مردم را آدم حساب کنید
گام اول مردمیسازی، نقشآفرینی و همراهی مردم در تحقق قسط رعایت آداب مردمداری، مردمدوستی و مردمخواهی توسط مسئولانی است که همچنان با کفش به خانه مردم و با ماشین پر از محافظ به دیدار کارگران میروند
نسیمآنلاین؛ علیرضا سجادیه*: سخن گفتن از عدالت و عمر علمی این مفهوم را باید به درازای شکلگیری اجتماع و مردمانش دانست. اگرچه عدالت در مقام یک فرد ممدوح، لازم و موجبات کمال است اما اساساً وضع چنین ارزشی برای حیثیت اجتماعی و کمال جمعی قابل تحلیل است. عنصر محوری فرآیند شناخت، الزام و تحققبخشی به عدالت اجتماعی در کلمهای به نام «مردم» خلاصه شده است. ازاینرو است که ردپای «مردم» و حقوق و وظایف آنها در نسبت با حکومت جزو سرخط همیشگی اندیشه دینی و بیانات و مکتوبات رهبران انقلاب اسلامی است.
ظهور دولتها با سلایق مختلف و پیچیدگی مسئلههای حکمرانی این نکته را بارزیت بخشیده که بدون ورود، دخالت و بهکارگیری ظرفیت مردم در اداره امور ملّی و محلی افراد، ساختارها، دولتها و حاکمیتها در عمل توفیق چندانی را کسب نخواهند کرد. جریانشناسی دستاوردها و ناکامیهای دولتها در طول چندین دهه گذشته روایتکننده رسوب کلیشهها و گزارههایی نادرست و مشابه بر رفتار دولتمردان و نوع برخورد با مردم در طول زمان است که امروزه به میراثی شوم و سرمایهسوز بدل شده است. عصاره این میراث و عبرت فعلی رو میتوان در «نگاه بالا به پایین، قیممأبانه و تودهای» دولتها به مردم خلاصه کرد. جلوات این نگاه را در موارد زیر میتوان دنبال کرد:
تقلیل اداره مردمی به مشارکت سیاسی: اگرچه مشارکت مردم بر تعیین سرنوشت ملّی را باید مصداقی مهم در حضور و شکلگیری نظام سیاسی مردمی تفسیر کرد اما توقف در این مرحله و عدم بازگشایی مسیرهایی برای مداخله و مشارکت مردم در سایر امور اهرم شکست دولتهای مختلف در سیاستهای اقتصادی- فرهنگی و اجتماعی بوده است. استغنای دولتها از حضور سرمایههای اقتصادی، داشتهها و امکانات فرهنگی خودجوش مردم سبکی از مدیریت مستقل، متکبر و همهچیزدان را برای دولتها به بار آورده است. کنایه معروف «مسئولان زمان انتخابات به یاد مردم میافتند» ثمره چنین سبکی است.
تفسیر بخش خصوصی به مردمی: جالب آنکه ورود و حضور مردم در بخش اقتصادی نیز با حاکمیت اندیشههای بازارگرایانه ایرانی محدود به قشر خاصی از ثروتمندان وطنی و بهمثابه مردمیسازی تفسیر شده است. درحالیکه همین افراد امروزه در قالب نهاد اتاق بازرگانی پمپاژ فکری- سیاستی- رسانهای برنامههایی را انجام میدهد که در عمل چرخه حضور و حاکمیت آنها را تثبیت میکند. تجربه تلخ واگذاری کارخانههای مهم دولتی به مردم که تبدیل به #ویژه_خواری بخش خصوصی رانتی و ورشکستگی و نابودی آنها شد مصداقی از نگاه دولتها به مردمیسازی است.
سیریناپذیری قدرت در بخش دولتی: واقعیت آن است که اندیشه دینی حکومت را امانتی میداند که از طرف مردم به او واگذارشده است تا از بستر تدبیر و مشورت امور دنیوی و اخروی آنها را سامان دهد. اما قلب این نگاه مناصب و پستهای حکومتی را به مسیرهای تولید ثروت و قدرتی بدل کرده است که هر تصمیمی باید روزبهروز این دو را افزایش دهد. چنین زاویه دیدی جایی و وزنی برای مردم باقی نمیگذارد و در هر مسئلهای نفع حزبی، گروهی و فردی را به مصلحت عمومی ترجیح میدهد.
