به دنبال رسانهی عدالت محور
محمد سعید جباری تلاش داشته رسانهای عدالت محور ایجاد کند. در حقیقت او رسانه را بهعنوان یک دوربین حاضر و ناظری در نظر گرفته است که میتواند رفتارها را اصلاح کرده و باعث پیشرفت جامعه در جهت اهداف حکومت اسلامی شود.
کتاب «دوم شخص مفرد» عنوان جدیدترین اثر محمدرضا شرفیخبوشان در نشر صاد است که نویسنده در ۲۳۸ صفحه به روایت زندگینامه مجاهد عرصه فرهنگ و رسانه، محمدسعید جباری پرداخته است. مستندساز نسل سومی که سبک زندگیاش را بر شیوه زیستی شهدا بنا نهاده و دغدغه کار فرهنگی و انقلابی دارد و در مستندی که به نام «شبنامه» ساخته و داستان بر اساس آن شکل گرفته، به شرح نفوذ برخی از فعالان کسب و کارهای اینترنتی اشاره دارد.
آنچه سبب برجستگی اثر پیشرو شده عنوان (دوم شخص مفرد) است که هم زاویه دید حاکم بر داستان است و هم عنوان حک بر روی جلد اثر. در حقیقت قهرمان داستان در مقام راوی قرار گرفته است و با خود روبرو شده است. در حقیقت اثر حاضر در ظاهر زندگینامه یک فعال رسانهای و در باطن یک اثر سیاسی تاریخی است که نویسنده از زبان راوی در آن به افشاگری خائنین داخلی و خارجی پرداخته است.
در ادامه مشروح گفتگو با نویسنده اینکتاب را میخوانیم؛
* کتاب پیشرو اولین اثر روایی شما است. چطور شد که تصمیم گرفتید در این حوزه قلم بزنید؟
حضور شما عرض کنم که این اولین اثر نیست. در سالهای دور دو اثر در زمینه دفاع مقدس داشتم یکی کتاب «راه رفتن با دل» که مستند زندگی شهید صنیعخانی است و دیگری زندگینامه یکی از جانبازان دفاع مقدس بهنام «ماندن در ارتفاع».
* حال چطور شد که این بار بهسراغ زندگینامه یک مجاهد در عرصه فرهنگ رسانه رفتید؟
اینکه چه عاملی سبب میشود که بخواهیم زندگینامه یک فرد را بنویسیم ویژگیهای شخصی و کارهایی است که در عرصه اجتماع انجام داده و یا حتی تأثیرگذاریهایی که داشته. محمدسعید جباری ویژگیهای خاص و قابل توجه زیادی داشت که برجستهترین آنها این است که جوانی انقلابی و مؤمنی است در روزگار معاصر که دست به یک انتخاب زده؛ فعالیت در عرصه رسانه. جوانی که فارغالتحصیل دانشگاه صنعتی شریف بوده اما فعالیت در عرصه رسانه را انتخاب کرده است. منش و شیوه زیستن و تلاش او برای رسیدن به هدفی که انتخاب کرده او را تبدیل میکند به یک جوان امروزی شاخص و الگویی که مخاطبان و جوانان ما نیاز دارند. محمدسعید جباری یک زندگی مؤمنانه دارد و بر اساس ایمانش هم دست به انتخاب میزند و برای انتخابش هزینه هم میدهد.
هزینهاش این است که وقتی وارد حوزه رسانه پر زحمت و کم درآمد میشود ایثار میکند. یک موقع آدم بالاجبار وارد شغلی میشود و یک موقع بهخاطر اعتقادات و باورهایش از بین چند گزینه شغلی را انتخاب میکند که آن انتخاب، انتخاب ایمانی است. محمدسعید جباری انتخاب ایمانی داشته. وقتی وارد حوزه رسانه شده حس کرده که با توجه به نیازمندیهای جامعه باید در این مسیر حرکت کند. افراد معدودی مثل او پیدا میشوند که فارغالتحصیل یک دانشگاه برتر باشند و فرصتهای شغلی بهتری داشته باشند با درآمدهای بالا، اما کاری را بر اساس ایمان و ضرورت پیشآمده در جامعه انتخاب کنند و شبانهروز هم برایش زحمت بکشند و نه تنها در آن عرصه پیشرفت کنند که تأثیرگذار هم باشند. مجموع این موارد گفته شده علل نوشتن این اثر و ارائه آن به جامعه بود.
