مردم بی‌دفاع را در خطر می‌بیند خود را سرزنش می‌کند که شعر گفتن برای پایان جنگ کافی نیست:

می خواستم

شعری برای جنگ بگویم

دیدم نمی شود

دیگر قلم زبان دلم نیست

گفتم:

باید زمین گذاشت قلم‌ها را

دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست

باید سلاح تیزتری برداشت

باید برای جنگ

از لوله ی تفنگ بخوانم

با واژه ی فشنگ...

شاعر دیگر زبان شعر را کافی نمی‌داند و می‌گوید باید از «لوله‌ی تفنگ» بخواند. او روزگار ماتم‌زده‌ی دزفول را که زیر موشک‌باران است چنین تصویر می‌کند:

اینجا

گاهی سر بریده‌ی مردی را

تنها

باید ز بام دور بیاریم

تا در میان گور بخوابانیم

یا سنگ و خاک و آهن خونین را

وقتی به چنگ و ناخن خود می‌کَنیم

در زیر خاک ِ گل شده می بینیم :

زن روی چرخ کوچک خیاطی

خاموش مانده است

اینجا سپور هر صبح

خاکستر عزیز کسی را

همراه می‌برد...

شاعر ما که «پیروزی بر جنگ» را آرزوی نهایی خود دانسته است، هنگام تصویر این اتفاقات تلخ با خود می‌گوید که دیگر سرودن شعر کارساز نیست:

باید گلوی مادر خود را

از بانگ رود رود بسوزانیم

تا بانگ رود رود نخشکیده است

باید سلاح تیز تری برداشت

دیگر سلاح سرد سخن کارساز نیست...

این اثر یکی از آثار به‌یادماندنی قیصر در حوزه‌ی جنگ و دفاع مقدس است. اثری که خواننده را از رویاها و خیال‌پردازی‌های فانتزی درمورد جنگ برحذر می‌دارد و با سوز شاعرانه و در عین حال سلحشوری دلیرانه، سیلی حقیقت را بر گوش خواننده‌ می‌نوازد.

مرحوم «سیدحسن حسینی» درباره این شعر می‌گوید: «این شعر شاید برای نسلی که جنگ را ندیده و از برخی در عرصه شعر، تنها روایت مخدوشی از آن را شنیده است، سرشار از شعار و خالی از ایجاز باشد، اما برای قدیمی‌های این عرصه که بی‌غرض و مرض دفتر ادبیات جنگ را ورق می‌زنند، اثری درخشان و در زمان خود سخت ضدکلیشه است.»

وی می‌افزاید: «جنگ همواره در هر کجای جهان دو راوی داشته و دارد؛ یکی مردم و دیگری رسانه‌های دولتی. قیصر در این اثر با طعنی پنهان به رسانه‌های نارسا- اینجا خبر همیشه فراوان است - از درون سینه مردم دزفول یعنی ایرانی‌های خط مقدم هم خبر داده و با نما‌های درشت و دردآور از زشتی‌های تجاوز دشمن و به قصد بیدار کردن دیوار‌هایی که در پایتخت از جنگ می‌کوشیدند تا مینیاتور‌هایی دل‌فریب ارائه دهند.»(ایسنا)

قیصر امین‌پور را با این اوصاف نمی‌توان در میان شاعرانی جای داد که جز از صلح و دوستی نگفته‌اند. او در عین حال که شاعر عشق و «پیروزی بر جنگ» است، شاعر جنگ نیز است. چنانکه در شعری که در زمان حیاتش مجال چاپ نیافت سرود:

شعر تو می‌باید

مصراعی از بیت‌المقدس را بسراید

شعر تو می‌تواند

هزاران گردان دل را اسیر کند

امشب بیا یک‌بار

نه از دشمن

از خویشتن بگریزیم

و در قرارگاه بیقرار سینه‌هامان

عملیاتی گسترده را طرح بریزیم

تا محور شرقی دل را

آزاد کنیم.

 

پی‌نوشت:

1. فردوسی

2. مولانا

3.حافظ

ارسال نظر: