محافظه کاری صداوسیما در بحرانهای امنیتی خیابانی
وقتی بحرانهای امنیتی خیابانی در ایران اتفاق میافتد، میزان محافظهکاری بخش خبری رسانه ملی بالا میرود. ما نیازمند رسانههای مورد اعتماد و غیر رسمی دیگری هم هستیم.
سید مجید امامی (دبیر شورای فرهنگ عمومی) ناآرامیهای روزهای اخیر را تخریب ابعاد و بدنه یک اعتراض به واسطه اغتشاش تعبیر میکند؛ او معتقد است که اغتشاشگران اجازه نمیدهند، صدای معترضان شنیده شود و برای همین معترض وقتی اغتشاش را دید، باید فضا را خالی کند.
او در این گفتگو دیدگاههایش را درباره اعتراض و اشکال آن بیان میکند.
آقای امامی! من نوعی یک جوانی هستم که نسبت به شرایط موجود ناراضیست؛ به نظر شما چطور باید اعتراض کنم؟ چکار کنم مسئولین من را بشنوند؟ از نظر شما چه روش اعتراضی مقبول به نظر میرسد و سرکوب نمیشود؟
وقتی درباره اعتراض صحبت میکنیم، این اعتراض سه بعد دارد؛ یعنی یا رسانهای است و یا نخبگانی و عمومی محسوب میشود. در مورد اعتراض نخبگانی باید محور اصلی ما حوزه و دانشگاه یا فضاهای تخصصی تعهدآور باشد. در فضای حوزه و دانشگاه فقط قرار نیست کتاب بخوانیم؛ بلکه قرار است درباره جامعه و آینده هم فکر کنیم. حوزه و دانشگاه اتفاقا از منظر انقلاب اسلامی یک حوزه سیاسی و یک فضای نشاتگرفته از تفکر در حوزه سیاست است؛ البته منظورم یک فضای سیاستزده نیست و یا فضایی نیست که احزاب بیایند و برای منافع خودشان حرف بزنند.
از طرفی فضای رسانهای هم میتواند عرصهای برای اعتراض باشد. رسانهها وظیفهشان این است که گوش فعال یک نظام فرهنگی/سیاسی باشند. این نیروی شنیداری باید به موقع و به خوبی گوش کند و هم اینکه در شنیدن خلاق باشد و صدای مردم را خوب گوش کند. اما در فضای کنونی که شبکههای اجتماعی هم روی کار آمدند، میشود، شنوای مردم از طریق اظهارنظرهای آنلاین و شبکههای اجتماعی بود. در حوزه اعتراضات عمومی نیز محوریت اعتراض در خیابان و شرایطی است که افراد بتوانند جمعیتر و نه فردی اعتراض کنند؛ البته اعتراضی که در چارچوب قانون و ارزشها شنیده شود که طبعا این نیازمند فضای مشخصی است. از سال ۱۳۸۶ قرار بود مصوبهای اجرا شود که نشد و آن هم «طرح خانه ملی گفتگو» بود که امیدوارم به زودی اجرا شود. این خانه قرار است محیطی باشد، برای انتقاد و اعتراض؛ اما با چه موضوعی و خطاب به چه کسی؟ مثلا درباره موضوع حجاب موافقین و مخالفین در خانه حضور پیدا کنند و با هم گفتگو کنند. رسانه هم میتواند این فضا را که انتقادی هم هست، رویتپذیر کند. چیزی که هماکنون ظرفیتش در قانون اساسی وجود دارد.
از طرفی همه اینها میتواند با ایجاد سامانههای آنلاین انتقادات عمومی تکمیل شود که روی موبایل هر ایرانی با یک «آیپی» مشخص وجود داشته باشد. به این معنا که هر ایرانی و هر «آیپی» یک عضو برنامهای کاربردی بنام جمهور باشد. با وجود چنین سامانهای دولت میتواند درباره هر موضوعی در لحظه از مردم نظر بخواهد و مردم هم در موضوعات آزاد مشارکت کنند.