* چگونه با این شخصیت آشنا شدید؟
ایشان را قبل از درگذشت بهواسطه فعالیتها و کارهایی که در حوزه رسانه داشتن دورادور میشناختم اما هیچ وقت از نزدیک با ایشان ملاقاتی نداشتم. در اواخر عمرشان نسیم آنلاین را اداره میکردند و در دورهای هم خبر مینوشتند. اما بعد از درگذشت، آشنایی من با این شخصیت بیشتر شد. به این جهت که خبر درگذشت شان در رسانهها پر رنگ شد و دوستان او نسبت به فوتش عکسالعمل و ابراز احساسات زیادی داشتند و من متوجه شدم که زندگینامه این فرد و نوع زیست فردی و اجتماعی او با مشخصهای که دوستان بعد از فوت او یاد میکنند، شایسته پرداختن است. امیدوارم که زندگینامه نوشته شده در حد این اثر متوقف نشود چرا که کتاب مستعد این است که تبدیل به مستند سینمایی بشود
* همانطور که بر جلد کتاب حک شده است، کار مصاحبه، گزارش و تدوین برعهده شما بوده است. با چه کسی یا کسانی مصاحبه کردید؟ و این پروسه چه مدت طول کشید؟
با تمام دوستان، همکلاسیها، پدر و مادر و همسر و اقوام نزدیک ایشان به شخصه مصاحبه کردم. در واقع نزدیک به چهل نفر خاطرات خودشان و شیوه زیستن محمدسعید را بازگو کردند. زمان صرف شده برای مصاحبهها حدود ۸۰ ساعت بود.
* قهرمان داستان شما بهعنوان یک فعال حوزه رسانه، دو مستند معروف بهنامهای «یزدان تفنگ ندارد» و «شبنامه» میسازد که دو فصل ابتدایی داستان بر اساس اتفاقات پیرامون آن دو شکل گرفته، آیا خود شما بهعنوان نویسنده اثر این دو مستند را دیدید؟
بله. چه مستندهایی که محمدسعید جباری در آنها حضور داشته و چه مستندهایی که در سمت تهیهکنندگی، هماهنگی، کارشناس، و حتی بررسی فیلمنامه نقش داشته را دیدم. چون وقتی شما میخواهید که زندگینامه فردی را بنویسید باید آثار او را هم بررسی کنید از این نظر که با شیوه عملکرد، تفکر و جهانبینی او آشنا شوید. یکی از حیطههایی که محمدسعید جباری در فعال آن بود، مستندسازی بود بهخصوص در مستند «شب نامه» که خودش بهعنوان راوی حضور داشت و ما جریان این مستند را از زاویه دید او میبینیم و با جست و جو و کنکاش جباری برای حل مسئله در این مستند همراه میشویم.
اما مستند بخشی از زندگی رسانهای محمدسعید جباری بود. در حوزههای رسانه مکتوب و حوزه رسانه مجازی هم فعالیت داشته است. غیر از این، تلاش این فرد این بود که شرایط و بستر مساعدی را محیا کند تا جوانان دیگر هم وارد حوزه رسانه شده و فعالیت کنند و با دنبال کردن و اجرایی کردن طرحها و ایدههای خود و دیگران دغدغه این را داشته تا خون تازهای در رگ فعالیت رسانه در کشور تزریق کند. حتی برخی جریانهای عدالت خواه در حوزه رسانه به پشتوانه و حمایت ایشان جلو رفته و کارهایی انجام دادند. جباری تلاش داشته رسانهای عدالت محور ایجاد کند. رسانهای تأثیرگذار برای اصلاح رفتار برخی سازمانها و نهادها که وظیفه آن خدمت به جامعه در جهت حفظ آرمانها است. در حقیقت او رسانه را بهعنوان یک دوربین حاضر و ناظری در نظر گرفته است که میتواند رفتارها را اصلاح کرده و باعث پیشرفت جامعه در جهت اهداف حکومت اسلامی شود.
