کمکهای ابتدایی آمریکا به دولت مصدق چه دلیلی داشت؟
خسرو معتضد؛ پژوهشگر تاریخ در ایام سالروز وقوع کودتای ۲۸ مرداد طی یادداشتی که در اختیار خبرگزاری «نسیم»، قرار داد به بررسی علل داخلی و خارجی این حادثه پرداخت
روز 28 مرداد اگرچه در تاریخ ایران یادآور کودتای ننگینی است که شیرینی نهضت ملی شدن صنعت نفت را در کام ملت ایران تلخ کرد، اما در عین حال همواره خاصیت عبرتآموزی خود را حفظ کرده. طرح کودتای نظامی 28 مرداد را باید در اصل، یک طرح انگلیسی دانست که پس از کوتاه شدن دست انگلیس از صنعت نفت ایران، با قطع امید از رسیدن به توافق، وارد مرحله کودتای نظامی شد.
خسرو معتضد؛ پژوهشگر تاریخ در سالروز وقوع کودتای 28 مرداد و با هدف بررسی علل داخلی و خارجی این حادثه یادداشتی شفاهی را در اختیار «نسیم» قرار داده که مشروح قسمت اول آن در ادامه میآید.
علل و عوامل کودتای 28 مرداد چه بود؟
درباره 28 مرداد پس از گذشت 62 سال از این واقعه همچنان ابهاماتی باقی است. که عدهای نظرات مختلفی بیان میکنند. عده ای که در امریکا و اروپا هستند کودتای 28 مرداد را قیام ملی مینامند و معتقدند مردم قیام کردند و قیام پا برهنهها بود و شاه را به سلطنت برگرداندند. این نظرات، نظرات کسانی که در آنجا هستند و حتما می شناسید؛ یکی از مدعیان این گروه میگویند که مصدق اصلا سواد نداشت. من وقتی این مطلب را خواندم متاثر شدم و وقتی کتاب مصدق را خواندم دیدم که وی تز دکترایش درباره "ارث در اسلام" بوده که با مشورت دو تن از آیات عظام در قم تهیه کرده است. بعد خودش در همان کتاب نوشته است که من چند ماه مشغول ترجمه این کتاب از متن فارسی به فرانسه بودم. آن مدعی شاهپرست مدعی است که مصدق این کتاب را جعل کرده بود و به فارسی بود. این روزها در ماهواره و رسانه صحبت می کنند که 28 مرداد قیام ملی بود و هیچ اتفاقی نیفتاد و امریکایی در کار نبود. یک عده کاملا بر عکس این عقیده معتقدند. گویی که اصلا مردم ایران نبودند یعنی مشکلاتی نبود، نفت ملی نشده بود، حدود 28 ماه جریان نفت ایران قطع نشده بود، بین رهبران جبهه ملی اختلاف ایجاد نشده بود و تمام راه حل های که پیش بینی میکردیم به بن بست نرسیده بود و می گویند که امریکایی ها آمدند و یک تلنگری زدند و در ظرف چندین ساعت کودتا شد.
امروز در یکی از جراید خواندم که یکی از همکاران تاریخ دان ما در مطلبی که درباره واقعه 28 مرداد به چاپ رسانده بود صرفا روی اسناد کودتای 28 مرداد تاکید کرد که چرا امریکایی ها این را منتشر نمی کنند؟ در حالیکه منتشر شده است و من این را دیده ام. چند سال قبل قسمتی از این به فارسی هم در اینجا ترجمه شد و تمام نکاتی را که با آنچه در داخل کشور گفته می شد تطبیق دادم و دیدم که درست است و قرار بود زاهدی ریس ستاد ارتش شود و اصلا صحبت از نخست وزیری زاهدی نبود. طرح بلند بالایی را سازمان CIA تهیه کرد بود.
