کارهای ناتمام
اینقدر عجلهای رفتی که اجرای آخرین تصمیممان نیمهتمام ماند، مثل همهی پروژههای ناتمام دیگر. آنقدر پروژهها سخت بود که هیچکدام به اتمام نرسیده و هنوز با سفیر و شبنامه معرفیت میکنند. ماند و بارش افتاد روی دوش ما.
نسیم آنلاین : علیرضا مهری:
سلام آقای جباری؛ عکس دونفره پیدا نشد چت قابل انتشار هم نداریم عکسهای دستجمعی هم نمیشود منتشر کرد. تصمیمگیری شده بود. مجبور شدم این دستخط را بگذارم. برای اوایل هفتهی پیش بود. همان زمان که بین جلسات مشغول صحبت با تلفن بودم و امدی و این را نوشتی و تحویل دادی.
ما بیش از اینکه رفیق یا همکار یا هر چیز دیگر باشیم با هم همنشین بودیم این اواخر اما جلسات داشت به جاهای خوبی میرسید که سعید رفت.
در این دو سال به اندازه بیست سال یا بیشتر با هم نشستیم و صحبت کردیم. شوخی کردیم، بحث کردیم، جدل کردیم و تصمیم گرفتیم. شده بودیم آقا جلسهای.
اینقدر عجلهای رفتی که اجرای آخرین تصمیممان نیمهتمام ماند، مثل همهی پروژههای ناتمام دیگر. آنقدر پروژهها سخت بود که هیچکدام به اتمام نرسیده و هنوز با سفیر و شبنامه معرفیت میکنند. ماند و بارش افتاد روی دوش ما.
از امروز دلتنگی و مرور خاطرات را کم کردم تا به کارهای ناتمام برسم این همه وقت نگذاشتیم که با رفتنت پروژه را تعطیل کنیم و مشغول خاطره بازی بشویم.
تصور میکنم به ثمر رسیدن هرکدام از پروژهها میتواند باقیات الصالحات مان شود. امیدوارم بتوانم از نکنندگیم کم کنم تا جای خالیت زمینگیرمان نکند.