این به شرطی است که مردم احساس کنند، صدایشان شنیده میشود.
بله؛ شرط اول اعتماد به این سامانههاست. باید مدیریت چنین سامانهای فراقوهای باشد و مثلا مدیریتش را شورای فرهنگ عمومی عهده گیرد و همینطور از بدنه مردم و کسانی که تجربه بیشتری دارند، کمک گرفته شود. نمایندگان مردم هم میتوانند کسانی باشند که انتفاد بیشتری در سامانه ثبت کردهاند. ما هرچقدر برای اعتمادسازی در این سامانهها هزینه کنیم، در ازایش از هزینه اغتشاشات در جامعه کاستهایم. البته که خشونت هم وجود دارد و خشونتگرایی محصول نوعی از چالشهای تربیتی در نوجوانان ایرانی است که محصول کرونا و بازیهای کامپیوتری محسوب میشود و البته که یک شبه نمیتوان بستر خشونت را درمان کرد. با این حال ما وظیفه خودمان میدانیم، بسترهای نهادهای اعتراضی را تقویت کنیم و آنوقت به گروهی برچسب اغتشاشگر بزنیم که خارج از این چارچوب عمل میکنند.
چیزی که شما میفرمایید، دورنمای خوبی است اما ما الان اینها را نداریم؛ بیایید به نداشتههایمان نگاه کنیم. مردم فکر میکنند هر صدای اعتراضی سرکوب میشود و کسی آنها را نمیشنود.
من حرف شما را قبول ندارم. به زعم بنده مشکل ما در مکانیزم شنیدن است. شنونده خاموش و یا بسته نیست. ما با توجه به شرایط زمانی، اجتماعی و تحولات حوزه فناوری شکل شنیدنمان تغییر کرده است. ما در دهه ۶۰ یک قوه شنیداری خوب داشتیم که همان ائمه جمعه و امامان جماعت بودند. قبلا مردم وقتی مشکل را به امام جماعت میگفتند، او بلافاصله به امام جمعه میگفت و مثلا امام جمعه که مستقیم با استاندار در ارتباط بود، موضوع را پیگیری میکرد اما الان دسترسی مردم به هر دلیلی به ائمه جمعه کم شده است. احیای بعد سیاسی مساجد خیلی مهم است و امام جماعت باید با مردم قبل و بعد نماز صحبت کند. از طرفی جوانی که اعتراض دارد، حق دارد، اعتراضش را به من بگوید و من صدای او در نظام هستم. اصلا اگر نخواهد به مسجد و دانشگاه و یا من بگوید، میتواند، سراغ رسانه برود. اینجا نقش رسانه خیلی پررنگ میشود که صدای مردم باشد و این نقش جدی را ایفا کند. مشکل من این است که حتی رسانههای منتقد ما مورد اعتماد مردم نیستند.
رسانه چطور میتواند این کار را انجام دهد؟ به نظر می رسد در شرایط فعلی فضایی برای رسانه باقی نمانده است.
ببینید، میزان فروش و یا دیده شدن رسانهها در دولت سیزدهم به مراتب از طرفداران دولت کمتر است. تیراژ روزنامهها را ببینید به چه وضعیتی افتاده است! آشتی مردم و رسانه باید بیشتر شود و نظام هم رواداری خود را نسبت به رسانههای دارای مجوز افزایش دهد. مردم به واسطه رسانه میتوانند با مسئولان صحبت کنند. البته این بایدی که میگویم، درخواستی است. اگر این هم نباشد دیگر راهی میماند؟ مگر ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که در یک شهر ۱۳ میلیون نفری همه بتوانند، با شهردار یا وزیر در ارتباط باشند و مثلا به او بگویند نان گران است؟ ما نیازمند این سلسله مراتب هرمی هستیم. اتحادیه، سندیکا، انجمن اسلامی و ... اینها همه شبکههای تبادل هستند. در غیر این صورت تبدیل میشویم به شهروندان اینستاگرامی و یا اعضای بیجیره و مواجب فیسبوک و توییتر!
من میگویم باید مردم و دولت به سمت واسطههای امن بروند. چه چیزی ما را به اینجا رساند؟ اول انجمنهایی که در چهارچوب قانون عمل نکردند و دوم دولتهای کم تحمل! دولت سیزدهم یک دولت قانونمند است که هیچ حقی را تضییع نمیکند؛ فقط نیاز دارد کمی این راه ارتباطی را تسهیل کند. این راه گفتگو و اعتراض است. اینکه ما میگوییم رییسجمهور با شهروندان ارتباط چهره به چهره دارد، نمادی از اصل مشارکت ارتباطات است؛ اگر نه کدام رییسجمهوری میتواند با تکتک شهروندانش بنشیند و چای بخورد؟ درست است که حکومت باید حرف تند مردم را بشنود اما آیا خود امیرالمومنین (ع) نشست و با تکتک شهروندان شام و حجاز گفتگو کرد؟
هدف ما در شورای فرهنگ عمومی در حوزه اعتراض امن این است که نقش میانجیها را پررنگ کنیم. مثلا مردم باید احساس کنند، یک هشتم وقت یک وزیر صرف پاسخ دادن به پیام مردم میشود. مردم باید نقش روابطعمومی را بدانند. مثلا اعلام کنند، امروز ۲۰ پیغام از طرف مردم داشتیم که وزیر شخصا ۸ پیام را جواب داد. مردم وقتی کارآمدی ارتباطی ببیند، اعتماد کنند. باید نهاد ارتباطی سیاست، توسعه و درمان پیدا کند. مردم باید این پاسخگویی را ببینند.
طبیعی است مردم انتظار ندارند، رییسجمهور با آنها بنشیند و چای بخورد. موضوع شکل واکنش در بحرانهاست. برخی می گویند واکنش مسئولان ما معمولا به موقع نیست. آنها سکوت میکنند؛ نه توضیح میدهند و نه معذرتخواهی میکنند. این خودش باعث ایجاد فاصله میشود.
من در سیستم اطلاعرسانی دولت نیستم اما تحلیل شخصیام این است که از نظر فنی اظهار نظر درباره موضوعات مختلف زمان میبرد. در سیستم رسانهای امروز اصل «روایت اول» بسیار مهم است. هرکس بتواند روایت اول را منتشر کند، برد کرده است. این فاصلهای که شما از آن صحبت میکنید، در دنیا توسط رسانه کم میشود. این یک نقص در رسانههای رسمی ماست.
الان رسانه مقصر است؟ رسانه نیاز دارد برای اعلام روایت اول خبر از منبع رسمی و معتبر دریافت کند.
طبیعی است که رسانه رسمی به ارکان کشور متصل باشد. ما اینجا به رسانههای غیر رسمی نیاز داریم که جور دست و پا بسته بودن رسانههای رسمی را بکشند. این طرحی است که من سالهاست در نظام میدهم. به جز چند شبکه باید باقی شبکههای تلویزیون به بخش عمومی واگذار شوند. نباید تمام شبکههای تلویزیون به این میزان دست و پا بسته باشند. درست است؛ اگر تلویزیون تاخیر دارد، تقصیر او نیست. منتظر منبع است و منبع رسمی ساکت است.
بله؛ مشکل اینجاست که متاسفانه منبع رسمی اغلب ساکت یا خیلی دیر واکنش نشان میدهد. آنقدر دیر که مردم ممکن است بگویند نمیخواهد ماجرا را پوشش بدهد.
مراجع رسمی باید سرعت، شدت و کیفیت پاسخگویی خود را توسعه دهند. این یک مطالبهی بجاست و من این را با صدای بلند میگویم. حتما باید نهادهایی که بیشتر مورد مطالبه قرار میگیرند، مثل ستاد بحران، دستگاه دیپلماسی و... این موضوع را بررسی کنند. وضعیت موجود مطلوب نیست.
