داستان زندگی «سرباز قاسم سلیمانی» منتشر شد
«سرباز قاسم سلیمانی» کتابی است که به روایت زندگی شهید قاسم سلیمانی از زمان تولد تا شهادتش میپردازد. فرماندهای که در رسانههای غربی با عناوینی چون شمشیر ایران، ژنرال باهوش منطقه، فرمانده سایهها و... معرفی شده است.
به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، او نه اشرافزاده بود و نه از جامعه خاص؛ اما روزنامه گاردین دربارهاش نوشت: «او ژنرال باهوش منطقه است» البته جملاتی چون «او شمشیر ایران در غرب است»، «ژنرالی که به شدت کمحرف است و توانایی به شکست کشاندن هر عملیات آمریکا در آسیا را دارد»، «فرمانده سایهها» در رسانههای غربی برای معرفی شهید قاسم سلیمانی منعکس شده بود.
اینکه چطور حاج قاسم سلیمانی به یکی از اثرگذارترین چهرههای سیاسی و نظامی معاصر تبدیل شد. فراز و فرودهای تلخ، شیرین و گاه جذابی در زندگیاش به وجود میآورد که حتماً بسیاری به دنبال خواندن و دانستنش هستند. این فراز و فرودها را در کتاب «سرباز قاسم سلیمانی» میتوان دید.
کتابی که به روایت زندگی شهید قاسم سلیمانی از زمان تولد تا شهادتش میپردازد. اما روایتهای مستندی که در این کتاب وجود دارد را نمیتوان تنها به خواندن زندگینامه یک فرمانده تعبیر کرد. در این کتاب در واقع به نوعی بخشهایی از تاریخ را میخوانیم. تاریخی که قاسم سلیمانی هم به نوعی بخشی از آن بوده و گاه ردپا و بهتر بگوییم سایهاش در این مقاطع محسوس است.
مثلاً در انقلاب ایران، داستان جنگ هشتساله ایران و عراق و بعدش جدال با اشرار، و دورتر و فراتر از رویدادهای ایران، مثلاً در جنگ ۳۳ روزه لبنان، وضعیت عراق بعد از جنگ ۳۳ روزه و حضور آمریکا، حمله به پادگان اشرف، طالبان، پیروزیهای جبهه مجاهد افغان، تصویری از انقلاب تونس و تظاهرات اعتراضی مردم سوریه و حکومت بشار اسد، تصرف شهر موصل توسط داعش و نجات شهر اربیل در عراق، پایان حکومت داعش و در نهایت شهادت حاجقاسم سلیمانی در فرودگاه بینالمللی بغداد.
خواننده کتاب «سرباز قاسم سلیمانی» میتواند با این وقایع مهم و پر از چالش تاریخی جهان آشنا شود. در حالی که تصویر زندگی پر فراز و فرود این ژنرال باهوش را هم میبیند.
«مصطفی رحیمی» کتاب «سرباز قاسم سلیمانی» را با نثری روان و روایتهای مستندی از شخص حاجقاسم سلیمانی، خانواده، همرزمان و افرادی دیگر به نگارش درآورده است. کتاب سرباز در ۵۳۲ صفحه توسط انتشارات «خط مقدم» منتشر شده است.
بخشی از کتاب:
«سنجار، پرده بعدی جنایت داعش بود. این شهر در استان نینوا در شمال غربی عراق است. ۱۲ مرداد ۱۳۹۳ داعش وارد شهری شد که اکثریت ساکنان آن را مردم کُرد ایزدیمذهب تشکیل میدادند. با اعلام قبلی داعش برای حمله، دهها هزار ایزدی بدون آب و غذا به کوهستانهای اطراف پناه بردند. به محض آغاز تهاجم، پیشمرگههای مسلح کُرد که تنها امید مردم برای مقابله با داعش محسوب میشدند، پا به فرار گذاشتند و مردم بیدفاع را تنها رها کردند.
مردمی که از دیدگاه دولت اسلامی عراق و شام، کافر و مستحق مرگ بودند. شهر به سرعت سقوط کرد. در چند روز بیش از ۷ هزار نفر از ساکنان بیگناه سنجار قتلعام شدند و ۵ هزار دختر و زن و جوان ایزدی با عنوان برده جنسی به اسارت رفتند. فاجعه آنقدر بزرگ و آزاردهنده بود که سازمان ملل، آن را یک جنایت جنگی نامید.»