فرهنگ انتظار نادرست حل مشکل از ناحیه دولت: نوع نگاه دولتها به مردم و جایگاه آنها در سیاستگذاری عمومی خود فرهنگ عمومی نادرستی را رقمزده است که در آن این انتظار همیشگی در مردم هست که همه مشکلات آنها باید توسط دولت و نهادهای عمومی حل شود. اساساً در این تلقی جای هیچگونه همکاری جمعی محلهمحور برای جذب ایدهها و منابع مالی بهمنظور حل مسائل خرد وجود ندارد.
تخریب نهاد اعتماد عمومی توسط ناکارآمدی دولتی: رابطه مردم با دولتها جنسی از پیوند و مودت و اعتماد متقابل است. هر دولتی که انتخاب میشود خود تجلی اراده عمومی است و از سوی دیگر با اقدامات خود باید این اعتماد را محکمتر کند. متأسفانه تصمیمات خلقالساعه مدیریت کلان کشور، وضعیت نابسامان اقتصادی و در قله آن سوءاستفاده از سرمایههای ملّی برای جبران کسری #بودجه دولت در سالهای اخیر ضربات مهلک و جبرانناپذیری بر اعتماد عمومی به دولت و قوه عاقله آن وارد کرده است. مخدوش شدن این اعتماد به حدی است که هر نوع حرفی از سوی مسئولان دقیقاً در اذهان و افکار مردم بهعکس تفسیر و عمل میشود و موجبات شکستهای مهلک سیاستهای خرد و کلان ملّی را رقمزده است.
بیتوجهی به ادراکات عمومی در تصمیمگیری ملّی: اقتضای مهم توجه به نقش و ظرفیت مردم در اداره عمومی اقناع و آمادهسازی افکار آنهاست. امری که به دلیل استغنای ذاتی دولتها و اشرافیت حاکم بر سیره اکثر مدیران دولتی محلی از اعراب ندارد. اساساً حضور و اطلاع مردم در چنین اموری مانعزا و مخل تعریف میشود. تفاوت نحوه اعلام افزایش قیمت بنزین در دو دولت نهم و دوازدهم و واکنش مردم- فاجعه #آبان_98- نمونهای از دو جنس آگاهی بخشی به مردم و شأن آنها- یکی اقناع و دیگری شوک- است. تصویر انزجار آمیز خنده رئیس محترم جمهور در بیان جمله «من هم صبح جمعه فهمیدم» تابلویی از لگدمال کردن افکار عمومی در تصویب و اجرای سیاستهای ملّی است.
راهکارهایی چون استفاده از ظرفیت بخش سوم، تعاونیها، صنوف و اتحادیههای کارگری در سالیان اخیر برای حضور و مشارکت مستقیم و بیشتر مردم در اداره امور کشور پیشنهاد شده است. اما باید گفت تا تلقی و رفتار مسئولین حکومتی از مردم تغییر پیدا نکند، تا رابطه متواضعانه و نفس به نفس شدن با مردم رقم نخورد، تا آدم حساب کردن مردم اصلاح نشود راهحلهای فوق تبدیل به پستها، روالها، نهادها و قواعدی اداری خواهند شد که وجود دارند اما مؤثر نیستند. ساختار مردمی ایجاد میشوند اما بافتار دولتی غلبه دارد.
گام اول مردمیسازی، نقشآفرینی و همراهی مردم در تحقق قسط رعایت آداب مردمداری، مردمدوستی و مردمخواهی توسط مسئولانی است که همچنان با کفش به خانه مردم و با ماشین پر از محافظ به دیدار کارگران میروند. تراشیدن و حذف انگارههای غلط ذهنی، محافظین شخصی، ساختارهای زائد اداری و دربهای بسته اتاقهای تصمیمگیری جزء اولین و فوریترین کارها است.
* پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع)