بازیگر "پردهنشین": نمیشود از حضور در تلویزیون گذشت
علی مردانه بازیگر نقش "آرش" درگفتگوی تفصیلی با «نسیم» افزود: "پردهنشین" موفق شد چون آدمهای بزرگی را همراه داشت؛ شعیبی گرمای تابستان را با زبان روزه پشت دوربین تحمل میکرد/ بوسیله عمویم، حمید فرخنژاد وارد سینما شدم
خبرگزاری «نسیم»- هدیه حدادیاصل: "علی مردانه" که این روزها بازی در نقش "آرش" سریال پرمخاطب "پردهنشین" را دارد طی گفتگویی با خبرگزاری «نسیم» از شروع فعالیت هنری، چگونگی پیشرفت، همکاری با کارگردانهای به نام و در نهایت فعالیت های بعدی خود صحبت کرد.
آنچه از نظرتان میگذرد مشروح گفتگوی ما با این هنرمند جوان است.
من از کودکی عاشق خلبانی بودم
*گفتگو را از آخرین تجربه شما شروع کنم یعنی بازی در سریال "پرده نشین"! کار بازیگری را از کجا شروع کردید؟
بازیگری را از تئاتر و به صورت حرفه ای در ماهشهر شروع کردم البته از کودکی عاشق خلبانی بودم اما بازیگری را هم دوست داشتم و در نهایت بازیگری را انتخاب کردم. اولین نقشم را وقتی مهدکودک می رفتم ایفا کردم!
*از مهدکودک؟!
بله، من در آبادان متولد شدم و اصالتا هم جنوبی هستم. در زمان جنگ در ماهشهر و سربندر زندگی می کردیم. از سه سالگی تا زمانی که به کلاس سوم ابتدایی رفتم به خاطر محرومیت هایی که جنگ برایمان ایجاد کرده بود در یک کمپ در ماهشهر زندگی می کردیم.
کمپ B که در سربندر بود و مخصوص کارمندان و کارگران ژاپنی که در پتروشیمی ایران کار می کردند و زمانی که جنگ شد از آنجا رفتند و ما جنگ زده ها به آن جا پناه آوردیم. تقریبا 10 نفر در یک اتاق زندگی می کردیم. قبل از اینکه به مدرسه بروم مربی مهدکودک ما؛ خانم «بچاری» وقتی شلوغی و جنب و جوش من را می دید فکر کرد این قابلیت را دارم که تئاتر بازی کنم.
در همان سال قرار بود به مناسبت دهه فجر تئاتری به نام «صدام در دام» در مهد کودک ما اجرا شود و خانم بچاری تصمیم گرفت که من نقش صدام را در این تئاتر بازی کنم. خیلی غیر حرفه ای این نقش را ایفا کردم اما می توان گفت همین نقش نقطه شروع من در بازیگری تئاتر بود. بعدها به موازات آن همین نقش را در کلاس اول ابتدایی کار کنم.
به واسطه عمویم؛ حمید فرخنژاد وارد سینما شدم
*چه شد که برای بازی در فیلم «عروس آتش» انتخاب شدید؟
از همان ابتدا به صورت غیر حرفه ای در تئاترهای دانش آموزی مدرسه بازی می کردم اما هر چه که می گذشت بیشتر به این کار مسلط می شدم تا اینکه در سال 69 بهترین بازیگر در جشنواره مدارس راهنمایی که در نیشابور برگزار شد، شدم و بعد از آن در سال 75 بهترین بازیگر در جشنواره مدارس دبیرستان که در تهران برگزار شد، شدم و البته یک سال هم به عنوان بهترین بازیگر تئاتر استان خوزستان معرفی شدم.
به همین منوال پیش میرفتم و اجراهای غیر حرفه ای را کار می کردم تا اینکه به واسطه حمید فرخ نژاد که عمویم است وارد سینما شدم. فرخ نژاد با پیشینه ای که از بازی های تئاتر من می دانست و موفقیت های ابتدایی که در این حرفه به دست آورده بودم و با توجه به اینکه خود او هم یکی از نویسندگان فیلم سینمایی «عروس آتش» بود من را برای بازی در این فیلم به خسرو سینایی معرفی کرد.
