نقد فیلم
هزارپا ؛ کلاژی از تاریخ سینمای کمدی ایران
این فیلم هم مانند اکثر آثار سینمای کمدی ایران ضعف بزرگ و پاشنه آشیل اش ، زبان غیر منسجم فیلم نامه و عدم شخصیت پردازی عمیق و دقیق آن است که مشخصا در بزنگاه هایی که شخصیت در آن کنش می کند و طبیعتا باید روی حس تماشاگر تاثیر بگذارد و از او متقابلا واکنش حسی دریافت کند الکن می ماند و این لکنت را تا آخرین پلان حفظ می کند.
نسیم آنلاین : هزارپا اثر تکه تکه ای است که هر بخش از آن از آثار پرفروش چند سال اخیر سینمای ایران الهام گرفته شده است. رضا عطاران به عنوان شخصیت اصلی داستان، همان ارژنگ صنوبر فیلم نهنگ عنبر است که از آن فیلم به اینجا منتقل شده و به این ترتیب، سازندگان چندان زحمتی برای پرداخت شخصیت رضا در هزارپا به خرج نداده اند. جواد عزتی که وضعیتی به مراتب بغرنج تر از عطاران دارد، مستقیماً و بدون هیچ کم و کاستی از فیلم اکسیدان به اینجا آمده بطوریکه تکه کلامها و نحوه گویش و رفتار و تمام آنچه که در اکسیدان از او دیده بودیم، در اینجا نیز قابل رویت است. از انتخاب عجیب سارا بهرامی برای این نقش نیز می گذریم که غلظت حال خوبمان از دیدن بازی او در دارکوب را که برنده سیمرغ هم شده بود ، کم رنگ کرد.
داستان فیلم هم به تبعیت از فیلم پرفروش نهنگ عنبر، در دهه 60 روایت می شود تا فروش اثر تضمین شود چرا که فرمول «عطارانِ دهه شصتی» پیش از این در دو قسمت نهنگ عنبر به خوبی جواب داده است .
این فیلم هم مانند اکثر آثار سینمای کمدی ایران ضعف بزرگ و پاشنه آشیل اش ، زبان غیر منسجم فیلم نامه و عدم شخصیت پردازی عمیق و دقیق آن است که مشخصا در بزنگاه هایی که شخصیت در آن کنش می کند و طبیعتا باید روی حس تماشاگر تاثیر بگذارد و از او متقابلا واکنش حسی دریافت کند الکن می ماند و این لکنت را تا آخرین پلان حفظ می کند.
پیش از تماشای فیلم می پنداشتیم که احتمالا ضعف اصلی در همان فیلم نامه باقی بماند و اثر دست کم در فاکتور های فرمیک و کارگردانی ، قابل قبول عمل کند اما در سکانس هایی مثل ترور رضا ، تصویر در مهم ترین ضربآهنگ بصری صحنه به سکانس بعد برش می خورد و به نگارنده متن این جسارت را می دهد که بگوید علی رقم کارنامه قابل دفاع داوودی و فیلم های خلاقانه ای مثل "مرد بارانی" و "رخ دیوانه" و کمدی استانداردی چون "نان،عشق،موتور هزار" ، این بار فیلم او شباهتی بسیار با کمدی های آیتمی تلویزیون داشته و ابدا در حد و اندازه های مدیومی مانند سینما ظاهر نمی شود و خوشبختانه یا متاسفانه پرده عریض سینما به سیاهه اسامی بازیگران و کارنامه فیلمسازان اعتنایی ندارد و در نهایت تنها فیلم را با مخاطبش به قضاوت می گذارد و بدون هرگونه حب و بغضی ضعف های آن را به نمایش می گذارد و چنین ذات بی پیرایه ای است که توانسته سینما را علی رقم سابقه کم آن در میان هنر های نمایشی به یگانه مدیوم تاثیرگذار قرن بیست و یکم تبدیل کند.
هزارپا از جنس دیگر کمدی های بازار است و هیچ گونه نام و نشانی از سینمای درخشان کمدی دهه 1930 ندارد و به جای خاطره خوشی که پس از دیدن کارهای درجه یک سینمای صامت و به خصوص "چاپلین" و "کیتون" در ذهن باقی می ماند ، حس ملال و دلزدگی نصیب تماشاگر می کند که بی سبب از پرداخت گستاخانه فیلم و دست آویز شدن به رکیک ترین شوخی های جنسی نیست. داوودی در هزار پایش توانسته کلیشه های سینمای کمدی روز را در یک فیلم جمع کند و یک دایرکتوری کامل و البته سردرگم کننده از سینمای کمدی مرسوم آن روزگار باشد .
جای تاسف و تاثر است که با وجود معضلات اقتصادی شدید، اقبال نسبتا خوب مردم به سینما با اثر دست چندمی مانند هزارپا روبرو می شود که علی رغم اثر کوتاه مدت مثبت آن در نهایت باعث گسست مردم از سینما میشود.
محمدحسین رضوانی