فقرفروشی هنری
گفتوگو با مجتبی حیدری، عکاس اجتماعی درباره یک نمایشگاه عکس جنجالی که خبرساز شد ه است
اگر توجه کنیم که سهم فتوژورنالیستها یا همان عکاسان خبری در آغاز و پیش بردن عکاسی اجتماعی، به قصد بازتابدادن ناعدالتیها در سطح جامعه، سهمی به سزا و غیرقابل انکار بوده است آنوقت فرق «روزنامه» با «گالری» بیشتر ملتفتمان خواهد کرد که در داستان نمایشگاه «پرنسسهای کوره» و لغو آن چه اتفاقی افتاده است. علی صوفی، عکاسی که در نمایشگاه قبلی خود با عنوان «همین حوالی» هم به موضوع کودکان کار در کورهپزخانهها نگاهی خاص انداخته بود، حالا در نمایشگاه دومش با موج واکنشهای منفی مواجه شده است؛ واکنشهایی که میگوید مبانی اخلاقی جامعه حاضر نیست بپذیرد که میتوان بر تن دختران کوچکی که نیازمند نان روز خود هستند و آرزویی جز سیر شدن و آرامش یک روز پربازی بدون اجبار شغل سخت آجرپزی ندارند، لباس پرنسسها را پوشاند و با پرترههای پر از غم آنها در نمایشگاهی آنسوی دنیا در لندن، سرمایه و شهرت خرید. گالری «کاما» هم دیروز اعلام کرد «بهمنظور تحقیقات بیشتر در مورد برپایی نمایشگاه پرنسسهای کوره و احترام به نظر منتقدین» میزبان «پرنسسهای کوره» نخواهد بود تا بار دیگر، تاریخ عکاسی نشان دهد که رابطه فرامتنی میان سوژه و عکاس میتواند چقدر مهم و تعیینکننده باشد.
روزنامه با گالری فرق دارد
رابطه میان سوژه و عکاس از جنبه اخلاقی همیشه موضوعی بحثبرانگیز و جنجالی بوده است. از قابی در سودان جنوبی که لاشخوری را در انتظار مرگ کودک قحطیزده نشان میدهد تا تصویری از یک خرس قطبی در حال جان دادن روی یخهای نروژ، عکاسها همواره در معرض این سوال اخلاقی قرار گرفتهاند چرا زمانی را که میتوانستند به نجات دادن سوژه اختصاص دهند، برای ثبت عکس صرف کردهاند؟ ماجرا این است که کمتر تماشاگری میتواند به عکسهای جنجالی اجتماعی، جنگ، طبیعت، تبلیغاتی و حتی نجومی نگاه کند و به فرآیند ثبت قابها، وقعی ننهد.
اساسا در برخی از این شاخهها، خود فرآیند ثبت تصویر است که حظ تماشای قاب یا هیجان و تاسف آن را دوچندان میکند و بستر نمایش عکس هم در سختی قضاوتها نسبت به این فرآیند میدمد. بله! روزنامه با گالری فرق دارد. در اولی قصد شما، اطلاعرسانی از یک معضل است و در دومی، ایدهای را پردازش میکنید تا بفروشیدش و سهم سوژه فقیر، چیزی بیشتر از فروکاستن کرامت انسانی و تاسف سرمایهدارانی که به تماشای گالری میآیند نخواهد بود.
قضاوت نکنیم
گاهی جدا کردن مرزهای رفتار حرفهای از برخورد اخلاقی سخت میشود؛ مثل وقتی که هنرمند قصد دارد تصویری از درد و فقر را به نمایش بگذارد اما اخلاقیات دست و پایش را میبندد یا رفتار حرفهای، هنرمند را از انسانیت دور میکند. عکسهایی در تاریخ هنر عکاسی هستند که عکاسان برای ماندن پشت دوربین و انجام وظیفه به جای کمک کردن به سوژه سرزنش شدهاند. شاید عکسهای مجموعه «پرنسسهای کوره» در همین بزنگاه بین اخلاق و کنش حرفهای خلق شده باشد و همین بهانهای شد به سراغ عکاسی برویم که از کودکان کورهپزخانهها عکاسی کرده اما آنها را فراموش نکرده است. مجتبی حیدری که عکاس مستند اجتماعی است، در یک گروه جهادی و نیز گروه عکاسان مستند سو، عضویت دارد. حیدری به عنوان عضوی از این گروه هم از کودکان کار و کورهپزخانهها عکاسی کرده و هم تلاش کردهاند تا به وضعیت این بچهها سامان بدهند.