این اولین کار سینمایی شد و هر کسی که بازی من را در «عروس آتش» دیده بود فکر می کرد عرب هستم که توانستم با آن لهجه صحبت کنم.
*بعد از بازی در فیلم «عروس آتش» به تهران آمدید؟
خیر، این فیلم ورود من به کار حرفه ای، آن هم در سینما بود اما بعد از آن باز هم در جنوب زندگی می کردم. بعد از «عروس آتش» همچنان به کار تئاتر و بازی در نقش های تئاتری ادامه دادم.
یک روز که در صحنه تئاتر سالن «ماه شهر» در حال تمرین تئاتر بودیم درب سالن باز و مهرداد میرفلاح که دستیار احمدرضا درویش در فیلم سینمایی «دوئل» بود وارد سالن شد و برای یکی از کاراکترهای این فیلم از من تست گرفت و چند ماه بعد در تماسی به من اطلاع دادند که برای بازی در این فیلم انتخاب شده ام.
با اینکه نمی دانستم میان این همه بازیگر، آیا بازی من دیده خواهد شد یا خیر اما قبول کردم. «دوئل» باعث شد من از ماهشهر به تهران هجرت کنم.
گاهی برای پیشرفت باید هجرت کرد و تمام آن چه که هست را کنار گذاشت تا به جایی که می خواهیم برسیم و من این کار را کردم تا به جایی که از کودکی آرزویم بود برسم. در نتیجه به تهران آمدم و زندگی سختی را بدون هیچ پشتوانه ای اما برای رسیدن به آرزوهایم انتخاب کردم.
دستیارکارگردانی من را به روابط عمومی حاکم بر سینما نزدیک کرد
*عاشق خلبانی بودید، آرزوی بازیگری داشتید اما دستیارکارگردان شدهاید؟ چرا؟
در تهران همخانه ای داشتم که از عوامل پشت صحنه فیلم های سینمایی بود به پیشنهاد او و البته برای درآوردن هزینه زندگی و امرار معاش دستیار کارگردانی یک فیلم را قبول کردم گرچه علاقه اصلی من بازیگری بود اما از طرفی هم فکر کردم اگر می خواهم یک بازیگر خوب باشم باید به مسایل فنی و ساخت یک فیلم هم به خوبی واقف باشم و از همه مهمتر این کار، من را به روابط عمومی حاکم بر محیط سینما حاکم نزدیک میکرد و این روزنه خوبی برای رسیدن به هدفم بود؛ در نتیجه دستیار دوم «مهدی نوربخش» برای ساخت فیلم «عاشق مترسک» شدم.
پس از این فیلم، «شهرام زاهدی» که مدیر تولید فیلم عروس آتش بود مدیریت تولید سریال تلویزیونی «مدار صفر درجه» را نیز برعهده داشت که به واسطه همکاریمان در عروس آتش من را به حسن فتحی معرفی کرد و من دستیار دوم فتحی برای سریال "مدار صفر درجه" شدم. بعد از آن در یک همکاری دیگر به عنوان دستیار اول سریال «در مسیر زاینده رود» در کنار حسن فتحی بودم.
10 روز قبل از تصویربرداری برای نقش «آرش» انتخاب شدم
*دلیل انتخاب شما برای بازی در سریال «پرده نشین» چه بود؟
پیش از سریال «پرده نشین»، یک رابطه دوستی با بهروز شعیبی داشتم یعنی از زمانی که شعیبی برای مدت کوتاهی برنامه ریز فیلم «گشت ارشاد» بود و بعد به علت ساخت فیلم خود از گروه این فیلم جدا شد او را می شناختم.