علتش این بود که وقتی نفت ملی شد همه می دانند که امریکا حامی ملی شدن نفت بود. برای اینکه اولا با اینکه امریکا و انگلستان چند سال قبل توافق کرده بودند که وارد حریم نفتی هم نشوند؛ ولی در امریکا در حزب دموکرات محافلی بودند که معتقد بودند که روش انگلستان در ایران باعث کمونیست شدن ایران می شود. قاضی ویلیام دوگلاس به ایران سفر می کند و کسی بود که در امریکا از نظر نفوذ کلام مهم بود و 2 یا 3 بار به قسمت های مختلف ایران سفر می کند. بعد یک کتابی به نام "سرزمینی شگفت آور با مردمانی دوست داشتنی" منتشر می کند. او در این کتاب سقوط نظام سلطنتی در ایران را پیش بینی میکند.
در سال 1329 کوهی از فساد بر ایران حکومت میکرد و در راس این کوه شاه قرار داشت
بعد از این کسانی در امریکا هستند مثل قاضی دوگلاس در سال 1329 سردبیر و نویسنده مجله تایم به ایران سفر می کند و مقالاتی می نویسد و من یکی از این مقالات را عینا در کتابم قرار دادم که می گوید کوهی از فساد بر ایران حکومت می کند و در راس این کوه شاه قرار دارد. شاهی که خود سرگردان است و خانواده اش جزو زمینداران بزرگ هستند و خودش فئودال بزرگ است و همینطور در قسمت های پایین هزار فامیل هستند و اصطلاح "هزار فامیل" از اینجا معروف شد. این مطلب را مجله تایم نوشت و این مقاله با طرح جلدی از رزم آرا در 1329 در ایران چاپ شد.
امریکایی ها با توجه به اینکه چین سلطنتی با آن عظمت کمونیست شده بود و همینطور کشورهای اروپای شرقی که بیشتر اینها مذهبی بودند و کاتولیک یا ارتدوکس بودند و رژیم های سلطنتی یا نیابت سلطنتی داشتند و همینطور خطر کمونیسم که در ویتنام در آنام تهدید می کرد و همینطور خطری که در یونان بود؛ و نمی دانید که کمونیسم چقدر گستردگی داشت. مثلا کره شمالی به کره جنوبی حمله می کند و سئول را می گیرد که امریکایی ها وارد می شوند.
امریکایی ها به دولت انگلستان توصیه می کردند که یک تعدیلی در رفتارش با ایران بکند. در امریکا کسانی هستند مثل الان که فقط به گزینه نظامی فکر می کنند یک سری هم ادم هایی هستند که مثل 30 ژنرال ارتش امریکا که پریروز به کنگره امریکا نامه نوشتند و گفتند که ما با توافق با ایران موافقیم. ژنرال هایی که باید جنگجو باشند آمدند گفتند که به ضرر ماست و درست هم می گویند. ما در جنگ عراق، افغانستان، پاکستان، یمن و در همه جای خاورمیانه مشکل داریم پس دوباره ما را وارد یک مساله تازه نکنید. بنابراین در امریکا هم آن موقع کسانی بودند که معتقد بودند که انگلستان باید به ایران تعدیل روا دارد.
در 1328 که شاه به امریکا می رود به او توصیه میکنند که شما افراد خوشنام را به خودتان راه بدهید و این هیات حاکمه فاسد که سالهاست در ایران حکومت میکند را کنار بگذارید. شما شدت حضور و قدرت حزب توده را در ایران نمی دانید. بنابر این اینها به شاه سفارش می کنند و می گویند که شما سعی کنید به جبهه ملی نزدیک شوید. به محض اینکه شاه به ایران بر می گردد مصدق یک ملاقات 4 ساعته با شاه دارد. یعنی شاه که هیچ وقت از مصدق خوشش نمی آمد از مصدق خواهش می کند که شما بیایید و مذاکره کنیم و قرار می شود که تعدیلی در هیات حاکمه شود.