او درباره نمایشگاه «پرنسسهای کوره» میگوید: وقتی هنرمندان و فعالان عرصه هنر به این نمایشگاه واکنش نشان دادند، توجهم به این موضوع جلب شد و در جریان جزئیات آن نیستم. نمیدانم عکاس یا عکاسان این مجموعه چرا چنین کاری کرده و چه هدفی را دنبال میکردهاند. بنابراین نمیتوانم با این میزان اطلاعات و به صورت یک طرفه، قضاوتی داشته باشم اما امیدوارم نیت این عکاس خیر بوده باشد.
توضیحات حیدری میتواند به این معنا باشد که نیت خیر کافی است تا هر ایده خلاقانهای فارغ از تبعات و تاثیراتش مورد قبول باشد اما او با اشاره به اینکه نیت خیر کفایت نمیکند تاکید میکند: با این حال مراقب باشیم که قضاوتهای ما توجه و حساسیت به مستندهای اجتماعی را از یک هنرمند عکاس نگیرد و او را به سمت پرهیز از این موضوعات سوق ندهد.
فقر را تعریف کنیم
حیدری از زاویه دیگری به کورهپزخانهها نگاه میکند و توضیح میدهد: به نظرم نکته تاسفبار درباره کورهپزخانهها این است که بعد از سالها، تلاش برخی افراد برای جلب توجه مردم و خیرین به مشکلات کارگردان کورهپرخانهها، نه تنها این بساط همچنان برقرار است و مشکلات کارگردان حل نشده بلکه به فضایی برای جلب توجه و ترحم تبدیل شده است. متاسفانه سیل کمکها و محبتها به قدری بیحساب و کتاب به کورهپزخانهها سرازیر شده که هیچ اقدامی برای حل مساله انجام نمیشود و در عوض این فضا به جایی برای نمایش خیره و کمک تبدیل شده است. خیلی عادی است که شما سرزده بروید و بچهها را ببینید که دارند چلوکباب میخورند. در واقع اوضاع به ترتیبی شده که هر کسی با اتومبیل شخصی به این کورهپزخانهها برود، بچهها دورهاش میکنند که ببینند چه آورده برایشان!
به نظر من قبل از هر اقدامی برای کمک، باید تعریف درستی از فقر داشته باشیم. یک عکاس اگر تعریف درستی از فقر داشته باشد، میتواند تبعات محصولی را که به نام عکس یا محتوای رسانهای تولید میکند مدیریت کند.
به خاطر دارم سالها پیش وقتی از کورههای آجرپزی عکاسی کردم، دلم میخواست به بچههای آنجا کمکی بکنم. نمیشد غرور و آینده بچهها را ندیده گرفت و به همین دلیل ما یک مسابقه برگزار کردیم و به برندهها توپ و لباس و کفش ورزشی جایزه دادیم و آنقدر این مسابقه را بین بازندهها ادامه دادیم تا همه بچهها در نهایت برنده شوند و جایزه بگیرند. سال بعد وقتی بچهها مرا میدیدند سراغ برگزاری مسابقه را میگرفتند.
و ناگهان دنیایی دیگر
توضیحات این عکاس اجتماعی حکایت از آن دارد که فضای کورهپزخانهها به نوعی مورد سو استفاده قرار میگیرد! حیدری توضیح میدهد که شاید این اتفاق تعمدی نباشد اما توضیح میدهد: گاهی ما با این خیال که داریم رویاهای کودکان کورهپزخانه را تحقق میبخشیم، همه آنها را به یک رستوران بسیار شیک و گران دعوت میکنیم و غذایی به آنها میدهیم که اصلا در برنامه عادی زندگی این بچهها جایی ندارد و نخواهد داشت!
حالا به پدر و مادری فکر کنید که قرار است در آینده جوابگوی توقعات این بچهها باشد و شرمنده آنها شود. این بچهها ناگهان و بیمقدمه با جهانی روبهرو میشوند که برای رسیدن به آن ممکن است در آینده دست به هر کاری بزنند. من نمیتوانم اتفاقی که در نمایشگاه «پرنسسهای کوره» رخ داده را قضاوت کنم ولی میدانم حتما نیتشان خیر بوده، فقط لازم است افراد یا نهادهایی باشند که به این نیتهای خیر جهت بدهند.
همذات پنداری با سوژهها
من خودم را جای سوژههای عکاسی میگذارم، جای بچههای کورهپزخانه و هر کسی که مقابل دوربینم قرار میگیرد. کودکی من در رفاه کامل نبوده، پدرم کارگر بود و من با فقر بیگانه نیستم. خاطرات آن سالها کمک میکند خودم را جای بچههای بگذارم و حتی جای پدر خانواده که نخواهم به هر قیمتی نظر دیگران را جلب کنم. ضمن اینکه برای برنامههای مختلف از مشاوره افراد متخصص از جمله مشاورهای جامعه شناس و روانشناس کمک میگیریم. در نهایت مهمترین مرزی که وجود دارد انسانیت است.