سایهی سیاست بر دیپلماسی فرهنگی
دیپلماسی فرهنگی در کنار دیپلماسی عمومی میتواند از عوامل قدرت کشورها به حساب بیاید. اما این عامل در کشور ما با وجود غنای فرهنگیتاریخی و گستردگی حوزهی تمدنی، زیر سایهی سنگین سیاست قرار گرفته و موفقیت چندانی نداشته است.
نسیم آنلاین؛ محسن خسروی: این روزها نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران مهمان ویژهای دارد. جمهوری تاجیکستان. کشوری همزبان با تاریخ و فرهنگ مشترک با ایرانیان. همین بهانهای شد تا به روابط فرهنگی ایران با این کشور و همچنین دیگر کشورهای حوزهی تمدنی ایران نگاهی بیندازیم. سفیر تاجیکستان در گفتگو با تسنیم میگوید در طول عمر 32 سالهی این کشور بیش از دویست سند همکاری به امضا رسیده که شصت تای آنها در حوزهی فرهنگ بوده است.
در یکی از روزهای گرم شهریور 1381 خبرگزاری ایرنا خبری منتشر کرد: «پخش سریال ایرانی "پدرسالار" از تلویزیون سراسری تاجیکستان با استقبال مردم این کشور فارس زبان آسیای مرکزی روبرو شد.»
این آخرین بار نبود که یک سریال ایرانی در کشور دیگری پخش و با استقبال مواجه میشد. بیبیسی نیز سال 88 از محبوبیت سریال یوسف پیامبر در تاجیکستان نوشت و توضیح داد: «در حدود یک سال اخیر صدها هزار نفر در شهرها و مناطق روستایی تاجیکستان روزهای شنبه بی صبرانه منتظر رسیدن قسمت جدید این سریال بودهاند.»
شاید عبارت «دیپلماسی فرهنگی» بارها تکرار شده باشد. اجمالا این نوع دیپلماسی در مقابل نوع عمومی آن قرار میگیرد. نوعی از دیپلماسی که بجای بکارگیری قدرت سیاسی یا نظامی، با عرضهی محصولات فرهنگی و آموزشی در کشورها، آنها را در مسیر همراهی قرار میدهد.
سرانجام دیپلماسی فرهنگی باید باعث شود طرف مقابل چیزی را به زبان بیاورد که کشور مبدأ به دنبال آن بوده است. نوعی قدرت نرم.
اما دیپلماسی فرهنگی ایران در رابطه با جهان چگونه بوده است؟ بگذارید از پلههای کوتاهتری شروع کنیم و سؤالمان را اینگونه بپرسیم که دیپلماسی فرهنگی ایران در کشورهای حوزهی تمدنی و فرهنگی به ویژه آسیای میانه چگونه بوده است؟
منطقهای که در آن اشتراکات زبانی، نوروز، دین، تاریخ و قومیت، ایران را با کشورهای واقع در آن پیوند میدهد. بهنظر میآید دیپلماسی فرهنگی در چنین منطقهای آسانتر و در اولویت باشد.
نخست به قزاقستان برویم. بعد از فروپاشی شوروی، ایران اولین کشوری بود که استقلال آن را به رسمیت شناخت. دو کشور در 28 فروردین 1372 توافق کردند که مرکز فرهنگی ایران در شهر آلماتی پایتخت سابق قزاقستان تأسیس شود.
از آن زمان فعالیتهای متنوع فرهنگی شامل تأسیس کرسیهای ایرانشناسی و زبان فارسی در دانشگاههای الفارابی، آبلای خان و اوراسیا، اعزام اساتید ایرانی برای تدریس در کرسیهای مذکور، تأسیس اتاقهای ایران در دانشگاههای ذکر شده، اعطای بورس تحصیلی به دانشجویان قزاق در رابطه با این کشور آغاز شد.
نشانههای روابط و اشتراکات فرهنگی دو کشور را میتوان در وجود بیش از سه هزار واژهی فارسی و عربی در زبان قزاقی، خصوصا اسامی ایام هفته، بزرگداشت عید نوروز و رواج نامهای فارسی در سراسر این کشور یافت.
شخصیتهای برجستهی تاریخی ازجمله «فارابی» که اصالتا به شهر «فاراب» در جنوب قزاقستان میرسد. «خواجه احمد یسوی» یا به قول عطار نیشابوری در منطق الطیر، «پیر ترکستان» را میتوان از نشانههای مهم اشتراکات فرهنگی دو کشور دانست.