محمد ساعد مراغه ای را که یک آدم کهنه فکری بودکنار می گذارند و علی منصور را می گذارند. علی منصور آدم ملایم تر و سیاسی تری بود و بعد امریکایی ها توصیه می کنند که شما یک ژنرال قوی را بیاورید که بیاید و جلوی کمونیسم را بگیرد. برای اینکه جنگ کره در آن زمان آغاز شده بود و احتمال می رفت که استالین جنگ جهانی سوم را شروع کند. به فاصله 24 ساعت از جنگ کره رزم ارا نخست وزیر می شود. تقریبا کودتا مانند بود. یعنی منصور را صدا می کنند که استعفا بده و برو و رزمآرا را جایگزین آن می کنند. امریکایی ها از آمدن رزم ارا حمایت می کردند و دولت شوروی هم روابطش با رزم ارا خیلی خوب بود برای اینکه رزم ارا روسی حرف می زد و با ژنرال های روسی مراوده داشت و دولت انگلیس هم می گفت که اگر رزم ارا را بیاوریم مساله نفت فیصله پیدا می کند.
امریکایی ها از سال 26 به این طرف به ایران کمک های نظامی زیادی می کنند. در سال 29 تعداد زیادی اسلحه به ایران تحویل می دهند و من فیلمش را دارم. فیلم رژه 21 اذر که کامیون، تانک، توپ و وسائل جدید را دارند رژه می برند. ولی به دولت ایران در زمان رزم ارا بیش از 500 هزار دلار نمیدهند، چون شاه می رود و خواهش تمنا می کند و امریکایی ها می گویند که شما نفت دارید و باید با انگلیسی ها یک جوری صحبت کنید که سهم شما را از 16 میلیون لیره بالا ببرند.
امریکا از وحشت سقوط امپراطوری چین؛ کمک های نظامی به ایران میکرد
بنابر این دولت امریکا کمک های نظامی به ایران می کند؛ چون امریکا خیلی وحشت سقوط امپراطوری چین را داشت. بنابراین امریکا آن زمان خیلی مورد توجه جبهه ملی بود و شخصی در ایران به نام جرالد دوئر که با مکی و بقایی ملاقات می کرد و همیشه می گفت که شما باید نفت خودتان را دریافت کنید. در میان ملت امریکا یک گروه ایرلندی هستند و همیشه با انگلیسیها دشمن بوده و هستند و این ایرلندی هایی که در ایران بودند به ایرانی ها می گفتند که چرا شما باید اینقدر التماس کنید و از امریکا وام بخواهید؟
دولت ایران یک طرحی به نام طرح هفت ساله را در دست اجرا داشت که در آن می خواستند سد و جاده و کارخانه بسازند و این سازمان برنامه را قوام السلطنه از سال 26 تاسیس کرد و کار خوبی می کرد. بعد در کنار این سازمان برنامه یک سری امریکایی بودند و امریکایی ها را به نام شرکت اورسیز(ماورابهار) استخدام کرده بودند. رییس اینها یک شخصی به نام تورنبرک که بسیار باسواد بود و در کارهای نفتی بسیارتوانا بود و ایرانیها را تحریک می کرد..اینها ایران را تحریک می کردند و می گفتند که باید بروید و حقتان را از انگلیس بگیرید.چرا شما اینقدر دست گدایی به طرف ما دراز می کنید؟ شما حق دارید و باید صحبت کنید. حتی سه نفر از ونزوئلا به ایران فرستادند و سه نفر از وزارت هیدروکربن یعنی وزارت نفت و مواد کانی ونزولا در آبان 1328 به ایران آمدند و با جبهه ملی ملاقات کردند گفتند که ما در ونزوئلا داریم 50-50 از امریکایی می گیریم و شما چرا اینقدر ضعیف هستید؟ از آن طرف عربستان هم از شرکت امریکایی ارامکو(نفت امریکا و عربستان) 50-50 می گرفت.
این وضع در همه جا بود. در بحرین هم فروش نفت به نفع اعراب بود و روزنامه های فرانسوی هم می نوشتند که ایران در حال غارت شدن است. سفیر امریکا اقای هنری گریدی طرفدار سرسخت مصدق شد و مصدق را آدمی می دانست که می تواند جلوی کمونیست ها بایستد و همیشه مطبوعات آمریکا از ایشان تعریف می کردند و بسیار به مصدق ارادت نشان می دادند. شانس ما بود که در امریکا ترومن آدم جالبی بود و نسبت به ایران نظر خوبی داشت که انگلیسی ها عوضش کردند. در خود وزارت خارجه جین اچسون وزیر خارجه که خودش کارخانه نفت داشت معاون وزیر خارجه یکی از کسانی بود به نام جورج مک گی اینها همه طرفدار ایران بودند. یعنی اینها می گفتند که ایران نباید کمونیست شود و بهترین کار این است که شاه از اختیارات خودش دست بکشد و اشرف و ملکه در کارها دخالت نکنند چون در همه کارهای مالی دخالت می کردند و شاهزاده ها کنار بروند و حکومت و مردم بر سر کار بیایند. به نظر من این در آن زمان خیرخواهی بود.
