منبری برای عدالت کُشی
فیلمی از سخنان حجتالاسلام سید محمدحسین میرلوحی، مدیر دبیرستان علوم انسانی و معارف اسلامی امام صادق(ع) در شب تاسوعای حسینی(ع)، منتشر شده است که بهشکلی مغلطهآلود و با تمثیلی غلط از برخی بیعدالتیها در امر آموزش دفاع و آن را عین عدالت معرفی میکند.
بهنظر میرسد جناب حجت الاسلام میرلوحی در تعریف و شناخت آموزش و عدالت، دچار خطای جدی شده است و بر مبنای همین برداشت نادرست، استدلالهایی ارائه میدهند که پذیرفتنی نیست. آموزش مانند امنیت، خدمتی عمومی و از حقوق عامه شهروندان بر حکومت است. وظیفه ذاتی دولت فراهم کردن امکان تعلیم و تربیت مناسب برای تک تک افراد جامعه است، از این روی آموزش عمومی بهقدر کافی وظیفهای حکومتی و غیرقابل واگذاری است، بنابراین ابتدا باید بپذیریم آموزش نهتنها کالا نیست که حتی خدمتی قابل واگذاری هم نیست، بلکه در مقام تمثیل آموزش مانند امنیت، یک حق و یکی از شئون تشکیل دولتهاست و هیچ دولتی با بهانه محدود بودن منابع، حق ندارد وظیفه آموزش عمومی را از گردن خود ساقط کند و همانگونه که در تأمین امنیت یکپارچه در کشور، میان فقیر و غنی تفاوتی نیست، از آموزش هم فقیر و غنی باید یکسان برخورد باشند و سیستم آموزش یکپارچه همه افراد را زیر پوشش قرار دهد، آموزش دقیقاً به این دلیل نمیتواند بهعهده کسی یا سازمانی غیر از دولت باشد.
نکته اصلی اینجاست که ما در زمان حاضر درباره وظیفه حاکمیت و دولت سخن میگوییم؛ ممکن است فردی بهلحاظ انگیزه شخصی و تمکن مالی مدرسهای هم تأسیس کند و افرادی هم آنجا ثبتنام کنند و آموزش ببینند و یا شخصی که مسئولیتی در قبال مدیریت آموزش و پرورش ندارد در سیستم فعلی فرزند خود را در این مدارس ثبتنام کند؛ این یک امر جداگانهای است که مرتبط با بحث نیست و شاید بتوان گفت اشکالی هم بر افراد عادی نیست، صحبت ما درباره وظیفه حکومت است که باید همچنان که رهبر معظم انقلاب نیز تأکید کردهاند باید آموزش عمومی را بهنحوی سازماندهی کند که «پول» عنصر تعیینکنندهای در آن نباشد، به این معنا که هرکس استعدادی دارد تلاشی کند بتواند موفق باشد نه آنکه عنصر دیگری مانند تمکن مالی بتواند میزانسن آموزشی افراد را در جامعه بالکل عوض کند.
آموزش مانند یک ظرف یا خودرو یا خدمات تفریحی و رفاهی نیست که در جامعه بر اساس امکان هزینهکرد افراد طبقهبندی شود و با دادن پول بیشتر بتوان نوع مرغوبترش را تهیه کرد، آموزش «فرصت» است و فرصتها باید در جامعه برابر باشند تا هرکس بهاندازه استعداد، تلاش و زحمت خود از آن فرصت بهره ببرد، نه بهاندازه ثروتش.
بهبیانی دیگر آموزش بستر و فرصت رشد افراد و رسیدن به امکان خرید یک کالا یا رسیدن به یک جایگاه اجتماعی است، و این فرصت باید میان همه افراد جامعه بهنحوی تقسیم شود تا هرکس بهاندازه تلاش و استعداد خود از آن فرصت بهره ببرد، نه اینکه با استدلال محدود بودن منابع به افراد ثروتمند فرصت بیشتری داده شود و محرومین، محرومتر شوند.