ما در مختصات جهانی خاصی به سر میبریم و رقبای ناجوانمردی داریم که بعضا نتوانستیم آنها را درست به مردم معرفی کنیم. معمولا در چالشهای رسانهای دچار بحران میشویم. واقعا چند برابر از آن چیزی که ما داریم صرف رسانههای رسمی میکنیم، رقبای ما دارند صرف رسانههای ضد جمهوری اسلامی میکنند؟ این بیانصافی است که ما شرایط جهانی را نبینیم. حواسمان باشد حال دشمنمان خیلی خوب است. مثلا «ایراناینترنشنال» چند برابر ما به یک خبرنگار و یا ایدهپرداز رسانهای دستمزد میدهند؟ در آمریکا چند میز مخصوص مسائل ایران وجود دارد؟ بیش از ۶۰۰ نفر در این میزها با یک حقوق متوسط کار میکنند و در وزارت خارجه و پنتاگون هم باز میزهایی با همین تعداد آدم وجود دارد.
باید ما رسانهها توضیح دهیم که «بی. بی. جی» دارد چه میکند؟ چقدر هزینه میکند و منتظر است یک خش روی دیوار ایران بیفتد که سقف را خراب کند. احتیاط رسانهای ما در کشور هم مقداری بالاست. البته صدا و سیما در این شبها باز تر شده است. خب؛ چرا در طول سال این طور نیست؟ چرا درجه احتیاط را بیش از حد لازم بالا میبرند؟
به نظر میرسد مردم هم نسبت به رسانههای داخلی بیش از پیش بیاعتماد شدهاند. آیا نظرسنجی در مورد میزان اعتماد مردم به رسانهها وجود دارد؟
ما نظرسنجی داریم. نظرسنجی ماهانه ما نشان میدهد، مردم منبع خبری اولشان چیست؟ مثلا در چالش اخیر مردم به صورت ترکیبی محتوای رسانهها را مصرف کردند اما میزان اعتمادشان به رسانههای غیر رسمی بیشتر بود. اما مثلا در مورد اخبار در کرونا مردم به فضای رسمی اعتماد بیشتری داشتند.
در مورد صدا و سیما هم برخی مردم معتقدند که رسانه ملی صدای همه طیفهای جامعه نیست. شما این گزاره را تایید میکنید؟
بیش از ۶۰ در صد مردم و بیشتر به اخبار رسانه رسمی گوش میدهند و این عدد در بحرانها جابجا میشود. مردم مایلند بدانند، موضع صداوسیما چیست؟ چون موضع صداوسیما در واقع موضع رسمی نظام است. مردم به رسانه ملی اعتنا دارند اما درصد اعتمادشان جابجا میشود. وقتی بحرانهای امنیتی خیابانی در ایران اتفاق میافتد، میزان محافظهکاری بخش خبری رسانه ملی بالا میرود. من قصد ندارم، تحلیل جدیدی ارائه دهم اما فقط میخواهم بگویم ما نیازمند رسانههای مورد اعتماد و غیر رسمی دیگری هم هستیم. هرچند که یک شمشیر دولبه است اما سویه مفیدش این است که مردم برای دریافت محتوا به داخل مراجعه میکنند. ما خبرنگار آزاد نیاز داریم که همه چیز را بگوید. مثلا بگوید فلانجا لاستیک آتش زدند و فلانجا هیچ خبری نیست.
نباید همه توپها را در سبد رسانه رسمی بچینیم. رسانه ملی محدودیت و فایده خودش را دارد. مثلا در ایام اربعین مردم بیشتر رادیو اربعین گوش میدهند، چون محتوای مربوط و درست دریافت میکنند.
خطر برای شهروندان و ناامن کردن شهر، خط قرمز نیروی انتظامی است. شهر نباید ناامن نشود، حتی به دست گروهی که نامشان معترض است. لذا در این شرایط مدیریت رسانه به دست امنیتیها میافتد و امنیتی فقط زبان امنیت را میفهمد. به نظر من کار نباید به اینجا برسد اما اگر میرسد با امنیتیها همدلی کنیم. آب که از آسیاب افتاد، راجع به آن صحبت کنیم.
آقای دکتر! شما اسم ناآرامی اخیر را چه میگذارید؟ بحران امنیتی خیابانی؟
نه.