هژیر عاشق انگلیس بود و با حمایت اشرف نخست وزیر شد
این جریانات که اتفاق می افتد؛ جبهه ملی آماده می شود و جبهه ملی خودش از عناصر مختلفی بود که در انتخابات سال 28 در کاخ شاه تحصن کردند. مصدق می گوید که من به شاهنشاه به عنوان رهبر عالی کشور و مقام عالی کشور است پناهنده می شوم. دولت دارد تقلب می کند و می خواهد انتخابات غیرقانونی باشد. حال دولت چه کسی بود؟ یکی آقای ساعد بود که نقشی نداشت و دیگری آقای هژیر بود. عبدالحسین هژیر وزیر دربار شاهنشاهی شده بود و یک مدت هم قبلا نخست وزیر بود. هژیر آدم جاه طلبی بود با اینکه از یک چشم نابینا بود ولی عاشق انگلیسی ها بود و حتی بعد از مرگش هم 300 هزار لیره کشف شد که در بانکهای انگلیس به ودیعه گذارده بود.
اشرف از هژیر حمایت می کرد و وی یک مدت کوتاهی نخست وزیر بود ولی مردم برای اینکه بهایی بود و بدنام بود قیام می کنند و شاه این را بر میدارد و ساعد را به جایش می آورد. بنابر این هژیر ارام نمی نشیند و در سال 28 به کمک اشرف پهلوی وزیر دربار شاهنشاهی می شود. حالا دستش بیشتر باز بود و در انتخابات دخالت می کند و تقلب می کند؛ ولی فداییان اسلام او را ترور می کنند و بالاخره مجلس شانزدهم وقتی افتتاح می شود؛ مصدق و 6 نفر از جبهه ملی در مجلس هستند اینها از آغاز سال 1328 که مجلس افتتاح میشود شروع می کنند به صحبت کردن علیه شرکت نفت و دنیا هم از اینها حمایت می کرد. مطبوعات امریکا و فرانسه هم از اینها حمایت می کردند. برای اینکه می خواستند ایران کمونیست نشود. ایران یک کشور استراتژیک فوق العاده بود و می خواستند کمونیست نشود. در چنین حالی نفت را ملی میکنیم.
سال 29 که از اول تا آخرش نزدیک به هشت ماه و نیم تا نه ماه رزم آرا روی کار بود؛ سعی می کرد که نگذارد نفت ملی شود. چون اینها می خواستند قرارداد 1933 را به هم بزنند. رزم آرا با دولت انگلستان صحبت کرده بود ( قرارداد گس- گلشاییان) نیویل گس نماینده شرکت نفت انگلیس و گلشاییان وزیر دارایی ایران بود. اینها با هم تبانی می کنند و یک مقابله نامه امضا می کنند که نفت ایران تا سال های بعد از 1993 هم همچنان در اختیار شرکت نفت انگلیس و ایران باشد. برای اینکه شرکت نفت انگلیس و ایران هم می دانست که به یک جواهر به یک طلا به یک گنج پایان ناپذیر دست یافته. در عوض به ما 16 میلیون لیره می دادند که اصلا قابل نبود. فکر کنید اگر آنها 84 میلیون لیره می بردند یا مالیات به صندوق انگلستان می دادند؛ فقط 16 میلیون لیره به ما می رسید. یعنی دولت ایران همیشه بیچاره بود و همیشه دست تمنا به سمت کشورهای دیگر، امریکا و بانک جهانی دراز می کرد.