مقبرهی پیر ترکستان که یکی از مهمترین آثار تاریخی قزاقستان نیز است هم اکنون زیارتگاه مردم آن کشور است. این مقبره را هنرمندان ایرانی بنا کردهاند و نام معمار این بنا که بر ساختمان منقش شده، «خواجه حسین شیرازی» است.
سراسر آسیای میانه مملو از این اشتراکات فرهنگی است که ما به قاعدهی «مشت نمونهی خروار» از بیان آن صرفنظر میکنیم. اما جمهوری اسلامی ایران چقدر از این اشتراکات فرهنگی وافر در جهت توسعهی دیپلماسی فرهنگی خود استفاده کرده است؟
محصولات رسانهای ایرانی در منطقه
بگذارید از اینجا شروع کنیم که روابط عمومی فیلیمو خبر داده است که سریال «جیران» به کارگردانی حسن فتحی در کشورهای بنگلادش، قزاقستان، عراق و پاکستان در حال پخش است.
همچنین این سریال قرار است در شبکههای تلویزیونی ژاپن، روسیه، عراق، بوسنی و کشورهای حوزه خلیج فارس شامل قطر، عمان، امارت متحده عربی و شمال آفریقا از جمله تونس، مراکش، الجزیره و لیبی به زودی پخش شود.
سریال «زخم کاری» هم به کارگردانی محمدحسین مهدویان در کشورهایی مانند بنگلادش، عراق، مالزی و روسیه به زودی به روی آنتن خواهد رفت.
این سریال همچنین هم اکنون در آمریکای شمالی بر روی پلتفرم PBS بارگذاری شده و قسمت اول آن برای ایالات متعدد آمریکا قابل مشاهده است. علاوه بر اینها سریال «یاغی» هم در ژاپن، عراق و مالزی پخش شد.
اینطور که معلوم است بخش خصوصی سریالسازی در ایران، در صدور محصولات رسانهای به جهان، علیالخصوص کشورهای حوزهی تمدنی عملکرد قابل توجهی دارد.
اما آثار صداوسیما نیز پشتسر سریالهای شبکهی نمایش خانگی در کشورهای منطقه روی آنتن رفتهاند تا جایی که چند سال پیش، دولت محلی «واسط» در جنوب بغداد دستور داده بود دستفروشان نفت و گاز در این منطقه، از این پس به جای استفاده از بوق و صدای بطری برای اعلام حضورشان از آهنگ سریال یوسف پیامبر (ع) استفاده کنند.
روزنامه فرهیختگان فروردین 1400 نوشت که پس از پخش سریال مختار در عراق، فردی به نام «ناصر بغداد» که خود را یکی از رهبران «ارتش مختار» معرفی میکرد، مسئولیت نخستین عملیات مسلحانه درعراق علیه نیروهای بعثی را در مناطق بغداد و دیالی برعهده گرفت. ناصر بغداد متاثر از سریال «مختارنامه» به این عملیاتها دست زده بود.
بنا به گفته مدیران شبکهی آیفیلم، اولین حوزهی مخاطبان آن کشور عراق است. بعد شمال آفریقا که اکثرا اهل سنت هستند.
مردم کشورهای الجزایر، مصر، تونس و لیبی هم ارتباط خیلی خوبی با شبکه آیفیلم عربی دارند. اهالی کشورهای حوزه خلیجفارس، عربستان و بحرین و منطقه شامات، لبنان، سوریه، فلسطین و اردن و یمن هم از مخاطبان جدی آیفیلم عربی هستند.
اما صداوسیما به این اکتفا نکرد و سال 1396 شبکهی تلویزیونی «آیفیلم2» را خاص کشورهای فارسیزبان تأسیس کرد. ناصر حجازیفر مدیر این کانال دربارهی لزوم تأسیس این شبکه گفت: «زبان، حوزهی فرهنگ و تمدن مشترک و پیشینه تاریخی منطقه، این نیاز را ایجاب می کرد که شبکه تلویزیونی مشترک بین ایران، افغانستان و تاجیکستان راه اندازی شود.»
بنابراین به نظر میآید صداوسیما نیز در صادرات کالاهای رسانهای از جمله فیلم و سریال به کشورهای منطقه بازیگر مؤثری به حساب میآید. اما این تنها ظاهر قضیه است. شواهد نشان میدهد که در بسیاری موارد از ظرفیت موجود برای پیشبرد دیپلماسی فرهنگی و قدرت نرم به خوبی استفاده نشده است.