آنچه مشخص است در ذهنیت جناب محمدحسین میرلوحی، آموزش امری قابل معاوضه با پول است و همین مبنای استدلالهایشان شده است که دچار مغلطه شدهاند. آموزش را نمیتوان بهازای پول با درجهبندی کیفی بهدست آورد چون هم یک حق و هم یک فرصت برای بهبود زیست اجتماعی و فردی است بنابراین هیچ حکومتی اجازه ندارد بهازای پول آن را در اختیار خاصان جامعه بگذارد؛ چه رسد به حکومت اسلامی. خصوصیسازی آموزش این برابری در فرصت را کاملاً در مخاطره حیاتی قرار داده است.
دکتر مهدی موحدی عضو هیئت علمی دانشگاه در این باره میگوید «تبعیض ساختاری و کالایی شدن آموزش سبب شده یک عده از افراد فاقد درآمد عملاً از این بازار خارج شوند، به این معنا که حدود 13 درصد دانشآموزان در مدارس غیردولتی تحصیل میکنند اما 95 درصد قبولیهای کنکور 99 از مدارس غیردولتی بودند و تنها 5 درصد از مدارس دولتی فرصت رسیدن به دانشگاه را داشتهاند. موقعی که شما آموزش را کالایی کردید کارخانه تولید ژن خوب ایجاد میکنید، یعنی چرخه شوم نظاممند ژن خوب که چندزبانهاند، خلاقیت دارند و میتوانند صندلیهای حکومت را در سالهای آینده داشته باشند چون بقیه حذف شدند و در این ساختار نیستند، در واقع یک کارخانه بیعدالتی ایجاد میکنید آن هم در طول زمان، و بهشکل ساختاری.»
اینکه گفته میشود منابع آموزش و پرورش محدود است و توان اداره بیش از 13 میلیون دانشآموز را ندارد، شاید امری پذیرفتنی باشد اما در شرایطی که دولت تمام سعی خود را برای بهبود شرایط آموزش و تخصیص منابع کرده باشد، نه اکنون که دولت در هر شرایطی که با کسری اعتبارات روبهرو میشود از سهم عدالت آموزشی میزند و در مقابل در یک پارادوکس حیرتانگیز، دولتی که از کمبود بودجه گله میکند، صندوق حمایت از مدارس غیردولتی با 100 میلیارد تومان اعتبار تشکیل میدهد!
آنچه مشخص است این است که دولت نمیخواهد به آموزش برابر تن دهد نه آنکه نمیتواند.
از سوی دیگر آموزش و پرورش، سازمانی بزرگ و پرشاخوبرگ است، دولت اگر مصرّ به دخالت خصوصی است این مشارکت چرا لزوماً بهشکل مدرسه خصوصی و کیفیبندی آموزش جلوه میکند و در لایه اصلی آموزش خود را نشان میدهد؟ در حالی که از طرق دیگر مثل باشگاههای ورزشی، اردوگاهها و... که در آینده افراد نقش اساسی ایفا نمیکنند، مشارکت خصوصی میتواند صورت بگیرد تا از این طریق با صرفهجویی مالی، بودجه عمومی بیشتری صرف آموزش همگانی یکسان شود.
آقای میرلوحی در بخشی دیگر از سخنانش توصیفی سیاه از مدارس دولتی ارائه میدهد که گرچه با واقعیت فاصله دارد اما شکل بیان و توجیهشان قابلتوجه است. از مضمون صحبتهای ایشان اینطور برمیآید که مدارس دولتی دارای مشکلات عدیدهای هستند پس کسی که پول دارد فرزندش را بردارد و از این محیط بعضاً آلوده نجات دهد! و البته این یکی از اصلیترین مشکلات آموزش کشور است؛ چرا مدارس غیردولتی بهعنوان رقیب مدارس دولتی تعریف شدند، در حالی که قرار بود تکمیلکننده و همراه و همقدم مدارس دولتی باشند" و چرا باید فقط فرزندان ثروتمندان از این آسیبها در امان باشند، در حالی که جامعه عائله دولت است و غنی و فقیر در حفظ از آسیبها و برخورداری از فضای پرورشی مناسب باید برابر باشند؟
اینکه در بستر آموزشی جامعه بهشکل قانونی فضای تبعیض ایجاد کنیم که از یک سطح مالی به بالا امکان تعلیم و تربیت و بهدنبال آن رشد مناسب و سپس رسیدن به جایگاه اجتماعی برتر را داشته باشند و سایرین از آن محروم شوند با هیچ منطق حکومتی پذیرفتنی نیست. پوشش پرورشی و آموزشی از آنجا که فرصتی برای تحرک اجتماعی و رقمزننده آینده افراد جامعه است باید برای همه یکسان باشد و حکومت در آن فعالانه نقش ایفا کند.