رزم آرا سر مخالفتش ترور می شود. فداییان اسلام یه گروه مذهبی بودند که او را ترور کردند. آیت الله کاشانی در آن زمان مورد توجه و علاقه فداییان اسلام بود و بعدها از هم جدا می شوند. چون آیت الله کاشانی روش افدائیان اسلام را نمی پسندد و قبول ندارد. اینها معتقد بودند که باید فورا تمام قوانین اسلام اجرا شود و در آن زمان چنین فکری رواج نداشت؛ چون رژیم مشروطه بود و مرام نامه و نامه هایی که فداییان اسلام نوشته بودند یک مقداری به طبقه ای که روشنفکر بودند و دانشگاه رفته بودند مقداری سنگین می آمد ولی هیچ جای دنیا هم پیاده نشده بود. جمهوری اسلامی هم که به پیروزی رسید؛ شما دیدید که انتخابات را نگه داشت. مجلس را نگه داشت و همه چیزا را اگر نگاه کنید خودش را وفق داده است. مثلا میگفت سیگار باید قطع شود یا خانم ها نباید کار کنند.آن زمان مشروبات و مسکرات 40 میلیون تومان در سال درآمد داشت و برای دولت ارزش داشت و نمی توانستند یکسره متوقف کنند و گفتند ما طی 6 ماه یا یک سال این را متوقف می کنیم و تریاک هم به همین منوال بود.
آنها از نظر اسلامی حرف هایشان کاملا درست بود ولی با آن مشکلات و کمبود بودجه ای که داشتیم نمی شد. رزم ارا که کشته شد البته خیلی ها می گویند که شاه وی را کشته است در صورتیکه چنین چیزی نیست و این یک دروغ بزرگ است.
مک گی در همان زمان دومین سفرش را به ایران انجام می دهد و نقل کرده که وقتی شاه را دیدم، شاه گریه میکرد و رنگ و رویش زرد بود؛ اینها را در کتاب خاطرات مک گی میگوید: که شاه می لرزیده و خیلی ضعیف شده بود و می گفت دیگر کسی را ندارم که نخست وزیر شود.
حالا برخی می گویند که شاه دستور کشتن رزم ارا را داده است و باید بگویم اینها همه مهمل است. برای اینکه شاه فضل الله زاهدی را در عرض دو روز بیرون کرد. شاه در ارتش نفوذ داشت و وقتی می خواست زاهدی را بیرون کند، اول نظر امریکایی ها را جلب کرد و گفت که این آدم فاسد است رشوه می گیرد و حتی می خواهد قاتلان افشاردوست را سر کار بیاورد و امریکایی ها گفتند که این با خودت است و به فاصله 24 ساعت او را بر کنار کرد. پس اینگونه نبود که شاه برود و به کسی پول دهد تا بروند و رزم ارا را بکشند. اینها مهملات تاریخی است.
در اردیبهشت 1330 مصدق روی کار می آید و تمام دنیا به غیر از انگلستان همه از وی حمایت می کنند. حتی روزنامه های انگلستان هم دو دسته شدند. بعضی می گفتند مصدق آدم فهمیده ای است و رجل ملی است. اگر مصدق نیاید توده ای ها می ایند و کمونیست ها می آیند؛ چون نفوذ حزب توده را دیده بودند.
بنابر این دکتر مصدق در میان احساسات عمومی روی کار می آید. چون مصدق بین مردم محبوبیت بالایی داشت. آن ادم بی سوادی که می گوید "مصدق یک فریب بزرگ است" به دلیل نادانی خودش است. مصدق وجهه بالایی در ایران داشت. شما اگر روزنامه اطلاعات و کیهان ان زمان را ببینید وی وقتی صحبت می کرد؛ نزدیک به سه صفحه روزنامه پر میشد. مصدق آدمی قانونی بود و حتی معتقد نبود که ما باید مصادره کنیم؛ چون ما حق مصادره و لغو قرارداد را نداشتیم.
مصدق گفت ما نفت را ملی می کنیم. مگر انگلیسی ها فولاد خودشان را ملی نکردند؟ مگر ذغال سنگ را ملی نکردند؟مگر راه آهن را ملی نکردند؟ طب هنوز هم در انگلستان ملی است. مصدق گفت می خواهم همان کاری را بکنم که حزب کارگر کرد. ملی کردن با الغا فرق میکند. اگر الغا می کردیم از ما شکایت می کردند.