* با توجه به فرمایش شما در خصوص دیدگاهها و فعالیتهای محمدسعید جباری و نزدیکی سالگرد شهید مرتضی آوینی میتوان گفت که اندیشه و رفتار و سبک زندگی این فرد مطابق با اندیشه و الگو گرفته از سبک زیستی شهید سیدمرتضی آوینی بوده است؟
قطعاً محمدسعید جباری آثار شهید آوینی را مطالعه کرده و در برخی گفتههایش هم اشاره کرده که شهید مرتضی آوینی از شخصیتهای مورد علاقه او بوده است. یکی از ویژگیهای برجسته شهید آوینی، ایمان و تعهد کاری و صداقت و خلوص او در ارائه محصول رسانهای بود. محمدسعید جباری سعی داشت با الگوگیری از همین ویژگیها شهید آوینی، بهترین کارها را در حوزه رسانه ارائه دهد.
* آنچه اثر شما را شاخص کرده است حاکمیت زاویه دید استوار بر قهرمان و راوی داستان (دوم شخص مفرد) است؛ چرا این زاویه دید را انتخاب کردید؟
این زاویه دید، در نگاه اول گفتگو و سخن گفتن با خویشتن را در ذهن متبادر میکند. اینکه راوی با خودش واگویه میکند. و در دید دیگر سبب افزایش الفت و انس خواننده با قهرمان میشود نوعی همزادپنداری. و اینکه خود خواننده هم دارد او را خطاب میکند و ما هستیم که میتوانیم بنشینیم به حرفهای کسی که دارد با قهرمان داستان سخن میگوید گوش بدهم. مجموع اینها باعث میشود یک فضای صمیمانه و نزدیکی بین خواننده و شخصیت اصلی داستان ایجاد شود.
* آیا عنوان روی جلد برگرفته از این زاویه دید است؟
دوم شخص معانی مختلفی دارد. هم ناظر است بر شیوه و شگرد روایتگری خود زندگینامه که گویی خطابهای را میخوانیم که به شخص محمدسعید جباری اشاره میکند و گویی که خود محمدسعید جباری دارد با خودش بهعنوان دوم شخص سخن میگوید. و از بُعد دیگر جباری بهدنبال این نبوده که اول شخص باشد. بلکه درصدد این بود که تأثیرگذار باشد و عملکرد درستی داشته باشد در جایگاهی که به او داده بودند و متعهد به عمل به تکلیف بود. ضمن اینکه کسی که عمل به تکلیف میکند، تکلیفش را میشناسد و با ایمان و اعتقادش جلو میرود هیچ گاه دنبال این نیست که اول شخص باشد.
* آیا میتوان ارتباطی بین این زاویه دید و عنوان با طرح روی جلد برقرار کرد؟
بله ارتباط این دو زیاد است. در واقع محمدسعید جباری در قابی خودش را بهعنوان دوم شخص نظاره میکند. به این معنایی که ما را رهنمون میکند که این فرد همیشه رفتار خودش را نظاره میکرده و خودش را میسنجیده. جباری هر شب به عملکردش در طول روز، و همچنین به دستاوردهای ماهانهاش فکر میکرده و هر سال خودش را بازبینی میکرده. نگاهی از بیرون به درون خویش. آنچنان در اول شخص فرو نرفته که نقد خود را فراموش کند. در واقع آنچه در تصویر حک شده بر جلد میبینیم این نکته را به ما میگوید که ما با الگوگیری از سبک زیستن محمدسعید جباری باید خود را به تماشا بنشینیم و خود را بررسی کنیم و برای شناخت دقیقتر و آگاهانهتر خود از بیرون خودمان را نگاه کنیم.