خب؛ اسمش چیست؟
تخریب ابعاد و بدنه یک اعتراض به واسطه اغتشاش.
تخریبگر اینجا چه کسی است؟
اغتشاشگر. یعنی هر گروهی که اعتراض امن، سالم و ایمن را حتی در حد خیابانی و دانشگاهی و فراتر به سمت اغتشاش میبرد و زیرساخت اعتراض را نابود میکند.
الان شما معتقدید آنچه در خیابان رخ میدهد به واسطه حضور اغتشاشگران در کنار معترضین است یا همه اغتشاشگر هستند؟
در فضای شهری طبیعی است که معترض و اغتشاشگر با هم مخلوط شوند اما اعتراضگر، اگر در کنار اغتشاشگر بایستد، در واقع اغتشاشگر است.
اعتراضگر چه کند که صدایش شنیده شود و وارد بازی اغتشاشگر نشود؟
اعتراضگر وقتی اغتشاشگر را دید باید فضا را تخلیه کند . چون اغتشاش یک خیابان یک طرفه است. این باعث میشود، صدای اعتراضگران شنیده نشود. ما مشابه این قضیه را در سال ۱۳۸۸ داشتیم. ببیند؛ در آن سال «رادیوگفتگو» با صادق صبا گفتگو کرد اما به محض اینکه فضا به سمت اغتشاش رفت، «رادیوگفتگو» هم کارکرد خود را تغییر داد. چرا؟ چون هرکاری میکرد در سبد اغتشاش قرار میگرفت و خدا نبخشد آن کسانی که نگذاشتند، این فضای باز تداوم پیدا کند و با یک شعوری پیش رود و معتقدم کسانی که سال ۱۳۸۸ قانون را نپذیرفتند، توسعه آزادی رسانهای را برای همه مردم ایران به تاخیر انداختند.
فکر نمیکنید، دلیلش این است که مردم ایران بیش از حد احساسی هستند و جریانهای سیاسی هم معمولا در ایران رمانتیک میشوند؟
مردم ما کلا احساساتیاند و ما ابایی نداریم این را بگوییم؛ این عیب نیست. اما رهبران اعتراض، نخبگان و گروههای مرجع باید فضا را مدیریت کنند. در شرایطی که اعتراض «گیم» است، متاسفانه عقلانیت در اعتراض دیده نمیشود. یک اعتراض کور است و دیده نمیشود.
به نظر شما چطور میشود این شرایط را آرام کرد؟
شرایط فعلی در ظاهر آرام است. گرچه حضور دهه هشتادی به خاطر عدم درک جامع واقعیت و لکنتزبان گروههای مرجع عدد بالایی است اما گفتگو با زبان دهه هشتادیها و شنیده شدن همه صداها در چارچوب قانون موضوع مهمی است. بحث بسیار مهم دیگر این است که با پدیدهای مواجهیم که من اسمش را «کودتای رباتیک» میگذارم. کودتایی که سلبریتیها زیر فشار رباتها انجام میدهند. برخی سلبریتیها در این مدت طوری اعلام موضع کردند که معلوم نبود، حرفشان چقدر اعتراضی و چقدر بنزین روی آتش اغتشاش ریختن است؟ آیا یک چهره مشهور که نمیتواند ۶ جمله پشت سر هم بگوید، میتواند رهبر یک اعتراض آرمانگرایانه باشد؟ معتقدم در شرایط فعلی هیچچیز اندازه ارائه یک حال و هوای جدید، حال جامعه را خوب نمیکند. شرایطی که بر سر مشترکاتمان آرامش پیدا کنیم.
پیشنهاد من تاکید بر زندگی و فرصتهای طبیعی، نشاط اجتماعی و معنوی در ماههای پیش رو است. ما باید برای شادی و نشاط تمام قد وقت بگذاریم و عرصههای مختلف مناسک شهری، گردشگری، ورزش، رویدادهای محلی سنتی،فراغت های جدید و جمعی و...را حمایت کنیم.