مروری بر عملکرد نهادهای متولی زبان فارسی
بسیاری از فعالان زبان فارسی معتقدند که نبود یک راهبرد و سیاستگذاری مشخص، نهادهای متولی زبان فارسی را به پراکندهکاری کشانده است
نسیم آنلاین؛ هانیه کمری: زبان و ادبیات فارسی نماد هویت ملی و آینهی تاریخ و فرهنگ و تمدن کشور ماست. حالا که قند پارسی از پیچ و خم ایام گذشته و به روزگار معاصر رسیده، برخی نهادها دولتی عهدهدار حفظ و پاسداشت و گسترش آن شدهاند. نهادهای متولی زبان فارسی را میتوان به چند دسته تقسیم کرد. نهادهایی پژوهشی، ترویجی و آموزشی.
بسیاری از فعالان زبان فارسی معتقدند که نبود یک راهبرد و سیاستگذاری مشخص، نهادها را به پراکندهکاری کشانده است. البته پاسداشت زبان فارسی از آن دست موضوعاتیست که عزم ملی و ارادهی همگانی میخواهد.
با آوردن نام زبان فارسی اولین نهادی که به خاطر میآوریم فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. نهادی که به گفتهی رضا زنگنه، شاعر، مدرس و فعال حوزهی زبان فارسی، کارهای بسیار خوب و مفیدی کرده. اما نهادی ناکافیست، و نه ناکارامد. زیرا ساختار فرهنگی یک ساختار فرهنگستانمحور نیست. رجوع اصلی مسائل کلان زبان و ادبیات باید به فرهنگستان باشد. اما هیچ یک از نهادهای متولی که آموزش، ترویج و پژوهش زبان فارسی، از جمله صدا و سیما، آموزش پرورش و وزارت علوم، برای فرهنگستان مرجعیت کافی را قائل نیستند. زنگنه گفت: فرهنگستان نسبت به بقیهی نهادهای زبان فارسی بسیار جلوتر است و مظلوم واقع شده.
او همچنین اشاره کرد: خود صدا و سیما به عنوان یکی دیگر از نهادهای مسئول، به شدت آسیب زاست. از غلطهای املایی در زیرنویسها تا ایرادهای ویرایشی و گفتاری در گفتار مجریها، دیالوگها و مونولوگهای فیلم و سریال و برنامهها. صدا و سیما متولی مشخصی برای پاسداشت زبان فارسی ندارد. اخیرا صدا و سیما در یکی از بخشهای خبری به غلطگیری از مسئولان در استفاده از الفاظ فرنگی روی آورده است. این کار شاید جالب باشد، ولی مهمتر آن است که نظارتی قوی و جدی بر مجریان و کارشناسان خود سازمان نیز باشد و اعمال سیاستهای زبانی صحیح بهشکل قطرهای و بدون درشتنمایی و نگاه دستوری برای مخاطبان صورت بگیرد
آموزش پرورش نیز با خودسریها و تکرویهایش از رسم الخط و نگارش گرفته تا انتخاب متن و منابع، بیشتر از اینکه حامی زبان فارسی باشد آسیب زننده است. در سازمان تالیف کتب درسی ذرهای نقدپذیری نمیبینیم درحالیکه مشکلات ویرایشی، نگارشی، و غلطهای املایی را در کتابهای درسی بیداد میکند. حتی ویراستاری واحدی در آنها دیده نمیشود. این کتابها چندین ملیون خوانندهی قطعی دارند منبعی که هرسال از زیر دست دانشآموزان میگذرند و مهمترین منبع قابل سرمایهگذاری برای انتقال فرهنگ و ادب به نسل بعدی جامعه هستند.
بسیاری از نهادها اهمیت زبان فارسی را درک نکردهاند حتی بعضا به زبان فارسی بدبین اند و تصورشان از هر مقولهای که رنگ و بوی فرهنگ ایرانی داشته باشد نوعی از پانایرانیسم است.