* در برخی از جاها انگار زاویه دید تغییر میکند و ماجرا از زاویه دیگر روایت میشود و ناگهان دوباره به دوم شخص مفرد برمیگردد و از نگاه دوم شخص داستان ادامه پیدا میکند. در این خصوص توضیح بدید.
سیطره کلی با دوم شخص است. خطابه و واگویه محمدسعید جباری با خودش. در دل این شیوه از روایت کلی، اشخاص دیگر هم در داستان ظاهر میشوند و روایت خود را میگویند. آن چیزی که وجود دارد روایت دیگران در دل دوم شخص است که سیطره اصلی بر کل کتاب دارد. مثل دیگر رمانها که گاه نویسنده سر رشته کار را به افراد دیگر میدهد. در این اثر هم این اتفاق افتاده است. شما میبینید در نیمه دوم کتاب بخش قابل توجهای از سر رشته روایت به همسر محمدسعید سپرده شده است.
* در فصل سوم تصویری که از تشیع پیکر محمدسعید جباری نشان دادید تصویر مراسم تشییع پیکر یک شهید است؛ کشیده شدن پرچم سه رنگ ایران بر روی تابوت و اسمی که بر روی تابوت حک شده بود؛ «شهید محمدسعید جباری». حال سؤالی که ذهن خواننده را درگیر میکند این است که چرا این عنوان بر روی جلد کتاب حک نشده است؟
فرازی که شما خواندید و ذکر شهید آمده یادکردی است که همسر محمدسعید جباری به آن اشاره کرده درباره اینکه عنوان شهید را یک فرد ناشناسی بر روی پوسته تابوت حک کرده. در واقع این یک نوع کشف و شهود شخصی است برای مقام محمدسعید جباری. شاید اطرافیان او به سبب تلاش و کوشش مؤمنانه او در راه هدف مقدسی که انتخاب کرده و با تمام وجود قدم نهاده او را شهید بدانند ولی چون بهطور رسمی لفظ شهید را نمیتوانیم اطلاق کنیم روی جلد اثر هم این عنوان حک نشده است.
* از منظر شما چی؟ آیا محمدسعید جباری از نظر شما شهید هستند؟
از نظر من هرکس که در راه هدف متعالی خودش که ناظر بر رضایت خدا باشد قدم بردارد و در این مسیر از دنیا برود شهید محسوب میشود. تلاش شبانهروزی محمدسعید جباری و رنجی که در این راه برده همگی بیتأثیر نبوده بر اینکه فشارهایی بر او تحمیل شده. جسمی که توان حمل روح بزرگ و دامنه رنج او را نداشته است. از این جهت میتوان کسی را درونی و شخصی شهید دانست. وگرنه شیوه درگذشت او همانطور که در کتاب اشاره شده مثل شهدا نبوده و ایشان در بیمارستان درگذشته است.
* انگیزه شما از نوشتن این کتاب چه بود؟
محمدسعید جباری جوانی است انقلابی، مؤمن، اهل انتخاب هوشمندانه بر اساس آرمانها و عقاید مذهبی. جوانی که ۳۱ سالگی خانواده تشکیل داده و پدر سه فرزند است. هر سال به پیادهروی اربعین میرود و زیست مؤمنانه دارد. در واقع سبک زندگی او بود که من را ترغیب به نوشتن زندگینامهاش کرد. یک سبک زندگی زیبا. خیلی سخته زیبا زندگی کردن به این معنا که او با علاقه به دینی که برگزیده و با عشق زایدالوصفش به وطن، تاریخ، انقلاب و رهبر و نظام حاکم برای پیشرفت شأن تلاش کرده و از خود مایه گذاشته و همه این موارد او را تبدیل کرده به کسی که شایسته است که شیوه زیستن او در قالب زندگینامه خوانده و دیده شود
* خودتان از نوشتن این اثر چقدر راضی بودید و بیشتر با کدام فصل از کتاب ارتباط برقرار کردید؟
از نظر نویسنده همه بخشهای اثر قابل اعتنا است. زندگی محمدسعید جباری هر بخشش حرفی برای گفتند دارد. دوران دانشجویی، موقعی که تصمیم به ازدواج میگیرد و مرد خانواده میشود و دورانی که عرصه اجتماع مسئولیت میپذیرد همگی قابل توجه هستند و ویژگی خاص خودش را دارد.