در زمان رضا شاه حکم لغو را از ما گرفته بودند؛ یعنی ما به هیچ عنوان نمی توانستیم قرارداد را لغو کنیم. ملی شدن یک امری بود که در کشورهایی از جمله مکزیک و ونزوئلا و انگلیس اتفاق افتاده بود.در سال 1945 آقای اتلی که نخست وزیر می شود؛ خودش عضو حزب کارگر بود و اولین کاری که بعد از ملی شدن صنعت نفت انجام شد؛ همان گزینه نظامی بود. همان چیزی که الان امریکایی ها می گویند.ق رار می شود که به آبادان و خوزستان حمله کنند و بگیرند و مانوئل شینول که وزیر دفاع انگلیس بود چنین قصدی را دنبال می کرد.نفر دوم آقای موریسون وزیر خارجه بود ولی اتلی موافق نبود.یعنی صحبت هایی که در کابینه انگلستان شدو اینها با اینکه 11 ناوشکن و کشتی جنگی به خلیج فارس می آوردند و رزم ناو بزرگ مارسیوس را جلوی آبادان می گذارند؛به هیچ عنوان جنگی درگیر نمی شود.
چرا انگلیس گزینه جنگ علیه ایران را از روی میز برداشت؟
لشگر چترباز به مصر می آید و آن موقع کانال سوئز برای انگلیسی ها بود و این چتر بازها در قبرس مستقر می شوند ولی اراده و همبستگی ملت ایران باعث می شود که اینها به ایران حمله نکنند و گزینه نظامی کنار می رود.
وارد مذاکره که می شوند؛ مصدق متاسفانه دچار مشاورانی بود که این مشاوران مصدق را دچار گمراهی میکنند. مشاور خیلی مهم است مشاوره بد به آقای دکتر مصدق می گویند که نفت ایران اگر قطع شود انگلستان بیچاره می شود و تمام غرب به زانو در می آید.
در حالی که وقتی نفت ایران ملی شد، تمام تانکرها می روند و تمام نفتکشهای شرکت نفت ایران و انگلیس می رود. دولت انگلیس هم به دیوان داوری لاهه شکایت می کند و یک سال طول می کشد. سال بعد دیوان داوری لاهه که یک مقام بین المللی قضایی است حکم می دهد که اختلاف بین ایران و انگلیس نیست و ما می توانیم بین اختلاف دو دولت حکمیت کنیم ولی اینجا بین ایران و یک شرکت اختلاف افتاده است و این به نفع ایران است.
دولت انگلیس قبل از این ماجرا شکایت به شورای امنیت می کند و می گوید کاری که ایران کرد حقوق اتباع انگلیس را لطمه زده است و دولت ایران ناچار است دفاع کند. نخست وزیر ایران به نیویورک می رود و دفاع و سخنرانی جانانه ای به زبان فرانسه می کند و بقیه اش را هم آقای الله یار ثانی به زبان انگلیسی ترجمه می کند و تمام امریکا از ایران طرفداری می کند.
با اینکه انگلیسی ها قدرت بزرگی در امریکا داشتند ولی در جامعه امریکا قدرت نداشتند ؛یعنی مطبوعات امریکا من می دیدم 80 درصد طرفدار ایرانند و مصدق بت مردم امریکا شده بود. بنابر این 28 مرداد از اینجا شروع می شود. از سال 1330 وقتی ما به دیوان لاهه می رویم و آنها شکایت می کنند و ما برنده می شویم. دکتر مصدق 45 روز به امریکا می رود و در شورای امنیت موفق می شود؛ اما بی پول بودیم.
امریکایی ها یک ریال حاضر نیستند به ما بدهند. می گویند ما سال 1329 یه 500 هزار دلار به شما دادیم 1330 هم 23میلیون دلار که از این 23 میلیون دلار بیشترش جنس است مثل بذر گندم، تراکتور یا کالاهای مختلف بعد پول هم که می دادند کم بود. ادامه دارد...