مدیر شبکه تلویزیونی سیمای مستقل تاجیکستان سال 1393 گفت: «امروز کشورهای مهم دنیا در آسیای مرکزی و از جمله تاجیکستان نهتنها دفاتر رسانههای خود را باز کردهاند بلکه برای مخاطبانشان در این کشورها پایگاههای اینترنتی و حتی روزنامه ایجاد کردهاند. متاسفانه هنوز چنین کاری در رابطه به همکاریهای رسانهای ایران و تاجیکستان به نظر نمیرسد.»
او درمورد سریالهای ترکیهای نیز گفت: «برخی از کشورهای خارجی و از جمله ترکیه با توجه به علاقهمندی مردم تاجیک به کالاهای فرهنگی و به ویژه سریالها، اقدام به ترجمه و معرفی صدها سریال تولید خودشان کردند که امروز در این زمینه میتوان گفت فضا تقریبا به صورت کامل در اختیار ترکها قرار گرفته است.»
این درشرایطی است که دو کشور ایران و تاجیکستان علاوه بر اشتراکات دینی و فرهنگی، از نظر زبانی نیز مشترکند.
«نورالدین قرشیبایف» رئیس انجمن ملی رسانههای مستقل تاجیکستان نیز از سطح نامطلوب ارتباط و همکاری رسانهای میان تاجیکستان و ایران ابراز نگرانی کرده و گفته است: «انجمن ما سالیانه حدود بیست و پنج سمینار، نشست و دورههای مختلفی برای رسانههای گروهی برگزار میکند که در این زمینه عمدتا نهادها و رسانههای غربی فعال هستند. تا بحال موفق به برقراری همکاری با نهادها و رسانههای ایرانی نشدهایم که به نظر من این کار جای تاسف دارد.»
حتی با فرض فعالیت قابل قبول رسانهای در کشورهای حوزهی تمدنی ایران، باید پرسید تأثیر این فعالیت بر این کشورها و افکار عمومی آنها چه بوده است.
مشکل بسیار عمیقتر است. دیپلماسی فرهنگی به این امور از جمله تبادل محصولات رسانهای خلاصه نمیشود. پژوهشها میگویند همین «تلقی عام از دیپلماسی فرهنگی» یکی از ضعفهای دیپلماسی فرهنگی در ایران ماست. معمولاً «دیپلماسی رسانهای» جانشین دیپلماسی فرهنگی میشود.
حال آنکه دیپلماسی فرهنگی ابعاد مختلف و بهم پیوسته دارد و هدفش تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشورها و سازمانهای هدف است. بنابراین شواهد نشان میدهد این تاثیرگذاری آنچنان که باید و شاید نبوده است.
بخشی از مسئله به این برمیگردد که هنوز برنامهای منسجم و شفاف در زمینهی حضور در منطقه تدوین نشده است و پس از گذشت بیش از ربع قرن از استقلال کشورهای منطقه، هنوز به صورت سلیقهای و با اقداماتی محدود مانند چاپ کتاب و برگزاری شب شعر در این زمینه اقدام میشود.(1)
پمپاژ روحیهی ضدایرانی
در این فضای سرد روابط فرهنگی گاهی تحرکاتی از جانب کشورهای دیگر انجام میگیرد که حتی این فضای خنثی را به سمت روابط خصومتآمیز نیز میبرد. نمونهی آن فیلم ضدایرانی «افسانه تومیریس» است. این فیلم سینمایی که در قزاقستان و توسط آلیا نظربایف، دختر رئیس جمهور پیشین آن ساخته شده روایت برخورد حکومت هخامنشی با اقوام شمال شرقی ایران (که قزاقها اکنون خود را از همان اقوام میدانند) و کشته شدن کوروش هخامنشی است.
جالب است که کارگردان این فیلم پیش از ساخت آن در بخش بینالملل جشنوارهی فجر نیز برندهی جایزه بوده است.
خسرو معتضد، مورخ درباره این فیلم میگوید: «این فیلم از نظر سینمایی و مخاطبپسندی دیدنی است اما تماماً دروغ است، بهنظر من این فیلم بدون کمک هالیوودیها ساخته نمیشد و حتماً سازندگانش مشاورانی از هالیوود برای ساخت آن دارند...تمام این داستانسراییها از مغز خیالپرور و موهوم آلیا نظربایف بیرون آمده است.»
اگر بخواهیم به شکل دقیقتر علت کندی پیشرفت دیپلماسی فرهنگی ایران در منطقه را بررسی کنیم باید به دیدگاه صاحبنظران این حوزه نیز بپردازیم.
نظام بهرامیکمیل، جامعه شناس و نویسنده در این باره به خبرگزاری مهر گفته است: «به نظر من تا شرایط برای دیپلماسی به معنای عام فراهم نشود در دیپلماسی فرهنگی نمیتوان معجزه کرد. وقتی حوزه فرهنگ هیچ اختیاری در انتصاب رایزنان فرهنگی ندارد انتظار چه چیزی داریم.»