اما عجیبترین بخش سخنان آقای میرلوحی خوانش ایشان از عدالت است، گویا معنای عدالت برایشان گنگ و نامفهوم است. عدالت توزیع یکسان و همسان امکانات نیست بلکه توزیع منصفانه است. معنای عدالت این است که اگر کسی زحمت کشید، بهاندازه زحمت و تلاشش به نتیجه برسد نه بهاندازه سرمایه و پولش! عدالت در آموزش یعنی اگر کودکی در دشتیاری در خانهای کپری به دنیا آمد و استعداد پزشک شدن داشت، جامعه این فرصت را با آموزش مناسب به او بدهد و اگر کودکی در زعفرانیه تهران متولد شد و استعداد پزشک شدن نداشت، بهازای دریافت پول او را به جایگاه پزشکی ننشانند!
عدالت تقسیم یکسان کالا و خدمات نیست بلکه تقسیم برابر فرصتها است و آموزش یک فرصت است.
حاکمیت باید مانع نقشآفرینی پول در امر آموزش شود تا هر کس اثبات کند چندمرده حلاج است و جامعه به شایستهسالاری در اداره کشور نزدیک شود.
اینکه ایشان میگویند «اگر مدرسهای دکان درست کرد خیانت کرده به ساحت آموزش» باید پرسید؛ آیا اکثریت مدارس غیرانتفاعی اکنون بدون انتفاع است؟ رهبر انقلاب در سال 95 در دیدار با فرهنگیان فرمودند: «یک مطلب هم راجع به این مسائل مدارس موجود خودمان عرض بکنم...، اینکه ما مدارس دولتی را مدام تبدیل کنیم به غیرانتفاعی، معلوم نیست خیلی این یک کار پخته درستی باشد؛ حالا اسمش مدارس غیرانتفاعی است اما بعضی از اینها مدارس انتفاعی است، نه غیرانتفاعی؛ با آن شهریههای کذایی که شنیدهام از بعضیها میگیرند.»
همه میدانند که برخی از مدارس غیرانتفاعی اکنون کانون درآمدزایی است درآمدهای این مدارس آنقدر زیاد است که هر مدرسه پس از دو یا سه سال قادر به افزایش محیط، ساخت ساختمان و فضا و افزایش تعداد دانشآموزان یا همان مشتریهای آموزشی است، هیچ شفافیت مالی هم درباره برخی از آنها وجود ندارد و هیچ ارگانی بر سودهای این بخش که میگوید غیرانتفاعی است نظارت نمیکند.
جناب حجت الاسلام میرلوحی! نمیتوان از منبر سوگواری محرم یکطرفه و در جایگاه وعظ، برای بیان غلط عقایدتان استفاده کنید. مطالبه عدالت آموزشی و پایان دادن به نقش پول در آموزش، مطالبه بحقی است که دیر یا زود به نتیجه خواهد رسید، انشاءالله. انتظار از حضرتعالی دفاع از عدالت و پایهایترین نوع آن یعنی عدالت آموزشی در بالای منبر امام حسین(ع) و پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) است؛ نه اینکه چون جنابعالی یک مدرسه غیرانتفاعی خاص دارید برای دفاع از خودتان از چنین منبر مقدسی هم استفاده و برای توجیه خودتان عدالت را هم منکوب کنید و تفاسیر غلطی از آن به دلباختگان امام حسین(ع) ارائه کنید. فراموش نکنید که شهادت امام حسین(ع) هم پیش از هرچیز برای عدالت بود نه توجیه بیعدالتی.