البته در بخشهایی که دوستانش به شیفتگی و عشق زایدالوصف محمدسعید جباری در انجام دادن وظایف شغلی و کاریش اشاره میکنند برای من جالب و مورد توجه بود. اینکه در مملکت ما هنوز کسانی هستند که کار را بهخاطر تکلیف و عمل به وظیفه انجام میدهد نه درآمد و نفع شخصی. جوانی به این درجه از شناخت و معرفت میرسد که کارش را وظیفه ایمانی خود میداند و در شرایط سخت و دشوار بدون کمترین شکایتی کار میکند و بهدنبال راهکار میگردد و هر جا ضعفی است تلاشش را بیشتر میکند و میدان را خالی نمیگذارد.
در واقع میتوان گفت الگوی ایشان نه تنها شهید آوینی، بلکه شهدای هشت سال دفاع مقدس و مدافع حرم بودند. همانطور که در کتاب اشاره شده دوبار به سوریه سفر میکند و عکسهای شهدا را در اتاق پذیرایی منزلش و همان عکسها را در اتاق محل کارش زده. کسی که هر روز صبح به شهدا نگاه میکند و به خودش تذکر میدهد که مثل شهدا زندگی کند چرا که شهدا هم تجسم عمل به تکلیف بودند. اگرچه محمدسعید جباری پس از جنگ به دنیا آمده اما با این شیوه زندگی تبدیل میشود به کسی که شباهت پیدا میکند به رزمندگان عرصه جنگ.
* آیا در آینده شاهد اثر دیگری از شما در همین حوزه خواهیم بود؟
بله. انشاالله به شرط حیات و توفیق الهی تعهد و وظیفه است که در این حوزه قلم بزنیم. همانطور که محمدسعید جباری به وظیفهاش عمل کرد ما هم اگر خداوند توفیق داده و قلم به دست گرفتیم وظیفه ما است از کسانی که الگو و شاخص جوانان جامعه ما هستند باید نوشت. از کسانی که مثل محمدسعید سودای مقام و قدرت ندارند. ایشان میتوانست مثل خیلی از همکلاسیهایش در دانشگاه شریف، مهاجرت کند کما اینکه در فرازیهایی از کتاب از تردیدها و دودلیهایش میگوید و این محمدسعید را ارزشمند میکند که بر تردیدهایش پیروز میشود و در جدال با خویشتن راه درست را انتخاب میکند. او راه درست را انتخاب میکند و در مملکتش میماند و در عرصه رسانه تلاش میکند و اثرگذار میشود
* در حال حاضر کتاب جدیدی در دست نگارش دارید؟
بله. رمانی است که تلاش دارد نگرش جوانان ما را که تحتتأثیر آرا و رسانههای غربی هستند نسبت به زندگی پیامبر دگرگون کند و علاقهمندی قشر جوان را نسبت به پیامبر برانگیزد. داستان در دنیای معاصر و روزگار ما میگذرد و بهواسطه ماجراهایی که پیش میآید ما را با فرازهایی از شیوه زیست و زندگی پیامبر آشنا میکند.
فرم رمان بهگونهای است که از طریق روایتهای غیرخطی در زمانها مختلف سیر میکند. از قرن اول هجری و سالهای اولیه اسلام تا جنگهای صلیبی و … اما راوی یک جوان امروزی است. رمان تخیلی است اما فرازهایی که مربوط به زندگی پیامبر است بر اساس مستندات تاریخی نوشته شده است.