بهرامیکمیل دلیل دیگر این امر را عدم باور عمیق به فرهنگ ایرانیاسلامی میداند. او در این باره میگوید: «شما دقت کنید که در شرایط فعلی چه اندازه به آن میراث مکتوب و معنوی باور هست و حکومت چه اندازه آن را میپذیرد. نخست باید ثابت شود خودمان آن میراث را قبول داریم و به آن افتخار میکنیم بعد میتوانیم برویم دنبال اشاعه و گسترش آن در خارج از مرزها.»
او در این میان به سیاست صداوسیما نیز در این مورد انتقاد میکند و معتقد است سیاست نانوشتهی صداوسیما «تخریب این میراث» است. او در این مورد ادامه میدهد: «درباره بزرگان کشور خودمان چه کار کرده و چه مقدار فیلم، سریال و گزارش تولید کردهایم؟ افرادی که هیچ خدمت برجستهای به این مردم و این کشور نکردهاند را به عنوان مفاخر جا زدهایم و خادمان و دلاوران ایرانی را حذف کردهایم.»
علاوه بر این براساس پژوهشها میتوان گفت چالشهای دیپلماسی فرهنگی ایران در عرصهی خارجی مواردی همچون ایدئولوژیک شدن فرهنگ ایران از نظر کشورهای منطقه، نفوذ وهابیت و عربستان سعودی، وجود قدرت های منطقهای و فرامنطقهای مخالف حضور ایران و اسلام شیعی بهعنوان چالشی در برقراری روابط را در بر میگیرد.
این درحالی است که کشورهایی مثل ترکیه و عربستان سعودی در پیشبرد قدرت فرهنگی در آسیای میانه گوی سبقت را از ایران ربودهاند.
پس از فروپاشی شوروی رویکرد جمهوری اسلامی ایران در آسیای میانه اتکا بر اسلامگرایی بود که به علت عدم پذیرش این کشورها این سیاست شکست خورد.
در این میان دولت ترکیه مسئلهی قومیت و فرهنگ را در این مناطق برجسته کرد. در ادامهی این سیاست نیز «سازمان دولتهای ترک» با مرکزیت ترکیه به وجود آمد.
عربستان سعودی نیز برخلاف ترکیه که کوشید تا از اهرم های قومی و زبانی در منطقه استفاده کند، از راههای دیگری برای تقویت اندیشهی وهابیت در منطقه بهره میگیرد.
توزیع قرآن، احیای مساجد و ساخت مدارس اسلامی، نهادهای رسمی روحانیون و مفتیها، انتخـاب و فرسـتادن جوانـان مستعد به عربستان سعودی برای آموزش و القای عقاید وهابی، پیشنهاد بورسهای تحصیلی به جوانان، سرمایهگذاری در امور مذهبی و ایجاد سازمان هایی مانند «اتحادیه مسلمانان جهـان» و کمک به شکلگیری جنبشها، «نشست جهانی جوانان مسلمان»، «سازمان امداد بینالمللی» و سازمانهای سیاسی - اسلامی در تمام کشورهای آسیای مرکزی به ویژه «جنبش اسـلامی» و در ازبکستان تنها گوشهای از اقدامات عربستان بـرای تأثیرگذاری در منطقه است(2)
با وجود اینکه محصولات رسانهای ایرانی در منطقه به موفقیتهایی دست پیدا کردهاند اما نمیتوان دیپلماسی فرهنگی را به این امر محدود کرد. این حوزه گستردگی بیشتری دارد و تقلیل آن به کار رسانهای یا دیپلماسی عمومی به نوعی ضعف در عملکرد حاکمیت در این باره تبدیل شده است. همچنین مواردی مثل پرداختن و تاکید به بخش خاصی از تاریخ و فرهنگ ایران، نداشتن راهبرد مشخص، و ضعف سازماندهی از عوامل دیگر عدم موفقیت در این حوزه است.
1. میرفخرایی، سیدحسن، و مجید فیروزمندی بندپی. (1395). «دیپلماسی فرهنگی ایران در آسیای مرکزی و قفقاز؛ فرصتها و چالشها». مطالعات اوراسیای مرکزی. 10(2). 448-433
2. اخوان کاظمی، مسعود. (1390). «دیپلماسی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آسیای مرکزی؛ فرصتها، چالشهای پـیشرو». مطالعـات آسـیای مرکـزی و قفقـاز. 30(74)