ما دربارهی قلمرو زبان فارسی در خارج از مرزها که شامل ایرانیان مهاجر و غیرایرانیان فارسی زبان (کشورهای همسایه) هستند کاملا منفعل هستیم و سیاستگذاری درستی برای حفظ زبان فارسی . تعاملات فرهنگی با ایرانیان خارج از کشور نداریم. موسسه لغتنامهی دهخدا که مهمترین نماد آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان است، نه تنها مغفول ماندهاند، بلکه مدیریت آن نیز به مثابهی حیاط خلوت باندیست که در دانشگاه سر کار آمدهاند. در بنیاد سعدی که متولی آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان است، نیز پراکندگی بسیاری دیده میشود.
در جامعهی دانشگاهی هم پیام پاسداشت زبان فارسی و واژهگزینی آنطور که بایسته است دریافت نشده. بسیاری از دانشگاهیان با واژههای جایگزین همراهی نمیکنند. این گفتمان و گزارهی علمی هنوز در باور عموم مردم ننشسته که «واژهگزینی ابتدائا در حوزهی واژگان تخصصی انجام میشود نه ساحت عمومی زبان. بحث واژگزینی یک وسواس زبانی سرهگرایانه نیست.» گسیل واژگان فرنگی به زبان ما با سیل فناوری همراه است. و نبود این درک باعث تضعیف عزم ملی برای پاسداشت زبان فارسی میشود
زنگنه معتقد است که ما در حوزهی زبان فارسی ضعف و خلاء قوانین داریم. مثلا بسیاری از محصولات تجاری در کشور نامها فرنگی و بیگانه دارند. ما هنوز در لایههای مدیریتی و عموم سیاستگذاران کشور دچار مشکل درک هویت ملی و زبان فارسی هستیم. مسئلهی هویتی از نظر برخی مسئولان صرفا مسائل عقیدتی و اسلامی است. در حالی که زبان و ادبیات ایران مقوم و کمککنندهی دین و عقاید ماست. چرا که زبان و ادبیات حامل فرهنگی ماست.. در بین اهالی رسانه و فرهنگ نیز ضرورت موضوع درک نشده و صرفا جاهایی که کسانی با نگاه تجزیهطلبانه و استعماری، سراغ کوبیدن مسائل ملی و فرهنگی میآیند تازه بعضی احساس میکنند خبرهایی هست. همین نگاه هم اضطراری و کوتاهمدت است. متاسفانه بسیاری از هنرمندان این موضوع را درک نکردهاند. علاوه بر مسئولیت دولتمردان در برابر زبان فارسی، اهالی رسانه و هنرمندان نیز بار بزرگی بر دوش دارند.
تمام اینها در شرایطی است که خطرات مهمی در عرصهی هویت ملی، ما را تهدید میکند. مانند دروغهای تاریخی، تصورات غلط، شبهات و تبلیغات تجزیهطلبانهی جریانهای سیاسی به نام پانترک و پانکرد است که هیچ نسبتی با اقوام محترم ملت و منطقه ندارند و یک جریان استعماریاند.
ادبیات و زبان فارسی آینهی تمامنمای فرهنگ و تمدن ایرانی - اسلامیست. اگر زبان ضربه بخورد فرهنگ ضربه میخورد. اگر فرهنگ و ادبیات فارسی ضربه بخورد اسلام ضربه میخورد. اگر مسئولان ما تنها چند صفحه از فرمایشات رهبری دربارهی هویت ملی و لزوم پاسداشت زبان فارسی را بخوانند وضعیت فرهنگی ما بسیار از چیزی که هستیم جلوتر میرود.
این لازمست ولی نیاز به فیلسوفان و جامعه شناسان زبان هم هست که زبان را در صاحتهای متفاوت امروزی هم مورد تحقیق قرار بدهد البته به نظر ما خیلی عقب تر از این حرفها هستیم