اما علت اصلی انتخابم برای کاراکتر «آرش» نکته دیگری بود؛ شعیبی با دیدن نقشم در فیلم سینمایی «زادبوم» ساخته ابوالحسن داودی من را برای بازی در سریالش انتخاب کرد. البته من دستیار کارگردان این سریال بودم که 10 روز قبل از تصویربرداری و با وجود گزینه های دیگری که برای نقش آرش وجود داشت اما شعیبی تصمیم گرفت که من آرش سریالش باشم.
*قصه، نوع روایت، کارگردانی و عوامل، کدامیک سریال «پردهنشین» را موفق نشان داد؟
«پرده نشین» شاید برای اولین بار از یکسری خط قرمزها عبور کرد و وارد زندگی روحانیت شد که ما پیش از این تنها ظاهر آن ها را می شناختیم اما قصه این سریال به حریم خصوصی آن ها رفت و نشان داد که روحانیون هم مانند همه هستند و زندگی عادی دارند و با تمام مشکلات و فراز و نشیب ها آن را سپری می کنند.
البته قبل از این سریال در فیلم «طلا و مس» تا حدی این شکاف ایجاد شده بود اما نه به این شدت! این سریال موفق شد چون آدم های بزرگ را همراه داشت. بازیگران حرفه ای که هر کدام به تنهایی یک قطب در سینما و تلویزیون به حساب می آیند. حتی طراحی صحنه، طراحی لباس، گروه صدا، گروه تصویر و ... از اشخاص کاملا حرفه ای تشکیل شده بودند که باعث شد این سریال دیده شود. در کل باید بگویم در این سریال همه چیز سر جای خودش قرار داشت و آدم ها به درستی چیده شده بودند.
تنها سابقه کارگردان نیست که یک فیلم را حرفهای میکند
*بعد از همکاری با کارگردان های صاحب نام، چرا دستیاری بهروز شعیبی را انتخاب کردید؟
بیش از بهروز شعیبی هم من با کارگردان های جوان دیگری که برخی از آنها فیلم اولی هم بودند چه به عنوان دستیار و چه به عنوان بازیگر همکاری داشته ام. درست است که عده ای مثل شما می گویند بعد از همکاری با کارگردان هایی چون رسول صدرعاملی، ابراهیم حاتمی کیا، خسرو سینایی، احمدرضا درویش و ... همکاری با فیلم اولی ها چرا؟ اما من اعتقاد دارم حتی اگر گرسنگی بکشم اما باید یک کار حرفه ای را انتخاب کنم و این حرفه ای بودن تنها به سابقه کارگردان مربوط نمی شود.
قصه خوب، عوامل و بازیگران و حرفی که یک پروژه برای گفتن دارد هم کار را حرفه ای می کند حتی اگر کارگردان آن یک تازه کار باشد، در ثانی از نظر من بهروز شعیبی کارگردان خوبی است و این را با فیلم «دهلیز» هم ثابت کرد.
*همکاری با شعیبی چگونه بود؟
همکاری من با شعیبی به عنوان دستیار کارگردان شروع خوبی داشت تا زمانی که حجم بازی من زیاد شد. همزمان حضورم هم پشت صحنه و هم جلوی دوربین لازم بود. به اصطلاح با یک دست چند هندوانه برداشته بودم اما اگر این دو کار در کنار هم نبود همکاری خیلی بهتر پیش می رفت و هر کدام از این کارها به طور جداگانه بهتر انجام میشد.
موضوعی که بیشتر از همه من را آزار میداد، خستگی بود که در گرمای تابستان شعیبی با زبان روزه تحمل می کرد و گاهی که من بازی داشتم دست تنها می ماند؛ این شد که بعد از 2 ماه از تصویربرداری مجبور شدیم وظیفه دستیار کارگردانی را به شخص دیگری محول کنیم.
اما در کل همکاری در هر زمینه ای با بهروز شعیبی خسته کننده نیست، شعیبی بسیار ایدهپذیر است، در طول کار تمام نظرات را میشنود، میسنجد و از جمع بندی تمامی ایده ها در نهایت نتیجه گیری می کند و تصمیم می گیرد. در کار جدی؛ اما انعطاف پذیر است.
از زحمت 13 سالهای که برای دستیاری کشیدهام، نمی گذرم
*ادامه راه هنری علی مردانه در بازیگری است یا دستیار کارگردانی؟
به هر حال بازیگری نسبت به دستیار کارگردان و برنامه ریز بودن چه از لحاظ مادی چه پیشرفت و چه شهرت منفعت بیشتری دارد؛ البته من به همین سادگی از زحمت 13 سالهای که برای دستیاری کشیدهام، نمی گذرم برای این کار خون دل های زیادی خوردم دعواها کردم و حرف های زیادی شنیدم.
دستیار یک کارگردان بودن به شدت کار دشواری است زیرا مجبوری هوای همه را داشته باشی و شرایط روحی و کاری همه را درک کنی تا نتیجه کار مثبت شود. اما با تمام سختی هایش، دستیاری بخشی از زندگی من شده، ممکن است که بعد از این کمتر در این زمینه کار کنم اما هرگز رهایش نخواهم کرد.
به کارگردانی فکر نمیکنم
*چرا بعد از 13 سال دستیار بودن، کارگردان نشدهاید؟
با اینکه در این سال ها چند پیشنهاد کارگردانی داشته ام و خودم دانشجوی ترم آخر رشته کارگردانی هستم اما تا به امروز دوست نداشتم کارگردانی کنم؛ شاید تا چند سال دیگر در حرفه بازیگری جایگاه ثابتی پیدا نکنم و به سمت کارگردانی بروم اما تا به امروز اصلا به کارگردانی فکر نکردم و اعتقاد دارم تا به کاری علاقه واقعی نداشته باشم آن را دنبال نخواهم کرد.
عاشقانه تئاتر را دوست دارم اما تلویزیون را لازمه دیده شدن میدانم
*بازیگری تئاتر، تلویزیون یا سینما؟ بخواهید یکی را ترجیح دهید یا اولویت بگذارید، کدام را ترجیح میدهید؟
عاشق تئاتر هستم، تلویزیون را لازمه دیده شدن می دانم و سینما را سکوی پرتاپ؛ اما هر کدام از این سه در زمان خود لازم است و شرایط خود را می خواهد.
ممکن است گاهی اولین پیشنهاد یک فیلم سینمایی با یک کارگردان صاحب نام باشد و شخص به واسطه این شانس اما با تلاش و براساس یادگیری بیشتر، خود را در سینما بالا بکشد و اصلا به حضور در تلویزیون فکر هم نکند، گاهی ممکن است فرد با یک کار عالی در سینما آغاز کند اما تلاشی برای ثابت نگه داشتن جایگاهش نکند و به راحتی از خانواده سینما کنار گذاشته شود و گاهی هم عدهای بودهاند و هستند که از صحنه تئاتر شروع کردند مثل پرویز پرستویی، خسرو شکیبایی و ... که در نهایت به یک استار تبدیل شده اند. اما تلویزیون رسانه دیده شدن است؛ به اعتقاد من تنها راه ارتباط با مردمی که در روستاها زندگی می کنند تلویزیون است و هنرمند نباید خودش را از آن ها دریغ کند.
*بعد از این تجربه بازیگری و البته چندین سال فعالیت در پشت دوربین، فعالیت هنری جدید علی مردانه چه خواهد بود؟
یک فیلم سینمایی است که در مقام دستیار کارگردان و برنامه ریز آن هستم و احتمالا یک نقشی هم درآن بازی خواهم کرد اما تا پروامه ساخت نگرفته، نمی توانم توضیح بیشتری راجع به آن بدهم. اخیرا یک پیشنهاد بازی در یک فیلم کارگردان اولی داشتم، فیلمنامه را خواندم اما احساس کردم کاراکتر پیشنهادی در مسیر قصه نقشی ندارد و آن را قبول نکردم.